درس بیست و نهم: English Grammar in Usemay and might - Part 1 Part A) در این درس یاد می‌گیریم چطور باmay and mightدرباره احتمال وقوع چیزی صحبت کنیم.   از may و might برای بیان چیزی که ممکن است رخ دهد استفاده می‌کنیم. مثال‌ها:   He may come to the party. ممکنه اون به مهمونی بیاد.   They might know the answer. شاید اونا جواب رو بدونن.   شکل منفی may not و might not است.   مثال‌ها: She may not want to join us. ممکنه [...]

درس بیست و نهم: English Grammar in Use

may and might – Part 1

Part A)

در این درس یاد می‌گیریم چطور باmay and mightدرباره احتمال وقوع چیزی صحبت کنیم.

 

از may و might برای بیان چیزی که ممکن است رخ دهد استفاده می‌کنیم.

مثال‌ها:

 

He may come to the party.

ممکنه اون به مهمونی بیاد.

 

They might know the answer.

شاید اونا جواب رو بدونن.

 

شکل منفی may not و might not است.

 

مثال‌ها:

She may not want to join us.

ممکنه اون نخواد به ما ملحق بشه.

He might not be at home.

شاید اون خونه نباشه.

 

تفاوت بین may be و maybe

 

may be (دو کلمه): بعد از آن فعل می‌آید و به معنی «ممکن است باشد» است.

 

He may be tired.

ممکنه خسته باشه.

 

maybe (یک کلمه): به معنی «شاید» است و به‌تنهایی استفاده می‌شود.

Maybe he forgot.

شاید فراموش کرده.

 

۴. مثال‌های بیشتر:

فرض کنید دنبال کسی به نام «سم» هستید و کسی نمی‌داند او کجاست.

 

He may be in the kitchen.

ممکنه توی آشپزخونه باشه.

 

He might be talking to a friend.

شاید داره با یه دوست حرف می‌زنه.

 

She may know where he went.

ممکنه اون بدونه کجا رفته.

 

Part B)

 

برای صحبت درباره احتمال در گذشته، از may have یا might have استفاده می‌کنیم.

 

مثال‌ها:

A: Why didn’t Sarah answer her phone?

چرا «سارا» جواب تلفنش رو نداد؟

B: She may have been busy.

شاید سرش شلوغ بوده.

 

A: I can’t find my keys anywhere.

کلیدام رو هیچ جا پیدا نمی‌کنم.

B: You might have left them in the car.

شاید توی ماشین جا گذاشتی.

 

A: Why wasn’t Mark at the office yesterday?

چرا «مارک» دیروز توی دفتر نبود؟

 

B: He might not have known about the meeting.

شاید خبر نداشته که جلسه هست.

 

A: David looked upset this morning.

امروز صبح «دیوید» ناراحت به نظر می‌رسید.

B: He may not have slept well.

شاید خوب نخوابیده.

 

Part C)

 

could هم شبیه به may و might است و برای بیان احتمال استفاده می‌شود.

 

مثال‌ها:

This story could be true.

این داستان ممکنه واقعی باشه.

 

You could have forgotten your wallet at home.

شاید کیف پولت رو خونه جا گذاشتی.

 

تفاوت couldn’t با may not و might not:

 

He couldn’t have left already. It’s too early.

امکان نداره اون تا حالا رفته باشه. خیلی زوده.

 

She might not have heard the phone ringing.

ممکنه صدای زنگ تلفن رو نشنیده باشه.

 

در آخر باید بگم که توی دوره‌های مکالمه‌مون، گرامر رو خیلی راحت و بی‌دردسر یاد می‌دیم. طوری که توی دل مکالمه، کم کم خودت یاد می‌گیری بدون اینکه نیاز باشه کلی قواعد حفظ کنی. هر چی بیشتر حرف بزنی، بیشتر گرامر رو به کار می‌بری و یاد می‌گیری.

 

پس اگه می‌خوای راحت و طبیعی گرامر رو قوی کنی، دوره‌های ما برات بهترین انتخابه! برای مشاوره به ما ایمیل بزن یا در تلگرام به آیدی dr_zaban پیام بده!

 

خب بریم سراغ تمرین های این درس!

