

پسوندها (Suffixes) گروهی از حروفند که به انتهای کلمات اضافه میشوند و کارشون اینه که معنی و نقش دستوری اون کلمات را تغییر می دهند.
کاربرد پسوندها در زبان انگلیسی: راهی ساده برای گسترش دایره واژگان
پسوند در زبان انگلیسی چیست و چه اهمیتی دارد؟
پسوندها (Suffixes) گروهی از حروفند که به انتهای کلمات اضافه میشوند و کارشون اینه که معنی و نقش دستوری اون کلمات را تغییر می دهند.
حالا چه کمکی به ما می کنن؟ با کمک پسوندها میتوان از یک فعل، اسم یا صفت جدید بسازیم و جملههای متنوعتری ایجاد کنیم. با یادگیری پسوندها دایره لغاتتون افزایش پیدا می کنه و در تقویت مهارتهای مکالمه و نوشتاری کمک می کند.
انواع پسوندها در زبان انگلیسی
1. پسوندهایی که اسم میسازند (Noun Suffixes)
این نوع پسوندها به انتهای فعل، صفت یا حتی یک اسم دیگر اضافه میشوند تا یک اسم (Noun) جدید ایجاد کنند:
-er / -or → کسی که کاری را انجام میدهد
Teach → Teacher (معلم)
Act → Actor (بازیگر)
-tion / -sion → تبدیل فعل به اسم
Communicate → Communication (ارتباط)
Decide → Decision (تصمیم)
-ment → بیان یک وضعیت یا فرآیند
Enjoy → Enjoyment (لذت)
Achieve → Achievement (دستاورد)
2. پسوندهایی که فعل میسازند (Verb Suffixes)
با اضافه کردن این پسوندها به اسم یا صفت، یک فعل (Verb) ساخته میشود:
-ize / -ise → تبدیل کردن یا تغییر دادن چیزی
Modern → Modernize (مدرن کردن)
Real → Realize (درک کردن)
-ify → ایجاد یک حالت یا کیفیت
Simple → Simplify (ساده کردن)
Beauty → Beautify (زیبا کردن)
3. پسوندهایی که صفت میسازند (Adjective Suffixes)
برای ساختن صفت (Adjective) از اسم یا فعل، از این پسوندها استفاده میشود:
-ful → پر از چیزی
Hope → Hopeful (پر از امید)
Joy → Joyful (شاد)
-less → بدون چیزی
Care → Careless (بیدقت)
Home → Homeless (بیخانمان)
-able / -ible → قابل انجام بودن چیزی
Understand → Understandable (قابل فهم)
Access → Accessible (قابل دسترس)
4. پسوندهایی که قید میسازند (Adverb Suffixes)
این پسوندها معمولاً به انتهای صفات اضافه شده و یک قید (Adverb) ایجاد میکنند:
Quick → Quickly (به سرعت)
Happy → Happily (با خوشحالی)
Easy → Easily (به راحتی)
چگونه پسوندها را در مکالمه و نوشتار استفاده کنیم؟
یادگیری پسوندها به شما کمک میکند:
- کلمات بیشتری بسازید
- جملات طبیعیتر و حرفهایتر بنویسید
- در مکالمه انگلیسی روانتر صحبت کنید
به این مثالها توجه کنید ببینید چقدر یادگیری این پسوندها تفاوت ایجاد می کنه:
بدون پسوند: “I don’t understand this.”
با پسوند: “This is not understandable.”
بدون پسوند: “She sings with beauty.”
با پسوند: “She sings beautifully.”
پسوندها، شاهکلید گسترش دایره لغات
پسوندها یکی از مهمترین ابزارهای یادگیری زبان انگلیسی هستند. استفاده از آنها در مکالمه و نوشتار باعث میشود زبان شما حرفهایتر شود. پیشنهاد میکنیم هر روز چند کلمه جدید با پسوندها یاد بگیرید و در جملات خود از آنها استفاده کنید.
دورههای مکالمه دکتر زبان: سریعترین راه برای تقویت انگلیسی شما
اگر میخواهید مهارت مکالمهی خود را تقویت کنید و از پسوندها بهطور طبیعی در صحبت کردن استفاده کنید، پیشنهاد میکنیم در دورههای مکالمه دکتر زبان شرکت کنید. این دورهها به شما کمک میکنند که روان و بدون ترس انگلیسی صحبت کنید.
