

اگر در یک کشور خارجی ناچار به مراجعه به پزشک شوید، قطعا پزشک سوالاتی در خصوص علایم بیماری از شما خواهد پرسید. شما نیز باید در مورد علایم و نشانه های بیماری خود پاسخهایی مرتبط به پزشک ارایه کنید.
انگلیسی در مطب
اگر در یک کشور خارجی ناچار به مراجعه به پزشک شوید، قطعا پزشک سوالاتی در خصوص علایم بیماری از شما خواهد پرسید.
شما نیز باید در مورد علایم و نشانه های بیماری خود پاسخهایی مرتبط به پزشک ارایه کنید. همچنین در مطب دندانپزشک و یا در داروخانه نیازمند گفتن یک سری جملات کاربردی هستید.
اگر به دنبال یادگیری زبان انگلیسی هستید و مطالب مربوط به پزشکی برایتان جذاب هسستند پیشنهاد می کنم حتما مقالات مرتبط با این مبحث را در سایت مطالعه کنید. مطالب موجود در این مقاله آنقدر کاربردی و مهم هستند که در دوره های آنلاین انگلیسی ناچار خواهید بود مبلغ فراوانی بابت یادگیری آنها بپردازید. اما این مطالب همگی به رایگان در سایت دکتر زبان همراه با ترجمه و تلفظ در اختیار شماست و می توانید به راحتی از آنها استفاده کنید.
رفتن نزد دکتر
I think you should see a doctor.
فکر میکنم باید به یک دکتر مراجعه کنید.
You look very pale. Shall I call the ambulance?
رنگ پریده بنظر میرسی.به آمبولانس زنگ بزنم؟
I’m ill. I don’t feel well. I need a doctor. I must see a doctor.
مریضم. حالم خوب نیست. به دکتر نیاز دارم. باید پیش برم.
Doctor Bulb’s surgery hours are from 9 to 12 every morning.
ساعات کار مطب دکتر بالب هر روز صبح از ساعت 9 تا 12 است.
Where do I find the GP’s office (general practitioner office)?
کجا میتوانم مطب دکتر عمومی پیدا کنم؟
What are the consulting hours of the ENT (ear, nose and throat) specialist?
ساعات مشاوره متخصصین گوش،بینی و حلق چه ساعاتی است؟
Do I have to make an appointment?
آیا باید نوبت بگیرم؟
سوالات پزشک و پاسخ های بیمار
What’s the matter? Where’s the pain? What do you complain of?
مشکل چیه؟ کجای بدنتون درد داره؟ ناراحتی شما چیه؟
Have you taken your temperature?
آیا درجه حرارت بدنتان را اندازه گرفته اید؟
For how long have you been feeling ill?
چند وقته که مریض هستید؟
Take your clothes off. I’ll examine you. Let me take your pulse, please.
لباسها یتان را در بیاورید. من شما را معاینه میکنم. لطفاًاجازه بدهید نبض شما را بگیرم.
I’ll measure your blood pressure.
فشار خون شما را اندازه می گیرم.
Your blood pressure is rather high. Your blood pressure is too low.
فشارخون شما نسبتاً بالا است. فشارخون شما خیلی پایینه.
Let me sound your back. Take a deep breath. I’ll check your lungs.
اجازه بدید صدای پشتتون رو بشنوم.نفس عمیق بکشید. ریه ها تون رو چک می کنم.
Can I have a look? Where does it hurt?
میتوانم نگاهی بیاندازم؟ کجا درد میکنه؟
Does it hurt here? Breath out slowly.
اینجا درد می کنه؟ آروم نفستون رو بیرون بدین.
Show me your tongue. Poke out your tongue.
زبانتون را به من نشان بدین. زبانتون را در بیارید.
Have you got any other symptoms?
هیچ عارضه ی دیگه ای دارید؟
What infectious diseases have you had?
تا بحال چه بیماریهای عفونی داشته اید؟
چی خورده اید/نوشیده اید؟
آیا زخمی شده اید؟
Don’t worry. There’s no serious problem.
نگران نباشید. چیز خاصی نیست.
I don’t think it’s too serious.
فکر نمی کنم خیلی جدی باشه.
You’ve got to be vaccinated against tetanus.
باید واکسن کُزاز بزنید.
You must stay in bed and take this medicine three times a day, after meals.
باید استراحت کنید و روزانه سه بار بعد از غذا دارو مصرف کنید.
I’ll dress the wound and put a plaster on your arm.
من روی زخم شما گاز استریل میگذارم و دستتون رو گچ می گیرم.
You must follow a diet, you need to rest and you shouldn’t worry.
باید رژیم بگیری، باید استراحت کنی و نباید نگران باشی.
Your test results have come in. The blood test came back negative.
نتایج آزمایش شما آمده. جواب آزمایش خون منفی است.
آزمایش نمونه برداری نشون میده که تومور دارید.
You should consult a specialist.
باید با یک متخصص مشورت کنید.
We’ll know more in a few days.
ظرف چند روز آینده میفهمیم.
It would be better if you went to hospital.
اگه بیمارستان بری بهتره.
I think you’ll have to stay in hospital for a week.
فکر می کنم ناچار باشی یک هفته در بیمارستان بستری بشی.
Hopefully, there won’t be any complications.
امیدوارم مشکل حادی نباشه.
I don’t think you need chemotherapy.
فکر نمی کنم به شیمی درمانی نیاز داشته باشید.
I’ll give you a prescription. Take this medicine three times a day / after meals / an hour before lunch.
برای شما یه نسخه می نویسم. سه بار در روز این دارو را بخورید / بعد از غذا/ یک ساعت قبل از نهار.
خیلی زود دوباره خوب خواهی شد.
Come back next week if you don’t feel better.
اگر بهتر نشدید هفته بعد مراجعه کنید.
علائم و نشانه های بیمار
تبم بالاست.
خیلی بدحالم.
کوفته و بی حالم/ خسته ام.
Could you check my blood pressure? I’ve got high blood pressure.
ممکنه فشار خونم را اندازه بگیرید؟ فشار خونم بالاست.
اینجا تیر میکشه.
دست و پاهام درد داره.
سرگیجه دارم.
مشکل کلیه دارم.
وزنم کم شده.
I always feel bad after meals.
همیشه بعد از غدا حالم بد میشه.
معده درد دارم.
I’ve got a splitting headache.
سردرد شدید دارم.
اغلب اوقات خون دماغ میشم.
اسهال دارم.
اشتها ندارم.
I’ve got circulation problems.
مشکل گردش خون دارم.
تمام شب عرق می کنم.
گوشهام وز وز می کنن.
ناراحتی معده دارم.
مچ دستم/قوزک پایم رگ به رگ شده.
My hand/foot is badly swollen.
دستم / پایم ورم کرده.
I think I’ve pulled a muscle in my leg/arm.
فکر کنم ماهیچه ساق پا/ دستم کشیده شده.
I’ve had scarlet fever, mumps, the measles.
به مخملک، اوریون، سرخک مبتلا شده ام.
آیا مشکل جدیه؟
Is this a common problem at my age?
آیا این مشکل برای سن من عادیه؟
When will the tests results come in?
نتایج آزمایش کِی می آید؟
Are you going to run more tests?
آیا می خواهید آزمایش بیشتری انجام بدین؟
Do I have to be operated on? Will I need surgery?
آیا باید عمل بشم؟ آیا نیاز به جراحی دارم؟
How long do I have to stay in hospital?
چه مدت باید در بیمارستان بستری باشم؟
I hope there won’t be any complications.
امیدوارم مشکل جدی نباشه.
Could you prescribe some medicine for me?
آیا میتونید مقداری دارو برای من تجویز کنید؟
How often should I take this medicine?
چند وقت یکبار باید این دارو را مصرف کنم؟
Shall I come back next week if I don’t get better?
اگه بهتر نشدم باید هفته آینده مراجعه کنم؟
در مطب دندانپزشکی
I’ve got a pain in my back teeth and my gum is bleeding.
دندون عقبی من درد میکنه و لثه ام خون ریزی داره.
ماده پُر کننده دندونم ریخته.
دندون مصنوعی ام شکسته.
Does the tooth have to be extracted or can you replace the filling?
آیا باید این دندون رو بکشید یا میتونید پُرش کنید؟
در داروخانه
Would you make up this prescription for me?
ممکنه این نسخه را برای من بپیچید؟
Shake well before use. Not to be taken orally.
قبل از مصرف خوب تکان بدین. این دارو برای استعمال خارجی نیست (خوردنی نیست).
Can I get a packet of vitamin tablets?
ممکنه یک بسته قرص ویتامین بهم بدین؟

در مقاله قبل به معرفی داروها و تجهیزات پزشکی در انگلیسی پرداختیم. در این مقاله لغات مربوط به متخصصین پزشکی را به انگلیسی بررسی می کنیم. داشتن دایره واژگان زیاد یکی از ملزومات اصلی در یادگیری زبان انگلیسی است. پس سعی کنید با استفاده از لغات مربوط به پزشکی در نوشتار و گفتار خود دامنه واژگان خود را هر روز بیشتر و بیشتر افزایش دهید.
متخصصین پزشکی به انگلیسی
در مقاله قبل به معرفی داروها و تجهیزات پزشکی در انگلیسی پرداختیم. در این مقاله لغات مربوط به متخصصین پزشکی به انگلیسی بررسی می کنیم. داشتن دایره واژگان زیاد یکی از ملزومات اصلی در یادگیری زبان انگلیسی است. پس سعی کنید با استفاده از لغات مربوط به پزشکی در نوشتار و گفتار خود دامنه واژگان خود را هر روز بیشتر و بیشتر افزایش دهید.
پرستار
متخصص آلرژی
متخصص یا تکنسین بیهوشی
متخصص قلب
دندانپزشک
متخصص پوست
متخصص زنان و زایمان
ماما
متخصص مغز و اعصاب
متخصص تومور
چشم پزشک
متخصص اطفال
فیزیوتراپ
روانپزشک
رادیولوژیست

اگر مقاله قبل را دنبال کرده باشید می دانید که در آن مقاله قبل به معرفی بیماری های رایج به انگلیسی پرداختیم. این مطالب برای دوستداران رشته پزشکی بسیار جذاب بود و با استقبال فراوان روبرو شد.از این رو در این مقاله می خواهیم نام داروها و وسایل پزشکی را به انگلیسی آموزش دهیم.
31 دارو و تجهیزات پزشکی در انگلیسی
اگر مقاله قبل را دنبال کرده باشید می دانید که قبلا به معرفی بیماری های رایج به انگلیسی پرداختیم. این مطالب برای دوستداران رشته پزشکی بسیار جذاب بود و با استقبال فراوان روبرو شد. از این رو در این مقاله می خواهیم 31 دارو و تجهیزات پزشکی در انگلیسی پرکاربرد را به انگلیسی آموزش دهیم.
قرص
قرص
کپسول
شربت
پماد
کِرِم
قطره چشم
آمپول
آرامبخش
مُسَکن
داروی ضدعفونی
داروی تب بُر
باند، گاز استریل
بانداژ
گچ
آتل، (در دندانسازی) سیم
گاز پانسمان
گچ گرفتن
باند کشی
دماسنج
(پزشکی) گوشی
سرنگ
پَنس
قیچی
ماسک اکسیژن
لوله آزمایش
شیشه آمپول، دارو
کیسه سرم
دستگاه اندازه گیری فشار خون
عصا
ویلچر

اگر در یک کشور انگلیسی زبان بیمار شوید و به بیمارستان و یا مطب پزشک مراجعه کنید دانستن نام بیماریها به زبان انگلیسی برایتان بسیار ضروری است. پس اگر قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارید بیایید در این مقاله اسامی بیماریهای رایج به زبان انگلیسی را با همدیگر بررسی کنیم.
بیماری های رایج به انگلیسی
اگر در یک کشور انگلیسی زبان بیمار شوید و به بیمارستان و یا مطب پزشک مراجعه کنید دانستن نام بیماری های رایج به انگلیسی برایتان بسیار ضروری است.
پس اگر قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارید بیایید در این مقاله اسامی بیماریهای رایج به زبان انگلیسی را با همدیگر بررسی کنیم.
مطالعه دو مقاله بیماریها و 41 لغت کاربردی و 38 اصطلاح کاربردی در مورد بیماری هم توصیه می شود.
آنفلوآنزا
سرما خوردگی
اسهال
ذات الریه
اوریون
سرخک
آبله مرغون
مخملک
التهاب لوزه
برونشیت
سوء هاضمه
زخم
آپاندیس
هپاتیت
حمله قلبی
بیماری قلبی
سکته
آرتروز
آسم
سرطان ریه
دیابت
فراموشی
آشفتگی روانی

