

10 ضربالمثل معروف در خصوص یادگیری زبان
شاید شما هم این جمله معروف را شنیده اید که ضربالمثلها عطرهای دل انگیز خرد هستند و گنجهای معروف دانش. این سخنان کوتاه حکمتآمیز در عین کوتاه بودن و سادگی بیانگر حقیقتی هستند که بر اساس نوع تجربه عملی بشر، خصیصههای ذاتی افراد و فرهنگ آدم ها در طی زمان و تاریخ شکل گرفتهاند.
در این مقاله به معرفی ۱۰ ضربالمثل معروف در خصوص مزایای یادگیری زبان میپردازیم.
۱. یادگیری یک زبان یعنی داشتن بیش از یک پنجره برای دیدن دنیا! (ضربالمثل چینی)
To learn a language is to have one more window from which to look at the world.
–chinese proverb
این عبارت به زبان چینی:
学一门语言,就是多一个观察世界的窗户。(xué yì mén yǔyán, jiù shì duō yí ge guānchá shìjiè de chuānghu.)
۲. کسانیکه چندین زبان میدانند به تعداد همان زبانها زندگی میکنند. (ضربالمثل چک)
Those who know many languages live as many lives as the languages they know.
‒czech proverb
۳. کسی که به یکزبان صحبت میکند یک نفر است اما کسی که به دو زبان صحبت میکند برابر با دو نفر است. ( ضربالمثل ترکی)
One who speaks only one language is one person, but one who speaks two languages is two people.
‒turkish proverb
۴. یک زبان جدید یعنی یک زندگی جدید. (ضربالمثل ایرانی)
A new language is a new life.
–persian proverb
۵. یک زبان را بیاموز و از وقوع یک جنگ جلوگیری کن. (ضربالمثل عربی)
Learn a language, and you’ll avoid a war.
–arab proverb
به عربی: من تعلم لغه قوم أمن مکرهم
۶. با دانستن یک زبان میتوانی به شهر روم وارد شوی. (ضربالمثل کِبک)
With a language, you can go to rome.
–quebec proverb
به زبان فرانسوی: . Avec une langue, on peut aller à Rome
۷. اگر میخواهی افراد حرف تو را بفهمند، به زبان خودشان صحبت کن. (ضربالمثل آفریقایی)
If you want people to understand you, speak their language.
–african proverb
۸. عشق زبان خاص خود را دارد، اما ازدواج به گویش محلی پشتگرم است. (ضربالمثل روسی)
Love has its own language, but marriage falls back on the local dialect.
–russian proverb
۹. یادگیری یک زبان جدید یعنی یافتن یک روح جدید. (ضربالمثل چک)
Learn a new language and get a new soul.
–czech proverb
۱۰. بهترین زمان برای یادگیری زبان ۲۰ سال پیش بود. بهترین زمان بعدی همین حالا است.
The best time to learn a language was 20 years ago. the second best time is now.
–lingholic

افراد بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که بیش از ده زبان می دانند. حال آنکه هستند بسیاری افراد که همچنان در یادگیری یک زبان مانند زبان انگلیسی اندر خم یک کوچه اند. یکی از این افراد موفق چهره ای ایرانی است. شاید نام آقای علی پیرهانی را شنیده باشید. وقتی به بررسی عوامل موفقیت افراد چند زبانه مانند علی پیرهانی می پردازیم، در همه این افراد هفت ویژگی مشترک را می بینیم. این ویژگیها به قرار زیر هستند: […]
7 ویژگی زبان آموزان برتر
افراد بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که بیش از ده زبان می دانند. حال آنکه هستند بسیاری افراد که همچنان در یادگیری یک زبان مانند زبان انگلیسی اندر خم یک کوچه اند. یکی از این افراد موفق چهره ای ایرانی است.
شاید نام آقای علی پیرهانی را شنیده باشید. وقتی به بررسی عوامل موفقیت افراد چند زبانه مانند علی پیرهانی می پردازیم، در همه این افراد هفت ویژگی مشترک را می بینیم. این ویژگیها به قرار زیر هستند:
آنها از خود سوالات درست می پرسند و با دلایل درست شروع به یادگیری می کنند. به قول معروف شروع درست نیمی از پیروزی در مبارزه است.
اولین سوالی که هنگام یادگیری یک زبان باید به آن پاسخ دهید این است که چرا؟پس ابتدا به این سوال پاسخ دهید:
چرا می خواهید یک زبان جدید یاد بگیرید؟
در ابتدا ممکن است این سوال بسیار بدیهی به نظر برسد اما همین سوال حد فاصل بین یک زبان آموز موفق و یک زبان آموز شکست خورده است. افرادی که در مسیر یادگیری زبان ناکام می مانند کسانی هستند که در شروع یادگیری زبان هیچ ایده روشن و دقیقی ندارند.
این افراد ابتدا اشتیاق فراوانی دارند اما بلافاصله بعد از گذشت چند هفته یا چند ماه از ادامه راه دلسرد می شوند. اگر می خواهید شما جز این افراد نباشید باید یادگیری را با دلایل درست شروع کنید.
فرض کنید در مدرسه شما همه در حال یادگیری زبان فرانسه هستند. شما هم می خواهید زبان فرانسه را انتخاب کنید. انتخاب زبان فرانسه صرفا به این علت که دیگران آن را انتخاب کرده اند یک دلیل ضعف محسوب می شود. چرا که این احتمال وجود دارد که شما نیز پس از مدتی از یادگیری زبان فرانسه ناامید شوید زیرا هیچ دلیلی برای یادگیری این زبان ندارید.
دلیل بهتر می تواند این باشد که من زبان فرانسه را یاد می گیرم زیرا می تواند زندگی ام را تغییر دهد. اگر با افراد فرانسوی زبان برخورد داشته باشید و یا بخواهید از فرانسه دیدن کنید و یا یک کتاب فرانسه بخوانید. می توانید دلایل کافی برای ترغیب خود به یادگیری زبان فرانسه داشته باشید. در واقع دلایل خوب دلایلی هستند که قادر به تغییر زندگی و توسعه افق های فکری شما باشند.
همواره به زبانجویانم توصیه می کنم لیستی از همه دلایل ممکن را تهیه کنند و مشخص کنند که چرا می خواهند زبان انگلیسی را یاد بگیرند. شما نیز همین کار را انجام دهید – دلایل ارزشمند خود را برای یادگیری زبان انگلیسی پیدا کنید و هر روز به خودتان یادآوری کنید که چرا این دلایل برای شما مهم اند.
۲. آنها می دانند که چگونه زمان و انرژی خود را سازماندهی کنند.
