

تابستان گرم از راه رسیده و بهترین فرصت مهیاست تا ضمن تفریح و مسافرت از درخشش خورشید زیبا لذت ببریم. بیایید در کنار لذت بردن از فرصت تابستان به یادگیری زبان انگلیسی نیز بپردازیم.
52 لغت و اصطلاح داغ تابستانی
تابستان گرم از راه رسیده و بهترین فرصت مهیاست تا ضمن تفریح و مسافرت از درخشش خورشید زیبا لذت ببریم. “52 لغت و اصطلاح داغ تابستانی” به شما این فرصت را می دهد تا در کنار لذت بردن از فرصت تابستان به یادگیری زبان انگلیسی نیز بپردازید. البته شاید بخواهید برای یادگیری انگلیسی در تابستان در کلاسهای مکالمه شرکت کنید یا به طور خودآموز به یادگیری انگلیسی بپردازید.
به هر حال هدفتان هر چه که باشد نیکوست. لابد می دانید یادگیری واژگان و اصطلاحات ضروری در مورد تابستان مانند سایر اصطلاحات ضروری در انگلیسی برای یک زبان آموز لازم و ضروری می باشند. پس، از شما دعوت می کنم وسایل خود را جمع کنید، کرم ضد آفتاب بزنید تا قبل از اتمام تابستان در این مسیر گرم و زیبا به راه بیافتیم!
قبل از هر چیز ابتدا ببینیم معنی تابستان به انگلیسی چیست؟
summer
تابستان، تابستان را در جایی گذراندن
summertime
هنگام تابستان
midsummer, dog days
وسط تابستان، چله تابستان
summery
تابستانی
1. to be off on your vacation
گذراندن تعطیلات
My friends are off on their vacation in Turkey at the moment.
دوستانم در حال گذراندن تعطیلات خود در ترکیه هستند.
2. travel on a shoestring
مسافرت کردن با حداقل بودجه ممکن / مسافرت کردن با بودجه بسیار کم
I really learned how to travel on a shoestring when I studied abroad.
وقتی در خارج تحصیل می کردم، یاد گرفتم که واقعا چطور با حداقل بودجه ممکن سفر کنم.
3. to take a shine to someone
از کسی خوش آمدن / (به کسی) علاقه مند شدن
My younger brother has really taken a shine to you.
برادر کوچکترم واقعاً به تو علاقمند شده است.
4. thrown in at the deep end
در عمل انجام شده قرار گرفتن
On my first day in this job, I was asked to give a report to the board of directors. I was really thrown in at the deep end!
در اولین روز کاری ام، از من خواستند که یک گزارش به هیئت مدیره ارائه بدم. واقعاً در عمل انجام شده قرار گرفتم.
5. to make hay while the sun shines
تا تنور داغ است نان را چسباندن / از فرصت استفاده کردن
The tourists won’t be here forever, so we’d better make hay while the sun shines.
توریست ها همیشه این جا نمیان، پس بهتره از فرصت استفاده کنیم و تا تنور داغه، نان رو بچسبونیم.
6. a drop in the ocean
بسیار اندک / خیلی کم
5,000 new schools are to be built, but this is just a drop in the ocean for such a vast country.
پنج هزار مدرسه جدید در دست احداث است، اما این تعداد مدرسه برای چنین کشور بزرگی خیلی کم است.
7. like water off a duck’s back
آب در هاون کوبیدن / بیهوده، بیاثر
Tom always criticizes Larry, but he ignores it and the criticism is like water off a duck’s back.
«تام» همیشه از « لری» انتقاد می کنه، اما او توجهی نمی کنه و این انتقاد ها بی فایده هستند.
8. like a fish out of water
معذب / غریبی کردن
I went to an office party last night, and I really felt like a fish out of water. I have nothing in common with those people.
دیشب به مهمانی شرکت رفتم و واقعاً احساس غریبی می کردم. چون هیچ وجه اشتراکی با افراد حاضر در مهمانی نداشتم.
9. Indian summer
گرمای پاییزه
Indian summer has been unexpectedly long this year.
امسال، گرمای پاییزه به طور غیر منتظره ای طولانی شده است.