 

 

پاسخنامه

 

29.1

 

2. might know

 

3. might be Brazilian

 

4. may not be possible

 

5. may be Tom’s

 

6. might be driving

 

7. might have one

 

8. may not be feeling well

 

29.2

 

2. have been

 

3. have arrived

 

4. be waiting

 

5. have told

 

6. have gone

 

7. be watching

 

8. have

 

9. have left

 

10. have heard

 

11. have forgotten

 

29.3

 

2. might not have wanted

 

3. couldn’t have been

 

4. couldn’t have tried

 

5. might not have been American

درس هجدهم: English Grammar in Use

درس 18 کتاب English Grammar in Use به موضوع “used to (do)” اختصاص دارد. در این بخش، از این ساختار برای صحبت کردن درباره‌ی کارهایی استفاده می‌شود که در گذشته به‌طور مداوم انجام می‌دادیم اما اکنون دیگر انجام نمی‌دهیم. به عبارت دیگر، “used to” به رفتارها و عادت‌های گذشته اشاره دارد.

درس هجدهم: English Grammar in Use

used to (do)

 

درس 18 کتاب English Grammar in Use به موضوع “used to (do)” اختصاص دارد. در این بخش، از این ساختار برای صحبت کردن درباره‌ی کارهایی استفاده می‌شود که در گذشته به‌طور مداوم انجام می‌دادیم اما اکنون دیگر انجام نمی‌دهیم. به عبارت دیگر، “used to” به رفتارها و عادت‌های گذشته اشاره دارد.

نکات کلیدی:

1. “used to” برای توصیف عادات و رویدادهای گذشته: این ساختار برای بیان کارهایی است که در گذشته به‌طور مرتب انجام می‌گرفت ولی دیگر تکرار نمی‌شوند.

مثال:

I used to play football every weekend when I was younger.

(من در جوانی هر آخر هفته فوتبال بازی می‌کردم، ولی حالا دیگر این کار را نمی‌کنم.)

 

2. “used to” برای توصیف حالت‌های گذشته: همچنین از این ساختار می‌توان برای توصیف وضعیت‌ها یا شرایطی که در گذشته وجود داشته و اکنون تغییر کرده‌اند، استفاده کرد.

مثال:

There used to be a cinema in this town, but it closed down a few years ago.

(قبلاً در این شهر یک سینما وجود داشت، ولی چند سال پیش تعطیل شد.)

 

Part A:

 

Nicola doesn’t travel much these days.

نیکولا این روزا زیاد سفر نمی‌کنه.

 

She prefers to stay at home.

ترجیح می‌ده خونه بمونه.

 

But she used to travel a lot.

ولی قبلا زیاد سفر می‌کرد.

 

She used to go away two or three times a year.

قبلا سالی دو سه بار می‌رفت سفر.

 

She used to travel a lot = she travelled often in the past, but she doesn’t do this any more.

قبلا زیاد سفر می‌کرد = قبلا زیاد سفر می‌رفت، ولی دیگه این کارو نمی‌کنه.

 

Part B :

 

I used to do something = I did it often in the past, but not any more:

من قبلا یه کاری رو انجام می‌دادم = قبلا زیاد انجامش می‌دادم، ولی دیگه نه:

 

I used to play tennis a lot, but I don’t play very much now.

من قبلا خیلی تنیس بازی می‌کردم، ولی الان زیاد بازی نمی‌کنم.

 

David used to spend a lot of money on clothes. These days he can’t afford it.

دیوید قبلا خیلی پول لباس می‌داد. این روزا دیگه نمی‌تونه از پسش بربیاد.

 

‘Do you go to the cinema much?’ ‘Not now, but I used to.’ (= I used to go)

“زیاد سینما میری؟” “الان نه، ولی قبلا می‌رفتم.”

 

ما همچنین از used to برای چیزایی استفاده می‌کنیم که قبلا درست بودن، ولی الان دیگه نیستن:

 

This building is now a furniture shop. It used to be a cinema.

این ساختمون الان یه مغازه مبلمانه. قبلا یه سینما بود.

 

I used to think Mark was unfriendly, but now I realise he’s a very nice person.

من قبلا فکر می‌کردم مارک آدم سردیه، ولی الان فهمیدم آدم خیلی خوبیه.

 

I’ve started drinking coffee recently. I never used to like it before.

من تازگیا شروع کردم به قهوه خوردن. قبلا اصلا دوست نداشتم.

 

Lisa used to have very long hair when she was a child.