در مقاله قبل از اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات پرکاربرد و ارتباط آن با یادگیری زبان انگلیسی گفتیم. و اشاره کردیم که یادگیری لغات و اصطلاحات پزشکی به شما کمک می کند تا در مکالمات روزمره راحت تر بتوانید در محیط بیمارستان، داروخانه و یا مطب پزشکان ارتباط ایجاد کنید.
38 اصطلاح کاربردی در مورد بیماری
در مقاله قبل از اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات پرکاربرد و ارتباط آن با یادگیری زبان انگلیسی گفتیم. و اشاره کردیم که یادگیری لغات و اصطلاحات پزشکی به شما کمک می کند تا در مکالمات روزمره راحت تر بتوانید در محیط بیمارستان، داروخانه و یا مطب پزشکان ارتباط ایجاد کنید. هر چند تعداد لغات و اصطلاحات انگلیسی پزشکی بسیار فراوانند، اما در این مقاله به آموزش پرکاربردترین اصطلاحات مربوط به بیماریها می پردازیم.
1. feel ill, sick
حال ندار و بیمار بودن
2. have a temperature
تب داشتن
3. have a pain in your back, chest, waist, arm, shoulder
درد پشت، سینه،کمر، دست و شانه داشتن
4. have a headache
سردرد داشتن
5. feel weak
ضعف داشتن
6. feel dizzy
سرگیجه داشتن
7. suffer from stomach cramps
دل پیچه داشتن
8. have a black eye
کبود شدن پای چشم
9. have a swollen, sprained ankle, wrist, foot
ورم کردن، پیچ خوردن قوزک پا، مچ دست و پا
10. have a lump
ورم داشتن داشتن
11. have a broken leg
دچار شکستگی پا شدن
12. have a fracture
شکستگی داشتن (در بخشی از بدن)
13. burn, cut a finger
سوختن یا بریدن انگشت
14. sprain an ankle
رگ به رگ شدن قوزک پا
15. be allergic to antibiotics
آلرژی داشتن به آنتی بیوتیک
16. produce an allergic reaction
آلژی داشتن نسبت به چیزی
17. come down with a cold
مبتلا به سرما خوردگی شدن
18. be in bed with a cold
بخاطر سرما خوردگی در رختخواب افتادن
19. have a heart attack, stroke
سکته قلبی/ مغزی کردن
20. suffer from asthma, malnutrition, diabetes
مبتلا به آسم، سو تغذیه یا دیابت بودن
21. fight cancer, depression, addiction, alcoholism
مبارزه کردن با سرطان، افسردگی، اعتیاد یا الکل
22. (go to) see a doctor
پیش دکتر رفتن
23. examine a patient
معاینه کردن بیمار
24. take/ feel your pulse
گرفتن نبض
25. take/ measure your temperature
درجه حرارت بدنتان را اندازه گرفتن
26. diagnose an illness/ disease
تشخیص دادن بیماری
27. diagnose a condition, disorder
تشخیص یک وضعیت یا اختلال
28. prescribe medicine
تجویز کردن دارو
29. make up a prescription
نسخه نوشتن
30. take someone to hospital
کسی را به بیمارستان بردن
31. undergo an examination, operation
تحت معاینه یا عمل جراحی قرار گرفتن
32. dress a wound
پانسمان کردن زخم
33. a bandaged arm, leg
دست یا پای پاند پیچی شده
34. put on a plaster
گچ گرفتن
35. give an injection
آمپول زدن
36. have a blood test
آزمایش خون دادن
37. prevent the spread of disease
پیشگیری از شیوع بیماری
38. enhance, build immunity to a disease
بالا بردن مصونیت/ ایمن سازی بدن در برابر یک بیماری

شما هم جمله معروف عقل سالم در بدن سالم است را شنیده اید که ترجمهای از عبارت معروف لاتین Mens sana in corpore sano به همین معنی است. فردوسی بزرگ نیز به شکلی دیگر این مفهوم را بیان می کند.
بیماریها و 41 لغت کاربردی
شما هم جمله معروف عقل سالم در بدن سالم است را شنیده اید که ترجمهای از عبارت معروف لاتین Mens sana in corpore sano به همین معنی است. فردوسی بزرگ نیز به شکلی دیگر این مفهوم را بیان می کند.
ز نیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی
در روایتی هم از امام صادق ع آمده: «اگر این پنج چیز در زندگی کسی نباشد زندگی خوب و خوشی نخواهد داشت: سلامتی، امنیت، بی نیازی، قناعت، همسر یا دوست موافق.» ذکر همین چند جمله در نشان دادن اهمیت سلامتی کفایت می کند تا بدانیم چرا باید دایما در حفظ سلامتی خود بکوشیم.
در یادگیری زبان انگلیسی دانستن لغات و اصطلاحات کاربردی متعدد در حوزه انگلیسی واقعی و مکالمات روزمره انگلیسی از اهمیتی بسزا برخوردار است. یادگیری لغات و اصطلاحات مرتبط با بیماری نیز از این قاعده مستثنی نیست. از این رو در این مقاله و مقاله های بعد به آموزش لغات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به بیماری می پردازیم.
1. Pain
درد
Suddenly she felt a sharp pain in her neck, shoulder, waist, arm, leg, stomach.
ناگهان او درد شدیدی در گردن، شانه، کمر، دست، پا و معده اش احساس کرد.
Take an aspirin to relieve the pain.
برای تسکین درد یه دونه آسپرین بخور.
2. Ache
درد ممتد
I can’t sleep because my head aches too bad.
نمی توانم بخوابم چون سرم خیلی شدید درد میکنه.
I have a terrible headache, backache, stomach-ache.
سردرد ، کمر درد و معده درد خیلی شدیدی دارم.
3. Ill
بیمار، مریض
My elder sister is seriously ill in St John’s hospital.
خواهر بزرگترم بسختی بیماره و در بیمارستان سنت جان بستریه.
The children started to feel ill an hour after the meal.
بچه ها یک ساعت بعد از صرف غدا بیمارشدند.
4. Sick
مریض جسمی/ روانی
I feel very sick, I don’t think I can work today.
حالم خیلی بده ،فکر نمیکنم امروز بتونم سر کار برم.
Be careful with the cake, too much of it can make you sick.
مراقب اون کیک باش،خوردن بیش از حدش میتونه مریضت کنه.
5. Sore
دردناک
I have a sore throat, I mustn’t take that cold drink.
من گلو درد دارم، نباید اون نوشیدنی سرد رو بخورم.
She says her stomach is still sore after the operation.
اون میگه هنوز بعد از عمل جراحی معده اش درد میکنه.
His feet were sore after the bicycle trip.
بعد از سفر با دوچرخه پاهایش درد میکرد.
6. Illness
بیماری
Our secretary missed a lot of work through illness last month.
ماه پیش بخاطر بیماری منشی خیلی از کارها تلنبار شد.
Flue can be a serious illness if you aren’t careful enough.
اگر به اندازه کافی مراقب نباشی آنفلوانزا میتونه بیماری خطرناکی باشه.
7. Disease
بیماری (اغلب عفونی)
Peter’s uncle suffers from a rare blood disease.
عموی پیتر دچار بیماری نادر خونیه.
A fatty diet increases the risk of heart disease.
رژیم غذایی پرچرب خطر ابتلا به بیماری قلبی را افزایش میده.
The government is planning further health measures to prevent the spread of disease.
به منظور جلوگیری از شیوع بیماری، دولت در حال تدارک تدابیر بهداشتی به منظور سلامت است.
8. Heal
بهبود یافتن( به لحاظ جسمی و روحی)
As I see it will take a long time for your wounds to heal.
اینطور که من می بینم زمان زیادی طول میکشه تا زخمهات خوب بشه.
This ointment will help to heal your scratches.
این پماد کمک می کنه تا خراشهای شما بهبود پیدا کنه.
The tea you made really healed me.
اون چایی که درست کردی واقعا حالم رو خوب کرد.
9. Cure
معالجه کردن، درمان کردن
He was seriously ill for a long time, but the doctor cured him at last.
او برای مدتی طولانی بشدت بیمار بود ،اما بلاخره دکتر درمانش کرد.
Scarlet fever is a serious illness, but it can be cured fairly fast.
مخملک نوعی بیماری جدی است، اما میشه نسبتا به سرعت درمانش کرد.
10. Cure
درمان
There is no known cure for this illness but it can be treated.
برای این بیماری درمان شناخته شده ای وجود نداره اما قابل درمانه.
I’m afraid you must be taken to hospital for the cure.
متاسفانه برای درمان باید به بیمارستان منتقل بشین.
11. Treat
درمان کردن
I was treated for flu, but later I was diagnosed with pneumonia.
ابتدا بخاطر بیماری آنفلوانزا تحت درمان قرار گرفتم اما بعدا پزشکان تشخیص دادند که مبتلا به ذات الریه هستم.
This illness is usually treated with antibiotics and a strict diet.
این بیماری معمولاً با آنتی بیوتیک و رژیم سخت درمان میشه.
12. Treatment
معالجه، درمان
Doctors apply various treatments for this illness.
پزشکان برای این بیماری درمانهای متعددی را بکار می گیرند.
My sister goes to a wellness centre to receive beauty treatments.
خواهرم برای درمان زیبایی به مرکز سلامت میره.
13. Diagnose
تشخیص دادن
The blood test is used to diagnose all kinds of diseases.
آزمایش خون برای تشخیص همه انواع بیماری مورد استفاده قرار می گیره.
She was diagnosed (as) (a) diabetic in her early childhood.
پزشکان تشخیص دادند که که از سنین کودکی مبتلا به بیماری دیابت نوع الف هست.
14. Diagnosis
تشخیص پزشکی
The doctors didn’t share every detail of the diagnosis with the patient’s family.
پزشکان همه جزئیات تشخیص خود را با خانواده بیمار در میان نگذاشتند.
We had to wait a lot for the exact diagnosis after the examination.
ما مجبور شدیم بعد از معاینه برای تشخیص دقیق بیماری مدت زیادی منتظر بمونیم.
15. Injury
آسیب
They were lucky to escape the fight without serious injuries.
آنها خوش شانس بودند که بدون آسیب جدی از دعوا گریختند.
There were only minor injuries in the crash.
تنها چند آسیب جزیی در آن تصادف وجود داشت.
16. Injure
آسیب زدن به
He injured his finger when he was cutting the meat.
وقتی داشت گوشت رو تکه می کرد به انگشت خودش آسیب زد.
Nobody was killed in the accident, but two people were seriously injured.
هیچ کسی در حادثه تصادف کشته نشد، اما دو نفر بشدت آسیب دیدند.
17. Wound
زخم،جراحت
He died from the wounds that he had received in the crash.
او بخاطر جراحاتی ناشی از تصاف فوت کرد.
He was taken to hospital although his wounds didn’t seem too serious.
با وجودیکه جراحاتش خیلی جدی بنظر نمیرسید، اما به بیمارستان منتقل شد.
18. Cut
بریدگی
He had such a deep cut on his arm that he was taken to hospital.
بریدگی روی بازویش بحدی عمیق بود که او را به بیمارستان بردند.
The victim had several cuts on his chest, still he survived.
قربانی چندین بریدگی روی سینه اش داشت ، با این وجود زنده ماند.
19. Bruise
کوفتگی، کبودی
He was covered in bruises at the end of the football match.
در پایان مسابقه فوتبال بدنتش تمام کبود شده بود.
The man came to the surgery with a huge bruise over his eye.
اون مرد بخاطر کبودی بزرگی که دور چشمش بود وارد اتاق جراحی شد.
20. Scratch
خراش، خاراندن
The cat continuously scratched itself behind the ear.
اون گربه دائما پشت گوشش را میخارونه.
She had a long scratch on her arm when she came out of the rose garden.
وقتی که از باغ گلهای رز بیرون اومد خراش بزرگی روی بازویش بود.
21. Infection
عفونت
Wash your hands carefully to decrease the risk of infection.
برای کاهش خطر ابتلا به عفونت دستهاتون رو خوب بشورید.
She almost died from blood infection.
او تقریبا بخاطر ابتلا به عفونت فوت کرد.
22. Inflammation
التهاب، ورم
My knee was twice the size of the other one due to the inflammation.
زانویم در نتیجه ورم دوبرابر بزرگتر ازاون یکی زانویم شده بود.
You had better not eat fatty food so soon after your stomach inflammation.
بهتره بعد از ورم معده ات به این زودی غذای چرب نخوری.
23. Symptom
علامت، نشانه
You don’t necessarily need a doctor with symptoms like a headache or sore throat.
لزوماً بخاطر علائمی مثل سر درد یا گلو درد به دکتر نیاز ندارید.
Depression can cause physical symptoms, too.
افسردگی هم میتونه موجب بیماریهای جسمی بشه.
24. Temperature
دما، تب
I feel so weak, I think I have a temperature.
خیلی احساس ضعف دارم، فکر کنم تب دارم.
She had such a high temperature that she was immediately taken to hospital.
بحدی تبش بالا بود که فوراً به بیمارستان منتقل شد.
25. Fever
تب
Did you take aspirin to reduce the fever?
آیا برای پایین آمدن تب آسپرین خوردید؟
Our daughter has been diagnosed with scarlet fever.
دکتر تشخیص داد که دختر ما مبتلا به بیماری مخملک هست.
26. Cold
سرما خوردگی
I think I caught a cold on the ice rink yesterday.
فکر کنم دیروز در زمین پاتیناژ سرما خوردم.
She can’t come to school, she’s in bed with a cold.
اون نمیتونه به مدرسه بیاید، سرما خورده و در رختخواب خوابیده.
27. Flu
آنفلوانزا
Please don’t visit us this week, the whole family has the flu.
لطفاً این هفته به دیدن ما نیایید، چون همه خانواده مبتلا به آنفلوانزا هستند.
If you’re not careful enough and you don’t take antibiotics, you may even die from the flu.
اگر به اندازه کافی مراقب نباشید و آنتی بیوتیک نخورید، حتی ممکنه بخاطر آنفلونزا بمیرید.
28. Vomit
استفراغ کردن
There must have been something wrong with the food as both children vomited shortly after the meal.
حتما این غذا یه مشکلی داره چون بچه ها هر دو بلافاصله بعد از خوردن غذا استفراغ کردند.
I’m afraid I’m pregnant; I vomit after getting up every morning.
ببخشید من باردارم، هر روز صبح بعد از بیدار شدن از خواب استفراغ میکنم.
29. Medicine
دارو
You look so pale. Haven’t you taken your medicine this morning?
رنگت خیلی پریده. آیا امروز صبح داروهات رو نخوردی؟
The doctor prescribed three kinds of medicine for me.
پزشک سه نوع دارو برای من تجویز کرد.
30. Antibiotics
آنتی بیوتیک
My mum’s throat infection went away after she started the antibiotics.
عفونت گلوی مادرم سه روز پس از شروع آنتی بیوتیک خوب شد.
Hot tea won’t be enough to cure your flu, I think you also need antibiotics.
چای داغ برای درمان آنفولانزا کافی نیست، فکر می کنم به آنتی بیوتیک هم نیاز داری.
31. pain killer
مُسکن
I had such a horrible headache last night that I took two pain killers.
شب گذشته چنان سردرد شدیدی داشتم که دوعدد مسکن خوردم.
She says she doesn’t think it’s a good idea to take pain killers too often.
اون میگه فکر نمیکنه مصرف زیاد مُسکن ایده خوبی باشه.
32. blood pressure
فشارخون
Drink some coffee if you feel your blood pressure is too low.
اگه احساس میکنی فشار خونت پایینه کمی قهوه بنوش.
High blood pressure increases the risk of having a heart attack.
فشار خون بالا خطر ابتلا به حمله قلبی رو افزایش میده.
33. Pulse
نبض، ضربان قلب
The doctor started the examination with taking my pulse and blood pressure.
دکتر با گرفتن نبض و فشار خون من شروع به معاینه کرد.
He has such a weak pulse that it’s hard to feel.
اونقدر ضربانش ضعیفه که به سختی میشه اونو احساس کرد.
34. x-ray
عکس رادیولوژی
They took x-rays of my knee to make sure it wasn’t broken.
از زانویم عکس رادیولوژی گرفتند تا مطمئن بشن که نشکسته.
The doctor says that the x-ray has proved his suspicion of cancer, but I don’t believe him.
دکتر میگه با این عکس شکش نسبت به ابتلا به سرطان رفع شده اما من حرفش رو باور نمیکنم.
35. Patient
بیمار
The doctor examined the patient very carefully but he didn’t find any disorder.
دکتر بیمار را با دقت معاینه کرد اما هیچ اختلالی در بدن اون مشاهده نکرد.
There were so many patients in the doctor’s surgery that I didn’t wait and I went home.
آنقدر بیمار در مطب دکتر بود که منتظر نشدم و به خانه برگشتم.
36. Surgery
اتاق عمل
I wanted to see a doctor but the surgery was closed.
می خواستم دکتر را ببینم اما مطب تعطیل بود.
I hope they can cure me with medicine and I don’t need undergo surgery.
امیدوارم با دارو منو معالجه کنند و نیاز به انجام عمل جراحی نداشته باشم.
37. Operation
عمل جراحی
The operation was successful but the patient died.
عمل جراحی موفقیت آمیز بود اما بیمار مُرد.
The doctor says I can hardly escape an operation.
دکتر میگه که من بسختی میتونم از عمل جراحی فرار کنم.
38. operate on somebody (for something)
بخاطر …کسی را مورد عمل جراحی قرار دادن
He soon recovered after he was operated on for appendicitis.
پس از اینکه بخاطر آپاندیس تحت عمل جراحی قرار گرفت او خیلی زود بهبود پیدا کرد.
The doctor ordered to take my brother to hospital and they will operate on him tomorrow.
دکتر توصبه کرد که برادرم را به بیمارستان ببرم و آنها او را تحت عمل جراحی قرار خواهند داد.
39. operating theatre
اتاق عمل
The patient died on the way to the operating theatre.
بیمار در مسیر رفتن به اتاق عمل جان داد.
She felt nervous as she looked round the operating theatre.
همانطور که اطراف اتاق عمل را نگاه کرد مضطرب شد.
40. chemist’s (shop)
داروخانه
The doctor suggested to go to the chemist’s for the medicine straight from the surgery.
دکتر پیشنهاد کرد برای تهیه دارو مستقیم از مطب به داروخانه برم.
This syrup is also sold in the supermarket, so you don’t need to go to the chemist’s.
این شربت در سوپرمارکت هم فروخته میشه، بنابراین نیازی نیست به داروخانه بروی.
41. Prescription
نسخه
Unfortunately, the doctor forgot to sign the prescription and so the chemist refused to give me the medicine.
متاسفانه دکتر فراموش کرد که نسخه را امضا کند و بنابراین داروخانه از دادن دارو به من خودداری کرد.
Keep this prescription even though you don’t need the medicine now; you may need it later.
این نسخه را نگه دار حتی اگه الان به این دارو نیز نداری، ممکنه بعدا بهش نیاز پیدا کنی.
در پایان برای تان آرزوی سلامتی دارم و دعا می کنم که هیچ گاه نیازمند بیمارستان نشوید. به قول حضرت حافظ
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
ممنون که این مقاله را مطالعه کردید. لطفا اولین کسی باشید که نظر خود را در مورد این مقاله برای ما و کاربرانمان درج می کنید.

