روغن کاری چرخ دنده های زنگ خورده ذهن (قسمت دوم)
گام سوم: لغتهای جدید را داخل متن بیاموزید.
لطفاً یک کاغذ و خودکار بردارید و پیش از دنبال کردن این مقاله در یک تست کوچک شرکت کنید.
میخواهم نشان دهم که یادگیری لغتها در متن چقدر اهمیت دارد و با حفظ لغتها بهصورت جداگانه یا حتی بدتر از آن، یادگیری لغات انگلیسی از طریق معنای فارسی آنها تا چه حد وقت خود را هدر میدهید.
با انجام آزمون زیر متوجه تفاوت یادگیری لغتها بهصورت انفرادی و یادگیری کلمهها به صورت یک مجموعه خواهید شد.
در این آزمون باید چند صفت دشوار را حفظ کنید. حتی اگر معانی برخی کلمهها یا همه آنها را میدانید، ایرادی ندارد. کلمههایی که در این آزمون آمدهاند، چندان در مکالمههای روزمره و مطبوعات کاربرد ندارند. کلمههای زیر را همراه با معانی هرکدام بخوانید و سعی کنید آن ها را همراه با معانی شان به خاطر بسپارید:
Detrimental – causing damage, harm or injury. مخرب
Untenable – being such that defense or maintenance is impossible. غیرقابلدفاع
Precarious – dangerously lacking in security or stability. پرمخاطره
Impertinent – rude, lacking good manners. گستاخ
Adverse – opposite to one’s interests or welfare; harmful or unfavorable مغایر – مضر
تمام این صفات دارای مفهوم منفی بوده و به خاطر سپاری آنها تا حدی دشوار است. اما با یادگیری آنها بهصورت متن خواهید دید که تا چه میزان به خاطر سپاری آنها راحت است.
توضیح هر کلمه را بخوانید و سعی کنید صفت مربوط به هر یک را به خاطر آورید. پاسخهای خود را روی یک برگ کاغذ نوشته و آنها را از ۱ تا ۵ شمارهگذاری کنید.
1. Rude, lacking good manners – …
2. Causing damage, harm or injury – …
3. Opposite to one’s interests or welfare; harmful or unfavorable – …
4. Being such that defense or maintenance is impossible – …
5. Dangerously lacking in security or stability – …
حالا پاسخهای خود را با فهرست مقایسه کنید و ببینید چند کلمه را درست نوشتهاید.
1. Impertinent
2. Detrimental
3. Adverse
4. Untenable
5. Precarious
خب، چطور بودید؟ امیدوارم تعدادی از آنها را درست نوشته باشید و البته اگر تمامی پاسخهایتان درست بوده، آفرین بر شما…!
سعیام بر این است که به شما نشان دهم؛ یادگیری لغتهای جدید در متن بسیار سادهتر است. و بهراحتی با روشی ساده و آسان میتوانید این کلمهها را در گفتار و نوشتار خود استفاده کنید.
حالا فکر میکنید بتوانید این کلمهها را حین صحبت کردن باهم ترکیب کرده و با آنها جملههای جدیدی بسازید؟
قصد ناامید ساختن شما را ندارم اما بعید می دانم بتوانید و احتمالاخودتان نیز موافقید.
سؤال: مشکل کجاست؟ چرا هنگامیکه ما فارسیزبانها یک کلمه انگلیسی را با شیوه سنتی یاد میگیریم. بهکار بردن آن کلمه در متن برایمان تا این حد دشوار است؟ و چرا هنگام به کار بردن آنها صحبت کردنمان با مکث روبهرو میشود و هنگام توصیف مفهوم یک کلمه یا یک رویداد یا یک فرد مدام فکر میکنیم؟
پاسخ : دلایل آن بسیار ساده است. وقتی معنای یک لغت جدید انگلیسی را بهتنهایی یاد میگیرید. ذهن شما نمیتواند بین آن کلمه و کلمههای دیگری که در ذهن دارید، رابطه برقرار کند.
احتمالا لغتهای مشابه انگلیسی فراوانی را میشناسید و مهمتر از همه اینکه در موقعیتها و متنهای خاص آنها را بهکاربردهاید. بنابراین، برای ذهن شما به کار بردن آموختههای قبلی بسیار آسانتر از به کار بردن کلمههای جدید است.
از سوی دیگر، هنگام بهکارگیری لغتهای جدید حین صحبت کردن با مشکل مواجه میشوید، زیرا ناچارید زمان زیادی را برای تجزیهوتحلیل آن لغت صرف کنید و ببینید که چگونه باید یک لغت خاص را در یک موقعیت خاص استفاده کرد. این یعنی همان کار کردن ذهن به «شیوه نگارش».