اگر واقعا خواهان انجام کاری باشید، راهش را خواهید یافت و اگر نخواهید بهانه انجام ندادنش را.
(جیم ران)
در زندگی مدرن اغلب افراد از کمبود وقت گلایه دارند در حالیکه در همین زندگی مدرن برخی دیگر می توانند زمان خود را برای یادگیری یک زبان به خوبی مدیریت کنند. برخی دیگر حتی موفق به یادگیری چندین زبان می شوند. سوال این است این افراد چگونه این کار را انجام می دهند؟
واقعیت این است که ما دائما بهانه می تراشیم. افرادی که موفق به یادگیری زبان می شوند افراد عملگرا هستند. به عبارت دیگر این افراد برای انجام آنچه می خواهند زمان خلق می کنند.
زمان و انرژی بر روی هم دیگر تاثیر متقابل دارند. اگر زمان پیدا کنید ناچار خواهید بود برای به سرانجام رساندن یک هدف انرژی فکری داشته باشید. برای آنکه انرژی ذهنی مورد نیاز داشته باشید باید زمان خود را سازماندهی کنید. محسن و تورج هر دو شاغل و دارای فرزند هستند.
هر دو آنها باید صبح زود از خواب بیدار شوند و بچه های خود را به مدرسه ببرند. محسن در برنامه روزانه اش می تواند وقت پیدا کند. او الویت های خود را در برنامه هفتگی اش مشخص کرده و برای رسیدن به چیزهایی که می خواهد زمان خلق می کند.
او هر روز نیم ساعت زودتر از خواب بیدار می شود تا انگلیسی بخواند. او انرژی لازم برای انجام این کار را دارد زیرا در هر بخش از شبانه روز اوقاتی را ایجاد می کند. او هر روز به این کار ادامه می دهد و اما تورج …
تورج نیز هم اندازه محسن وقت دارد یعنی ۲۴ ساعت در هر روز. اما تورج فکر می کند زمان چیزی است که بعضی اوقات در اختیارش هست و بعضی اوقات نیست.
تورج اما همیشه با کمبود وقت مواجه است زیرا فکر می کند اصلا وقت ندارد چون بچه دارد و شاغل است. تورج سعی می کند وقتی خسته و کوفته به خانه می رسد انگلیسی یاد بگیرد اما خیلی یاد نمی گیرد و می گوید بی فایده است زیرا اصلا وقت ندارد. نتیجه آنکه دیدگاه خود را تغییر دهید.
۳. آنها به طور جامع یاد می گیرند.
چنان زندگی کن که گویی همین فردا از دنیا خواهی رفت و چنان یادبگیر گو اینکه تا ابد خواهی زیست.
(مهاتما گاندی)
زبان یک ارگانیسم زنده است . ما از چهار طریق زیر می توانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم:
شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن.
اغلب تصور می کنیم که تمامی افراد از طریق همه این کانالها ارتباط برقرار می کنند. لیکن همیشه اینگونه نیست. در بخش عظیمی از نیمکره جنوبی بسیاری از افراد توانایی خواندن و نوشتن ندارند.
ما به عنوان فراگیران یک زبان خارجی می توانیم انتخاب کنیم که مهارتهای چهارگانه زبان را به چه ترتیبی بیاموزیم و حتی این ریسک را بپذیریم که تقویت بیش از حد یک مهارت می تواند به تضعیف مهارت دیگر زبانی مان منجر شود.
آیا تا بحال کسی را دیده اید که توان فهمیدن متن را داشته باشد اما قادر به صحبت کردن نباشد؟ و یا بتواند صحبت کند اما متوجه معنای کلام خود نباشد؟
زبان آموزان حرفه ای همواره به طور جامع می آموزند. آنها همه مهارتهای چهارگانه را همگام یاد می گیرند.
۴. آنها عاشق کاری که انجام می دهند هستند.
تنها راه انجام یک کار بزرگ این است که عاشق آن کار باشی. (استیو جابز)
قبل از آنکه بتوانید کاری را که عاشقش هستید انجام دهید بایستی بفهمید که عاشق انجام چه کاری هستید. اگر روش مناسبی را که عاشق آن هستید نیافتید همچنان به جستجو ادامه دهید.
یافتن راهی برای یادگیری یک زبان که مناسب شما باشد به آزمون و خطا نیازمند است و توصیه می کنم برای جستجو و امتحان روشهای گوناگون حتما وقت بگذارید.
۵. تمرکز
عموما چیزها را آن اندازه که هستند نمی بینیم. (آلن واتس)
زبان آموزانی که به طور موثر در حال یادگیری زبان هستند دارای تمرکز بالایی هستند. زبان آموزان قوی برای مطالعات خود زمان مشخص اختصاص می دهند و دقیقا می دانند که تا چه اندازه می توانند متمرکز باقی بمانند.
طی ۱۵۰ سال گذشته به دلایل متعدد میزان توجه و دقت ما به طور چشمگیری کاهش یافته است. اینترنت یکی از مهمترین عوامل حواس پرتی ما در زندگی مدرن به شمار می رود.
برای بسیاری از افراد اینترنت به صورت یک هدف در آمده است. البته باید گفت که اینترنت یک گنج ارزشمند است لیکن مادامی که از آن به عنوان یک منبع استفاده شود در غیر اینصورت منبعی بزرگ برای اتلاف وقت و انرژی خواهد بود.
سه پیشنهاد برای استفاده از اینترنت:
الف) مطالب جالب را در اینترنت سرچ کنید، دانلود کنید و سپس از اینترنت خارج شوید.
ب) مطالب را به بخشهای قابل هضم تقسیم کنید.
ج) اوقات مطالعه خود را به بخشهای x دقیقه ای تقسیم کنید. x را مشخص کنید. قبل از اینکه تمرکز خود را از دست دهید و میزان یادگیری اثر بخش شما از بین برود ببینید حداکثر چه مقدار زمان می توانید برای کار کردن اختصاص دهید.
۶. آنها دارای ذهن باز هستند.
تصورات شما پنجره های دنیای شما هستند. هر چند از گاهی آنها را تمیز کنید وگرنه هیچگاه نور از آنها عبور نخواهد کرد. (اسحاق اسیموف)
در یادگیری زبان، نگرش نقش بسیار مهمی ایفا می کند و تفاوت عمده ای بین افرادی که به طور موثر زبان یاد می گیرند و کسانیکه همچنان در یادگیری دچار مشکل هستند بازی می کند.