برخی از زبان آموزان می خواهند بدانند که اهمیت گرامر در زبان انگلیسی چیست؟ و اساسا گرامر آری یا خیر؟ در پاسخ به این سوال که آیا باید گرامر بخوانیم یا نه باید گفت نمی توان نقش گرامر را به عنوان سنگ زیر بنای یک زبان نادیده گرفت.
زمانها در زبان انگلیسی
برخی از زبان آموزان می خواهند بدانند که اهمیت گرامر در زبان انگلیسی چیست؟ و اساسا گرامر آری یا خیر؟ در پاسخ به این سوال که آیا باید گرامر بخوانیم یا نه باید گفت نمی توان نقش گرامر را به عنوان سنگ زیر بنای یک زبان نادیده گرفت. لیکن همان طور که در دوره 9 استراتژی یادگیری سریع زبان انگلیسی توضیح داده ام ابتدا باید مشخص کنید هدف شما از یادگیری انگلیسی چه نوع انگلیسی هست؛ انگلیسی واقعی یا انگلیسی رسمی؟
اگر هدف شما سفر کردن و صحبت کردن با افراد بومی زبان است در این صورت باید انگلیسی واقعی را یاد بگیرید. یعنی تمرکز اصلی خودتان را بر توانایی درک مطالبی که می شنوید و صحبت کردن بدون تلاش و بدون فکر کردن بگذارید. پیشنهاد می کنم توضیحات بیشتر را در این باره در کتاب 4 راز یادگیری زبان انگلیسی بخوانید.
اما اگر هدف شما صرفا شرکت در یک آزمون خاص است، در این صورت باید انگلیسی کتابی را یاد بگیرید. یعنی نکات گرامری خاص تا بتوانید در بخش سوالات مربوط به گرامر نمره قابل قبولی کسب کنید.
پس اگر هدف شما یادگیری انگلیسی کتابی است و می خواهید با زمانها در زبان انگلیسی بیشتر آشنا شوید، به خواندن این مقاله ادامه دهید.
زمان ها در زبان انگلیسی به 4 گروه کلی تقسیم می شوند:
- حال
- گذشته
- آینده
- آینده در گذشته
هر کدام از این زمانها دارای 4 حالت می باشد. بنابراین در زبان انگلیسی 16 زمان وجود دارد.
1. مهمترین کاربردهای زمان حال ساده:
بیان فعالیتهای تکراری و عادی
We usually go fishing at weekends.
ما معمولاً آخر هفته ها به ماهیگیری میرویم.
بیان واقعیتهای علمی
An ostrich has two legs.
شتر مرغ دو پا دارد.
بیان کارهایی که در آینده نزدیک حتما اتفاق می افتد
My cousin leaves Shiraz for the U.S.A tomorrow.
پسرخاله ام فردا شیراز را به مقصد آمریکا ترک خواهد کرد.
در گزارشات ورزشی یا روایت کردن داستان
In the story, the father kills his son by mistake.
در این داستان، پدر به اشتباه پسر خویش را می کشد.
Ali Daee passes the ball to Ronaldo.
علی دایی توپ را به رونالدو پاس می ده.
در عناوین روزنامه ها
President Rouhani Returns From His Trip to China.
رئیس جمهور روحاتی فردا از سفر خود به چین باز می گردد.
2. مهمترین کاربردهای زمان حال استمراری
بیان کارهایی که در لحظه صحبت کردن در حال انجام شدن هستند.
I’m watching a film on TV now.
الان در حال تماشای فیلمی در تلویزیون هستم.
بیان کارهایی که در آینده نزدیک انجام می شوند.
We are visiting the museum tomorrow.
ما فردا به دیدن موزه می ریم.
برای بیان جملات حال با افعال غیر حرکتی ارادی
Be quite please; I’m thinking.
لطفا ساکت باشید، دارم فکر می کنم.
با افعال هشدار دهنده
Be careful! The car is coming.
مراقب باش! ماشین داره میاد.
3. مهمترین کاربردهای زمان حال کامل (ماضی نقلی)
3. مهمترین کاربردهای زمان حال کامل (ماضی نقلی)
بیان کاری که در گذشته رخ داده اما اثر آن به صورت فیزیکی یا ذهنی موجود است.
I have seen that movie.
من آن فیلم را دیده ام.
در بندهای وصفی پس از صفات عالی به شرطی که زمان حال باشد.
This is the best meal I have ever eaten.
این بهترین غذایی است که تا به حال خورده ام.
بیان کاری که در گذشته آغاز شده و تا زمان حال ادامه داشته است. در این مورد معولا یکی از حروف اضافه since, for به کار می رود.
I have studied for IELTS with Dr Zaban since last month.
از ماه پیش برای آزمون آیلتس با مجموعه دکتر زبان خوانده ام.
She has lived in London for 5 years.
او به مدت 5 سال در لندن زندگی کرده است.
4. مهمترین کاربردهای حال کامل استمراری
بیان کاری که در گذشته شروع شده تا زمان حال ادامه یافته و پس از این ممکن است در آینده نیز ادامه یابد.
Mom has been cleaning the kitchen since this morning.
مامان از امروز صبح مشغول تمیزکاری آشپزخانه بوده است.
بیان کاری که طی دوره ای به طور مکرر انجام شده است.
Every morning they meet in the same café. The have been going there for years.
اون ها هر روز صبح همدیگر را در همان کافه می بینند. اون ها سال هاست که به اونجا می روند.
6. مهمترین کاربردهای گذشته ساده
بیان کاری که در گذشته مشخص انجام و اتمام یافته است.
We watched the football game last night.
ما دیشب مسابقه فوتبال را دیدیم.
بیان کاری که در گذشته به صورت عادت انجام گرفته است.
He got up at 5 every morning.
او هر روز صبح ساعت 5 از خواب بیدار می شود.
در جملات شرطی نوع دوم
If I were you, I would be more careful.
اگه جای تو بودم بیشتر احتیاط می کردم.
برای بیان جملات آرزو مرتبط با زمان حال
I wish he called me now.
ایکاش اون الان بهم زنگ می زد.
6. مهمترین کاربردهای زمان گذشته استمراری
بیان کاری که در زمان مشخصی در گذشته ادامه داشته است.
They were swimming at 7 o’clock yesterday.
اونها دیروز ساعت 7 در حال شنا کردن بودن.
بیان کاری که در گذشته ادامه داشته و کار دیگری با آن تلاقی پیدا کرده است.
I was jogging in the park when it started to rain.
داشتم در پارک می دویدم که باران شروع به باریدن کرد.
بیان کارهایی که همزمان با هم در گذشته ادامه داشته اند.
My brother was reading book while my sister was cooking pizza.
برادرم در حال خواندن کتاب بود در حالی که خواهرم مشغول درست کردن پیتزا بود.
7. مهمترین کاربردهای زمان گذشته کامل (ماضی بعید)
بیان کاری که در گذشته قبل از یک عمل یا یک زمان انجام شده است.
When he came into the class, the teacher had started the lesson.
وقتی وارد کلاس شد، معلم درس را شروع کرده بود.
در جملات شرطی نوع سوم
If I had known her phone number I would have called her.
اگر شماره او را می دانستم به اون تلفن کرده وبدم.
در جملات آرزو مرتبط با زمان گذشته
I wish he had found my wallet yesterday.
ایکاش او دیروز کیف پولم را پیدا کرده بود.
8. مهمترین کاربردهای زمان گذشته کامل استمراری
بیان کاری که قبل از عمل یا زمانی در گذشته برای مدتی ادامه داشته است.
They had been living in Florida before 1978.
آن ها قبل از سال 1978 در فلوریدا زندگی می کردند.
بیان کاری که در گذشته مدتی ادامه داشته اما عمل دیگری آن را قطع کرده است.
Everybody had just been talking about her when she suddenly appeared.
همه داشتن در باره او صحبت می کردند که یهو ظاهر شد.
9. مهمترین کاربردهای زمان آینده ساده
بیان کاری که در زمان مشخصی انجام خواهد شد.
They will hold the meeting at 7 tomorrow.
آن ها فردا ساعت 7 جلسه را برگزار خواهند کرد.
در جملات شرطی نوع اول
If I am late again, dad will be very angry.
اگر باز هم دیر بیایم، پدر خیلی عصبانی خواهد شد.
تصمیم گیری در مورد انجام کاری در لحظه ی صحبت کردن.
Oh, wait a minute. I will go and shut the door.
اوه، یک لحظه صبر کن. می رم درب رو می بندم.
برای بیان تعارف یا پیشنهاد. در این حالت از shall I / we به صورت جمله سوالی استفاده می کنیم.
Shall I help you with that?
می تونم در آن کار بهتون کمک کنم؟ (تعارف)
10. مهمترین کاربردهای زمان آینده استمراری
بیان کاری که در زمان یا دوره معینی از آینده در حال انجام باشد.
Don’t telephone after 9 – she will be having a dinner party.
بعد از ساعت 9 زنگ نزن – او مشغول ترتیب دادن ضیافت شام خواهد بود.
پرسش مودبانه در مورد برنامه های افراد
Will you be using the car tomorrow?
آیا فردا از ماشین استفاده خواهی کرد؟
11. مهمترین کاربردهای زمان آینده کامل
برای بیان حدس و گمان مربوط به گذشته
You will have seen from my post card that I was in Parris last week.
احتمالا از کارت پستالم متوجه شده ای که من هفته پیش در پاریس بوده ام.
بیان کاری که در گذشته شروع شده و پس از مدتی در آینده به اتمام خواهد رسید.
By the end of this summer, he will have been away from home for 10 years.
تا پایان تابستان امسال او 10 سال می شود که دور از خانه بوده است.
12. مهمترین کاربردهای زمان آینده کامل استمراری
بیان تکمیل یک کار ادامه دار پیش از زمان یا کار دیگری در آینده
I will have been cleaning my room for 5 hours when you return.
وقتی شما برگردید 5 ساعت می شود که مشغول تمییز کردن اتاقم بوده ام.
بیان کاری که تا زمان مشخصی در آینده ادامه خواهد داشت.
I’ll be dirty because I’ll have been paying football.
من کثیف خواهم شد چون مشغول بازی فوتبال خواهم بود.
13. مهمترین کاربردهای زمان آینده در گذشته ساده
بیان کاری که در گذشته یک فعل آینده محسوب می شود.
In 1969, I arrived in the city where I should spend 10 happy years.
در سال 1969 وارد شهری شدم که قرار بود 10 سال را به خوشی در آنجا سپری کنم.
بیان جملات شرطی نوع دوم
If Shadi knew you live here, she would come to see you.
اگر شادی می دانست که اینجا زندگی می کنید به دیدنتان می آمد.
14. مهمترین کاربردهای زمان آینده در گذشته استمراری
مانند آینده در گذشته ساده است، با این تفاوت که بر استمرار عمل تاکید می کند.
If I were you, I should be studying at a university.
اگر جای تو بودم، در یک دانشگاه شروع به درس خواندن می کردم.
15. مهمترین کاربردهای زمان آینده در گذشته کامل
بیان کاری که قبل از لحظه معینی که نسبت به زمان گذشته آینده محسوب می شود تمام و کامل شده باشد.
She felt that she would have prepared the report by 9 the following night.
او گمان می کرد تا ساعت 9 شب بعد گزارش را تهیه کرده است.
در جملات شرطی نوع سوم
If we had studied well, we would have passed the test.
اگر خوب درس خوانده بودیم در امتحان قبول شده بودیم.
16. مهمترین کاربردهای زمان آینده در گذشته کامل استمراری
مانند آینده در گذشته کامل است با این تفاوت که استمرار عمل مورد تاکید قرار می گیرد.
What would you have been buying yesterday if you had had enough money?
اگر دیروز پول کافی می داشتی در حال خریدن چه چیزی می بودی؟
اگر می خواهید گرامر را در قالب مکالمه یاد بگیرید، پیشنهاد ما کتاب مکالمه بدون گرامر است. حتما نمونه کتاب را دانلود کنید.
از این که نظرخود را در مورد این مقاله در بخش دیدگاهها برای ما و کاربران عزیزمان درج می کنید از شما بینهایت متشکرم!
اگر به مطالب بیشتر گرامر علاقمند هستید حتما بخش گرامر به روایت دکتر زبان را ببینید!

