Other side of storms in life

!Other side of storms in life

بخش دیگه ای از طوفان در زندگی

 

 

 

Once a child came to visit his grandfather during his summer holidays.

یه بچه‌ای تو تعطیلات تابستونی‌اش اومد به دیدن پدربزرگش

 

He used to play with his grandpa all the time. 

همیشه با پدربزرگش بازی می‌کرد

 

One day, he said to his grandpa,

یه روز به پدربزرگش گفت

 

“When I grow up, I want to become a successful man.

“وقتی بزرگ شدم، می‌خوام یه مرد موفق بشم

 

Can you tell me some ways to be successful?”

میشه بهم بگی چطور موفق بشم؟”

 

Grandfather nodded yes and took the boy with him to a nearby nursery.

پدربزرگ سرش رو به علامت تایید تکون داد و پسر رو با خودش به یه گلخونه نزدیک برد

 

From the nursery, his Grandpa bought two small plants and came back home.

از گلخونه، پدربزرگش دو تا گیاه کوچیک خرید و برگشتن خونه

 

Then he planted one plant in a pot and kept it inside the house,

بعد یکی از گیاه‌ها رو توی گلدون کاشت و گذاشت داخل خونه

 

and planted another one outside the house.

و یکی دیگه رو بیرون خونه کاشت

 

“What do you think, which of these two plants will grow better in the future?” grandfather asked the boy.

پدربزرگ از پسر پرسید: “فکر می‌کنی کدوم یکی از این دو تا گیاه بهتر رشد می‌کنه؟”

 

Boy kept thinking for some time and then said, 

پسر یه کم فکر کرد و بعد گفت

 

“The plant inside the house will grow better because it is safe from every danger,

“گیاهی که داخل خونه است بهتر رشد می‌کنه چون از هر خطری در امانه

 

while a plant outside is at risk of many things like strong sunlight, storms, animals, etc.”

اما گیاهی که بیرون است در معرض خطرهای زیادی مثل نور شدید آفتاب، طوفان، حیوانات و غیره است

 

Grandfather smiled and said, “Let’s see what happens in the future.”

پدربزرگ خندید و گفت: “ببینیم آینده چه اتفاقی می‌افته

 

After that, the boy left with his parents.

بعد از اون، پسر با والدینش رفت

 

After 4 years, the boy came to visit his grandfather again.

چهار سال بعد، پسر دوباره اومد به دیدن پدربزرگش

 

When the boy saw his grandfather, he said,

وقتی پسر پدربزرگش رو دید، گفت

 

“Grandpa, last time I asked you some ways to be successful,

“پدربزرگ، دفعه قبل ازت خواستم بهم راه‌های موفقیت رو بگی

 

but you did not tell me anything.

اما هیچی بهم نگفتی

 

But this time you have to tell me.”

اما این دفعه باید بهم بگی

 

Grandfather smiled and said, “Sure, but first let’s take a look at the plants that we bought a few years back.”

پدربزرگ خندید و گفت: “حتماً، اما اول بیا یه نگاهی به گیاه‌هایی بندازیم که چند سال پیش خریدیم

 

Saying this, grandfather took the boy to a place where he had planted a small plant in a pot.

این رو که گفت، پدربزرگ پسر رو به جایی برد که یه گیاه کوچیک رو توی گلدون کاشته بود

 

They saw that the plant had turned into a tree.

دیدن که اون گیاه تبدیل به یه درخت شده

 

Then he took the boy to look at the plant which they had planted outside.

بعد پسر رو برد تا گیاهی که بیرون کاشته بودن رو ببینن

 

There they saw that a huge tree stood, its branches spread far and wide, providing shade to passersby.

آنجا دیدن که یه درخت بزرگ ایستاده، شاخه‌هاش خیلی دور و پهن گسترده شده و به عابران سایه می‌ده

 

Now, grandfather looked at the boy and asked, “Tell me, which plant grew more? Which is more successful?”

حالا پدربزرگ به پسر نگاه کرد و پرسید: “بگو ببینم، کدوم گیاه بیشتر رشد کرد؟ کدوم موفق‌تره؟

 

Boy replied, “The one we planted outside. But Grandpa, how is this possible? That plant must have faced so many dangers, still it grew so big.”