همین حالا ثبتنام کنید و یک قدم به مکالمه حرفهای نزدیکتر شوید!

بین، وقتی تو انگلیسی از “must” استفاده میکنی، یعنی چیزی رو با قطعیت میگی؛ یعنی مطمئنی اون چیز درسته. مثلاً:
هوا چقدره گرمه! حتماً امروز دماش بالای ۳۰ درجه است.
درس بیست و هشتم: English Grammar in Use
must and can’t
ببین، وقتی تو انگلیسی از “must” استفاده میکنی، یعنی چیزی رو با قطعیت میگی؛ یعنی مطمئنی اون چیز درسته. مثلاً:
هوا چقدره گرمه! حتماً امروز دماش بالای ۳۰ درجه است.
This weather is so hot! It must be over 30 degrees today.
اینجا چون هوا خیلی گرمه، داری با قطعیت میگی که حتماً دما بالای ۳۰ درجهس، حتی اگه دقیق نمیدونی.
حالا، وقتی از “can’t” استفاده میکنی، یعنی با اطمینان میگی که یه چیزی امکان نداره درست باشه. مثلاً:
رضا میگه ساعت ۵ صبح از خواب بیدار شده.
نمیتونه درست باشه، چون همیشه تا ۱۰ میخوابه!
Reza says he woke up at 5 am. That can’t be true because he always sleeps till 10!
اینجا چون رضا همیشه تا دیر وقت میخوابه، مطمئنی که اون حرفش دروغ یا اشتباهه.
Part A:
گاهی وقتی مطمئنیم یه چیزی درست یا غلطه، از must و can’t استفاده میکنیم:
استفاده از “must”
وقتی از must زمانی که باور داریم که چیزی قطعاً درسته استفاده میکنیم:
مثال:
هوا خیلی سرده؛ حتماً دما زیر صفره.
The weather is so cold; it must be below freezing.
علی خیلی خسته به نظر میاد؛ حتماً دیر وقت خوابیده.
Ali looks so tired; he must have stayed up late.
اون همیشه مشغول کاره؛ حتماً خیلی سرش شلوغه.
He’s always busy; he must have a lot on his plate.
از can’t وقتی مطمئنیم چیزی امکان نداره درست باشه استفاده میکنیم:
مثال:
تازه شام خوردی؛ امکان نداره دوباره گرسنه باشی!
You just had dinner; you can’t be hungry again!
سارا میگه ۱۰۰ کیلومتر رو تو یه ساعت دویده؛ نمیتونه درست باشه!
Sara says she ran 100 kilometers in an hour; that can’t be true!
دوستت میگه که هیچوقت تلویزیون نگاه نمیکنه، ولی همیشه برنامهها رو میشناسه؛ امکان نداره!
Your friend says he never watches TV, but he knows all the shows; it can’t be possible!
Part B:
برای صحبت درباره چیزهایی که در گذشته اتفاق افتادهاند، از must have و can’t have استفاده میکنیم.
استفاده از “must have” برای گذشته
وقتی فکر میکنیم یه چیزی در گذشته قطعاً اتفاق افتاده، میگیم:
من کیفم رو پیدا نمیکنم؛ حتماً تو تاکسی جا گذاشتم.
I can’t find my bag; I must have left it in the taxi.
صدای گریه میاومد؛ حتماً بچه ترسیده بوده.
I heard crying; the child must have been scared.
اون همیشه کاراشو به موقع انجام میده؛ حتماً این بار هم تموم کرده.
She always finishes her tasks on time; she must have completed this one too.
استفاده از “can’t have” برای گذشته
وقتی مطمئنیم چیزی در گذشته اتفاق نیفتاده:
گفته که تو جلسه بوده، ولی من اونجا دیدمش؛ امکان نداره درست گفته باشه.
He said he was in a meeting, but I saw him there; he can’t have been telling the truth.
چراغها خاموش بودن، حتماً کسی خونه نبوده.
The lights were off; they can’t have been home.
اگه واقعاً بارون میاومد، لباساش خیس میشد؛ حتماً بارونی نبوده.
If it was really raining, his clothes would be wet; it can’t have been raining.