10. the dog days of summer
چله تابستان
During the dog days of summer it’s too hot to work outdoors.
هوا در چله تابستان این قدر گرمه که نمیشه بیرون از خانه کار کرد.
11. the lull (or calm) before the storm
آرامش قبل از طوفان
It was like the calm before the storm, as I knew difficult times were to come.
مثل آرامش قبل از طوفان بود، چون می دونستم که دوران سختی پیش رو است.
12. full of hot air
چرت و پرت گفتن
I did not believe a word she said. She was full of hot air.
حتی یک کلمه از حرف های او را باور نمی کنم، خیلی چرت و پرت می گوید.
13. under the sun
در جهان / در دنیا
London’s Oxford Street has every shop under the sun; it is always at its busiest on a Thursday.
در خیابان آکسفورد لندن همه نوع فروشگاههای جهان را شامل میشه و همیشه روزهای پنج شنبه در اوج شلوغیه.
14. a/(one’s) place in the sun
جایگاه یا موقعیت مطلوب
He was one of those people who was always looking for his place in the sun.
او یکی از کسانی بود که همیشه دنبال موقعیتی مطلوب می گشت.
Your place in the sun will be assured when you win this match.
وقتی در این مسابقه برنده بشین، جایگاه و موقعیت مطلوبتون قطعی خواهد شد.
15. a cold day in July
یک روز سرد در جولای (مرداد)، اتفاق محال
It’ll be a cold day in July before I buy you a new car.
از محالاته که یک ماشین جدید برات بخرم.
16. stay out of the sun
خودداری از قرارگرفتن در معرض آفتاب / دور ماندن از آفتاب
Be careful when you’re on holiday. Apply lots of sun cream, keep hydrated and keep out of the midday sun if you can.
وقتی در تعطیلات هستید مراقب باشید. از کرم ضد آفتاب به مقدار زیاد استفاده کنید، پوست خود را مرطوب نگه دارید و از قرار گرفتن در معرض آفتاب نیم روزی خودداری کنید.
17. sit in the sun
نشستن زیر نور آفتاب
I can’t sit in the sun for very long with my fair skin.
من نمی تونم مدت زمان زیادی با پوست زیبا و سفیدم زیر نور آفتاب بنشینم.
18. the sun is in your eyes
تابیدن نور آفتاب در چشم ها
The sun is in my eyes, I can’t see a thing.
نور خورشید توی چشمام می تابه، نمی تونم چیزی رو ببینم.
19. shield your eyes from the sun
محافظت از چشم ها دربرابر نور آفتاب
I wear a wide hat to shield my eyes from the sun.
من یک کلاه لبه پهن روی سرم می گذارم تا از چشمانم در برابر نور خورشید محافظت کنم.
20. a drop of rain
یک قطره باران
Their simple wedding ceremony couldn’t have been more perfect, and there wasn’t a drop of rain that day.
مراسم ازدواج ساده آن ها نمی توانست بهتر از این برگزار شود، در آن روز حتی یک قطره باران هم نبارید.
21. glorious weather
هوای عالی
Yesterday’s match was played in glorious weather with plenty of warm sunshine.
مسابقه دیروز در هوایی عالی و با تابش آفتابی گرم برگزار شد.
22. the best of the weather
بهترین شرایط آب و هوایی
It got clearer as I went north, so we must have got the best of the weather.
هرچه به سمت شمال حرکت کردم، هوا صاف تر شد. پس باید با بهترین شرایط آب و هوایی مواجه شویم.
23. feel the heat
احساس گرما کردن
I could feel the heat of the sun on my back as I cycled through the park.
همان طور که در پارک می چرخیدم، می توانستم گرمای خورشید را روی پشتم احساس کنم.
24. escape from the heat
فرار کردن از گرما
In summer, many people leave the city for the seaside to escape from the heat.
بسیاری از مردم در تابستان و برای فرار از گرما، از شهر خارج می شوند و به ساحل می روند.
25. dive into water
شیرجه زدن در آب
He dove into the water and started swimming.
او در آب شیرجه زد و شروع کرد به شنا کردن.