لیزا وقتی بچه بود موهاش خیلی بلند بود.

 

Part C:

 

‘I used to do something’ is past. There is no present. You cannot say ‘I use to do’.

“قبلا یه کاری رو انجام می‌دادم” برای گذشته‌ست. برای زمان حال نیست. نمی‌تونی بگی “من عادت دارم یه کاری رو انجام بدم.”

 

برای حرف زدن درباره حال، از زمان حال ساده استفاده می‌کنیم (مثلا: I do).

 

 

We used to live in a small village, but now we live in a city.

ما قبلا تو یه دهکده کوچیک زندگی می‌کردیم، ولی الان تو شهر زندگی می‌کنیم.

 

There used to be four cinemas in the town. Now there is only one.

قبلا تو شهر چهار تا سینما بود. الان فقط یه دونه مونده.

 

Part D:

 

فرم سوالی معمولی اینه: ? …did (you) use to

 

Did you use to eat a lot of sweets when you were a child? (= did you do this often?)

وقتی بچه بودی زیاد شیرینی می‌خوردی؟ (= آیا این کارو زیاد می‌کردی؟)

 

فرم منفی به صورت … didn’t use to هست (used not to … هم ممکنه):

 

I didn’t use to like him. (or I used not to like him.)

من قبلا ازش خوشم نمی‌اومد. (یا: من قبلا ازش خوشم نمی‌اومد.)

 

Part E:

 

مقایسه کن I used to do و I was doing:

 

I used to watch TV a lot. (= I watched TV often in the past, but I don’t do this any more)

من قبلا زیاد تلویزیون تماشا می‌کردم. (= تو گذشته زیاد تلویزیون می‌دیدم، ولی دیگه این کارو نمی‌کنم)

 

I was watching TV when Rob called. (= I was in the middle of watching TV)

داشتم تلویزیون می‌دیدم که راب زنگ زد. (= وسط تماشای تلویزیون بودم)

 

Part F:

 

I used to do و I am used to doing رو با هم قاطی نکن (به درس ۶۱ نگاه کن). ساختار و معانیشون فرق داره:

 

I used to live alone. (= I lived alone in the past, but I no longer live alone.)

من قبلا تنها زندگی می‌کردم. (= قبلا تنها زندگی می‌کردم، ولی دیگه تنها زندگی نمی‌کنم.)

 

I am used to living alone. (= I live alone, and it’s not a problem for me because I’ve lived alone for some time.)

من به تنها زندگی کردن عادت دارم. (= الان تنها زندگی می‌کنم و برام مشکلی نیست چون مدتیه اینطوری زندگی می‌کنم.)

 

 

یادگیری زبان جدید مثل باز کردن دری به روی یه دنیای تازه‌ست! با دونستن یه زبان دیگه، می‌تونی راحت‌تر با آدمای جدید ارتباط بگیری، سفر کنی، شغل‌های بهتر پیدا کنی، و حتی فیلم‌ها و کتاب‌های زیان اصلی رو بدون زیرنویس و ترجمه بخونی.

 

حالا اگه بخوای به هدفت برسی و یه زبان رو سریع و راحت یاد بگیری، دوره‌های ما دقیقاً همون چیزیه که نیاز داری! با ما یادگیری زبان رو قدم به قدم و تو فضای دوستانه‌ای تجربه می‌کنی. فرقی نداره از کجا شروع کنی، ما اینجاییم تا کمکت کنیم تا به نتیجه‌ای که می‌خوای برسی.

 

 

پاسخنامه تمرین های درس هجدهم

 

18.1

 

2. used to have/ride

 

3. used to live

 

4. used to be

 

5. used to eat/like/love

 

6. used to take

 

7. used to be

 

8. used to work

 

18.2

 

2. used

 

3. used to be

 

4. did

 

5. used to

 

6. use

 

7. to

 

8. be able

 

9. didn’t

 

18.3

 

2–6

 

She used to be very lazy, but she works very hard these days.

 

She didn’t use to like cheese, but she eats lots of cheese now. or She used not to like cheese, but …

 

She used to play the piano, but she hasn’t played the piano for a long time. / … played it for a long time.