ساختار جملات:
حال | فاعل + must/can’t + فعل |
گذشته | فاعل + must have/can’t have + اسم/فعل |
اگه از اون دسته افرادی هستید که دوست دارید انگلیسی رو سریع و بدون دردسر یاد بگیرید، کتاب “مکالمه بدون گرامر” دقیقاً همون چیزیه که دنبالشید. توی این کتاب، شما بدون نیاز به حفظ کردن قوانین پیچیده گرامری و بدون تمرینهای کسلکننده، میتونید طی سه ماه مکالمههای روزمره رو یاد بگیرید.
نکته جالبش اینه که اصلاً نیازی به معلم یا کلاس نیست، همهچیز رو خودتون به صورت خودآموز یاد میگیرید. اگه دنبال یادگیری راحت و کاربردی هستید، این کتاب قطعاً میتونه کمکتون کنه!
پاسخنامه
28.1
2. must
3. can’t
4. must
5. must
6. can’t
7. must
8. can’t
9. must
10. can’t
11. must
28.2
3. know
4. have left
5. be
6. have been
7. be looking
8. have heard
9. have been
10. be joking
11. get / be getting or have
28.3
3. It must have been very expensive.
4. They must have gone away.
5. I must have left it in the restaurant last night.
6. It can’t have been easy for her.
7. He must have been waiting for somebody.
8. She can’t have understood what I said. or She couldn’t have understood what I said.
9. I must have forgotten to lock it.
10. They must have been having a party.
11. The driver can’t have seen the red light. or The driver couldn’t have seen …
12. He can’t have worn them much.

سلام دوستان! میخوایم بریم سراغ درس سوم کتاب English grammar in use دو تا از مهمترین زمانهای فعل در زبان انگلیسی، یعنی حال ساده و حال استمراری. این دو تا زمان خیلی به هم شبیه هستن، اما کاربردهای خیلی متفاوتی دارن.
درس سوم: English Grammar in Use
Present continuous and present simple
زمان حال استمراری و زمان حال ساده – قسمت اول
سلام دوستان! میخوایم بریم سراغ درس سوم کتاب English grammar in use دو تا از مهمترین زمانهای فعل در زبان انگلیسی، یعنی حال ساده و حال استمراری. این دو تا زمان خیلی به هم شبیه هستن، اما کاربردهای خیلی متفاوتی دارن.
حال ساده رو میشه یه جور عادت یا روتین روزانه تصور کرد. مثلاً وقتی میگیم “I eat breakfast every morning” یعنی هر روز صبح صبحانه میخورم، یه عادت روزمره. یا وقتی میگیم “She likes coffee” یعنی اون قهوه رو دوست داره، یه علاقه دائمی.
حال استمراری اما یه کم فرق داره. این زمان برای کارهایی استفاده میشه که همین الان در حال انجام هستن یا یه کار موقتی و در حال تغییر. مثلاً وقتی میگیم “I am watching TV now” یعنی الان دارم تلویزیون نگاه میکنم، یه کار موقت. یا وقتی میگیم “It is raining” یعنی الان بارون میاد، یه اتفاقی که همین الان داره میافته.
A) Compare:
مقایسه کنید:
Present continuous (I am doing) زمان حال استمراری
برای کارهایی که موقع صحبت کردن یا نزدیک اون اتفاق میوفته، از زمان حال استمراری استفاده می کنیم. یعنی کار کامل و تموم نشده .
The water is boiling. Be careful. آب داره می جوشه. مراقب باش.
Listen to those people. What language are they speaking? به اون آدما گوش کن. اونا به چه زبونی صحبت میکنن؟
Let’s go out. It isn’t raining now. بیایید بریم بیرون. الان بارون نمیباره.
‘I’m busy.’ ‘What are you doing?’ “مشغولم.” “چیکار میکنی ؟”
I’m getting hungry. Let’s go and eat. داره گرسنم میشه . بیا بریم غذا بخوریم.
Kate wants to work in Italy, so she’s learning Italian. کیت میخواد توی ایتالیا کار کنه، پس اون زبان ایتالیایی یاد میگیره.
The population of the world is increasing very fast. جمعیت جهان با سرعت داره زیاد میشه .
برای موقعیتهای موقتی (چیزایی که برای مدت کوتاهی ادامه دارن)، از زمان حال استمراری استفاده میکنیم:
I’m living with some friends until I find a place of my own. من با چندتا دوست زندگی میکنم تا یه جایی برای خودم پیدا کنم.
A: You’re working hard today. الف: امروز داری حسابی کار میکنی.