26. get a suntan
برنزه شدن
She’s on the beach all day, trying to get a really deep suntan.
اون تمام روز توی ساحل بود و سعی می کرد تا تنش حسابی برنزه بشه.
27. cool off
خنک شدن
It can get hot in the summer so you may want to cool off with an ice dessert.
در فصل تابستان هوا بقدری داغ میشود که شاید بخواهید با یک دسر یخی خنک شوید.
28. floaties
بازوبند شنا
I used to hate wearing floaties when I was a kid. I just wanted to swim like all the adults.
وقتی بچه بودم، از پوشیدن بازوبند شنا متنفر بودم. فقط می خواستم مثل همه بزرگسالان شنا کنم.
29. life guard
غریق نجات
The life guard blew his whistle to tell the people they were swimming too far away.
غریق نجات سوت زد که به مردم بگوید آنها در فاصله خیلی دور در حال شنا کردن بودند.
30. popsicle
بستنی یخی
I have great memories of going to the beach with my grandparents when we were younger. They would always buy us popsicles.
من خاطرات بسیارخوبی از رفتن به ساحل با پدربزرگ و مادربزرگم دارم وقتی جوانتر بودیم، آنها همیشه برای ما بستنی یخی می خریدند.
31. take a dip
آب تنی کردن
I’m going to take a quick dip and then I’ll come home.
من قصد دارم یه آب تنی کنم و سپس به خانه بر گردم.
32. peak season
فصل اوج شلوغی
July and August are the peak season months. This is when everything becomes more expensive.
جولای و آگوست ماه های اوج شلوغی جمعیت هستند. این زمانی است که همه چیز گرانتر می شود.
33. rates
نرخ قیمت ها
The rates of the resort are always higher in the summer months.
نرخ اقامتگاه های تفریحی همیشه در ماه های تابستان بیشتر است.
34. sun lounger
تختخواب آفتابگیر
We had to wake up early to make sure we got the sun loungers we wanted by the pool.
برای اطمینان ازین که تخت های آفتابگیری را که در کنار استخرمیخواستیم گرفته ایم باید زود بیدار شویم.
35. flip flops
دمپایی لاشصتی
No one wears shoes when they go to the beach. You can only see people who are barefoot or wearing flip flops.
هیچ کس موقع رفتن به ساحل کفش نمی پوشه. کافیه یه نگاهی به افرادی که پابرهنه هستند یا دمپایی لاشصتی پوشیدند ببندازی.
36. tank top
تیشرت بدون آستین
When you wear a tank top, your arms get nice and brown.
وقتی تیشرت بدون آستین می پوشی بازوهای زیبا و قهوه ای ات نمایان میشن.
37. blistering heat
گرمای شدید
No one stays in the city during the summer because of the blistering heat.
هیچ کس درطول تابستان به دلیل گرمای شدید در شهر نمی ماند.
38. breeze
نسیم
I love being by the sea because there’s always a breeze and I don’t get too hot.
عاشقاین هستم که کنار دریا بمانم چون آنجا همیشه نسیمی می وزه و خیلی گرمم نمیشه.
39. humid
مرطوب
In many parts of Europe it’s very humid in the summer and it’s easy to sweat.
در بسیاری از مناطق اروپا تابستان بسیار مرطوب است و براحتی عرق می کنی.
40. scorching hot
بسیار گرم و سوزان
It’s scorching hot today and every one is swimming in the pool.
امروز هوا خیلی گرم و سوزان است و همه در استخر شنا می کنند.
41. fishing rod
چوب ماهیگیری
Tim just got a new fishing rod for his birthday and he hopes to go fishing this weekend.
تیم تازه برای جشن تولدش یک چوب ماهیگیری هدیه گرفته و امیدواره آخر این هفته به ماهیگیری برود.
42. hiking trail
مسیرپیاده روی مسیری که شما در هنگام پیاده روی بر روی آن راه میروید.
We’re going to go on an easy (hiking) trail because it is our first time.
ما قصد داریم پیاده روی را در یک مسیر آسان ادامه دهیم چون این اولین بارمان است.