 

She didn’t use to drink tea, but she likes it now. or She used not to drink tea, but …

 

She used to have a dog, but it died two years ago

18.4

 

Example answers:

 

3. I used to be a vegetarian, but now I eat meat sometimes.

 

4. I used to watch TV a lot, but I don’t watch it much now.

 

5. I used to hate getting up early, but now it’s no problem.

 

7. I didn’t use to drink coffee, but I drink it every day now.

 

8. I didn’t use to like hot weather, but now I love it

 

درس چهاردهم: English Grammar in Use

در این درس می‌خوایم به یکی از موضوعات مهم توی گرامر زبان انگلیسی بپردازیم: تفاوت بین حال کامل (I have done) و گذشته ساده (I did).

درس چهاردهم: English Grammar in Use

Present perfect and past 2 (I have done and I did) 

حال کامل و گذشته ساده – قسمت دوم

 

در این درس می‌خوایم به یکی از موضوعات مهم توی گرامر زبان انگلیسی بپردازیم: تفاوت بین حال کامل (I have done) و گذشته ساده (I did).

 

خیلی وقت‌ها ممکنه براتون سوال بشه که کی باید از حال کامل استفاده کنید و کی از گذشته ساده. مثلاً وقتی می‌خوایم در مورد تجربه‌ها یا کارهایی که تا الان انجام دادیم صحبت کنیم، یا وقتی داریم درباره یه زمان مشخص در گذشته حرف می‌زنیم.

 

توی این درس قراره با مثال‌های ساده و کاربردی این تفاوت رو یاد بگیریم تا بتونید توی مکالمات روزمره بهتر از این دو زمان استفاده کنید.

 

Part A:

وقتی درباره زمانی که تمام شده صحبت می‌کنید (مثلاً دیروز، ده دقیقه پیش، سال ۱۹۹۹ یا وقتی بچه بودید)، از حال کامل

 (I have done) استفاده نکنید. باید از گذشته ساده استفاده کنید.

 

 

It was very cold yesterday. (not has been)

دیروز خیلی سرد بود. (نه “سرد بوده است”)

 

Paul and Lucy arrived ten minutes ago. (not have arrived)

پاول و لوسی ده دقیقه پیش رسیدند.

 

Did you eat a lot of sweets when you were a child? (not have you eaten)

وقتی بچه بودی، زیاد شیرینی می‌خوردی؟

 

I got home late last night. I was very tired and went straight to bed.

دیشب دیر به خونه رسیدم. خیلی خسته بودم و مستقیم رفتم بخوابم.

 

 

برای پرسیدن از گذشته استفاده کن  “?…When کی…؟” یا ” ?…What time چه ساعتی…؟”:

 

When did your friends arrive? (not have … arrived)

دوستات کی رسیدن؟

 

What time did you finish work?

چه ساعتی کارت تموم شد؟

 

مقایسه کن:

 

Past simple

گذشته ساده

Tom lost his key yesterday . He couldn’t get into the house.

تام دیروز کلیدشو گم کرد.نتونست وارد خونه بشه.

 

When did Carla leave?

کارلا کی رفت؟

 

Present perfect

حال کامل

 

Tom has lost his key. He can’t get into the house.

.تام کلیدشو گم کرده. نمی‌تونه وارد خونه بشه

 

Is Carla here or has she left?

کارلا اینجاست یا رفته؟

 

Part B :

Past simple (did)

گذشته ساده (انجام دادم)

 

I did a lot of work yesterday.

دیروز خیلی کار کردم.

از گذشته ساده برای زمان تمام‌شده در گذشته استفاده می‌کنیم. مثل:

Yesterday دیروز/ last week هفته پیش  / from 2010 to 2014  از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴.

It didn’t rain last week.

هفته پیش بارون نیومد.

 

Did you see Anna this morning? (it is now afternoon or evening)

امروز صبح آنا رو دیدی؟ (الان دیگه بعدازظهر یا شبه)

 

Did you see Ben on Sunday?

یکشنبه بن رو دیدی؟

 

I worked here from 2010 to 2014. (I don’t work here now)

من از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ اینجا کار کردم. (الان دیگه اینجا کار نمی‌کنم)

 

A: Was Lisa at the party on Sunday?

لیزا یکشنبه تو مهمونی بود؟

B: I don’t think so. I didn’t see her.

فکر نکنم. من ندیدمش.

 

We waited (or were waiting) for an hour. (we are no longer waiting)

ما یه ساعت منتظر موندیم. (دیگه منتظر نیستیم)

 

Jack lived in New York for ten years. Now he lives in Los Angeles.