B: Yes, I have a lot to do. ب: بله، کارای زیادی دارم که انجام بدم .
| Present simple (I do) زمان حال ساده
برای چیزایی که به طور کلی یا به طور مکرر اتفاق میوفته، از زمان حال ساده استفاده میکنیم.
Water boils at 100 degrees Celsius. آب توی دمای 100 درجه سانتیگراد میجوشه.
Excuse me, do you speak English? ببخشید، انگلیسی صحبت میکنید؟
It doesn’t rain very much in summer. تابستونا بارون زیاد نمی باره.
What do you usually do at weekends? معمولاً آخر هفتهها چیکار میکنید؟
I always get hungry in the afternoon. همیشه بعد از ظهر گرسنم میشه.
Most people learn to swim when they are children. بیشتر مردم وقتی بچه ان، شنا یاد میگیرن.
Every day the population of the world increases by about 200,000 people. هر روز به جمعیت جهان حدود 200،000 نفر اضافه میشه .
برای موقعیتهای دائمی (چیزایی که برای مدت طولانی ادامه دارن)، از زمان حال ساده استفاده میکنیم:
My parents live in London. They have lived there all their lives. پدر و مادرم توی لندن زندگی میکنن. اونا کل عمرشون رو آنجا زندگی کردن.
Joe isn’t lazy. He works hard most of the time. جو تنبل نیست. اون بیشتر اوقات زیاد کار میکنه.
|
B)
I always do and I’m always doing
همیشه انجام میدم و همیشه در حال انجام هستم
I always do something = I do it every time:
من همیشه این کار رو انجام میدم:
I always go to work by car. (not I’m always going)
همیشه با ماشین میرم سر کار.
I’m always doing something = I do it too often or more often than normal.
همیشه در حال انجام یه کاری هستم: من این کار رو بیش از حد یا بیشتر از حد معمول انجام میدم.
I’ve lost my keys again . I’m always loosing them .
دوباره کلیدم رو گم کردم . مدام گمشون میکنم .
I’m always losing them = I lose them too often ,or more often than normal.
من همیشه اونا رو گم میکنم. (من اونا رو بیش از حد یا بیشتر از حد معمول گم میکنم.)
Paul is never satisfied. He’s always complaining. (= he complains too much)
پال اصلا راضی نیست. اون همیشه شکایت میکنه. (اون بیش از حد شکایت میکنه)
You’re always looking at your phone. Don’t you have anything else to do?
همیشه به گوشیت نگاه میکنی. کار دیگه ای نداری انجام بدی؟
خب دوستان بریم و تمرین های این درس رو حل کنیم تا مشخص بشه چقدر خوب این درس رو یاد گرفتید. حتما جوابهای خودتون رو با پاسخنامه چک کنید.
ما با استفاده از روشهای نوین و جذاب، یادگیری زبان انگلیسی را برای شما به یک تجربه لذتبخش تبدیل کردهایم. در دوره جامع 13 ماهه مکالمه آنلاین، نه تنها گرامر و لغات جدید رو یاد میگیرید، بلکه مهارتهای مکالمه خودتون رو در شرایط واقعی تقویت میکنید.
پاسخنامه درس سوم
3.1
3. is trying 4. phones
5. OK 6. are they talking
7. OK 8. Ok
9. It’s getting / It is getting
10. I’m coming / I am coming
11. He always starts
12. OK
3.2
2. a Are you listening
b Do you listen
3. a flows
b is flowing / ’s flowing
4. a I don’t do
b do you usually do
5. a She’s staying / She is staying
b She always stays
3.3
2. She speaks
3. Everybody’s waiting / Everybody is waiting
4. do you pronounce
5. isn’t working / is not working / ’s not working
6. is improving
7. lives
8. I’m starting / I am starting
9. They’re visiting / They are visiting
10. does your father do
11. it doesn’t take
12. I’m learning / I am learning …
Is teaching / ’s teaching
3.4
2. It’s always breaking down.
3. I’m always making the same mistake. / … that mistake.
4. You’re always leaving your phone at home.

من خود شخصاً سالها قبل یادگیری گرامر به روش سنتی را کنار گذاشتم. اکنون هم اغلب آن فرمولهایی را که بهسختی وارد مغز خودکرده بودم از یاد بردهام و البته زهی سعادت! چرا که همین ساختارهای دستوپا گیر دائماً مانع از آن میشدند بتوانم بهراحتی صحبت کنم. شاید بپرسید چه ارتباطی دارد؟ پاسخ ساده است. من در تجزیهوتحلیل ساختارها بیشازحد مته به خشخاش میگذاشتم که این امر خود سد روان […]
انگلیسی روان، فقط با 3 ساختار گرامری!