بسیاری از زبان آموزان همواره در نقطه امن خود باقی می مانند و تنها کلماتی را به کار می برند که از کاربرد آنها مطمئن باشند. در نگاه این افراد اشتباه کردن یک امر فاجعه آمیز است. برخی اوقات این افراد ماهها و سالها صبر می کنند تا بتوانند صحبت کنند.
من همواره زبان آموزان خود را تشویق می کنم که هر چه زودتر شروع به صحبت کردن نمایند. موقع صحبت کردن به اشتباهات به دیده دشمن نگاه نکنید. اشتباهات بهترین دوستان شما هستند. آنها به ما فرصت یادگیری و رشد می دهند.
تصحیح اشتباهات شما به معنی انتقاد از شما نیست بلکه پیشنهادات سازنده ای هستند که به رشد شما کمک می کنند. یادگیری زبان فرصتی است برای یاد گرفتن چیزهای جدید. هر روز و همه جا. اولین گام به سوی یادگیری نامحدود و بی حد و مرز این است که محدودیت هایمان را بپذیریم.
۷. کنجکاوی
ما پیش می رویم، دروازه های جدید می گشاییم و کارهای جدید انجام می دهیم به این علت که کنجکاو هستیم و کنجکاوی، ما را به مسیرهای جدید هدایت می کند. (والت دیزنی)
عاشق باشید و کنجکاو.
کنجکاوی کلید یادگیری دانش است. پرسشگری و یافتن پاسخ را می توان در عصر فن آوری در هر زمان و مکان انجام داد. می توانید همواره یک دفترچه با خود همراه داشته باشید. از خود بپرسید اگر بخواهم فلان چیز را به زبان انگلیسی بگویم چه باید بگویم؟
می توانید از افراد پیرامون خود کمک بگیرید. هر سوالی را یادداشت کنید و هر جا امکان دارد پاسخ آنها را پیدا کنید. برای آنچه یاد می گیرید هزینه کنید. کنجکاو باشید. باور کنید بهترین شیوه برای به یادآوردن کلمات و اصطلاحات از طریق کنجکاوی است و عشق برای کنجکاوی حکم سوخت را دارد.
کنجکاوی فیتله شمع یادگیری است. (ویلیام آرتور وارد)
شما می توانید سوالات خود را از طریق آدرس ایمیل drzaban@gmail.com با ما در میان بگذارید تا در کمتر از ۴۸ ساعت پاسخگو باشیم. سخن جیم ران را فراموش نکنید: اگر واقعا خواهان انجام کاری باشید، راهش را خواهید یافت و اگر نخواهید بهانه انجام ندادنش را.

10 عبارت در مکالمات غیر رسمی
در این مقاله به آموزش ۱۰ عبارت پر کاربرد در محاورات غیر رسمی می پردازیم.
1- “Sorry I’m late, guys, I overslept.”
بچه ها معذرت می خوام، خواب موندم.
“No worries. Let me bring you up to speed/ fill you in.”
اشکالی نداره. بیا من تو رو در جریان مواردی که نبودی بذارم.
2- “What are you up to next week?”
برنامه ات واسه هفته بعد چیه؟
“We might go to the beach… but our plans aren’t set in stone.”
.احتمالا میریم کنار دریا… اما هنوز برنامه ما قطعی نیست
3- “I didn’t read the book, I just skimmed it.”
من اون کتاب رو نخوندم، فقط یک نگاه اجمالی بهش کردم.
“OK, but you got the gist, right?”
قبوله، اما چکیده اون رو متوجه شدی درسته؟
4- “That presentation was way over my head.”
درک اون سخنرانی واسه من خیلی مشکل بود.
“Yeah, I found it kind of hard to follow.”
آره، من هم به نوعی اصلا سر در نیاوردم.
5- “The third time he screwed up / mess up, I almost lost it.”
دفعه سوم که خراب کرد، از کوره در رفتم.
“You’ve gotta cut him some slack; he’s still new.”
باید کمی باهاش مدارا کنی، بهر حال اون تازه کاره

یادگیری سریع واژگان با سه تکنیک فانتومی
وقتی افراد مختلف از من میپرسند که چگونه واژگان خود را به سرعت افزایش دهم. و آنها را در ذهن ماندگار کنم، خیلی کنجکاو میشوم ببینم این افراد از چه روشهایی استفاده میکنند.
برخی از این افراد سعی میکنند هر لغتی را که میبینند حفظ کنند حتی اگر این لغات چندان در مکالمات واقعی کاربرد نداشته باشند.
از طرفی دیگر عده ایی هستند که نمیدانند از کجا باید شروع کنند. و امیدوارند که لغات بدون تلاش در ذهنشان نقش ببندد. و بالاخره گروهی دیگر هستند که مستقیم سراغ دیکشنری میروند و هر نوبت یک حرف از کلمات دیکشنری را حفظ میکنند.
میدانیم که یکی از عوامل مهم توانایی در مکالمه به یک زبان خارجی دارا بودن بانک واژگان قدرتمند است. متأسفانه بسیاری از زبان آموزان برای یادگیری و نگاه داشت لغات از روش مناسبی برخوردار نیستند.
همه چیز به روش یادگیری بستگی دارد. برای آنکه بتوانید به طور مؤثری لغات انگلیسی را فرابگیرید به دو چیز نیازمندید. اول نقشه یادگیری لغات، دوم روشهای مؤثر حفظ واژگان. باید دانست که حفظ واژگان در قدم اول لزوما به معنی تسلط بر واژگان نیست.
آنچه از فراموش شدن لغات جلوگیری میکند عبارت است از مرور و استفاده کلمات به تناوب در موقعیتهای مختلف.
این جمله حضرت علی (ع) که میفرماید دانش همراه با عمل است و نیز سعدی شیرازی که میگوید عالم بی عمل به چه ماند؟ به زنبور بی عسل، مصداق همین واقعیت است.
در این مقاله به معرفی سه روش اثرگذار میپردازیم که به کمک آنها میتوانید بانک واژگان خود را به سرعت افزایش دهید:
۱- تا جایی که امکان دارد با خودتان حرف بزنید
توانایی درک کلمات، اصطلاحات و جملات در یک زبان خارجی قطعاً بسیار لذتبخش است. لیکن رسیدن به این توانایی به تنهایی چندان کارساز نخواهد بود. برای آنکه بتوانید در مکالمات مؤثر عمل کنید باید به یک دیکشنری سیار تبدیل شوید.
به عبارت دیگر پس از اسکن کلمات در ذهن خود باید بلافاصله آنها را در دنیای واقعی و مکالمات به کار بگیرید. بسیاری از افراد از خلأ لغت و گرامر خود چندان آگاه نیستند ولی زمانی که شروع به صحبت کردن میکنند تازه متوجه این خلأ میشوند.