در این مقاله به بررسی اصطلاحات انگلیسی مرتبط با خوراکی ها می پردازیم. این دسته از اصطلاحات، آموزش زبان انگلیسی را با تنوع همراه کرده و بالطبع یادگیری زبان انگلیسی را برای زبان آموزان شیرین تر می سازد.
اصطلاحات خوراکی در انگلیسی
در این مقاله به بررسی اصطلاحات انگلیسی مرتبط با خوراکی ها می پردازیم. این دسته از اصطلاحات، آموزش زبان انگلیسی را با تنوع همراه کرده و بالطبع یادگیری زبان انگلیسی را برای زبان آموزان شیرین تر می سازد.
1. Egghead
نابغه و درسخون
I think Jane will do well in her finals. She has always been a kind of egghead from elementary school all the way through college.
فکر میکنم جِین در امتحان نهایی اش موفق خواهد شد.اون همیشه از دوران ابتدایی تا پایان دانشگاه یه جورایی تیزهوش بوده است.
SON: MUM, ONE OF THE KIDS IN SCHOOL CALLED ME AN EGGHEAD TODAY.
پسر: مامان،امروز یکی از بچه ها توی مدرسه بهم گفت نابغه.
MUM: WHY DID THEY CALL YOU THAT?
مامان: چرا به این نام صدات زدن؟
SON: I THINK IT’S BECAUSE THE OTHER KIDS THINK I AM REALLY SMART. THEY SAID THAT I’M ALWAYS READING BOOKS AND THAT I ALWAYS HAVE THE RIGHT ANSWER TO THE TEACHER’S QUESTIONS.
پسر:فکر کنم چون تصور می کنن من خیلی باهوشم. اونها می گن من همیشه در حال کتاب خوندن هستم وهمیشه به سوالات معلم پاسخ درست میدم.
MUM: WELL, YOU ARE VERY INTELLIGENT. NEXT TIME SOMEBODY CALLS YOU AN EGGHEAD JUST REPLY BACK TO THEM SAYING, “I KNOW” AND WALK AWAY WITH YOUR HEAD HELD HIGH.
مامان:خب تو خیلی باهوشی.دفعه بعد اگه کسی بهت گفت بچه درسخون تو هم بهش بگو،”میدونم” و اصلا هم خَم به ابروت نیار.
2. Big cheese
آدم کله گنده، با نفوذ
Do you know Peter? He’s a big cheese at the company, he may help you to get a good job there.
پیتر رو میشناسی؟ اون در شرکت یه شخص مهم و با نفوده. شاید بهت کمک کنه توی شرکت یه کار خوب بگیری.
MARY: I HAD A TERRIBLE DAY AT WORK TODAY.
مری:امروزسر کار روز بسیار بدی داشتم.
ALICE: WHY?
آلیس: چرا؟
MARY: EVER SINCE TOM GOT HIS PROMOTION HE THINKS HE IS THE BIG CHEESE OF THE COMPANY. ALL HE DOES IS ORDER US AROUND ALL DAY.
مری :از وقتی که تام ترفیع گرفته فکر میکنه توی شرکت شخص قدرتمندیه. تنها کاری که می کنه اینه که تمام روز فقط به ما دستور میده.
ALICE: CAN YOU TAK TO HIM ABOUT IT?
آلیس: میتوانی دراین مورد باهاش صحبت کنی؟
MARY: I DON’T THINK SO, HE IS TOO INFLUENTIAL NOW. HE COULD FIRE ME IF I DO SOMETHING HE DOESN’T LIKE.
مری: فکر نمیکنم .الان خیلی نفوذ داره. اگر کاری علیرغم میلش انجام بدهم ممکنه اخراجم کنه.
3. Couch potato
خوره تلویزیون
My uncle is a couch potato, you never see him without the remote control in his hand.
دایی من خوره تلویزیونه. هیچوقت اونو نمی بینی که کنترل تلوزیون دستش نباشه.
JENNY: WHERE IS ANDREW? HE SAID HE WOULD JOIN US FOR LUNCH TODAY.
جِنی : اندرو کجاست؟ گفت امروز میاد با هم ناهار بخوریم.
MARY: I WENT TO PICK HIM UP EARLIER AND HE WAS IN HIS PYJAMAS WATCHING STAR WARS. I FOUND HIM IN THE SAME SPOT YESTERDAY WHEN I WENT TO HANG OUT WITH HIM. I DON’T THINK HE HAS MOVED FROM THAT COUCH ALL WEEKEND.
مِری: من زودتر رفتم دنبالش و اون با پیژامه نشسته بود داشت فیلم جنگ ستارگاران رو تماشا می کرد. دیروز هم که رفتم باهاش بیرون برم همین وضعیت رو داشت. فکر نمیکنم تمام آخر هفته رو حتی از روی اون مبل تکون خورده باشه.
JENNY: HE IS SO LAZY, IT IS UNBELIEVABLE! HE’S A COUCH POTATO, HE NEEDS TO GO OUTSIDE AND ENJOY LIFE.
جِنی: اون خیلی تنبله، آدم باورش نمی شه! اون خوره تلویزیونه، باید بیرون بره و از زندگی لذت ببره.
MARY: YOU’RE RIGHT, HE’S SPENDING TOO MUCH TIME ON THAT COUCH WATCHING TELEVISION.
مری: حق با توست،اون روی اون مبل وقت خیلی زیادی رو صرف تماشای تلویزیون میکنه.
4. Tough cookie
آدم سمج
There is a tough cookie on the phone, he insists to talk to the manager, shall I put him through?
یک آدم سمج پشت خطه،اصرار داره که با مدیر صحبت کنه، اجازه هست اونو وصل کنم؟
MOTHER 1: HOW IS SARAH?
مادر 1: حال سارا چطوره؟
MOTHER 2: SARAH IS GREAT BUT SHE IS VERY BUSY. SHE IS A FULL-TIME STUDENT AND WORKING 30 HOURS A WEEK TO PAY OFF HER STUDENT LOANS. I DON’T KNOW HOW SHE HAS TIME FOR IT ALL.
مادر 2: سارا عالیه اما سرش خیلی شلوغ است.او یک دانشجوی تمام وقت است و 30 ساعت در هفته کار میکند تا بدهی / شهریه دانشجویی اش راتسویه کند.نمیدانم با این همه کار چطور وقت میاورد.
MOTHER 1: WOW! SHE REALLY IS A TOUGH COOKIE! SHE HAS A PLAN AND SHE’S WORKING AS HARD AS SHE CAN TO REACH HER GOAL.
مادر 1: واو! اون دختر خیلی سمجیه! اون برنامه داره و تا جایی که می تونه سخت کار میکنه تا به اهدافش برسه.
MOTHER 2: YES, SHE IS. WE ARE VERY PROUD OF HER.
مادر2: بله همین طوره. ما خیلی بهش افتخار میکنیم.
5. Top banana
رهبر گروه، رئیس
I don’t know when we’ll finish, ask Jack, he’s the top banana here.
نمیدانم کارمون کِی تمام میشه،از جک سوال کن، اینجا همه کاره اونه.
JOHN: OUR TEAM IS IN DISARRAY.
جان: تیم ما خیلی بهم ریخته است.
JEREMY: WHAT DO YOU MEAN?
جرِمی: منظورت چیه؟
JOHN: WE HAVE NO ORDER, NO AIMS AND NO DIRECTION. WE NEED A LEADER, A TOP BANANA THAT CAN MOTIVATE THE TEAM AND DRIVE US TO THE FINISH LINE.
جان: ما نه نظم داریم، نه هدف و نه مدیریت. ما به یک مدیر نیاز داریم، به یک رهبر نیاز داریم که بتونه به تیم انگیزه بده و ما را به خط پایان برسونه.
JEREMY: YOU’RE RIGHT. I THINK YOU SHOULD BE THE LEADER. YOU’RE ORGANISED, AMBITIOUS, A TEAM PLAYER AND INTELLIGENT. I KNOW THE REST OF THE TEAM WILL AGREE. WHAT DO YOU THINK?
جِرِمی: درست می گی. فکر میکنم تو باید رهبر تیم بشی. تو آدم منظم ، بلند پرواز، دارای روحیه کار تیمی و باهوش هستی. می دونم که بقیه اعضای تیم هم موافقت می کنند. نظرت چیه؟
JOHN: I WOULD BE HONOURED TO BE THE TOP BANANA OF THIS TEAM!
جان: برای من افتخاره که رئیس این تیم باشم.
6. Bad apple
آدم دردسر ساز، شرور
He’s a real bad apple. If I were you, I wouldn’t let my daughter go out with him.
اون واقعا آدم شروریه. اگه جای تو بودم ،اجازه نمی دادم دخترم با او بیرون بره.
GEORGE: WHERE IS KEVIN NOWADAYS?
جورج: این روزها کوین کجاست؟
PAUL: HE’S DOING TIME IN PRISON. HE WAS ARRESTED LAST YEAR.
پال: فعلا زندانه. سال گذشته دستگیر شد.
GEORGE: I’M NOT SURPRISED.
جورج: تعجب نمی کنم.
PAUL: WHY?
پال: چرا؟
GEORGE: HE WAS ALWAYS THE BAD APPLE OF THE FAMILY. THEY WERE NEVER ABLE TO DISCIPLINE HIM WHEREAS HIS SISTER WAS ALWAYS SO GOOD.
جورج: اون همیشه برای خانواده دردسر ساز بوده. اونها هیچ وقت نتونستند اونو تربیت کنند درصورتی که خواهرش همیشه خیلی خوب بود.
PAUL: YOU’RE RIGHT. I REMEMBER IN SCHOOL HE WAS ALWAYS GETTING IN TROUBLE FOR FIGHTING AND POOR ATTENDANCE BUT HIS SISTER WAS SO FRIENDLY AND WELL MANNERED. SHE WAS COMPLETELY DIFFERENT TO KEVIN. HE REALLY IS THE BAD APPLE OF THAT FAMILY, HIS POOR PARENTS.
پال: حق با توست.یادمه در مدرسه همیشه بخاطر دعوا و درس نخوندن توی دردسر می افتاد. اما خواهرش خیلی مهربون و مودب بود. او کاملا با کوین فرق داشت.کوین واقعا بچه دردسرساز این خانواده است. بیچاره والدینش.
7. Sour grapes
دماغ سوخته
The losers say they don’t mind that they couldn’t win the cup, but I’m sure this is only sour grapes.
اون تیمی که باخته می گه براشون مهم نیست که نتونستند جام روببرند،اما من مطمئن ام که دماغشون سوخته.
ANNA: DID YOU HEAR THAT KIM LOST HER JOB?
آنا: شنیده ای که کیم کارش رو از دست داده؟
MELISSA: REALLY? I SAW HER YESTERDAY AND SHE DIDN’T SAY ANYTHING.
ملیسا: واقعا. دیروز دیدمش ولی چیزی نگفت.
ANNA: SHE’S PRETENDING THAT DOESN’T CARE THAT SHE WAS FIRED BUT IT’S JUST A BUNCH OF SOUR GRAPES.
آنا: اون وانمود میکنه که براش اهمیتی نداره که اخراج شده اما حسابی دماغش سوخته.
MELISSA: SHE LOVED THAT JOB OF COURSE SHE CARES.
ملیسا: اون عاشق این کار بود البته که براش مهمه.
ANNA: I KNOW BUT SHE WANTS EVERYONE TO THINK SHE IS HAPPY AND DIDN’T LIKE HER JOB ANYWAY.
آنا: میدانم اما اون میخواد همه فکرکنند که خوشحاله و اصلا شغلش را دوست نداشته.
8. Lemon law
قانون لیمو (گارانتی استرداد پول در صورت معیوب بودن یک جنس – در آمریکا)
Unfortunately, his new car had an engine defect, but he received a complete refund in accordance with the lemon law.
متاسفانه، موتور ماشین جدیدش خراب شد، اما طبق قانون لیمو تمام پولش رو پس گرفت.
CORINNE: I CAN’T BELIEVE IT! THE SOUND ON MY NEW TELEVISION ISN’T WORKING.
کُرین: باورم نمی شه! تلویزیون جدیدم صدا نداره.
ELI: HOW DID YOU BREAK YOUR NEW TELEVISION ALREADY? YOU HAVE ONLY HAD IT FOR THREE DAYS.
اِلی: چطور به این زودی تلویزیون جدیدت رو خراب کردی؟ فقط سه روزه که اونو خریدی.
CORINNE: I THINK IT WAS SOLD TO ME LIKE THIS, I COULDN’T HAVE BROKEN IT ALREADY.
کُرین: فکر کنم این تلویزیون راهمینطور که هست به من فروختن، من این قدر زود خرابش نکردم.
ELI: IF THEY SOLD YOU A FAULTY TELEVISION SET, YOU CAN GET YOUR MONEY BACK.
اِلی: اگه تلویزیون خراب به تو فروخته باشند، میتونی پولت رو پس بگیری.
CORINNE: HOW CAN I GET MY MONEY BACK?
کُرین: چطور میتونم پولم رو پس بگیرم؟
ELI: IN ACCORDANCE TO THE LEMON LAW YOU MUST BE GIVEN A COMPLETE REFUND IF YOU WERE SOLD A FAULTY PRODUCT.
کُرین: طبق قانون لیمو اگه جنسی که بهت می فروشن معیوب باشه باید تمام پولت رو بهت پس بدن.
CORINNE: THAT’S BRILLIANT, I’LL CONTACT MY LAWYER NOW.
کُرین: عالیه ،همین الان با وکیلم تماس می گیرم.
9. A bun in the oven
حامله بودن
I have a bun the oven, the baby is due in 7 months.
من حامله ام، بچه ام هفت ماه دیگه به دنیا میاد.
They’ve got a bun in the oven! This will be their first baby.
آنها یه بچه توی راه دارند. این اولین فرزندشونه.
ZOE: I WENT TO THE DOCTOR TODAY.
امروز رفتم دکتر.