مشکل عمده دیگر این است که چگونه باید بفهمیم. یک کلمه خاص را در کجا استفاده کنیم احتمالا میدانید که نمیتوان کلمههای انگلیسی را آنگونه که معادل فارسی آنها کاربرد دارند، استفاده کرد. زیرا هر زبان شیوه منحصربهفرد خود را در استفاده از کلمههای خاص دارد. و اگر با ترجمه کلمهها از فارسی به انگلیسی زنجیرهای از کلمهها را ایجاد کنیم. آنگاه جملههایی که میسازیم در انگلیسی بسیار مضحک خواهند بود.
حال میرسیم به این سؤال بسیار مهم: چگونه میتوانیم کلمههای جدید را مؤثرتر حفظ کنیم و آنها را دقیقا مثل یک انگلیسیزبان بهکارگیریم؟
پیش از پاسخ به این سؤال میخواهم شمارا با مفهومی جدید آشنا کنم. فرض کنید به هر کلمه انگلیسی از هر طرف یک قلاب چسبیده و هنگامیکه یک جمله میسازید، این کلمهها به یکدیگر قلاب میشوند.
حالا در نظر بگیرید که برخی کلمههای خاص با یک سری کلمهها بیشتر و با گروهی دیگر از کلمهها کمتر قلاب میشوند. مثلاً ترکیب ‘keep in touch’ (در تماس بودن) توسط انگلیسیزبانها بسیار استفاده میشود. این سه کلمه اصولاً به همدیگر چسبیدهاند.
حال اگر بخواهیم بهجای فعل‘keep’ از معادلهای آن مانند‘stay’ یا ‘remain’ استفاده کنیم، اصطلاحی قابلفهم بهدست میآید، چندان درست به نظر نمیرسد. برمیگردیم به سؤال اول که چگونه میتوان لغتهای جدید را به شکلی مؤثر حفظ کرد و مانند خارجی زبانها آنها را در جای درست به کار برد؟
راز کار این است که کلماتی را که به کلمه اصلی قلاب شدهاند حفظ کنید. به این طریق حفظ کردن کلمات برایتان بهشدت آسان میشود! و دیگر نیازی نیست برای استفاده از آن کلمه در ذهن خود به دنبال معنای آن بچرخید زیرا حالا دیگر میدانید که آن کلمه با چه کلمات دیگری به کار میرود.
میخواهیم یکبار دیگر آزمون قبل را انجام دهیم. اما این بار بهجای تعریف کلمهها، ترکیب کلمهها را به شما میدهم تا ببینید با استفاده از این روش تا چه حد حفظ کردن لغتهای جدید سادهتر است.
Detrimental effect – a negative effect.
Adverse weather conditions – bad weather conditions.
Precarious work – part-time, temporary and fixed term employment where there’s
less certainty and stability for the employee.
Untenable position – a position you can no longer hold.
Impertinent behavior – rude behavior.
اکنون هنگامیکه ترکیبات اسم و صفت را میخوانید بین صفاتی که قبلاً با آنها آشنا نبودید و اسامی که برای شما بسیار آشنا هستند، نوعی ارتباط ایجادشده است.
البته برای آنکه این کلمهها در ذهن شما خوب نقش ببندند باید چندین بار آنها را تکرار کنید. اما امیدوارم اکنون تفاوت سرعت به یادآوردن کلمهها را نسبت به قبل متوجه شده باشید. اکنون آزمون حافظه را یکبار دیگر انجام میدهیم با این تفاوت که این بار باید ترکیبات هر کلمه را بنویسید.
1. Negative effect – …
2. Bad weather conditions – …
3. Part-time, temporary and fixed term employment where there’s less certainty and stability for the employee – …
4. A position you can no longer hold – …
5. Rude behavior – …
پاسخها را با مجموعه پاسخهای خود مقایسه کنید.
1. Detrimental effect
2. Adverse weather conditions
3. Precarious work
4. Untenable position
5. Impertinent behavior
این مرحله را چگونه پاسخ دادید؟ آیا متوجه تفاوت این دو روش شدید؟ البته که متوجه شدید. بنابراین، از این به بعد برای به خاطر سپاری لغتها سعی کنید آنها را در متن بیاموزید.
پس دیگر هیچگاه سعی نکنید لغتها را بهزور به ذهن خود بسپارید. زیرا هرگز نمیتوانید بهراحتی از آنها در حین صحبت کردن استفاده کنید. از این پس سعی کنید هر کلمه جدیدی را که میبینید یا میشنوید، همراه با متن یاد بگیرید.
