Problems in life
Problems in life
مشکلات زندگی
Once they lived a boy in a town
یه پسر توی یه شهر زندگی میکرد.
One day he came to visit his grandfather during his summer holidays
یه روز توی تعطیلات تابستونیش رفت خونه پدربزرگش.
He used to play with his grandpa all the time
همیشه با پدربزرگش بازی میکرد.
One day he said to his grandpa
یه روز به پدربزرگش گفت:
Grandpa when I grew up I want to become a successful man
“پدربزرگ، وقتی بزرگ شدم میخوام موفق بشم.
Can you tell me some ways to be successful
میتونی بهم بگی چیکار کنم موفق بشم؟”
Grandpa noted in yes and took by with him to a nearby nursery
پدربزرگ تأیید کرد و بردش به یه گلخونه.
From Nursery his Grandpa bought two small plants and came back home
از گلخونه دو تا گیاه کوچیک خریدن و برگشتن خونه.
Then he planted one plant in a boat and kept it inside the house
یه گیاه رو تو گلدون کاشت و گذاشت داخل خونه.
And planted other plant outside the house
اون یکی رو هم بیرون خونه کاشت.
“What do you think which of these two plants will grow better in future” grandfather said
پدربزرگ ازش پرسید: “به نظرت کدوم یکی بهتر رشد میکنه؟”
The boy kept thinking for some time and then said
پسر یه کم فکر کرد و بعد گفت:
Plant inside the house will grow better because it is safe from every danger
گیاه توی خونه بهتره، چون از خطرها دورتره.
While plant outside is at risk of many things like strong sunlight storm rain and animals
ولی گیاه بیرون با کلی مشکل مثل آفتاب و طوفان و حیوونا روبروئه.
Grandfather smiled and said let us see what happens in future
پدربزرگ لبخند زد و گفت: “بذار ببینیم چه اتفاقی میافته.”
After that the boy left from there
بعدش پسر خداحافظی کرد و رفت.
After four years boy came to visit his grandfather again
چهار سال بعد، دوباره اومد پدربزرگشو ببینه.
When boy saw his grandfather he asked him
وقتی پدربزرگش رو دید، بهش گفت:
Grandpa last time I asked you a question how to be successful in life but you did not tell me anything but this time you have to tell me
“دفعه قبل ازت پرسیدم چجوری موفق بشم ولی جوابم رو ندادی ولی این بار باید بهم بگی.”
Grandfather smiled and said sure but first let us take a look at plants that we bought few years back saying this
پدربزرگ لبخند زد و گفت: “باشه، ولی اول بیا ببینیم اون گیاههایی که چند سال پیش کاشتیم چی شدن.”
Grandfather took boy to place where he had planted small plant in a boat
پدربزرگ پسر رو برد جایی که اون گیاه کوچیک تو گلدون بود.
They saw that the small plant had turned into a big plant
دیدن که اون گیاه کوچیک بزرگ شده.
Then he took boy to look at the plant which they had planted outside
بعدش بردش جایی که اون یکی گیاه رو بیرون کاشته بودن.
They saw that a big tree had grown out of a small plant
**معنی:** دیدن که اون گیاه کوچیک تبدیل به یه درخت بزرگ شده.
Its branches spread far and wide providing shade to passerby
شاخههاش گسترده بود و به رهگذرا سایه میداد.
Now grandfather looked at boy and asked
بعد پدربزرگ نگاهش کرد و پرسید:
Tell me which plant grew more which is more successful
به نظرت کدوم گیاه موفقتر بود؟
The boy said “the one we planted outside but Grandpa how is this possible that plant must have faced so many dangers still it grew so big”
پسر گفت: “اونکه بیرون بود.ولی پدربزرگ چطور میشه؟ اون که با کلی خطرات مواجه بود بازم اینقدر بزرگ شده.”
Grandfather smiled and said
پدربزرگ خندید و گفت:
Yes plant outside had to face many things
آره، گیاه بیرون مشکلات زیادی داشت،
But dealing with problems had its benefits too
ولی این مشکلات براش خوب بود.
Plant outside add freedom to spread its roots as much as it wanted
گیاه بیرون آزادی داشت که ریشههاش رو تا هر جا میخواست پخش کنه.
Problems like storm and heavy rain made its roots even stronger
مشکلات مثل طوفان و بارون ریشههاش رو قویتر کردن.
Today it is so strong that a small storm cannot cause any harm to it
الان اینقدر قویه که دیگه یه طوفان کوچیک نمیتونه بهش صدمه بزنه.