MIA: WHY DID YOU GO TO THE DOCTOR?
برای چی دکتر رفتی؟
ZOE: I THOUGHT I HAD A VIRUS AS I HAVEN’T BEEN FEELING VERY WELL. BUT THE DOCTOR SAID IT WASN’T A VIRUS.
ازآنجایی که حالم خیلی خوب نبود فکر کردم ویروس گرفتم،اما دکتر گفت ویروس نیست.
MIA: SO WHAT IS WRONG WITH YOU?
پس مشکلت چیه؟
ZOE: I’M PREGNANT!
من باردارم!
MIA: CONGRATULATIONS! YOU’VE GOT A BUN IN THE OVEN! THAT’S FANTASTIC NEWS!
تبریک می گم. تو حامله ای. این خبر عالیه!
10. Bring home the bacon
نان آور خانه
You need to find a good job and bring home the bacon.
باید یه کار پیدا کنی و نان آور خانواده بشی.
LUCAS: I WANT TO QUIT MY JOB, BUT I CAN’T.
لوکاس: می خواهم کارم رو ول کنم، اما نمی توانم.
NOAH: WHY CAN’T YOU QUIT YOUR JOB?
نوح: چرا نمی تونی کارت رو ول کنی؟
LUCAS: I NEED THAT JOB TO SUPPORT MY FAMILY, THEY ARE RELYING ON MY INCOME.
لوکاس: من برای تامین خانواده ام به اون کار نیاز دارم، آنها خیلی به درآمد من متکی هستند.
NOAH: YOU BRING HOME THE BACON, THAT MUST BE A LOT OF PRESSURE.
تو نان آور خانواده هستی، باید فشار زیادی روی تو باشه.
LUCAS: IT IS. I WOULD LOVE TO QUIT MY JOB RIGHT NOW, BUT I KNOW I SHOULD FIND A NEW JOB FIRST.
همینطوره. از خدامه همین الان این کار رو ول کنم، اما میدانم اول باید یک کار جدید پیدا کنم.
11. Cheesy
بدرد نخور
The novel received terrible reviews and was even said to be cheesy as many critics thought it was too predictable.
این رمان انتقادات بسیار تندی دریافت کرد و حتی گفتند که مزخرف و بدرد نخوره، همونطوری که خیلی از منتقدین فکر می کردند این انتقادات کاملا قابل پیش بینیه.
JACK: HOW WAS THE NEW MOVIE?
جک: فیلم جدید چطور بود؟
LUKE: IT WAS OK, I THOUGHT IT COULD HAVE BEEN BETTER THOUGH.
خوب بود، اگرچه فکر می کنم می تونست بهتر ازین باشه.
JACK: WHAT DO YOU MEAN?
جک: منظورت چیه؟
LUKE: I JUST THOUGHT IT WAS REALLY PREDICTABLE AND CHEESY. I KNEW WHAT THE CHARACTERS WERE GOING TO SAY BEFORE THEY SAID IT AND IT JUST SEEMED VERY FORCED AND FAKE.
لوک: فکر کردم یه فیلم قابل پیش بینی و مزخرفه. قبل از اینکه بازیگرها حرف بزنند میدونستم چی می خوان بگن و به نظرم خیلی تصنعی و بی روح بود.
JACK: THAT IS DISAPPOINTING
جک : نا امیدکننده است.
LUKE: IT IS, THE MOVIE WAS FULL OF CLICHES AND THE STORYLINE WAS SO OBVIOUS AND HAS BEEN DONE BEFORE SO MANY TIMES.
لوک : همینطوره، فیلم پر بود از صحنه های کلیشه ای و مسیر داستان خیلی واضح بود و قبلا چندین بار مثل این فیلم ساخته شده بود.
JACK: I WON’T BE GOING TO WATCH THAT MOVIE THEN.
جک: پس من به تماشای این فیلم نمیرم.
LUKE: I WOULDN’T RECOMMEND IT.
لوک: من این فیلم رو پیشنهاد نمی کنم.
12. Full of beans
سرزنده و پرانرژی
The kids were full of beans after the birthday party.
بعد از مهمونی تولد بچه ها حسابی سرحال بودند.
MAGGIE: HOW IS KEVIN?
مگی: کوین چطوره؟
PETER: KEVIN IS GREAT, HE IS ABOUT TO START COLLEGE AND IS EXCITED TO LIVE ON CAMPUS.
پیتر: کوین عالیه، قراره دانشگاه رو شروع کند و برای زندگی در محیط کالج هیجان زده است.
MAGGIE: I DIDN’T KNOW HE WAS MOVING AWAY, IS HE NERVOUS ABOUT LIVING ALONE?
مگی: نمیدونستم داره میره، آیا از تنها زندگی کردن مضطرب نیست؟
PETER: NOT AT ALL! HE IS FULL OF BEANS, HE CAN’T WAIT TO HAVE HIS OWN APARTMENT AND DO WHATEVER HE WANTS, WHENEVER HE WANTS. HIS PARENTS ARE VERY STRICT SO HE IS LOOKING FORWARD TO THE FREEDOM.
اصلا ! اون خیلی سرحاله. بی صبرانه منتظره تا برای خودش آپارتمان بگیره و هر کاری دلش می خواد انجام بده.والدینش خیلی بهش سخت می گیرند به همین خاطر اون دنبال آزادیه.
MAGGIE: I HOPE IT ALL WORKS OUT FOR HIM! – I’M SURE IT WILL, HE’S A VERY BRIGHT, YOUNG MAN.
امیدوارم این وضعیت برای اون کارساز باشه! مطمئنم همینطوره. او پسر جوان و بسیار باهوشیه.
13. A Piece of cake
مثل آب خوردن
The exam was a piece of cake. I knew all the answers, I was finished within half an hour.
امتحان خیلی آسون بود. همه پاسخ ها رو میدونستم، ظرف نیم ساعت امتحانم رو تمام کردم.
MARY: WOULD YOU MIND HELPING ME PACK AND MOVE MY STUFF TO THE NEW APARTMENT?
ماری : مشکلی نیست برای جمع کردن و بردن وسایلم به آپارتمان جدید بهم کمک کنی ؟
JOHN: OF COURSE NOT!
جان: البته که نه.
MARY: ARE YOU SURE? I HAVE A LOT OF BIG FURNITURE AND DELICATE CROCKERY.
ماری: مطمئنی؟ من کلی اسباب وسایل بزرگ و ظرف و ظروف چینی دارم .
JOHN: I’M POSITIVE, IT WILL BE A PIECE OF CAKE IF THE TWO OF US DO IT TOGETHER. WE’LL HAVE EVERYTHING PACKED AND MOVED BY THE END OF THE WEEK
جان: شک ندارم اگر هردوی ما اینکار را انجام بدیم مثل آب خوردنه خواهد بود. ما همه چیز را بسته بندی می کنیم و تا آخر هفته اسباب کشی می کنیم.
MARY: THANK YOU SO MUCH, YOU ARE A LIFESAVER!
ماری: خیلی سپاسگزارم، تو یه فرشته واقعی هستی.
JOHN: DON’T MENTION IT, I’M HAPPY TO HELP!
حرفش رو هم نزن.خوشحال میشم بهت کمک کنم.
14. Spill the beans
فاش کردن راز
They spilled the beans last night to their family and friends. They are quitting their jobs and travelling around the world for a year. They kept it a secret for months.
اونها دیشب از این راز پرده برداشتند و به خانواده و دوستانشان گفتند. اونها می خواهند کارشون رو ول کنند و بمدت یک سال دور دنیا بگردند. آنها این موضوع را به مدت چندین ماه مثل یک راز نگه داشتند.
ELLA: THIS BROWN BREAD IS AMAZING!
این نون قهوه ای واقعا فوق العاده است.
EVELYN: THANK YOU, I MADE IT.
ممنوم. من درستش کردم.
ELLA: REALLY? I’M VERY IMPRESSED, I WOULD LOVE TO TRY BAKE IT AT HOME. CAN I HAVE THE RECIPE?
واقعا! جا خوردم، میخواهم توی خانه پختن این نون رو امتحان کنم. میشه دستور پختش رو به من بدی؟
EVELYN: I’M SORRY BUT IT’S A FAMILY RECIPE, I’M NOT ALLOWED TO TELL ANYONE OUTSIDE OF THE FAMILY, THE SECRET RECIPE.
متاسفم اما این دستور پخت خانوادگیه، اجازه ندارم غیر از اعضای خانواده به کسی این دستور طبخ سری را بگم.
ELLA: YOU WOULDN’T SPILL THE BEANS TO YOUR CLOSEST FRIEND, WOULD YOU? I PROMISE I’LL KEEP THE RECIPE A SECRET.
الا: این راز رو برای نزدیکترین دوستت فاش نمی کنی، درسته؟ قول میدهم این دستور پخت را مثل یک راز مخفی نگه دارم.
EVELYN: I WISH I COULD BUT I CAN’T, IT’S A SECRET THAT’S BEEN IN THE FAMILY FOR GENERATIONS.
اولین: ای کاش میتوانستم اما نمیتوانم. این راز نسلهاست که در خانواده بوده است.
ELLA: OK, I UNDERSTAND.
بسیار خب، درک می کنم.
15. Take with a pinch of salt
با دیده تردید نگریستن، مظنون بودن به
Detectives have to be skeptical and suspicious when interviewing suspects. They have to take everything being said with a pinch of salt.
کاراگاهها مجبورن وقتی با افراد مظنون صحبت میکنند شکاک و بدگمان باشند. اونها بایستی نسبت به هر چیزی مشکوک باشند.
NATALIE: HAVE YOU TALKED TO BRUNA RECENTLY?
ناتالی:این اواخر با برونا صحبت کرده ای؟
VIVIAN: NO, I HAVEN’T, HAVE YOU?
ویویان: نه، تو چطور؟
NATALIE: YEAH, I WAS TALKING TO HER YESTERDAY. SHE TOLD ME THAT SHE IS GOING TO BOOK A ONE WAY TICKET TO THAILAND AND TRAVEL AROUND ASIA FOR SIX MONTHS.
ناتالی: آره، دیروز داشتم باهاش صحبت می کردم. بهم گفت خیال داره یک بلیط یکطرفه به مقصد تایلند رزرو کنه و بمدت شش ماه دور آسیا سفر کند.
VIVIAN: WOW, THAT SOUNDS AMAZING!
ویویان: اوو؛ عالیه!
NATALIE: I DON’T BELIEVE HER THOUGH, I ALWAYS TAKE WHAT SHE SAYS WITH A PINCH OF SALT.
ناتالی : اما من حرفش رو باور نمی کنم، من همیشه به حرفهایش شک دارم.
VIVIAN: WHY?
ویویان: چرا؟
NATALIE: I THINK SHE EXAGGERATES A LOT, I’VE EVEN CAUGHT HER LYING BEFORE.
ناتالی: فکر می کنم خیلی مبالغه میکنه، حتی قبلا یک بار که دروغ می گفت مچش رو گرفتم.
VIVIAN: I KNOW WHAT YOU MEAN, I HAVE HAD TO QUESTION WHAT SHE HAS SAID IN THE PAST, BEFORE.
ویویان: میدونم چی می گی، من حرفهایی که قبلا گفته را خوب بررسی کردم.
16. Butter up
خود شیرینی کردن، چاپلوسی کردن
The employer buttered up to the manager as he wanted to be promoted to the new position in work.
اون کارمند بخاطر اینکه می خواست در پست جدید در کارش ترفیع بگیره، چاپلوسی مدیرش رو کرد.
PIPER: MY SON TRIED TO BUTTER ME UPYESTERDAY BECAUSE HE WANTS TO GO TO THE PARTY TONIGHT.
پیپر: دیروز پسرم بخاطر اینکه میخواهد امشب به مهمانی برود سعی کرد برای من خودشیرینی کنه.
NORA: WHAT DID HE DO TO BUTTER YOU UP?
نورا: برای خودشیرینی چه کار کرد؟
PIPER: HE STARTED COMPLIMENTING ME AND OFFERED TO COOK DINNER FOR THE REST OF THE FAMILY. I TOLD HIM HE COULD COOK DINNER BUT THAT HE STILL WASN’T GOING TO THE PARTY.
پیپر: شروع کرد به تعریف و تمجید از من و پیشنهاد داد خودش برای همه خانواده شام درست کنه. بهش گفتم میتونه شام درست کنه اما حتی با این کار نمی تونه به مهمونی بره.
NORA: HOW DO YOU KNOW HE WASN’T TRYING TO DO SOMETHING NICE FOR YOU?
نورا: از کجا میدونی نمی خواسته یک کار خوب برای تو انجام بده؟
PIPER: I KNOW BECAUSE HE HATES COOKING AND HE REALLY WANTED TO GO TO THIS PARTY TONIGHT.
پیپر : میدونم چون از غذا پختن متنفره و واقعاً می خواست که امشب به این مهمونی بره.
NORA: POOR ANDREW, WHY ISN’T HE ALLOWED TO GO TO THE PARTY?
بیچاره اندرو، چرا اجازه نداره به مهمونی بره؟
PIPER: HE’S GROUNDED BECAUSE HE MISSED HIS CURFEW LAST WEEKEND.
پیپر: هفته پیش قانون خاموشی رو رعایت نکرد و حالا باید توی اتاقش حبس باشه.
NORA: I UNDERSTAND, AT LEAST YOU WEREN’T PERSUADED BY HIS FLATTERY.
نورا: متوجه شدم، حداقل تو با خودشیرینی اون خام نشدی.
PIPER: HE SHOULD KNOW BETTER THAN TO TRY TO BUTTER ME UP!
پیپر: بهتره اینو بفهمه تا این که بخواد برای من خودشیرینی کنه!
لطفا نظر خود را در مورد این مقاله برای ما و کاربران عزیزمان درج کنید. ضمنا اگر به آموزش آنلاین زبان انگلیسی علاقه مندید می توانید در دوره مکالمه آنلاین فرمول یک شرکت کنید.