جک ده سال تو نیویورک زندگی کرد. الان تو لس آنجلس زندگی می‌کنه.

 

I never rode a bike when I was a child.

وقتی بچه بودم، هیچ وقت دوچرخه‌سواری نکردم.

 

After you come back from holiday you say: It was a really good holiday. I really enjoyed it.

بعد از اینکه از تعطیلات برمی‌گردی، می‌گی: تعطیلات خیلی خوبی بود. واقعاً لذت بردم.

 

 

Present perfect (have done)

حال کامل (انجام داده‌ام)

 

I’ve done a lot of work today.

.امروز خیلی کار انجام دادم

از حال کامل برای یه دوره زمانی که تا الان ادامه داشته استفاده می‌کنیم. مثل

Todayامروز / this week این هفته/ since 2010  از سال ۲۰۱۰

 

 

It hasn’t rained this week.

.این هفته بارون نیومده

Have you seen Anna this morning? (it is still morning now)

  امروز صبح آنا رو دیدی؟

Have you seen Ben recently? (in the last few days or weeks)

تازگی‌ها بن رو دیدی؟

 

I’ve been working here since 2010. (I still work here now)

.من از سال ۲۰۱۰ اینجا کار می‌کنم

 

I don’t know where Lisa is. I haven’t seen her. (= I haven’t seen her recently)

.نمی‌دونم لیزا کجاست. ندیدمش

 

We’ve been waiting for an hour. (we are still waiting now)

.یه ساعته داریم منتظر می‌مونیم

 

Jack lives in Los Angeles. He has lived there for seven years.

جک توی لس آنجلس زندگی می‌کنه. هفت ساله که اونجا زندگی می‌کنه

 

I’ve never ridden a horse. (in my life)

.تا حالا تو عمرم اسب‌سواری نکردم

 

It’s the last day of your holiday. You say : It’s been a really good holiday. I’ve really enjoyed it.

امروز آخرین روز تعطیلاتتونه. می‌گی : تعطیلات خیلی خوبی بود. واقعاً ازش لذت بردم.

 

 

 

**”کتاب اسپیکینگ تیک آف“؟ چیزی فراتر از یه کتاب زبان! **

خسته شدی از کتاب‌های زبان خشک و خسته‌کننده؟ دنبال یه کتابی هستی که همه‌جوره به کارت بیاد و انگلیسی رو برات شیرین کنه؟ پس “اسپیکینگ تیک آف” exactly همون چیزیه که دنبالشی!

این کتاب یه همراه همیشگی برای همه زبان‌آموزاست، چه مبتدی باشی که تازه میخوای پا تو دنیای انگلیسی بذاری، چه حرفه ای که دنبال ارتقای سطح زبانته.

چرا این کتاب اینقدر خاصه؟

  • زبان روزمره، هرجا که بخوای: از فرودگاه و هتل بگیر تا رستوران و دکتر، هرجایی که بری جمله‌های کاربردی و پرکاربرد این کتاب به دادت می‌رسه.

 

  • سفر از مبتدی تا حرفه‌ای: جمله‌ها از ساده شروع میشن و کم‌کم سخت‌تر میشن تا بتونی با سرعت خودت پیشرفت کنی و به یه انگلیسی‌زبان مسلط تبدیل بشی.

 

  • گنجینه‌ای برای معلم‌ها: اگه معلم زبان هستی، این کتاب یه گنجینه‌ست برات. با استفاده از این کتاب می‌تونی کلاس‌های متنوع و پویایی رو برای دانشجوهات طراحی کنی.

 

خلاصه بگم که:اسپیکینگ تیک آف” یه ابزار همه کاره برای یادگیری انگلیسیه. چه بخوای بری سفر، چه بخوای پیشرفت کنی، چه بخوای به بقیه درس بدی، این کتاب کمکت می‌کنه تا به راحتی و با لذت به هدفت برسی.

