27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.

 

 

15. freeze someone’s wages = keep someone’s pay at its current level

حقوق کسی را ثابت نگه داشتن

 

The company froze everyone’s wages as soon as the economy went sour.

به محض خراب شدن اوضاع اقتصادی، شرکت حقوق همه افراد را ثابت نگه داشت.

 

16. freeze up = become anxious and unable to move or speak

خشک زدن/میخکوب شدن ( از فرط هیجان، و تعجب)

 

I froze up and couldn’t say anything more.

خشکم زد و نمی تونستم دیگه هیچ چیزی بگم.

 

drzaban - winter idiom

17. break the ice = help others feel at ease in a social situation by making conversation

یخ شکنی ( در آغاز گفتگو)(سر حرف راباز کردن)

 

I tried breaking the ice with a joke, but it didn’t help.

سعی کردم با گفتن یک جوک یخ صحبت رو بشکنم، ولی بی فایده بود.

 

 

18. put something on ice = hold in reserve for future consideration

به تعویق انداختن

 

My plans for going to the USA are on ice for the moment.

برنامه من برای رفتن به امریکا فعلا به تعویق افتاده.

 

19. skate/walk/be on thin ice = in a risky or dangerous situation

دست کسی زیر ساطور بودن / در موقعیت خطرناکی قرار داشتن

 

I was on thin ice, and I knew it.

پام لب پرتگاه بود و این رو می دونستم.

 

20. tip of the iceberg = small perceptible part of a much larger (hidden) problem

مُشتی از (مشت نمونه خروار است) خروار

 

The reported cases of food poisoning are only the tip of the iceberg.

موارد گزارش شده از مسمومیت غذایی تنها مُشتی از خروار هستن.

 

بارش برف

 

21. a snowball’s chance in hell = very unlikely to succeed at something

هیچ شانسی نداشتن

 

That small boat has a snowball’s chance in hell of surviving the hurricane.

اون قایق کوچک هیچ شانسی برای نجات در این طوفان نداره.

 

22. pure as the driven snow = completely pure and innocent

کاملا پاک و منزه(مومن مسجد ندیده)

 

How dare he criticize her for having an affair? He’s not exactly as pure as the driven snow himself.

اون چطور جرات می کنه به اون خانم بابت داشتن روابط غیر اخلاقی انتقاد کنه؟ اون خودش هم عاری از خطا نیست.

 

 

winter idiom 2 - drzaban

23. snowball effect = when something small keeps growing in importance

به سرعت گسترش یافتن، مثل سیل (جاری شدن)/ اثر گلوله برفی

 

The more successful you become the more publicity you get and that publicity generates sales. It’s a kind of snowball effect.

هر چه بیشتر موفق تر شوید، معروفیت بیشتری به دست می آید و معروفیت منجر به فروش می شود. این روند به نوعی اثر گلوله برفی است. (استفاده از این استعاره از آنجا معمول شده‌است که وقتی یک گلوله برف کوچک در دامنه‌ای پوشیده از برف می‌لغزد، مقدار بیشتری برف به خود جذب کرده و همچنان که به پایین می‌غلتد باز برف بیشتری جذب کرده و بیش از پیش بزرگتر و سنگینتر می‌شود.)

 

 

24. snowed under = overwhelmed with work or responsibilities

وقت سر خاراندن نداشتن/ غرق شدن در کار

 

Don’t expect any help from them — they’re snowed under at the moment.

از اونها انتظار هیچ کمکی نداشته باش – اونها فعلا وقت سر خاراندن هم ندارن.

 

چند اصطلاح دیگر مربوط به زمستان

 

25. add fuel to the fire = cause a bad situation to become worse

دامن زدن به آتش /هیزم آنش را زیاد کردن

 

Rather than providing a solution, their statements merely added fuel to the fire.

اظهارات اونها به عوض این که به یافتن یک راه حل کمک کنه، بیشتر دامن به آتش زد.

 

winter idiom 2 - drzaban

26. as snug as a bug (in a rug) = very  cosy  and comfortable

راحت و آسوده، گرم و نرم

 

Alan: Are you warm enough?

الِن: به اندازه کافی گرم هستی؟

Jane: Yes, I’m as snug as a bug in a rug.

 

جِین: بله، جای من گرم و نرمه.

 

27. brass monkey weather(also known by a ruder version) = extremely cold

فوق العاده سرد

 

I’m so sick of the brass monkey weather this winter—I’ve been constantly cold for months!

امسال زمستون واقعا از سرمای شدید به تنگ اومدم – الان ماههاست که مرتب سرما می خورم!

 

امیدواریم از این 14 اصطلاح کاربردی لذت برده باشید. در بخش نظرات برایمان بنویسید که از کدام یک از این اصطلاحات گفته شده بیشتر لذت بردید؟ همچنین اگر اصطلاح دیگری مرتبط با موضوع این مقاله می شناسید برای ما و کاربران عزیزمان بنویسید

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.

 

می دانیم که انگلیسی زبانها به ویژه بریتانیایی ها خیلی دوست دارند در گفتگوهای روزمره خود راجع به آب و هوا صحبت کنند. بر این اساس در این مقاله به آموزش مجموعه ای از اصطلاحات کاربردی درباره زمستان می پردازیم تا با یادگیری و کاربرد این اصطلاحات گرمای اشتیاقتان برای یادگیری بیشتر شود.