اکنون بهار دلکش از راه رسیده و زندگی و آغازی نو را نوید می دهد. بوی باران و سبزه و نیزعطر بهار همه جا پیچیده است. بیایید ما نیز با رسیدن بهار جاودانه به یادگیری لغات و اصطلاحاتی با این موضوع بپردازیم.
بهار دلکش و 27 لغت و اصطلاح کاربردی
در مقالات قبل به آموزش انگلیسی اصطلاحات مربوط به زمستان پرداختیم. اکنون با رسیدن بهار دلکش از راه و پیچیدن بوی باران و سبزه و نیزعطر بهار، بیایید ما نیز در این بهار جاودانه به یادگیری لغات و اصطلاحاتی با این موضوع بپردازیم. زیرا صحبت کردن در خصوص آب و هوا یکی از موضوعات رایج در مکالمات انگلیسی بوده و شما با دانستن این لغات و اصطلاحات می توانید در مکالمات خود حرفی بیشتری برای گفتن داشته باشید!
Sayings and phrases that use spring
1. Spring into action
یکباره دست به کار شدن
As soon as the boss came in the door, everyone sprang into action.
به محض این که رییس وارد اتاق شد، همه یکباره شروع به کار کردن کردند.
2. Spring in your step
جست و خیز کنان
As he walked into the office that morning, there was a spring in his step.
اون روز صبح اون جست و خیز کنان وارد دفتر شد.
3. Spring to life
به حرکت/ جنب و جوش در آمدن
Finally, the engine sprang to life.
بلاخره، موتور به حرکت در آمد.
4. Spring a leak
سوراخ شدن و ترک خوردن
The boat sprang a leak halfway across the lake.
هنوز نصف عرض دریاچه رو نرفته بودیم که قایق سوراخ شد.
Spring Terms
5. Spring fever
شور و شوق بهار، بوی بهار
It’s wonderful seeing the city touched by spring fever, coming alive again after the deadening winter.
بوی بهار که میاد شهر دیدنی میشه، دوباره بعد از زمستون بی روح شهر زنده میشه.
6. Spring cleaning
خانه تکانی
Judy’s busy doing the spring-cleaning.
امروز جودی درگیر خونه تکونیه.
Talking About the Weather
7. Breeze
نسیم، آسون، شاد و شنگول بیرون رفتن
Flowers are waving in the breeze.
گلها در بهار می رقصند.
“Passing that test was a breeze because I studied hard.”
قبولی در اون امتحان آسون بود چون من حسابی درس خوندم.
“After I finished the easy test, I breezed out of that classroom.”
بعد از این که اون امتحان آسون رو تمام کردم، شاد و شنگول از کلاس بیرون رفتم.
8. Shower
رگبار
Scattered showers are forecast for tonight.
برای امشب بارانهای پراکنده پیش بینی میشه.
*Shower sb with sth
بر سر کسی چیزی ریختن
They showered newly-weds with flowers.
اونها عروس و داماد را گل باران کردند.
9. Drizzle
نم نم باریدن، کم کم ریختن/ افزودن چیزی
The drizzle had stopped and the sun was breaking through.
نم نم بارون قطع شده بود و آفتاب داشت در میومد.
Drizzle the soy sauce over the chicken.
سس سویا رو آروم روی مرغ بریز.
10. Puddle
چاله آب
Would you jump into puddles with me?
میای با من بپری توی این چاله های آب؟
11. Thaw
آب/ ذوب شدن برف و یخ، وا رفتن یخ
The lake thawed in March.
یخ این دریاچه در ماه مارس ذوب میشه.
“Did you take the chicken out of the freezer? It needs to thaw so I can cook it for dinner.”
آیا مرغ رو از فریزر بیرون آوردی؟ باید یخش وا بره تا بتونم برای شام بپزمش.
12. Sun-kissed
آفتاب خورده
The sand was not golden-brown and sun-kissed.
شنها قهوه ای طلایی و آفتاب خورده نبودن.
13. Humid
مرطوب
Tokyo is extremely humid in midsummer.
توکیو در نیمه های تابستون به شدت شرجیه.
14. Rainbow
رنگین کمان
The sun came out and we saw a rainbow.
آفتاب در اومد و ما یک رنگین کمان رو دیدیم.
The Birth of New Things
15. Bloom
شکوفه
Spring is the time for blooming flowers!
بهار موقعیه که درختان شکوفه می کنن.
16. Blossom
شکوفه، رشد کردن
The cherry trees are covered in blossoms.
درختان گیلاس پوشیده از شکوفه اند.
“He blossomed from a young boy into a handsome young man.”
اون از یک پسرک نوجوان به مردی جوان و خوشتیپ تبدیل شد.
17. Nest
لانه
In May the females build a nest and lay their eggs.
پرندگان ماده در ماه مِی لانه می سازند و تخم میگذارن.
18. Hatch
سر از تخم در آوردن، طراحی کردن نقشه سِری
The eggs take three days to hatch.
سه روز طول می کشه تا جوجه ها از تخم بیرون بیان.
“The bank robbers hatched a new plan that would get them even more money.”
سارقین بانک یه نقشه جدید طراحی کردن که حتی پول بیشتری گیرشون بیاد.
19. Fledgling
جوجه نو پا، فرد یا سازمان نو پا
We came across these fledglings, and tried to save them .
چند تا جوجه نوپا پیدا کردیم و سعی کردیم نجاتشون بدیم.
The current economic climate is particularly difficult for fledgling businesses.
شرایط موجود اقتصادی بویژه برای کسب و کارهای نوپا دشواره.
20. Seedling
نهال
Raise the seedlings in the greenhouse.
این نهالها رو در گلخانه پرورش بدین.
21. Fragrance
معطر
Our bedroom window overlooks a fragrant rose garden.
پنجره اتاق خوابمون به سمت یک باغچه گل رز معطره.
22. Bouquet
دسته گُل
Many spring flowers, like daisies, daffodils and tulips make great bouquets.
با خیلی از گلهای بهاری مثل گل آفتابگردان، نسرین و لاله میشه یه دسته گل خیلی قشنگ درست کرد.
Feeling Great
23. Fresh
تر و تازه
I went outside to get some fresh air.
رفتم بیرون تا کمی هوای تازه بخورم.
24. Rejuvenating
مُفرح، حیات بخش
A weekend break can be very rejuvenating.
یک استراحت آخر هفته می تونه مفرح و انرژی بخش باشه.
25. Vibrant
پر جنب و جوش، سرزنده
She was sixteen, young and vibrant.
اون شانزده سالشه و جوان و سرزنده.
26. Thriving
پر رونق، شکوفا
Turkey has a thriving tourist industry.
صنعت توریست ترکیه شکوفاست.
27. Hopeful
امیدوار
Everyone’s feeling pretty hopeful about the future.
همه در مورد آینده بسیار امیدوار هستند.
لطفا اولین کسی باشید که نظر خودتان را در مورد این مقاله برای ما درج می کنید. ضمنا اگر اصطلاح جالب دیگری در مورد بهار می شناسید برای ما و کاربران عزیز ما بنویسید تا همگی استفاده کنیم.