به همین دلیل یکی از بهترین تکنیکها برای هر زبانآموز این است که هر روز با خود صحبت کند با گزارش کارهای روزمره، توصیف چیزهایی که میبینید، برنامههایی که برای پایان روز دارید، توضیح در مورد علت انجام دادن یا انجام ندادن کارها، ناگهان متوجه میشوید که چه اصطلاحات و کلماتی نیاز دارید تا خلأ موجود را پر کنید.
همراه با خود یک نوت پد با خود همراه داشته باشید و کلماتی را که میخواهید یاد بگیرید ثبت کنید تا هر موقع به آنها احتیاج داشتید به راحتی در اختیارتان باشد. این روش به شما کمک میکند تا در بیان کلمات به سرعت روان شوید
همچنین این روش در به خاطرآوری کلماتی که از قبل یاد گرفتهاید بسیار اثرگذار است. هر چه بیشتر یک کلمه را در ذهن خود فعال کنید عمیقتر در ذهنتان نقش بسته و احتمال فراموش کردن آن کاهش مییابد. اگر امکان صحبت کردن با یک فرد انگلیسیزبان را ندارید صحبت کردن با خود روشی بسیار تأثیرگذار است.
۲- از نمانیک (mnemonic) و تخیل استفاده کنید.
نمانیک عبارت است از همراه کردن یک داستان یا تصویر با کلمه مربوطه به نحوی که راحت تر و سریع تر بتوانیم آن لغت را به خاطر بیاوریم. در این روش از سه اهرم ارتباط، تصویر و ریتم استفاده میشود.
یکی از افرادی که در استفاده از نمانیک ها بسیار ماهرانه عمل میکند استاد مرتضی جاوید هستند. در ادامه این مبحث به ۴ تکنیک حفظ واژگان به نقل از ایشان میپردازم.
الف) تکنیک ریشهیابی:
در این تکنیک کلمات از یک ریشه هستند. مثلا run (دویدن) runner (دونده) – water (آب) watery (آبکی)
ب) تکنیک همآوایی:
در این تکنیک از شباهتهای آوایی بین لغت و معنی استفاده میکنیم که این شباهت میتواند یا در حروف باشد یا در ریتم. مثال همآوایی در حروف مشترک: kettle – کتری sugar – شکر
مثال همآوایی در ریتم: soar – اوج quote – نقلقول
ج) قطعهقطعه سازی:
ابتدا واژه انگلیسی را به چند قطعه تقسیم میکنیم، بهترین قطعه را انتخاب میکنیم (هر قطعه که تصویر بهتری به ما میدهد) درنهایت تصویر آن قطعه را به تصویر معنی پیوند میدهیم. مثال:
expand: گسترش دادن → ex + pand
تصور کنید دارید پندهای بزرگان را گسترش میدهید و میخواهید که او نیز آن پند را گسترش دهد.
information : اطلاعات = in + form + ation
فرمی را مجسم کنید که روی آن اطلاعات را ثبت کردهاید.
د) شبیهسازی:
ابتدا کلمه را پشت سر هم تکرار میکنیم سپس دقت میکنیم که یاد چه کلمهای در زبان مادریمان میافتیم.
مثلا:
shriek : جیغ زدن → شریک
مجسم کنید که شریک شما سر همه مشتریها جیغ میزند.
intentionally: عمدا → تنش
میتوانیم اینگونه شبیهسازی کنیم که این تنش را علی عمدا بر طرف کرد.
۳- لیست لغات درست کنید و به کار ببرید.
لیست واژگان به ویژه اگر در آغاز مراحل یادگیری یک زبان خارجی هستید شیوهای بسیار عالی برای یادگیری و افزایش بانک واژگان است.
علت آنکه لیست لغات در یادگیری و حفظ واژگان میتواند تا این حد قدرتمند باشد در قانونی به نام قانون زیف نهفته است.
بر اساس قانون زیف اگر تمام کلمات یک کتاب را بشماریم و از زیاد به کم مرتب کنیم به این نتیجه میرسیم که رتبه هر کلمه با فراوانی (بسامد) همان کلمه نسبت عکس دارد. یعنی تعداد دفعاتی که هر کلمه در متن ظاهر میشود با رتبه همان کلمه در متن رابطه معکوس دارد.
این نسبت در کلمات کل متن برقرار است؛ که به قانون زیف معروف شده است. بر طبق زیف کلمهای که در رتبه ۱ قرار دارد دو برابر بیشتر از کلمهای در متن ظاهر میشود که در رتبه ۲ قرار دارد و ۳ برابر بیشتر از کلمهای ظاهر میشود که در رتبه ۳ قرار دارد و همینطور تا آخر.
او این قضیه را با اصل کمترین کوشش توجیه کرد. انسانها بر اساس این اصل تمایل دارند کارهای خود را بهگونهای سادهتر انجام دهند و در نوشتن متنی سعی دارند بیشتر از کلمات تکراری استفاده کنند؛ و به همچنین در هنگام صحبت کردن و سخنرانی سعی دارند کلمات کمتری را بیشتر تکرار کنند.
زیف بر مبنای اصل کمترین کوشش، اهمیت کوتاه نویسی مقالهها را از طریق به کارگیری واژههای کمتر برای یک مفهوم مورد تأکید قرار داد.
وی در همین زمینه بیان کرد در شرایطی که میتوان برای بیان یک مفهوم از یک واژه استفاده کرد، به کارگیری واژگان متعدد برای بیان آن مفهوم در یک مقاله بیمعنی است.
مصداق این قانون در یادگیری لغات این است که برخی لغات نسبت به برخی لغات دیگر بیشتر تکرار میشوند و به همین دلیل است که فراگیران زبان خارجی باید روی این دسته از کلمات بیشتر تمرکز کنند.
این سه روش روشهایی هستند که طی چند صدسال به منظور افزایش حجم واژگان دائماً مورد استفاده قرار گرفته است. مطمئنم که افزودن هر کدام از این روشها در برنامه یادگیری و توسعه بانک واژگان قدرتمند کمکی شایان به شما خواهد نمود.
بنابراین اگر کسی از شما راهکارهای افزایش سریع واژگان را پرسید میتوانید این مقاله را معرفی کنید. نظر شما دوست عزیز انگلیسیزبانم چیست؟ لطفاً اگر درزمینهٔ یادگیری لغات ایده یا نظری دارید آن را در پایین همین مقاله برای ما بنویسید تا دیگران نیز استفاده کنند. منتظر شنیدن نظرات شما هستم
.

10 روش برای اجتناب از پاسخ به سوال
1. No comment.
نظری ندارم.
