کالوکیشن های پرکاربرد – ویژه اعضای الماسی
6. کالو کیشن های رایج درباره تجارت
1) Chair a meeting
مدیریت جلسه را به عهده داشتن
He will also chair a meeting of the International Democratic Union.
او مدیریت جلسه اتحادیه بین المللی دموکراتیک را نیز به عهده خواهد داشت.
2) Close a deal
معامله را جوش دادن
I told her not to come back until she closed a deal.
بهش گفتم تا یک معامله را جوش نداده بر نگرده.
3) Go bankrupt
ورشکست شدن
I am afraid that most of the small farmers will go bankrupt.
متاسفم که اکثر کشاورزان خرده پا ورشکست خواهند شد.
4) Go into partnership
شریک شدن
Tom went into partnership with Smith to form the firm in 1990.
در سال 1990 تام با اسمیت برای تاسیس یک شرکت شریک شد .
5) Market forces
نیروهای بازار
He predicted that market forces will continue to reform the current system.
او پیش بینی کرد که عوامل موثر دربازار برای اصلاحات سیستم کنونی پافشاری خواهند کرد.
6) Sales figures
ارقام فروش
He declined to give sales figures.
او از ارایه آمار فروش خودداری کرد.
7) Take on staff
نیرو جذب کردن
Employers cannot take on staff unless they have a card.
کارمندان مجاز به گرفتن نیرو نیستند مگر با در دست داشتن کارت.
5. Collocations with “take”
♦ Take a lesson
درس گرفتن
I might take a lesson from you.
شاید از تو درس بگیرم.
♦ Take a bite
گاز زدن
I make up a soft taco and take a bite.
من یه ساندویج تاکو نرم درست کردم و یه گاز ازش زدم.
♦ Take a call
جواب دادن به تماس تلفن
Apologies for the delay, I had to take a call.
بابت تاخیرم عذر میخوام، مجبور بودم به یک تماس جواب بدهم.
♦ Take a class
در کلاس شرکت کردن
You could just walk in, sit down and take a class.
تو میتوانی بیای داخل بنشینی و در کلاس شرکت کنی.
♦ Take a decision (make)
تصمیم گرفتن
You have to take lots of decisions in life.
تو مجبوری تصمیمات زیادی در زندگی بگیری.
♦ Take a holiday
تعطیلات رفتن
He had intended to take a holiday in New York.
او قصد داشت برای تعطیلات به نیویورک برود.
8. Common Collocations about TIME in English
کالوکیشن های رایج در مورد زمان در زبان انگلیسی
1) Dead/ Right/ Bang on time
دقیقا راس ساعت
I left dead on timeat 11.50pm.
من دقیقا راس ساعت 11:50 آنجا را ترک کردم.
2) Free time
وقت آزاد
I do a lot of reading in my free time.
در اوقات فراغتم خیلی مطالعه می کنم.
3) From dawn till dusk
از کله سحر تا گرگ و میش هوا
He worked from dawn till dusk.
او از کله سحر تا گرگو میش هوا مشغول کار بود.
4) Right/ Dead/ Bang on time
دقیقا راس ساعت
The trial lawyer was right on timefor his next case.
وکیل دادگاه دقیقا راس ساعت برای پرونده بعدی حضور یافت.
5) Save time
سریع تر
It saves timeand it is free of a phone charge.
این مورد سریع تره و هزینه تلفن هم نداره.
6) Spend some time
کمی وقت گذراندن با کسی
Don is planning tospend some time fishing with his grandsons.
دن قصد داره کمی از وقتش رو به ماهیگیری با نوه اش بگذرونه.
7) Waste time
اتلاف وقت /هدر رفتن وقت
Do you know you are wasting time?
می دونی داری وقت رو تلف می کنی؟
8) Time passes
گذشت زمان
As time passes, it becomes more difficult to raise funds.
با گذر زمان، افزایش سرمایه سخت تر می شه.
7. collocations with “do”
I like to sit down and do the crossword.
دوست دارم بشینم و جدول حل کنم.
It’s been a pleasure to do business with you.
باعث افتخار منه که با شما کار کنم.
Did the flood do much damage?
آیا طوفان خسارت زیادی به بار آورد؟
I really enjoy doing exercise everyday.
از اینکه هر روز ورزش کنم واقعا لذت میبرم.
In my business, we have to do experiments everyday.
در حرفه من ، ما باید هر روز آزمایشات زیادی انجام بدیم.
She loves to do laundry.
او لباس شستن را دوست داره.
thank you very much it was so helpful
thanks dear Shahrzad