While the plant we planted inside remain small and it is weak too
ولی گیاه داخل خونه هنوز کوچیک و ضعیفه،
Because it did not withstand the heavy storms rain and strong sunlight
چون این مشکلات رو نداشته.”
Then grandfather looked at his grandson and said
پدربزرگ به نوهاش نگاه کرد و گفت:
Unless you struggle in life unless you go through difficulties
“پسرم، همیشه یادت باشه تا وقتی تو زندگی سختی نکشی،
You will not be able to achieve success in your life
نمیتونی موفق بشی.
If you will make comfortable choices then you will not be able to grow as you can
اگه همیشه دنبال راحتی باشی، به اون اندازهای که باید رشد نمیکنی.
And if you are ready to struggle and go through difficulties
ولی اگه حاضر باشی سختیها رو تحمل کنی و مشکلات رو پشت سر بذاری،
Then no goal is impossible for you to achieve
هیچ هدفی برات غیرممکن نیست.”
Therefore never think of problems as hurdles
پس هیچوقت مشکلات رو مانع نبین،
But think of them as stepping stones towards success
بلکه بهشون به عنوان پلههای موفقیت فکر کن.”
Boy took a long breath and started looking at tree
پسر یه نفس عمیق کشید و به درخت خیره شد.
The words of his grandfather were echoing in his mind
حرفای پدربزرگ تو ذهنش تکرار میشد.
Obstacles which we consider as enemies in our life the same obstacles makes us stronger and more successful in our life
“مشکلاتی که تو زندگی فکر میکنیم دشمنمونن،همونها باعث میشن قویتر و موفقتر بشیم.
If we see in our lives
اگه به زندگیمون نگاه کنیم،
Then we will find that often in our lives we have to face challenges and difficulties
میبینیم که معمولا تو زندگیمون با چالشها و سختیها مواجه میشیم.
Due to which many times we get disappointed and lose the courage to move forward
خیلی وقتها این سختیها باعث میشن ناامید بشیم و جلو نریم.
But the story of two plants teaches us not to be intimidated by challenges but to embrace them as an opportunity to learn and grow
ولی داستان این دو تا گیاه یادمون میده نباید از مشکلات بترسیم. بلکه باید اونا رو فرصتی برای یاد گرفتن و رشد کردن ببینیم.
Like a plant that was planted outside had to face natural calamities
مثل همون گیاهی که بیرون بود، که با سختیهای طبیعت مواجه شد،
But with this it also had the freedom to spread its roots and grow stronger and thus it transformed into a strong and giant tree
ولی این آزادی رو داشت که ریشههاش رو پخش کنه و قویتر بشه. و در نهایت به یه درخت بزرگ و قوی تبدیل شد.”
But the plant that was planted inside was saved from natural calamities but it remained small and weak
ولی اون یکی گیاهی که داخل خونه بود، از مشکلات طبیعت در امان بود، ولی کوچیک و ضعیف موند.”
From this we get to learn that the more difficulties and challenges we face in our life the more the path of success will open for us
از این داستان میفهمیم هرچی بیشتر سختی بکشیم، مسیر موفقیت بیشتر برامون باز میشه.”
It teaches us that we should not be afraid to take risk and step outside our comfort zones
این داستان به ما میگه نباید از ریسک کردن و خارج شدن از راحتی بترسیم.
When we face challenges we have the opportunity to learn and grow stronger
وقتی با مشکلات مواجه میشیم، فرصتی داریم که یاد بگیریم و قویتر بشیم.
We can also develop the resilience and determination that are essential to success
میتونیم مقاومتی که برای موفقیت لازم داریم رو به دست بیاریم.”
Of course overcoming all challenges is not easy there will be times when we feel defeated or discouraged
البته، غلبه بر مشکلات آسون نیست.گاهی حس میکنیم شکست خوردیم و ناامید میشیم
But it is important to remember that these are only temporary setbacks
ولی باید بدونیم اینا فقط شکستهای موقتن.
If we learn from them and keep moving forward we will eventually overcome any challenges that comes our way
اگه ازشون درس بگیریم و ادامه بدیم، میتونیم هر مشکلی رو حل کنیم.”
So the next time you face a challenge or face difficult time in your life don’t give up take advantage of the opportunity to learn and grow
پس دفعه بعد که با یه مشکل مواجه شدی، تسلیم نشو. از این فرصت برای یادگیری و رشد استفاده کن.
And always remember that the challenges you face today can make you stronger and more successful tomorrow
و یادت باشه که مشکلاتی که امروز داری، میتونن باعث بشن فردا قویتر و موفقتر بشی.”