پسر جواب داد: “اونی که بیرون کاشتیم. اما پدربزرگ، چطور ممکنه؟ اون گیاه باید با خطرهای زیادی مواجه شده باشه اما هنوزم خیلی بزرگ شده

 

Grandfather smiled and said, “Yes, the plants outside had to face many things, but dealing with problems had its benefits too.

پدربزرگ خندید و گفت: “بله، گیاه‌های بیرون باید با چیزهای زیادی مواجه می‌شدن، اما برخورد با مشکلات هم فواید خودش رو داشت

 

Plants outside had the freedom to spread their roots as much as they wanted. 

گیاه‌های بیرون آزادی داشتن که ریشه‌هاشون رو هر چقدر که می‌خواستن گسترش بدن

 

Problems like storms made its roots stronger.

مشکلاتی مثل طوفان ریشه‌هاش رو قوی‌تر کرد

 

Today, it is so strong that a small storm cannot cause any harm to it.

امروز، اونقدر قوی شده که یه طوفان کوچیک نمی‌تونه هیچ آسیبی بهش بزنه

 

Son, what I am about to tell you, always remember it.

پسرم، چیزی که می‌خوام بهت بگم رو همیشه به یاد داشته باش

 

Then you will be successful in whatever you do in life.

اون وقت تو هر کاری که تو زندگی انجام می‌دی موفق خواهی شد

 

If you always make comfortable choices, then you will not be able to grow as you can.

اگه همیشه انتخاب‌های راحت رو انجام بدی، نمی‌تونی اونطور که باید رشد کنی

 

If you are ready to face this world despite all the dangers, then no goal is impossible for you to achieve.

اگه آماده باشی که با این دنیا روبرو بشی، با وجود همه خطرها، هیچ هدفی برات غیرممکن نخواهد بود

 

Never think of problems as hurdles, but think of them as steps towards success.

هیچ‌وقت مشکلات رو به عنوان موانع نبین، بلکه اون‌ها رو به عنوان قدم‌هایی به سوی موفقیت ببین

 

Boy took a long breath and stared at the tree, and he understood his Grandpa’s words.

پسر یه نفس عمیق کشید و به درخت خیره شد و حرف‌های پدربزرگش رو فهمید

 

Obstacles which we consider enemies in life,

موانعی که ما تو زندگی به عنوان دشمنان می‌بینیم

 

the same obstacles make us stronger and more successful in life.

همین موانع ما رو قوی‌تر و موفق‌تر می‌کنن تو زندگی

 

Similarly, our life is like a great adventure filled with twists and turns that might seem like obstacles blocking our path,

به همین ترتیب، زندگی ما مثل یه ماجراجویی بزرگه که پر از پیچ و تاب‌هایی که ممکنه به نظر برسه موانعی جلوی راهمون هستن

 

but guess what, these obstacles are like puzzles waiting to be solved.

اما حدس بزن چی، این موانع مثل پازل‌هایی هستن که منتظرن حل بشن

 

Just think about when you play a game, the fun part is figuring out how to overcome challenges.

فقط فکر کن وقتی یه بازی می‌کنی، قسمت جالبش اینه که بفهمی چطور چالش‌ها رو پشت سر بذاری

 

Life works the same way. Each hurdle you face is a chance to learn, grow, and become even stronger.

زندگی هم همینطوره. هر مانعی که باهاش روبرو می‌شی، یه فرصت برای یادگیری، رشد و قوی‌تر شدن

 

So don’t let these roadblocks discourage you.

پس نذار این موانع جاده‌ای دلسردت کنن

 

Embrace them, tackle them, and watch yourself level up in the game of life.

اونا رو بپذیر، باهاشون مقابله کن و ببین چطور تو بازی زندگی پیشرفت می‌کنی

 

You’ve got the skills, determination, and spirit to conquer anything that comes your way.

تو مهارت‌ها، اراده و روحیه‌ای داری که هر چیزی که سر راهت بیاد رو تسخیر کنی

 

Hope you gain some value from this story and try to implement it in your life and always keep rising.

امیدوارم از این داستان چیزی یاد گرفته باشی و سعی کنی تو زندگیت اجرایی کنی و همیشه در حال رشد باشی