من خود شخصاً سالها قبل یادگیری گرامر به روش سنتی را کنار گذاشتم. اکنون هم اغلب آن فرمولهایی را که بهسختی وارد مغز خودکرده بودم از یاد بردهام و البته زهی سعادت!
چرا که همین ساختارهای دستوپا گیر دائماً مانع از آن میشدند بتوانم بهراحتی صحبت کنم. شاید بپرسید چه ارتباطی دارد؟ پاسخ ساده است. من در تجزیهوتحلیل ساختارها بیشازحد مته به خشخاش میگذاشتم که این امر خود سد روان صحبت کردن بود.
سالها طول کشید تا واقعیت مهمی را دریابم و آن اینکه عبارات و اصطلاحات انگلیسی (collocations) دربرگیرنده تمامی نکات گرامری موردنیاز برای مکالمه کردن هستند. حالا دیگر هنگامیکه انگلیسی صحبت میکنم به گرامر فکر نمیکنم. بلکه به حس ششم خودم اعتماد میکنم. مثلاً دو کلمه “occasion” و “situation” هر دو به معنای “موقعیت” بوده اما هرکدام با حروف اضافه خاص خود بکار میروند. بهاینترتیب: “on the ocassio” و in the situation”.
هنگامیکه این نوع عبارات و اصطلاحات انگلیسی (collocations) را فرامیگیرید بهمرور در ذهن شما حک شده و دیگر هنگام صحبت کردن نیازی به فکر کردن ندارید. با این وجود تعدادی ساختار گرامری وجود دارد که مقدم بر این نوع عبارات و اصطلاحات انگلیسی (collocations) هستند. و البته قصد نداریم بگوییم این ساختارها تمام آن چیزی است که در حوزه قواعد به آن نیازمندید.
این ساختارها نیز به درد کسانی میخورد که سطح انگلیسیشان متوسط به بالا باشد. و اما سه ساختاری که بهشدت به روان صحبت کردن شما کمک میکنند عبارتاند از:
۱- زمان گذشته کامل( ماضی بعید)
کاربرد: برای بیان فعلی که قبل از یک فعل دیگر انجامشده باشد.
ساختار: had+p.p + فاعل + (گذشته ساده)
مثال:
Someone drove into my front yard and completely destroyed the lawn!
یک نفر با ماشین وارد حیاط ما شد و تمام چمنها را خراب کرد! ( گذشته ساده)
حال اگر بخواهیم به عملی اشارهکنیم که پیش از تخریب چمنها رخداده اینجاست که به زمان ماضی بعید نیاز داریم.
Thank God I had taken little Eric inside- who knows what might have happened if he’d been there!
خدا را شکر که اریک کوچولو را داخل برده بودم- خدا میداند اگر آنجا بود چه اتفاقی میافتاد!
۲- جمله شرطی نوع اول
تعریف: جملهای است که انجام کاری را مشروط به کار دیگر میداند.
ساختار: جواب شرط + جمله شرط ( جمله ifدار)
مثال:
If I am sick tomorrow, I won’t come to work.
اگر فردا مریض باشم، سرکار نمیآیم.
۳- زمان آینده
این زمان را با یکی از سه ساختار زیر نشان میدهیم:
الف) حال استمراری
فاعل + am/is/are + فعل + ing
مثال) I’m fixing my car tomorrow so I’m not sure if I can go to the mall with you.
فردا اتومبیلم را تعمیر میکنم بنابراین مطمئن نیستم که بنوا نم با شما به بازار بیایم.
ب) آینده نزدیک
فاعل + am/is/are + going to + فعل ساده
مثال) We are going to rearrange our office next week.
قصد داریم هفته آینده دفتر کارمان را مجدداً بچینیم.
ج) آینده ساده
فاعل + will + فعل ساده
مثال) I will carry this box down the hall for you, no problem.
مسئلهای نیست من خودم این جعبه را برایتان تا انتهای سالن خواهم آورد.
اگر به نکات گرامری علاقه مند هستید حتما بخش “گرامر زبان انگلیسی به روایت دکتر زبان” را از دست ندهید.