بهار از راه فرا رسیده و عطر خوش شکوفه ها، سرسبز شدن طبیعت و رستن گیاهان همگی نوید زندگی دوباره را می دهند. بر این اساس تصمیم گرفتیم در اولین مقاله امسال به معرفی بیست اصطلاحات کاربردی مرتبط با طبیعت بپردازیم!
طبیعت و 20 اصطلاح کاربردی
سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. بهار از راه فرا رسیده و عطر خوش شکوفه ها، سرسبز شدن طبیعت و رستن گیاهان همگی نوید زندگی دوباره را می دهند. بر این اساس تصمیم گرفتیم به منظور ارتقاء یادگیری زبان انگلیسی اولین مقاله سال جدید را به معرفی بیست اصطلاحات کاربردی مرتبط با طبیعت اختصاص دهیم. در مقاله بعدی به معرفی لغات و اصطلاحات مربوط به بهار می پردازیم. ضمنا برای آشنایی بیشتر با لغات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به 13 بدر ویدئو “سیزده بدر به روایت دکتر زبان” را از دست ندهید!
1. “Oops-a-daisy!”
آخ، عیبی نداره، چیزی نشد!
Oops-a-daisy!” I nearly dropped it.
آخ! نزدیک بود بندازمش.
2. a late bloomer
کسی که دیر شکوفا می شود
Joseph was a late bloomer, but turned out to be a formidable scholar in the long run.
جوزف دیر شکوفا شد، اما بلاخره در دراز مدت به یک اندیشمند برجسته تبدیل شد.
3. a needle in a haystack
سوزن در انبار کاه
Finding out which file you want can be like looking for a needle in a haystack.
پیدا کردن پرونده ای که میخوای مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاهه.
4. a shrinking violet
آدم کمرو خجالتی
Normally, you wouldn’t expect your local councillor to be a shrinking violet.’
قاعدتاً توقع ندارید که نماینده شورای شما آدمی خجالتی باشه.
5. as fresh as a daisy
سرحال و قبراق، پرانرژی
‘You look as fresh as a daisy!’
سرحال و قبراق بنظر میرسی.
6. flowery
پر از استعاره
Don’t use long words or flowery sentences.
از کلمات یا جملات پر از استعاره استفاده نکنید.
7. grass roots
افراد عادی، سطح پایین
We are hoping for full participation at grass roots level.
امیدواریم همه افراد سطح پایین (عادی) مشارکت کامل انجام دهند.
8. out of the woods
بی خطر، امن
‘We are not out of the woods but we have been thrown a lifeline’
از خطر در امان نیستیم اما برای ما راه فرار و نجات در نظر گرفته شده.
9. pushing up the daisies
هفت تا کفن پوسوندن
It’s lucky I was sent here, or I’d be pushing up daisies.
شانس آوردم که منو به اینجا فرستادن اگه نه تا حالا هفت کفن پوسونده بودم.
10. the grass is always greener on the other side
مرغ همسایه غازه
” The grass is always greener on the other side—the sooner you realize that and stop comparing your life to others’, the happier you’ll be!
“مرغ همسایه غازه” – هر چه زودتر این حقیقت رو بفهمی و دست از مقایسه زندگی خودت با دیگران برداری شادتر خواهی بود!
11. to bark up the wrong tree
سوراخ دعا را گم کردن، راه را عوضی رفتن
If you think I’m the guilty person, you’re barking up the wrong tree.
اگه فکر می کنی که من گناهکار م، راه را اشتباه میری.
12. to beat about the bush
غیر مستقیم صحبت کردن و طفره رفتن
He never beat about the bush when something was annoying him.
وقتی موضوعی آزارش میداد هرگز طفره نمیرفت. مستقیم اونو مطرح میکرد.
13. to come up (smelling) roses
سربلند بیرون آمدن
When the results of the fraud investigation were announced last week, the staff came up smelling of roses.
هفته قبل وقتی نتایج تحقیقات کلاهبرداری اعلام شد، کارکنان سربلند بیرون آمدند.
14. to have green fingers/a green thumb
مهارت داشتن در باغبانی
You really do have green fingers.
تو واقعا در باغبانی ماهری.
15. to let the grass grow under your feet
اهمال کردن، از دست دادن فرصت
‘Want to promote your business? Don’t let the grass grow under your feet.’
میخوای حرفه و کارت را ارتقا بدی؟ اهمال کاری نکن.
16. to hold out an olive branch
پیشنهاد صلح دادن
The government is holding out an olive branch to the demonstrators.
دولت به تظاهرات کنندگان پیشنهاد صلح داد.
17. to lead someone up the garden path
گمراه کردن، به کسی درِ باغ سبز نشون دادن
In a crime novel, the reader has to be led up the garden path.
در یک رمان جنایی باید خواننده باید گمراه بشه.
18. to let something go/run to seed
رو به زوال رفتن، از سکه افتادن
Wow, Sara’s really started going to seed ever since he had kids.
وای، سارا از موقعی که بچه آورده از بین رفته.
19. to hit the hay
خوابیدن
‘We got home safely, sat chatting for a while over steaming mugs of tea and then hit the hay for a couple of hours.’
ما بسلامت به خونه رسیدیم، برای مدتی حرف زدیم و چای داغ نوشیدیم و بعدش هم چند ساعتی خوابیدیم.
20. to nip something in the bud
در نطفه خفه کردن
It’s important to nip this problem in the bud.
مهمه که از همون ابتدا مشکل رو در نطفه خفه کنیم.
در ادامه لغات و صفات مربوط به آب و هوا، جغرافیا و گیاهان را معرفی می کنیم.
اسامی مرتبط با آب و هوا
مِه | Fog |
شبنم منجمد | Frost |
تگرگ | Hail |
رعد و برق | Lightning |
غبار | Mist |
برف و بوران | Sleet |
طوفان | Storm |
آسمان غرش | Thunder |