“My doctor’s telling me to lose weight, but he’s 50 pounds overweight himself.”
دکتر بهم میگه وزنم رو کم کنم، اما خودش ۵۰ پوند اضافه وزن داره. (هر پوند ۴۵۳.۵۶ گرم است.)
“No comment.”
نظری ندارم.
2. I’m not at liberty to say.
اجازه ندارم بگم.
“When is your company’s next big product coming out?”
محصول مهم بعدی شرکت شما کی بیرون میاد؟
“I’m not at liberty to say.”
اجازه ندارم که بگم.
3. Wait and see.
بعداَ می فهمی.
“What kind of music are you going to have at your wedding?”
در مراسم عروسی تان چه جور موسیقی خواهید داشت؟
“Wait and see!”
بعدا می فهمی!
4. Let me get back to you.
بعداَ بهت می گم.
“Are you free on June 21?”
آیا ۲۱ ماه ژوئن بیکار هستی؟
“Um… let me get back to you.”
بعدا بهت می گم.
5. I’m sorry, that’s confidential.
متاسفم، این موضوع محرمانه است.
Lawyers and doctors can’t give details about their clients/patients because the information is confidential.
وکلا و پزشکان نمی توانند جزییات مربوط به مشتریان/ بیماران خود را فاش کنند زیرا این اطلاعات محرمانه هستند.
6. (Sorry) That’s personal.
ببخشید، مسئله شخصی است.
“What are the biggest problems in your marriage?”
عمده ترین مشکلات شما در ازدواجتان چیست؟
“Sorry – that’s personal.”
متاسفم – موضوع شخصی است.
7. I’d rather not talk about it.
ترجیح می دم راجع به آن صحبت نکنم.
“How was your day?”
روز کاری چطور بود؟
“I’d rather not talk about it.”
ترجیح میدم راجع بهش صحبت نکنم.
8. Mind your own business.
سرت به کار خودت باشه.
If she asks where we’re going, tell her to mind her own business.
اگر ازت پرسید کجا داری میری بگو به تو ربطی نداره.
9. I’ll tell you when you’re older.
بزرگ شدی بهت می گم.
10. Why do you want to know?
چرا می خوای بدانی؟

10 عبارت برای بیان قیمت
1- That’s a bit steep / pricey.
.کمی قیمتش گرونه
2- It cost a fortune / an arm and a leg.
.خیلی گرون خریدم
3- I’m paying through the nose.
.بیش از حد گرونه،خیلی درد داره
4- That’s a little outside my budget. / I can’t afford it.
.پولشو ندارم
5- That’s quite reasonable.
.قیمتش خوبه
6- It’s 20% off.
.بیست درصد تخفیف داره
7- I got two for the price of one. / It was buy one, get one free.
.یکی بخر دو تا ببر
8- It was a real bargain.
.قیمتش خیلی مناسب بود
9- I got it for a song.
. (خیلی ارزون خریدمش.(مفت خریدم
10- It’s dirt cheap.
خیلی مفته.

10 روش برای بیان با استعداد بودن شخص
۱. She was born to… [sing].
او برای (آواز خواندن) آفریده شده.
۲. He’s a natural.
او استعداد خدادادی دارد.
۳. She could do it in her sleep.
او این کار را چشم بسته انجام می ده.
۴. He knows it inside out.
زیر و بم کار را مثل کف دستش بلده.
۵. She knows [New York] like the back of her hand.
(نیویورک) را مثل پشت دستش می شناسه. (در فارسی = مثل کف دست)
۶. She’s a walking encyclopedia of… [philosophy].
او در … جامع العلوم است. (فلسفه)
۷. He’s in a class of his own.
او در نوع خودش بهترین است.
۸. He’s the best in the business.
او در این حرفه بهترین است.
۹. She’s very gifted.
او خیلی با استعداد است.
۱۰. He’s a [chemistry] whiz.
او در (شیمی) استاد است.

10 عبارت برای اجاره کردن آپارتمان
1. “I checked the classifieds, but I didn’t see anything in my price range.”
بخش نیازمندیها رو چک کردم، اما موردی که به بودجه من بخوره ندیدم.
2. “The apartment is fully furnished and has a balcony overlooking the park.”
این آپارتمان کاملا مبله است و یک بالکن مشرف به سمت پارک داره.
3. “I can’t afford to live there alone, so I’m looking for a roommate.“
توان مالی ندارم که تنها زندگی کنم، بنابراین دنبال یک هم اتاقی می گردم.
4. “We’re looking for a spacious apartment in an upscale neighborhood.”
به دنبال یک آپارتمان بزرگ در یکی از مناطق گران قیمت می گردیم.
5. “To move in, you need to pay the first and last month’s rent plus a security deposit.”
جهت ورود به این ملک باید کرایه ماه اول و ماه آخر رو باضافه پول پیش پرداخت کنید.
6. “On average, the utilities come to about $150 a month.”
به طور میانگین هزینه های قبض ساختمان ماهانه جمعا ۱۵۰ دلار است.
7. “There’s no washing machine or dryer in the apartment building, but there’s a laundromat nearby.”
داخل آپارتمان ماشین لباسشویی و خشکشویی نیست، اما یک مغازه خشکشویی این نزدیک هست.
8. “My sister is subletting her studio apartment for three months while she travels to Europe.”
خواهرم وقتهایی که سه ماه به اروپا سفر می کنه، آپارتمان استودیو اش (آپارتمان بدون اتاق خواب) رو اجاره می ده.
9. “The landlord is offering a two-year lease with an option to renew.”
این صاحب خونه قرارداد دوساله همراه با حق تمدید قرارداد می بنده.
10. “The building is a bit run-down, but the apartment itself was recently renovated.”
این ساختمان کمی درب و داغونه، اما خود آپارتمان اخیرا باز سازی شده.
بجای فعل renovated می توان از دو فعل refurbished یا remodeled استفاده کرد.

10 عبارت انگلیسی در مورد هیجان بیش از حد
1. “My boss hit the ceiling when I told him I’d lost the documents.”
وقتی به رییسم گفتم که اسناد رو گم کردم از کوره در رفت.
( بجای اصطلاح “hit the ceiling” می توان از دو اصطلاح “go ballistic” و “blow a fuse.” نیز استفاده کرد.)
2. “I’m dying to see the new movie.”
خیلی دلم می خواد این فیلم جدید رو ببینم.
3. “Going to the World Cup Final was a dream come true.“
رفتن به فینال جام جهانی رویایی بود که به حقیقت پیوست.
4. “My heart sank when I saw my test grade – I got a 54.”