43. pitch
برپا کردن، زدن
We should pitch our tent here away from the water.
ما باید چادرمان را اینجا دور از آب برپا کنیم.
44. get away
به تعطیلات رفتن
I really need to get away this year.
امسال واقعا باید به تعطیلات برم.
45. check out
رفتن و بازدید کردن از
While we were in France, we checked out some of the food markets.
وقتی فرانسه بودیم، به بازارهای اغذیه رفتیم و دیدن کردیم.
46. kick back
استراحت کردن
All I did on holiday was kick back and take it easy.
در تعطیلات فقط استراحت کردم.
47. take in
وقت اختصاص دادن برای یک فعالیت
While we were there, we took in the sights. It’s such an interesting city.
وقتی اونجا بودیم وقت گذاشتیم و از نقاط دیدنی بازدید کردیم. عجب شهر قشنگی.
48. burn up
تب بالا داشتن
I asked to see a doctor because I was burning up.
درخواست کردم که پیش دکتر بروم چون داشتم از تب می سوختم.
49. come down with / go down with
مبتلا شدن به
He came down with food poisoning on holiday, so we stayed in the hotel most of the time!
او در سفر دچار مسمومیت غذایی شد، بنابراین بیشتر اوقات رو در هتل ماندیم.
50. come out in (spots / a rash)
لکه/ کهیر زدن
“I bought a local sun cream, but I came out in a horrible rash.”
کرم ضد آفتاب محلی خریدم، اما به طور وحشتناکی کهیر زدم.
52. keep (something) down
چیزی را در معده نگه داشتن
I got terrible food poisoning and I couldn’t keep anything down.
به شدت دچار مسمومیت غذایی شدم و نمی تونستم چیزی توی معده ام نگه دارم.
52. pick up
ویروس گرفتن
I think I picked up a bug when I was on holiday.
فکر کنم وقتی در تعطیلات بودم مبتلا به ویروس شدم.
از شما سپاسگزارم که مقاله 52 لغت و اصطلاح داغ تابستانی را مطالعه نمودید. برنامه شما برای این تابستان چیست؟ قصد دارید به کجا سفر کنید؟ در چه دوره آموزشی شرکت کنید؟ لطفا اگر لغت و اصطلاح دیگری را هم لازم می دانید به ما بگویید تا به این مقاله اضافه کنیم. ممنون خواهم شد اگر نظر ارزشمند خود را در زیر همین مقاله برای ما و خوانندگان گرامی سایت درج کنید.

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.
27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم
در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.
15. freeze someone’s wages = keep someone’s pay at its current level
حقوق کسی را ثابت نگه داشتن
The company froze everyone’s wages as soon as the economy went sour.
به محض خراب شدن اوضاع اقتصادی، شرکت حقوق همه افراد را ثابت نگه داشت.
16. freeze up = become anxious and unable to move or speak
خشک زدن/میخکوب شدن ( از فرط هیجان، و تعجب)
I froze up and couldn’t say anything more.
خشکم زد و نمی تونستم دیگه هیچ چیزی بگم.
17. break the ice = help others feel at ease in a social situation by making conversation
یخ شکنی ( در آغاز گفتگو)(سر حرف راباز کردن)
I tried breaking the ice with a joke, but it didn’t help.
سعی کردم با گفتن یک جوک یخ صحبت رو بشکنم، ولی بی فایده بود.
18. put something on ice = hold in reserve for future consideration
به تعویق انداختن
My plans for going to the USA are on ice for the moment.
برنامه من برای رفتن به امریکا فعلا به تعویق افتاده.
19. skate/walk/be on thin ice = in a risky or dangerous situation
دست کسی زیر ساطور بودن / در موقعیت خطرناکی قرار داشتن
I was on thin ice, and I knew it.
پام لب پرتگاه بود و این رو می دونستم.
20. tip of the iceberg = small perceptible part of a much larger (hidden) problem
مُشتی از (مشت نمونه خروار است) خروار
The reported cases of food poisoning are only the tip of the iceberg.
موارد گزارش شده از مسمومیت غذایی تنها مُشتی از خروار هستن.