پس همین الان “کتاب اسپیکینگ تیک آف” رو تهیه کن و به دنیای انگلیسی زبان‌ها پرواز کن! ✈️

 

 

پاسخنامه تمرین درس 14

 

14.1

 

3. OK

 

4. I bought

 

5. Where were you

 

6. Maria left school

 

7. OK

 

8. OK

 

9. OK

 

10. When was this bridge built?

 

14.2

 

2. The weather has been cold recently.

 

3. It was cold last week.

 

4. I didn’t eat any fruit yesterday.

 

5. I haven’t eaten any fruit today.

 

6. Emily has earned a lot of money this year.

 

7. She didn’t earn so much last year.

 

8. Have you had a holiday recently?

 

14.3

 

3. I didn’t sleep

 

4. There was … there were

 

5. worked … he gave

 

6. She’s lived / She has lived

 

7. died … I never met

 

8. I’ve never met / I have never met

 

9. I haven’t seen

 

10. Did you go … was

 

11. It’s been / It has been … it was

 

12. have you lived / have you been living … did you live … did you live

 

14.4

 

Example answers:

 

2. I haven’t bought anything today.

 

3. I didn’t watch TV yesterday.

 

4. I went out with some friends yesterday evening.

 

5. I haven’t been to the cinema recently.

 

6. I’ve read a lot of books recently

درس سیزدهم: English Grammar in Use

در این درس، تفاوت بین زمان حال کامل (Present Perfect) و گذشته ساده (Past Simple) را یاد می‌گیریم. هر دو زمان برای صحبت کردن در مورد اتفاقاتی که در گذشته رخ داده‌اند، استفاده می‌شوند، اما کاربردهای خاص خود را دارند.

درس سیزدهم: English Grammar in Use

Present perfect and past 1 (I have done and I did)

حال کامل و گذشته ساده

 

در این درس، تفاوت بین زمان حال کامل (Present Perfect) و گذشته ساده (Past Simple) را یاد می‌گیریم. هر دو زمان برای صحبت کردن در مورد اتفاقاتی که در گذشته رخ داده‌اند، استفاده می‌شوند، اما کاربردهای خاص خود را دارند.

 

Present Perfect بیشتر برای زمانی استفاده می‌شود که به نتیجه یا تأثیر اتفاقی که در گذشته رخ داده، توجه داریم و این اتفاق تا زمان حال مرتبط است. به عنوان مثال:

 

  • I have lived in Tehran for 10 years. (من ۱۰ سال در تهران زندگی کرده‌ام و هنوز هم زندگی می‌کنم.)

 

Past Simple بیشتر برای صحبت درباره اتفاقات کاملاً گذشته استفاده می‌شود، زمانی که آن اتفاق تمام شده و دیگر ارتباطی به زمان حال ندارد. به عنوان مثال:

 

  • I lived in Tehran for 10 years. (من ۱۰ سال در تهران زندگی کردم، اما حالا دیگر آنجا زندگی نمی‌کنم.)

 

در طول این درس، با مثال‌ها و تمرین‌ها می‌بینیم که چگونه این دو زمان به درستی در جملات مختلف استفاده می‌شوند.

 

Part A:

 

این مثال رو مطالعه کنید:

 

Tom is looking for his key. He can’t find it.

تام دنبال کلیدش می‌گرده. نمی‌تونه پیداش کنه.

 

He has lost his key. (present perfect) 

اون کلیدش رو گم کرده.

 

یعنی الان کلیدش رو نداره.

 

ده دقیقه بعد :

 

Now Tom has found his key. He has it now.

الان تام کلیدش رو پیدا کرده. الان کلیدش رو داره.

 

Has he lost his key? No, he has found it.

کلیدش رو گم کرده؟ نه، اون رو پیدا کرده.

 

Did he lose his key? Yes, he did.

آیا او کلیدش را گم کرد؟ بله، گم کرد.

 

 

He lost his key (past simple)

اون کلیدش رو گم کرد (گذشته ساده)

 

But now he has found it. (present perfect)

ولی الان پیداش کرده. (حال کامل)

 

زمان حال کامل (چیزی اتفاق افتاده است) یک زمان حال است. به ما درباره‌ی وضعیت فعلی می‌گوید.

 

‘Tom has lost his key’ = he doesn’t have his key now (see Unit 7).

“تام کلیدش رو گم کرده” یعنی الان کلیدش رو نداره (ببینید درس 7).

 

گذشته ساده (چیزی که اتفاق افتاده) فقط در مورد گذشته بهمون می‌گه. اگه کسی بگه “تام کلیدش رو گم کرده”، نمی‌دونیم که الان کلید رو داره یا نه. فقط می‌دونیم که اون کلیدش رو در زمانی در گذشته گم کرده.