 

توجه کنید که مانند اغلب اصطلاحات انگلیسی این عبارات نیز اصلا ارتباطی به زمستان ندارند!

 

همانطور که می دانید مفهوم کلی یک اصطلاح با معنای تک تک کلمات فرق می کند. مثلا اصطلاح raining cats and dogs یعنی “مثل دم اسب باران باریدن”. که کنایه از بارش شدید باران است. اما، وقتی معنای تک تک کلمات را در این اصطلاح بررسی می کنیم ترجمه آن می شود ” باریدن گربه و سگ!  که طبیعتا بی معناست.” نمونه های خیلی بیشتر از این دسته اصطلاحات را می توانید در آموزشهای یک دقیقه ای دکتر زبان مشاهده کنید.

 

و اما می پردازیم به معرفی اصطلاحات در این آموزش:

 

خلاص شدن از شر سرما

1. break into a cold sweat= suddenly become very scared about something

(از ترس) عرق سرد به تن نشستن(زهره ترک شدن)

 

Drops in stock market prices have investors breaking out into a sweat.

افت قیمت ها در بازار سهام باعث ترس سرمایه گذاران شده است.

 

2. cold comfort= poor or inadequate consolation

دل خوش کُنَک، تسکین جزیی و کم

 

The good news about the economy is cold comfort to people who have lost their jobs.

اخبار خوب اقتصادی برای کسانی که کارشان را از دست داده اند دل خوش کنکه.

 

3. give someone the cold shoulder= be intentionally unfriendly to someone

کم محلی کردن به

 

Something’s happened and I don’t know what it is, but he’s giving me the cold shoulder.

یه چیزی شده و من نمی دونم چیه، اما اون بهم بی محلی می کنه.

 

4. go cold turkeycome off drugs abruptly rather than gradually

یکباره مواد مخدر را کنار گذاشتن

 

The addicts endanger their life if they go cold turkey. It should be done according to a schedule and under medical care.

اگر معتادان یکباره مواد مخدر را کنار بگذارند زندگیشان به خطر میافته.این کار باید بر اساس برنامه ریزی و تحت نظر پزشک انجام بشه.

 

winter idiom - drzaban

5. have (or get) cold feet= suffer loss of nerve or confidence

مردد شدن(دو به شک شدن)

 

I always have cold feet when I want to make the most important decisions so I always consult with my father.

وقتی میخواهم مهمترین تصمیمات را بگیرم، همیشه مردد میشم، بنابراین همیشه با پدرم مشورت میکنم.

 

6. in cold blood= without feeling or mercy

با بی رحمی

 

She had been murdered in cold blood.

او با بی رحمی به قتل رسیده بود.

 

7. in the cold light of daythink about something clearly, without emotions

منطقی و بدون احساسات فکر کردن

 

The next morning, in the cold light of day, Sarah realized what a complete idiot she had been.

صبح روز بعد، وقتی سارا نشست و منطقی فکر کرد فهمید که چه آدم نادانی بوده.

 

8. left out in the coldexcluded or ignored

 

محروم ، کنار گذاشته شده(طرد شده)

 

Everyone had something to do or somewhere to go. I felt left out in the cold.

هر کسی یه کاری داره انجام بده یا جایی داره که بره. من احساس می کنم طرد شدم.

 

9. out cold= completely unconscious

کاملا بیهوش

 

I was out cold when they took me to the hospital.

وقتی منو به بیمارستان رسوندن کاملا بیهوش بودم.

 

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن - دکتر زبان

10. pour/throw cold water onbe discouraging or negative

 

آیه یاس خواندن

 

You’re always throwing cold water on my suggestions.

همیشه هر پیشنهادی می دم آیه یاس می خونی.

 

11. run hot and cold= be unable to make up one’s mind

سردرگم و گیج بودن

 

The boss has been running hot and cold about whether or not we’re going through with this project.

رئیس هنوز در خصوص این که آیا می تونیم این پروژه را انجام بدیم یا نه سردر گمه.

 

 

یخبندان شدید

12. a freeze on (doing something)= a temporary stop to something

به طور موقت چیزی را متوقف/ تعطیل کردن

 

The company put a freeze on hiring as soon as they took us over.

به محض این که شرکت کنترل ما را به دست گرفت استخدام را متوقف کرد.

 

13. freeze one’s blood= fill one with feelings of fear or horror

حسابی کسی را ترساندن(زهره ترک کردن)

 

When we were camping last weekend, we heard a scream in the night that froze our blood.

هفته قبل که اردو رفته بودیم، شب هنگام صدای جیغی شنیدیم که زهره ترک شدیم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن - دکتر زبان

14. freeze someone out= isolate someone socially

 

با کسی سرد برخورد کردن، کسی را (از نظر اجتماعی) محدود کردن

 

During a banquet, she completely froze her husband out.

در طول مهمانی، اون اصلا شوهرش رو آدم حساب نمی کرد.

 

حتما قسمت دوم این مقاله را بخوانید!

 

 

 

 

 

صفحه اصلی فروشگاه مقالات حساب کاربری