بارش برف
21. a snowball’s chance in hell = very unlikely to succeed at something
هیچ شانسی نداشتن
That small boat has a snowball’s chance in hell of surviving the hurricane.
اون قایق کوچک هیچ شانسی برای نجات در این طوفان نداره.
22. pure as the driven snow = completely pure and innocent
کاملا پاک و منزه(مومن مسجد ندیده)
How dare he criticize her for having an affair? He’s not exactly as pure as the driven snow himself.
اون چطور جرات می کنه به اون خانم بابت داشتن روابط غیر اخلاقی انتقاد کنه؟ اون خودش هم عاری از خطا نیست.
23. snowball effect = when something small keeps growing in importance
به سرعت گسترش یافتن، مثل سیل (جاری شدن)/ اثر گلوله برفی
The more successful you become the more publicity you get and that publicity generates sales. It’s a kind of snowball effect.
هر چه بیشتر موفق تر شوید، معروفیت بیشتری به دست می آید و معروفیت منجر به فروش می شود. این روند به نوعی اثر گلوله برفی است. (استفاده از این استعاره از آنجا معمول شدهاست که وقتی یک گلوله برف کوچک در دامنهای پوشیده از برف میلغزد، مقدار بیشتری برف به خود جذب کرده و همچنان که به پایین میغلتد باز برف بیشتری جذب کرده و بیش از پیش بزرگتر و سنگینتر میشود.)
24. snowed under = overwhelmed with work or responsibilities
وقت سر خاراندن نداشتن/ غرق شدن در کار
Don’t expect any help from them — they’re snowed under at the moment.
از اونها انتظار هیچ کمکی نداشته باش – اونها فعلا وقت سر خاراندن هم ندارن.
چند اصطلاح دیگر مربوط به زمستان
25. add fuel to the fire = cause a bad situation to become worse
دامن زدن به آتش /هیزم آنش را زیاد کردن
Rather than providing a solution, their statements merely added fuel to the fire.
اظهارات اونها به عوض این که به یافتن یک راه حل کمک کنه، بیشتر دامن به آتش زد.
26. as snug as a bug (in a rug) = very cosy and comfortable
راحت و آسوده، گرم و نرم
Alan: Are you warm enough?
الِن: به اندازه کافی گرم هستی؟
Jane: Yes, I’m as snug as a bug in a rug.
جِین: بله، جای من گرم و نرمه.
27. brass monkey weather(also known by a ruder version) = extremely cold
فوق العاده سرد
I’m so sick of the brass monkey weather this winter—I’ve been constantly cold for months!
امسال زمستون واقعا از سرمای شدید به تنگ اومدم – الان ماههاست که مرتب سرما می خورم!
امیدواریم از این 14 اصطلاح کاربردی لذت برده باشید. در بخش نظرات برایمان بنویسید که از کدام یک از این اصطلاحات گفته شده بیشتر لذت بردید؟ همچنین اگر اصطلاح دیگری مرتبط با موضوع این مقاله می شناسید برای ما و کاربران عزیزمان بنویسید

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.
27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول
اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.
می دانیم که انگلیسی زبانها به ویژه بریتانیایی ها خیلی دوست دارند در گفتگوهای روزمره خود راجع به آب و هوا صحبت کنند. بر این اساس در این مقاله به آموزش مجموعه ای از اصطلاحات کاربردی درباره زمستان می پردازیم تا با یادگیری و کاربرد این اصطلاحات گرمای اشتیاقتان برای یادگیری بیشتر شود.
توجه کنید که مانند اغلب اصطلاحات انگلیسی این عبارات نیز اصلا ارتباطی به زمستان ندارند!
همانطور که می دانید مفهوم کلی یک اصطلاح با معنای تک تک کلمات فرق می کند. مثلا اصطلاح raining cats and dogs یعنی “مثل دم اسب باران باریدن”. که کنایه از بارش شدید باران است. اما، وقتی معنای تک تک کلمات را در این اصطلاح بررسی می کنیم ترجمه آن می شود ” باریدن گربه و سگ! که طبیعتا بی معناست.” نمونه های خیلی بیشتر از این دسته اصطلاحات را می توانید در آموزشهای یک دقیقه ای دکتر زبان مشاهده کنید.