 

مقایسه زمان حال کامل با گذشته ساده 

 

They’ve gone away. They’ll be back on Friday. (they are away now)

اونا رفتن. جمعه برمی‌گردن. (اونا الان نیستن)

 

They went away, but I think they’re back at home now. (not They’ve gone away)

اونا رفتن، ولی فکر می‌کنم الان برگشتن خونه. (نه اینکه هنوز رفته باشن)

 

It has stopped raining now, so we don’t need the umbrella. (it isn’t raining now)

الان بارون قطع شده، پس نیازی به چتر نداریم. (الان بارون نمیاد)

 

It stopped raining for a while, but now it’s raining again. (not It has stopped)

یه مدت بارون بند اومده بود، ولی الان دوباره داره می‌باره. (نه اینکه هنوز متوقف شده باشه)

 

Part B:

 

میتونی از زمان حال کامل برای اتفاقات جدید یا اخیر استفاده کنی:

 

I’ve repaired the washing machine. It’s working OK now.

من ماشین لباس‌شویی رو تعمیر کردم. الان درست کار می‌کنه.

 

‘Hannah has had a baby! It’s a boy.’ ‘That’s great news.’

“هانا بچه‌دار شده! یه پسره.” “چه خبر خوبی!”

 

معمولاً می‌تونی از گذشته ساده هم استفاده کنی:

 

I repaired the washing machine. It’s working OK now.

من ماشین لباس‌شویی رو تعمیر کردم. الان درست کار می‌کنه.

 

برای چیزهایی که جدید یا اخیر نیستند، از گذشته ساده استفاده کن (نه حال کامل):

 

Mozart was a composer. He wrote more than 600 pieces of music. (not has been … has written)

موتزارت آهنگساز بود. اون بیشتر از 600 قطعه موسیقی نوشت. (نه اینکه بگیم “بوده” یا “نوشته”)

 

My mother grew up in Italy. (not has grown)

مادرم تو ایتالیا بزرگ شد. (نه اینکه بگیم بزرگ شده)

 

 

مقایسه کن:

 

Somebody has invented a new type of washing machine.

یه نفر یه مدل جدید از ماشین لباس‌شویی اختراع کرده.

 

Who invented the telephone? (not has invented)

چه کسی تلفن رو اختراع کرد؟ (نه اینکه بگیم اختراع کرده)

 

Part C:

از زمان حال کامل برای دادن اطلاعات جدید استفاده می‌کنیم (ببینید درس 7). ولی اگه بخوایم در موردش بیشتر صحبت کنیم، معمولاً از گذشته ساده استفاده می‌کنیم:

 

A: Ow! I’ve burnt myself.

آخ! خودم رو سوزوندم.

 

B: How did you do that? (not have you done)

چطوری این کار رو کردی؟

 

A: I picked up a hot dish. (not have picked)

یه ظرف داغ برداشتم.

 

A: Look! Somebody has spilt something on the sofa.

نگاه کن! یه نفر یه چیزی روی مبل ریخته.

 

B: Well, it wasn’t me. I didn’t do it. (not hasn’t been … haven’t done)

خب، من نبودم. من این کار رو نکردم.

 

 

اگه قصد مهاجرت داری و می‌خوای مکالمه‌ات رو تقویت کنی، می‌تونی تو دوره جامع مکالمه آنلاین فرمول یک ما شرکت کنی. این دوره کمکت می‌کنه با اعتماد به نفس بیشتر حرف بزنی و برای مهاجرت آماده بشی. تازه، پشتیبانی هم داریم که همه سوالاتت رو جواب میدیم!

 

 

پاسخنامه درس 13

 

13.1

 

2. has gone

 

3. forgot

 

4. went

 

5. had

 

6. has broken

 

13.2

 

3. did William Shakespeare write

 

4. OK

 

5. Who invented

 

6. OK

 

7. We washed

 

8. Where were you born?

 

9. OK

 

10. Albert Einstein was the scientist who developed

 

13.3

 

3. I’ve forgotten / I have forgotten

 

4. arrested

 

5. it’s improved / it has improved

 

6. Have you finished

 

7. I applied

 

8. It was

 

9. There’s been / There has been

 

10. did you find … It was

 

11. He’s / He has broken … or He broke … did that happen … He fell

 

صفحه اصلی فروشگاه مقالات حساب کاربری