دستورالعمل اجرایی:
شروع کنید عبارتها و اصطلاحهای معروف انگلیسی را بیاموزید. با استفاده از این روش، الگوهای گفتاری انگلیسی را یاد میگیرید و خواهید دید که چقدر صحبت کردن با این روش نسبت به اینکه بخواهید تکتک کلمهها را به هم بچسبانید، آسانتر خواهد شد.
گام چهارم: تا جایی که میتوانید انگلیسی صحبت کنید
تنها دلیل پیدایش زبانها طی دوران تکامل انسان این بوده که انسانها بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. انتقال دانش با فرمت نوشتاری هدف ثانویه یادگیری زبان است. اما در صدر همه مهارتها «صحبت کردن» قرار دارد.
آری، روان صحبت کردن، دیگر مهارتهای زبان یعنی خواندن، نوشتن و شنیدن را تقویت میکند. بهاحتمال تاکنون متوجه شدهاید که شیوههای سنتی آموزش زبان انگلیسی نتایج چندان چشمگیری به بار نمیآورد. زیرا تأکید اصلی این روشها بر مهارتهای نوشتن و خواندن است. و باور کنید اگر بتوانید خوب صحبت کنید، میتوانید خوب بخوانید و خوب بنویسید،
درحالیکه عکس این حالت هیچگاه اتفاق نمیافتد. از هر فرصت برای صحبت با انگلیسیزبانها و صحبت با خودتان استفاده کنید. آری، تعجب کردید با خودتان صحبت کنید!
شیوههای آموزش سنتی زبان هماه با مقادیر زیادیتمرینهای شنیداری معتقدند که، برای روان شدن در صحبت کردن تنها چیزی که نیازمندید، این است که تا میتوانید به مطالب انگلیسی گوش کنید.
همچنین مدعی هستند، بچهها برای یادگیری زبان ابتدا مهارت گوش کردن را تمرین میکنند. برخلاف ادعای بسیاری از مدعیان آموزش زبان این ادعا کاملاً نادرست است!
شاید بپرسید، مگر جز این است که کودکان در یک سال اول فقط گوش میکنند، زیرا قادر به صحبت کردن نیستند؟
کاملاً بدیهی است که یادگیری زبان اول در سنین کودکی، تفاوتی فاحش با یادگیری زبان در سنین نوجوانی دارد. من و شما برخلاف یک کودک قادر به صحبت کردن هستیم، درحالیکه یک کودک در یک سال اول فقط گوش میکند، زیرا نیاز دارد مهارتهای درک مطلب خود را بسازد، زیرا مغز او نمیتواند مثل مغز یک بزرگسال اطلاعات را پردازش کند.
وقتی میگوییم باید روی شنیدن مکالمهها و داستانهای انگلیسی تمرکز کنیم مثل این است که بگوییم مغز و دهان ما نمیتواند بهطور هماهنگ با همدیگر کار کند. بنابراین باید مانند یک کودک هنگامیکه خود را برای صحبت کردن آماده میسازد، مغزمان را طبقهبندی کنیم.
درواقع اکنون مغز ما برای پردازش مفاهیم انتزاعی و استدلالهای منطقی سیمکشی شده، پس چرا باید بامغزمان مانند مغز یک کودک برخورد کنیم؟
البته شکی نیست که در یادگیری زبان دوم، تمرینهای شنیداری نقش بسیار عمدهای ایفا میکند.
اما آنچه در اینجا سعی دارم نشان دهم این است که اگر میخواهید در صحبت کردن و توانایی ارتباط با دیگران پیشرفت کنید باید دائم درگیر تمرینهای مربوط به صحبت کردن باشید.
شما نمیتوانید فقط با خواندن و گوش کردن، صحبت کردن روان را بیاموزید. بلکه باید همانگونه که بدن خود را در باشگاه میسازید، دهان خود را نیز برای صحبت کردن تمرین دهید. شما با خواندن انبوهی از مطالب ادبی توانمندتر نمیشوید و بدون انجام مکالمه زیاد نباید انتظار داشته باشید که در مهارت صحبت کردن پیشرفت چشمگیری داشته باشید.
دستورالعمل اجرایی:
از هر فرصتی برای صحبت با انگلیسیزبانها استفاده کنید و هرگز از اشتباه کردن نترسید. اگر امکان صحبت کردن با دیگران برایتان فراهم نیست، با خودتان به انگلیسی صحبت کنید. این تمرینی است که من دائم انجام میدهم و بهیقین تا حد زیادی صحبت کردن شما را نیز بهبود میبخشد.
اگر واقعا مصمم به یادگیری مکالمه انگلیسی هستید، اینجا کلیک کنید!
عالی بود
ممنون
very good, excellent !
سپاس فراوان
عالییییی