وقتی نمره امتحانم رو دیدم دلم هری ریخت – ۵۴ گرفتم.
5. “We were on pins and needles waiting to hear if we won the contest.”
وقتی منتظر شنیدن خبر برد یا باخت مسابقه بودیدم دل ما مثل سیر و سرکه می جوشید.
6. “I’m kicking myself for not booking the flight yesterday – the price just went up $200.”
افسوس می خورم که چرا دیروز بلیط پرواز رو رزرو نکردم – قیمت بلیط الان شده ۲۰۰ دلار.
بعد از این اصطلاح فعل به صورت –ING به کار می رود.
7. “I was shaking like a leaf after I heard an explosion on the train.”
وقتی خبر انفجار در قطار رو شنیدم داشتم مثل بید می لرزیدم.
8. “I’m pumped about the concert this weekend – it’s gonna be awesome!”
بخاطر کنسرت این هفته خیلی ذوق زده هستم – حتما خیلی فوقالعاده خواهد بود.
9. “I was floored by all the help we received after our son was in a serious accident.”
بعد از تصادف ناجوری که پسرم داشت از این همه کمکی که به ما شد حیرت زده شدم.
10. “It drives me up the wall when people answer their cell phones in English class.”
وقتی افراد سر کلاس انگلیسی جواب موبایلشون رو می دن عصبی می شم.
بجای این اصطلاح می توان از اصطلاح “drives me crazy” و “drives me nuts.” نیز استفاده کرد.

۱۰۰ پاسخ به متداول ترین سوالات رایج در مکالمات انگلیسی
چرا با هزار تا لغت، یه جمله ساده رو نمیتونیم درست کنیم؟
حتماً تا حالا برات پیش اومده که کلی لغت انگلیسی بلدی، اما وقتی میخوای با یه خارجی صحبت کنی، انگار زبونت میبنده! یا بدتر از اون، جملههایی رو میسازی که کلی خندهدار و بامزه میشه!
چرا این اتفاق میافته؟ چون یاد گرفتن لغات یه بخش از ماجراست، اما مهمتر از اون، بلد بودن نحوهی درست چیدن این لغات توی جملههاست.
تو این مقاله میخوام یه سری از رایجترین سوالهایی که ممکنه تو مکالمات روزمره باهاشون روبرو بشی رو بررسی کنیم و بهت یاد بدیم که چطوری بهشون جواب بدی.
پس اگر میخوای انگلیسیت رو از حالت تئوری دربیاری و بتونی روان و راحت با هر کسی انگلیسی صحبت کنی، این مقاله رو از دست نده.
سوالات متداول
۱. What do you do? (“What is your job/profession?”) شغل شما چیه؟
I work in a bank. .در بانک کار می کنم
I’m unemployed at the moment. .فعلا بیکار هستم
I run my own business. .برای خودم کار می کنم
I’m retired now. I used to be an engineer. .الان بازنشسته ام. قبلا مهندس بودم
۲. Are you married? آیا متاهل هستید؟
Yes, I’ve been married for two years now. .دو ساله که ازدواج کرده ام
I’m divorced. .از همسرم جدا شدم
I’m engaged – we’re getting married next year. .نامزد هستم. سال آینده ازدواج می کنیم
No, but I’m in a relationship. .نه، فعلا با یک نفر آشنا شدم
Nope, I’m single. .نه، مجرد هستم
۳. Why are you studying English? چرا زبان انگلیسی می خونی؟
For work. .برای کار
So I can communicate when I travel. .برای اینکه بتونم موقع مسافرت ارتباط ایجاد کنم
I love learning new languages. .عاشق یادگیری زبانهای جدید هستم
Because I’d like to immigrate to the U.S. .چون می خوام به آمریکا مهاجرت کنم
I’m thinking of studying in England. .در نظر دارم در کشور انگلیس ادامه تحصیل بدم
دقت کنید نگویید “thinking to study.” بلکه بگویید “thinking of studying”.
۴. Where/How did you learn English? کجا/چطور انگلیسی رو یاد گرفتید؟
I took classes for three years. .سه سال کلاس رفتم
I did an intensive course. .در یک دوره فشرده شرکت کردم
I’ve been studying on my own. .خودم خوندم
بجای studying on my own نیز می توان از عبارت studying by myself. استفاده کرد.
I picked it up from movies and songs. .از طریق فیلم و آهنگ یاد گرفتم
My friend taught. .دوستم به من یاد داد
۵. What do you do in your free time? اوقاتی بیکاری چه کار می کنی؟
I don’t have any free time. .من اصلا وقت آزاد ندارم
I usually hang out with friends. .با دوستانم وقت می گذرونم
I go running a lot. .خیلی می دوم
I do volunteer work. .کارهای داوطلبانه انجام می دم
I like reading and relaxing at home. .کتاب خوندن و استراحت در منزل را دوست دارم
۶. What’s the weather like? / How’s the weather? هوا چطوره؟
Hot and humid. .گرم و مرطوبه
It’s pouring – take an umbrella. .به شدت بارون می باره- با خودت چتر بردار
A little chilly – you might wanna bring a jacket. .کمی سرده – بهتره یه کاپشن همراه خودت بیاری
Gorgeous – a perfect summer day! !عالیه- یه روز فوق العاده تابستونیه
It’s quite cold – make sure to bundle up. .خیلی سرده- حسابی خودتو بپوشون
۷. What time is it? / Do you have the time? ساعت چنده؟
It’s ten o’clock. .ساعت ده است
It’s half past four. .ساعت چهار و نیم است
It’s a quarter to twelve. .ساعت یه ربع به یازده است
Let me check my phone. .اجازه بدید تلفنم رو چک کنم
Sorry, I don’t know. .ببخشید. نمی دونم
سوالات مربوط به خرید و روابط اجتماعی
۸. Can I help you? / Do you need any help? می توانم کمکتون کنم؟
No thanks, I’m just browsing. .نه مرسی، فقط نگاه می کنم
Yes – do you have this in a larger size? بله، سایز بزرگتر این رو دارید؟
Yes – where are the try-on rooms? بله، اتاقهای پرو کجا هستند؟
Yeah, can you tell me how much this is? بله، میشه بگید قیمت این چنده؟
Yeah, I’m looking for something under $30. . بله، یه چیزی می خوام که زیر ۳۰ دلار باشه
۹. How’s it going? چطوری؟
Great! Couldn’t be better! .عالی! بهتر از این نمی شم
Fine. How are things with you? خوبم. شما چطوری؟
