21 اصطلاح در زمین فوتبال

در مقاله قبل به معرفی اصطلاحات پر کاربرد در ورزش فوتبال پرداختیم. در ادامه بخش دیگری از این اصطلاحات و لغات را با هم بررسی می کنیم که در آموزش زبان انگلیسی بسیار رایج بوده و از طرفی هر زبان آموز در یادگیری زبان انگلیسی باید بهره ای از این لغات و اصطلاحات پر کاربرد داشته باشد.

 

 

1. Hit the woodwork: 

خوردن به تیر دروازه

He almost had it, but unfortunately it hit the woodwork.

نزدیک بود گُل بزنه اما متاسفانه توپ به تیرک دروازه اصابت کرد.

 

2. They got stuck in:  

با اشتیاق و حرارت بازی کردن

 


They got stuck in right from kick-off and truly deserved to win.

اونها از شروع بازی خیلی با حرارت بازی کردند و به حق شایسته بودند بازی را ببرند.

 

3. The goalkeeper made a howler:  

دروازه بان اشتباه احمقانه ای کرد

 

They were in the lead, but then the goalkeeper made a howler and the other team scored.

اونها جلو بودند،اما بعد دروازه بان اشتباه احمقانه ای کرد و تیم حریف گُل زد.

 

 

4. It’s a game of two halves:  

هر تیم در یک نیمه بهتر بازی می کنه.

Well, they may be losing now, but it’s a game of two halves!

خب شاید اونها الان بازنده باشند، اما هر تیم در یک نیمه بهتر بازی می کنه.

 

5. Ran the defense ragged:  

خط دفاع را از پا در آوردن

 

He deserves to be Man of the Match. He scored a hat-trick and ran the defence ragged!

اون لیاقت عنوان “قهرمان مسابقه” را داره. اون سه گُل پیاپی زد و خط دفاع را از پا درآورد.

 

 

 

اصطلاحات مرتبط با فوتبال

در ادامه این مقاله اصطلاحاتی را معرفی می کنیم که با عبارات بالا متفاوت هستند. چرا که از این دسته اصطلاحات می توان در مکالمات مختلف و نه فقط فوتبال استفاده کرد.

6. Get the ball rolling:  

کاری را شروع کردن

We need to have everything ready for the party by next week, so if you could please get the ball rolling by inviting everyone, that would be really helpful.

ما باید همه چیز را برای مهمانی هفته آینده آماده کنیم، بنابراین اگه بتونی بی زحمت از دعوت کردن همه شروع کنی، واقعا کمک بزرگی کردی.

 

 

7. Get a kick out of something:  

کیف کردن از تماشا یا انجام چیزی

She really gets a kick out of doing wheelies on her motorcycle in front of an audience.

او از تک چرخ زدن با موتور مقابل یک دسته تماشاچی لذت میبره.

 

 

8. To kick something off, to kick-start something:  

شروع کردن

We’re going to kick-start the summer with a lovely weekend trip to the countryside.

خیال داریم تابستان رو با یک سفر فوق العاده به حومه شهر شروع کنیم.

 

 

9. To keep one’s eye on the ball:  

شش دانگ حواس را جمع کردن

If you want to be a successful businessman, you need to keep your eye on the ball all the time.

اگر می خوای یک تاجر موفق بشی باید همیشه شش دانگ حواست رو جمع کنی.

 

 

10. take one’s eye off the ball:  

گیج بازی در آوردن و توجه نداشتن

He took his eye off the ball when he shouldn’t have done, and the rival company managed to snatch the deal from him.

اون موقعی که نباید بی دقتی می کرد بی دقتی کرد و شرکت رقیب موفق شد معامله رو از چنگ اون در بیاره.

 

 

11. To watch from the sidelines:  

ایستادن و از بیرون گود تماشا کردن

You never supported me when I needed you. You just watched from the sidelines!

وقتی بهت نیاز داشتم هرگز از من حمایت نکردی. فقط ایستادی و از بیرون گود تماشا کردی.

 

 

12. To move the goalposts:  

ناجوانمردانه شرایط را تغییر دادن

Jessica quit her job because her boss kept moving the goalposts about her promotion prospects.

جسیکا کارش رو ترک کرد چون مدیرش دایما شرایط ارتقای شغلی او را به طور غیر منصفانه ای تغییر می داد.

 

 

13. To be on the ball:  

بر اوضاع مسلط بودن

 

What’s wrong with you? You used to be on the ball with your work all the time.

چت شده؟ قبلا همیشه در کارِت به اوضاع مسلط بودی.

 

 

14. A political football:  

موضوع جنجالی

Retirement age is a big political football in the European Union’

سن دوره بازنشستگی در اتحادیه اروپا یک موضوع بحث برانگیزه.

 

 

15. At this (late) stage in the game:  

در این نقطه

There’s nothing we can do at this stage in the game. You should’ve told me earlier.

در این شرایط کاری از دست ما بر نمیاد. باید زودتر به من می گفتی.

 

 

16. To kick someone around:  

با خشونت و بی رحمی با کسی رفتار کردن

I don’t think it’s fair the way you kick him around all the time. He deserves some respect.

فکر می کنم منصفانه نیست که همیشه با اون با خشونت رفتار می کنی. اون شایسته کمی احترامه.

 

 

17. To score an own goal:  

تیشه به ریشه خود زدن

Unfortunately, Sarah scored an own goal by quitting her job before signing her new contract.

متاسفانه، سارا قبل از امضای قرارداد جدیدش، با دست کشیدن از کارش تیشه به ریشه خودش زد.

 

 

18. To take sides:  

طرف کسی را گرفتن

I’m not taking sides. I think you’re both wrong, so I’m not getting involved!

من طرف کسی را نمی گیرم. فکر می کنم هردوی شما اشتباه می کنید، برای همین مداخله نمی کنم.

 

 

 

19. To blow the whistle on someone:  

لو دادن

 


She was offered a lot of money as a bribe, because she threatened to blow the whistle on the company’s illegal activities.

به اون پول زیادی به عنوان رشوه پیشنهاد شد، چون اون تهدید کرد که فعالیتهای غیرقانونی شرکت رو لو میده.

 

 

20. A game plan:  

اسراتژی تست شده

 

We need to come up with a better game plan; this idea will never work!

باید یک استراتژی که قبلا تست شده پیدا کنیم، این ایده جواب نمی ده.

 

 

21. Know the score:  

اوضاع دستِ کسی بودن

 

I don’t need to explain anything else to my boss, he knows the score.

لازم نیست چیز دیگه ای رو برای مدیرم توضیح بدم، اون اوضاع دستشه.

 

 

اولین کسی باشید که نظر خود را در پایین این صفحه درج می کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

3 دیدگاه برای “21 اصطلاح در زمین فوتبال

  1. سلام استاد انصافا کار شما بیسته . الان که مسابقات پیگیر مسابقات جام ملتهای آسیا هستم این اصطلاحات خییییییییییییلی به دردم خورد به ویژه که من کارشناسی ارشد تربیت بدنی هم می خونم . دست گلتون درد نکنه و خسته نباشید

    1. سلام رضا جان ممنون از لطفت.
      خیلی انرژی می دی به ما. موفق باشید.

  2. Many thanks for your excellent presentation. It was really useful and informative. I simply appreciate your efforts on this.
    Best regards,
    Naser

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.