صفات مرتبط با آب و هوا
ابری | Cloudy |
مِه آلود | Foggy |
یخ زده | Frosty |
مرطوب | Humid |
غبارآلود | Misty |
ابری | Overcast |
بارانی | Rainy |
برفی | Snowy |
طوفانی | Stormy |
آفتابی | Sunny |
مرطوب | Wet |
بادی | Windy |




لغات مربوط به جغرافیا
تنگه | Canyon |
غار | Cave |
صخره | Cliff |
ساحل | Coast |
قاره | Continent |
کشور | Country |
بیابان | Desert |
جنگل | Forest |
یخچال | Glacier |
تپه | Hill |
جزیره | Island |
دریاچه | Lake |
کوه | Mountain |
اقیانوس | Ocean |
دشت | Plain |
تپه دریایی | Reef |
دره | Valley |
آبشار | Waterfall |




لغات مربوط به گیاهان
کاکتوس | Cactus |
سرخس | Fern |
گُل | Flower |
چمن | Grass |
علف | Herb |
خزه | Moss |
نخل | Palm |
بوته | Shrub, Bush |
تاک | Vine |
شکوفه | Blossom |





در قسمت آخر این مقاله از سری مقالات دکتر زبان می خواهیم به بررسی هجده اسلنگ باقیمانده از مجموعه 54 اسلنگ پرکاربرد در انگلیسی بریتیش و امریکن بپردازیم.
54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت آخر
سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در قسمت آخر این مقاله از سری مقالات دکتر زبان می خواهیم به بررسی هجده اسلنگ باقیمانده از مجموعه 54 اسلنگ پرکاربرد در انگلیسی بریتیش و امریکن بپردازیم.
37. THROW A SPANNER IN THE WORKS
نقش بر آب کردن/خراب کردن
I managed to keep the surprise a secret, right up until the day before my sister’s birthday, then he threw a spanner in the works by telling her!
درست تا یک روز قبل از تولد خواهرم تونستم اون سورپرایز را مثل یک راز نگهدارم ،اما او با گفتن به خواهرم همه چیز را خراب کرد.
38. KIP
چُرت
A short sleep, forty winks, a nap, a power nap, or a snooze.
خواب کوتاه و سبک/چُرت
Why don’t you try and have a kip before everyone gets here? You won’t have time to rest later.
چرا سعی نمی کنی قبل از اینکه همه اینجا برسند یک چُرت بزنی؟ بعدا دیگه زمان برای استراحت کردن نداری.
39. WIND UP
سربه سر گذاشتن
*Wound up
دلخور، ناراحت
John really is a wind-up merchant, but the girl he was picking on was so gullible!
جان واقعا آدم شیطون و کلکیه اما اون دختری رو که اذیت می کرد خیلی ساده لوح بود.
I was just winding her up for fun, but she took offence to it and got really angry!
من صرفا برای شوخی سربه سرش گذاشتم اما اون از این کار دلخور شد و واقعا ً عصبانی شد.
I was too wound up to sleep.
اینقدر ناراحت بودم که خوابم نبرد.
40. MATE
دوست، رفیق
I’m going to the cinema with my mates tonight.
امشب می خوام با رفقا به سینما بروم.
41. NOT MY CUP OF TEA
خوشم نمیاد
I don’t really like this sort of music. It’s just not my cup of tea.
واقعاً این نوع موسیقی رو دوست ندارم. باب میلم نیست.
42. PORKIES
دروغ و اراجیف ( مخفف ‘porky pies’ )
Don’t listen to her, she’s telling porkies!
بهش گوش نکن، داره دروغ میگه.
43. ROW
دعوا
He had just had a row with his wife!
اون تازه با خانمش دعوا کرده بود!
44. DONKEY’S YEARS
خیلی وقت، مدت خیلی زیاد
Hi Sarah! What a surprise to see you here. I haven’t seen you in donkey’s years! How have you been?
سلام سارا! عجب سورپرایزی که اینجا دیدمت. خیلی وقته ندیمت! چطوری؟
45. EASY PEASY
خیلی آسون
I could make that for you, if you like? It’s easy peasy!
اگر بخواهی می تونم اونو برای تو درست کنم ؟ کار راحتیه.
46. SORTED
درست شد (“get it sorted”)
What’s happening about that roof leak then?
اون سقفی که اون موقع ها چکه می کرد چی شد؟
Oh that’s sorted now. I found a really good builder to do the job.
اوه دیگه درست شد. برای این کار یک بنای خیلی خوب پیدا کردم.
47. STROPPY
عبوس، اخمو
*‘throwing a strop’
ترشرویی کردن
Janet would you please cheer up? It’s your birthday, don’t be so stroppy!
جَنِت ممکنه لطفا بخندی؟ تولدته،اینقدر عبوس نباش!
48. CHEERIO
بدرود
Right, I have to go now, see you soon. Cheerio!
خب ، الان باید برم. بزودی میبینمت. بدرود.
49. WANGLE
با هر کلکی جور کردن
“”They’re sending me to Paris next weekend.” “”How did you manage to wangle that?!”
“هفته دیگه منو می فرستن پاریس.” ” با چه کلکی این سفر رو جور کردی؟”
50. BLINDING
فوق العاده، عالی
They had a blinding party after their wedding ceremony. Everyone had such a great time!
اونها بعد از جشن ازدواجشون یک مهمانی بی نظیر گرفتند. به همه واقعا خوش گذشت.
51. WONKY
(صندلی، میز) لَق
I can’t eat my dinner at this table. It’s wonky and won’t stop wobbling!
نمی تونم پشت این میز شام بخورم. لقه و دایم تکون میخوره.
52. LEG IT = ‘run’ , ‘run for it’
پا به فرار گذاشتن
I went out on Halloween night, and someone jumped out from behind a bush to scare me. I was so frightened, that I just legged it all the way back home!
شب هالوین بیرون رفتم و یه نفر از پشت یه بوته بیرون پرید تا منو بترسونه. بحدی ترسیدم که پا به فرار گذاشتم و کل راه برگشت به خانه را دویدم .
53. DODGY
مشکوک
I saw a few dodgy-looking people standing around along that quiet street near our house, so just to be on the safe side, I notified the police.
چند آدم به ظاهر مشکوک دیدم که در خیابان خلوت نزدیک خانه ما ایستاده بودند. برای همین به منظور احتیاط پلیس رو در جریان موضوع گذاشتم.
This food looks a bit dodgy, it might have passed its expiry date. I don’t think we should eat it.
این غذا مشکوک به نظر میرسه. احتمالاً تاریخ انقضای اون گذشته. فکر می کنم نباید این غذا را بخوریم.
53. ZONKED (OUT) = knackered, exhausted
خیلی خسته
He had a lot of fun at his birthday party earlier, but he’s completely zonked out now!
اون ابتدا در مهمانی تولدش خیلی خوش بود، اما الان حسابی خسته است.
54. CLUNKER
ابو قراضه
“I love my old car, but its maintenance costs a fortune – I think it’s time to get rid of this clunker and buy a new car.”
ماشین قدیمی ام رو خیلی دوست دارم، اما هزینه نگهداری اون خیلی بالاست – فکر کم وقتشه از دست این ابوقراضه خلاص بشم و یک ماشین نو بخرم.
امیدواریم دفعه بعد که به یک کشور انگلیسی زبان رفتید بتوانید از لیست اسلنگهای آموزش داده شده در این مقاله نهایت استفاده را ببرید. لطفا برای ما و خوانندگان عزیز ما بنویسید که کدام یک از این اسلنگها را بیشتر شنیده یا بکار بردید!

در بخش اول از مقاله “54 اسلنگ ضروری که باید بدانید” شما را با مفهوم اسلنگ و نمونه های رایجی از این نوع اسلنگها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کردیم. و حالا در بخش دوم این مقاله به آموزش هفده اسلنگ دیگر می پردازیم.
54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت دوم
سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در بخش اول از مقاله “54 اسلنگ ضروری که باید بدانید“ شما را با مفهوم اسلنگ و نمونه های رایجی از این نوع اسلنگها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کردیم. و حالا در بخش دوم این مقاله به آموزش هفده اسلنگ دیگر می پردازیم.
20. CHUFFED to BITS
از خوشحالی بال در آوردن
My mum bought me a fantastic car when I passed my driving test. I was chuffed to bits!
وقتی در آزمون رانندگی قبول شدم مادرم یک ماشین عالی برام خرید. از خوشحال بال در آوردم.
21. CRAM
بکوب درس خواندن
I was so busy with my family before the exam, that I only had three days to cram for my chemistry test!
قبل از امتحان اینقدر گرفتار خانواده ام بودم که فقط سه روز فرصت داشتم تا بکوب برای امتحان شیمی مطالعه کنم!
22. NICE ONE
خیلی عالیه
I published my first book last year, and I’ve already started working on the sequel!
پارسال اولین کتابم را چاپ کردم ، و به تازگی کار روی جلدهای بعدی را شروع کرده ام!
Nice one! You’re doing really well.
خیلی عالیه! داری خیلی خوب پیشرفت می کنی.
23. CRIKEY
ای بابا!
I went shopping today! (comes in with lots of bags)
امروز رفتم خرید! (خانم در حالی که کلی کیسه در دستشه وارد میشه)
Crikey! Have you spent all of our savings??!!
ای بابا! نکنه همه پس اندازمون رو خرج کردی؟؟!!
24. DEAR
خیلی گران
I avoid going shopping into the town centre nowadays, everything is so dear!
این روزها از رفتن به مرکز شهر برای خرید اجتناب می کنم. همه چیز خیلی گرونه!
25. FAFF
لِفت دادن
Come on we have to go now. Stop faffing around, we’re going to be late!
زود باش الان باید برویم. این قدر لفتش نده، دیر می رسیم!
26. DO
مهمونی
Are you going to Lizzie’s birthday do next week?
آیا هفته آینده به مهمونی تولد لیزی می روی؟
27. FLOG
فروختن
I managed to flog my car for a really good price!
تونستم ماشینم رو با قیمت خیلی خوبی بفروشم.
28. FORTNIGHT
دو هفته (مخفف کلمه چهارده شب)
I’ve been really ill for the past fortnight, and still haven’t recovered.
طی دو هفته گذشته خیلی مریض بودم و هنوز خوب نشده ام.
29. GOBSMACKED
هاج و واج موندن
I can’t believe I passed that exam! I thought I was going to fail, I’m completely gobsmacked!
باورم نمی شه که در اون امتحان قبول شدم! فکر می کردم مردود بشم، کلا هاج و واج موندم.
30. SPLASH OUT
یه عالمه پول خرج کردن
I wanted to give Sarah a special treat for her birthday, so I splashed out on a very romantic weekend away.
می خواستم برای تولد سارا یه مهمونی ویژه ترتیب بدم، بنابراین برای یه آخر هفته رمانتیک در بیرون از خونه کلی پول خرج کردم.
31. GRUB / NOSH
غذا، خوراکی
I’m going to get some grub for myself from the local takeaway. Do you want anything?
می خوام از اون رستوران بیرون بر محلی کمی غذا بگیرم. تو چیزی می خوای؟
32. BEE’S KNEES
بی نظیر، معرکه
You should see my new sound-system, it’s the bee’s knees!
باید سیستم صوتی جدیدم رو ببینی، معرکه است.
I don’t like Harvey very much, he thinks he’s the bee’s knees!
خیلی از هاروی خوشم نمیاد، فکر میکنه آدم فوق العاده اییه!
33. GUTTED
دمق/ پکر
I’m so gutted I failed my driving test, again!
از این که دوباره در آزمون رانندگی رد شدم خیلی پکرم.
34. PEANUTS
پول ناچیز
I hate my job. I have to work such long hours, and I get paid peanuts.
از کارم بیزارم. مجبورم ساعتهای متمادی کار کنم و پول ناچیزی بگیرم.
You should buy your clothes on-line. You can find some great designs for peanuts!
باید لباسهات رو آنلاین بخری. می تونی طرح های فوق العاده ای رو با پول خیلی کم پیدا کنی.
35. HAGGLE
چانه زدن
The last time I went shopping with my mum, she was haggling for something that was already really cheap!
دفعه آخر که با مادرم رفتم خرید، برای یه چیز خیلی ارزون چونه میزد.
I managed to haggle the price of this shirt down by 25%!
تونستم با چونه زدن قیمت این پیراهن را تا 25% کم کنم.
36. JOLLY WELL
اصطلاحی برای تاکید و نشان دادن عصبانیت و انزجار
Don’t worry, I will pay you back before the end of this month.
نگران نباش، قبل از پایان همین ماه پولت رو بِهِت پس می دم.
I should jolly well think so!
باید این طور هم فکر کنم! (برای تاکید و نشان دادن عصبانیت و انزجار)
I had no sympathy for them; it jolly well served them.
اصلا دلم براشون نسوخت، حقشون بود.
You jolly well will go!
مگه خوابش رو ببینی که بری!