Not bad. .بد نیستم
I can’t complain. چی بگم؟
Do you really wanna know? واقعا می خوای بدونی؟
۱۰. How are you feeling? اوضاع احوالت چطوره؟
Great! Never better. .عالی! بهتر از این نمی شه
I’m all right. .خوبم
Like I need a vacation. .فکر کنم به یه تعطیلی نیاز دارم
A little depressed. .کمی دلمرده ام
Really awful. .خیلی حالم خرابه
۱۱. How was your day? امروز اوضاع چطور بود؟
Really good! !خیلی خوب
Pretty uneventful. . خبر خاصی نبود
Very productive. ( ……..خیلی عالی. ( از نظر درآمد و
Super busy. .خیلی کار داشتم
A total nightmare. .وحشتناک بود
۱۲. Did you like the movie? از فیلم خوشت آمد؟
It was fantastic. .عالی بود
It was terrible. .افتضاح بود
It wasn’t bad. .بد نبود
It’s one of the best I’ve ever seen. .یکی از بهترین فیلمهایی بود که تا بحال دیدم
No, I didn’t think it lived up to the hype. .نه، اون چیزی که انتظار داشتم نبود
۱۳. How was the party? مهمونی چطور بود؟
Crazy – it was absolutely packed. .مسخره- خیلی شلوغ بود
It was a good time. .خوش گذشت
Small, but fun. .تعداد زیادی نبودن اما خوب بود
There was hardly anybody there. . تعداد خیلی کمی حضور داشتند
Boring – I couldn’t wait to get outta there. .خسته کننده بود- فقط لحظه شماری میکردم زودتر تموم بشه
۱۴. Can you give me a hand? میشه بهم کمک کنی؟
Of course! !البته
I’d be glad to. .با کمال میل
Will it take long? خیلی طول می کشه؟
Sure – just a sec. .حتما- یه لحظه صبر کنید
Sorry – I’m a bit busy at the moment. .ببخشید- الان کمی کار دارم
۱۵. What have you been up to lately? چه کارها می کنی؟
I’ve been working a lot. .خیلی کار می کنم
Mostly studying. .بیشتر وقتها درس می خونم
I’ve been taking it easy. .استراحت می کنم
Planning my summer vacation. .در حال برنامه ریزی برای تعطیلات تابستون هستم
Nothing much. .هیچی
۱۶. What’s the matter? چی شده؟
Oh, I’m just having a rough day. .روز خیلی سختی داشتم
I’m not feeling so good. .حالم خیلی خوش نیست
I just found out my mother’s in the hospital. .تازگی ها خبر دار شدم که مادرم در بیمارستانه
I’d rather not talk about it. .ترجیح می دم راجع بهش صحبت نکنم
Nothing, I’m fine. .چیزی نیست، خوبم
سوالات مربوط به رستوران
۱۷. What would you like to drink? نوشیدنی چی میل دارید؟
Iced tea, please. .آیس تی، لطفا
Just water for me. .برای من آب بیارید
What do you have? چی دارید؟
Could we see the beverages list? میشه لیست نوشیدنی ها رو ببینیم؟
Nothing for me, thanks. .من چیزی نمی خوام، ممنون
۱۸. Are you ready to order? آماده سفارش دادن هستید؟
Not quite – I think we need a little more time. .کاملا نه- فکر کنم کمی وقت بیشتری نیاز داریم
What are the specials today? غذای ویژه امروز چیه؟
Yes, I’ll have a Caesar salad and then the grilled chicken with potatoes.
بله، سالاد سزار بعدش هم مرغ بریان همراه با سیب زمینی.
Uh-huh. To start off, we’ll split an order of tomato soup.
برای شروع یه کاسه سوپ گوجه فرنگی با هم می خوریم.
Almost – I just have a couple of questions. .تقریبا بله- چند تا سوال داشتم
۱۹. Is everything OK? همه چیز مرتبه؟
Yes, everything’s fine, thanks. .بله همه چیز خوبه ممنون
It’s all delicious! !خیلی خوشمزه است
Could we have some more water, please? میشه لطفا یه کم دیگه آب برای ما بیارید؟
Actually, I’m still waiting for my side dish. .راستش منتظر غذای فرعی هستم
To be honest, my food is kinda cold. Could you heat it up?
راستشو بخواین غذای من کمی سرده. ممکنه گرمش کنید؟
۲۰. Can I get you anything else? چیز دیگه ای میل دارید برای شما بیارم؟
Two decaf coffees, please. . دو تا قهوه بدون کافیین لطفا
Just the check, please. .لطفا صورت حساب را بیارید
Could I have a look at the dessert menu? میشه یه نگاهی به منو دسر بندازم؟
I’ll have a slice of apple pie. .یه تکه کیک سیب می خورم
No thanks – I think we’re just about done. .نه مرسی- فکر کنم سیر شدیم
حالا که با مهمترین سوالات و جوابهای مکالمهای آشنا شدی، چطور میتونی این مهارتها رو تقویت کنی و به یه مکالمهگوی حرفهای تبدیل بشی؟
ما توی دورههای مکالمه آنلاین فرمول یک و کمربند مشکی، یه سیستم آموزشی فوقالعاده طراحی کردیم که بهت کمک میکنه تا در کمترین زمان ممکن به هدفت برسی. این دورهها با تمرکز بر روی مکالمههای واقعی و کاربردی، بهت یاد میدن که چطوری با اعتماد به نفس و روان انگلیسی صحبت کنی.
چرا دورههای ما متفاوتن؟
- تمرکز بر روی نتیجه: ما نه تنها بهت زبان یاد میدیم، بلکه بهت یاد میدیم که چطور از زبانت استفاده کنی و به نتیجه برسی. و البته نتایج واقعی دوره های ما سند این مدعاست!
- مکالمه محور: در دورههای ما، بیشترین تمرکز روی تمرین مکالمه هست تا بتونی به راحتی با هر کسی در هر موقعیتی صحبت کنی.
- آموزش گام به گام: مطالب به صورت ساده و روان آموزش داده میشه تا به راحتی بتونی اونها رو یاد بگیری.
- تضمینی: ما به کیفیت دورههایمون اطمینان داریم و به همین دلیل، ضمانت بازگشت وجه رو بهت ارائه میکنیم.
پس اگر میخوای انگلیسی صحبت کردن رو یاد بگیری و به هدفت برسی، همین الان ثبتنام کن و به جمع زبانآموزان موفق ما بپیوند.

10 عبارت برای بیان تغییر نظر
1 – I changed my mind. .نظرم رو عوض کردم
“I was going to buy a car, but then I changed my mind and bought a motorcycle instead.”
قصد داشتم یک اتومبیل بخرم، اما بعد نظرم عوض شد و بجاش یک موتور سیکلت خریدم.