و اما می پردازیم به معرفی اصطلاحات در این آموزش:
خلاص شدن از شر سرما
1. break into a cold sweat= suddenly become very scared about something
(از ترس) عرق سرد به تن نشستن(زهره ترک شدن)
Drops in stock market prices have investors breaking out into a sweat.
افت قیمت ها در بازار سهام باعث ترس سرمایه گذاران شده است.
2. cold comfort= poor or inadequate consolation
دل خوش کُنَک، تسکین جزیی و کم
The good news about the economy is cold comfort to people who have lost their jobs.
اخبار خوب اقتصادی برای کسانی که کارشان را از دست داده اند دل خوش کنکه.
3. give someone the cold shoulder= be intentionally unfriendly to someone
کم محلی کردن به
Something’s happened and I don’t know what it is, but he’s giving me the cold shoulder.
یه چیزی شده و من نمی دونم چیه، اما اون بهم بی محلی می کنه.
4. go cold turkey= come off drugs abruptly rather than gradually
یکباره مواد مخدر را کنار گذاشتن
The addicts endanger their life if they go cold turkey. It should be done according to a schedule and under medical care.
اگر معتادان یکباره مواد مخدر را کنار بگذارند زندگیشان به خطر میافته.این کار باید بر اساس برنامه ریزی و تحت نظر پزشک انجام بشه.
5. have (or get) cold feet= suffer loss of nerve or confidence
مردد شدن(دو به شک شدن)
I always have cold feet when I want to make the most important decisions so I always consult with my father.
وقتی میخواهم مهمترین تصمیمات را بگیرم، همیشه مردد میشم، بنابراین همیشه با پدرم مشورت میکنم.
6. in cold blood= without feeling or mercy
با بی رحمی
She had been murdered in cold blood.
او با بی رحمی به قتل رسیده بود.
7. in the cold light of day= think about something clearly, without emotions
منطقی و بدون احساسات فکر کردن
The next morning, in the cold light of day, Sarah realized what a complete idiot she had been.
صبح روز بعد، وقتی سارا نشست و منطقی فکر کرد فهمید که چه آدم نادانی بوده.
8. left out in the cold= excluded or ignored
محروم ، کنار گذاشته شده(طرد شده)
Everyone had something to do or somewhere to go. I felt left out in the cold.
هر کسی یه کاری داره انجام بده یا جایی داره که بره. من احساس می کنم طرد شدم.
9. out cold= completely unconscious
کاملا بیهوش
I was out cold when they took me to the hospital.
وقتی منو به بیمارستان رسوندن کاملا بیهوش بودم.
10. pour/throw cold water on= be discouraging or negative
آیه یاس خواندن
You’re always throwing cold water on my suggestions.
همیشه هر پیشنهادی می دم آیه یاس می خونی.
11. run hot and cold= be unable to make up one’s mind
سردرگم و گیج بودن
The boss has been running hot and cold about whether or not we’re going through with this project.
رئیس هنوز در خصوص این که آیا می تونیم این پروژه را انجام بدیم یا نه سردر گمه.
یخبندان شدید
12. a freeze on (doing something)= a temporary stop to something
به طور موقت چیزی را متوقف/ تعطیل کردن
The company put a freeze on hiring as soon as they took us over.
به محض این که شرکت کنترل ما را به دست گرفت استخدام را متوقف کرد.
13. freeze one’s blood= fill one with feelings of fear or horror
حسابی کسی را ترساندن(زهره ترک کردن)
When we were camping last weekend, we heard a scream in the night that froze our blood.
هفته قبل که اردو رفته بودیم، شب هنگام صدای جیغی شنیدیم که زهره ترک شدیم.
14. freeze someone out= isolate someone socially
با کسی سرد برخورد کردن، کسی را (از نظر اجتماعی) محدود کردن
During a banquet, she completely froze her husband out.
در طول مهمانی، اون اصلا شوهرش رو آدم حساب نمی کرد.
حتما قسمت دوم این مقاله را بخوانید!