2 – I’ve had a change of heart. .دلم نمیاد
“The boss told us we would have to work on the holiday, but then he had a change of heart and gave us the day off.”
رییس گفت باید روز تعطیل بیاییم سر کار، اما بعد دلش سوخت و اون روز رو به ما مرخصی داد.
3 – Hang on a minute / a second. .یک لحظه صبر کنید
Sally’s on the other phone – would you like to hang on a second?
سالی داره با اون یکی خط صحبت می کنه – می خواین یک لحظه صبر کنید؟
4 – On second thought… …الان که فکر می کنم می بینم
“Let’s go to the mall this afternoon.” . بیا امروز بعد از ظهر بریم بازار
“OK.” . باشه
“On second thought… it’s probably going to be really crowded because it’s Friday. How about we go the movies instead?”
الان که فکر می کنم می بینم چون امروز جمعه است ممکنه خیلی شلوغ باشه. چطوره بجاش بریم سینما؟
5 – On/upon reflection… …خوب و حسابی فکر کردن راجع به
“I was thinking of becoming an engineer, but upon reflection, I decided that teaching would be a better career choice for me.”
در این فکر بودم که مهندس بشم، اما بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که برای من تدریس شغل بهتری است.
6 – After further consideration… …بعد از تامل و بررسی بیشتر
“We appreciate your taking the time to prepare the proposal, but after further consideration, we’ve decided not to continue this project.”
از اینکه برای تهیه طرح پیشنهادی وقت گذاشتید از شما ممنونیم اما بعد از بررسی بیشتر تصمیم گرفته ایم این پروژه را ادامه ندهیم.
7 – He convinced/persuaded me to… …متقاعد کردن
“I was planning on traveling to Mexico, but Dan convinced me to go to Costa Rica instead.”
برای سفر به مکزیک برنامه ریزی میکردم اما دن منو متقاعد کرد بجای مکزیک بخ کاستا ریکا بروم.
8 – I’m not sure what I was thinking when I… … نمی دونم چه فکری کردم وقتی
“I’m sorry, I really don’t have the time to help organize the event. I don’t know what I was thinking when I said yes.”
متاسفم، اصلا وقت کمک برای سازماندهی این برنامه را ندارم. نمی دونم چه فکری کردم گفتم بله.
9 – I did a 180. . صد و هشتاد درجه تغییر کردم
“I used to make fun of people who don’t eat meat, but after learning more about the subject, I did a 180 and I’m now a vegetarian myself.”
قبلا کسانی راکه گوشت نمی خوردند مسخره می کردم اما بعداز اینکه بیشتر راجع به این موضوع فهمیدم ۱۸۰ درجه تغییر عقیده دادم و الان خودم گیاه خوار هستم.
10 – he tends to be fickle. ( .اون مودیه. (دایما نظرشو عوض می کنه
Because John tends to be fickle , he will probably never settle down with one woman.
از آنجاییکه جان آدم مودی هستش بعیده بتونه با یک زن زندگی کنه.

yell / shout / scream / shriek= فریاد زدن در موارد زیر از این افعال استفاده می شود: صدا زدن کسی که در فاصله دور ایستاده است. “The soccer coach shouted instructions to the players on the field.” مربی فوتبال با فریاد دستورات را به بازیکنان اعلام می کرد. عصبانیت “I saw you and Tom yelling at each other yesterday. ” دیروز تو و تام رو دیدم که سر هم داد می زدید. ترسیدن یا شگفت زده شدن “Barbara shrieked […]
لغات پیشرفته انگلیسی: 16 لغت برای صحبت کردن
yell / shout / scream / shriek= فریاد زدن
در موارد زیر از این افعال استفاده می شود:
- صدا زدن کسی که در فاصله دور ایستاده است.
“The soccer coach shouted instructions to the players on the field.”
مربی فوتبال با فریاد دستورات را به بازیکنان اعلام می کرد.
- عصبانیت
“I saw you and Tom yelling at each other yesterday. ”
دیروز تو و تام رو دیدم که سر هم داد می زدید.
- ترسیدن یا شگفت زده شدن
“Barbara shrieked when she found a giant spider in her bed.”
وقتی باربارا یک عنکبوت بزرگ در رختخواب خودش دید جیغ زد.
- موقع درد کشیدن
“The little boy started screaming when he accidentally closed his finger in the car door.”
وقتی انگشت پسرک لای درب اتومبیل موند جیغ کشید.
cheer = هورا کشیدن
“Everyone cheered when the Brazilian team scored a goal.”
بعد از گل تیم برزیل همه هورا کشیدن
whisper = پچ پچ کردن
mumble = زیر لب سخن گفتن
“My son mumbled an apology to my daughter after breaking her favorite toy.”
پسرم بعد از شکستن اسباب بازی مورد علاقه دخترم زیر لب از او معذرت خواهی کرد.
mutter / murmur/ grumble = غرغر کردن
“He left the store muttering about the terrible customer service.”
او غرغرکنان از وضعیت افتضاح خدمات به مشتریان،فروشگاه را ترک کرد.
whine = ناله و شکایت کردن
“My kids started whining when I told them they couldn’t watch TV until they had finished their homework.”
بعد از اینکه به بچه ه گفتم تا تکالیفتون رو تمام نکنید نمی تونین تلوزیون تماشا کنید شروع به نالیدن کردن.
(“But mooooom, that’s not faaaaiiir, I’ll miss my favorite prograaaaam!”)
آخه ماماااااااااااان، بی انصافیهههههههههههههه، تااون موقع دیگه برنامه تمااااااااااااااااااااام شده.
ramble = حرف بی ربط زدن
“You shouldn’t ramble during a job interview. Try to keep your answers concise and relevant.”
نباید در حین مصاحبه کاری حرف بی ربط بزنی. سعی کن دقیق و مرتبط صحبت کنی.
chat = اختلاط کردن- گپ زدن
“The teacher was chatting with a few students in the hallway.”
معلم داشت با چند تا دانش آموز در راهرو صحبت می کرد.
stutter / stammer = با لکنت زبان صحبت کردن
gossip = غیبت کردن
“My neighbor loves to gossip – I think she’s got some dirt on everyone who lives in this apartment building.”
همسایه من عاشق غیبت کردنه- فکر کنم از تمام کسانی که در این ساختمون زندگی می کنن آتو داره.
snap at (someone) = داد و بیداد کردن
There’s no need to snap at me – it’s not my fault that you lost your wallet.
چرا سر من داد و بیدا دمیکنی- تقصیر من چیه که تو کیف پولتو گم کردی؟