کالوکیشن های پرکاربرد – ویژه اعضای الماسی
10. Collocations with catch
1. Catch (on) fire
آتش گرفتن/ دچار حریق شدن
The plane catches fire just as it is reaching the destination.
هواپیما درست وقتی که داره به مقصد میرسه آتش میگیرد.
2. Catch a ball
توپ رو گرفتن
His son could catch a ball coming toward his left or right.
پسرش میتونه توپی رو که به سمت چپ یا راست میاد بگیره.
3. Catch a bus/ a train
با اتوبوس / مترو رفتن
You’d really need to catch a bus.
واقعا باید اتوبوس بگیری. / با اتوبوس بری.
4. Catch a cold
سرما خوردن
If you get caught in the rain, you might catch a cold.
اگه توی بارون گیر بیافتی، ممکنه سرما بخوری.
5. Catch the flu
آنفلوآنزا گرفتن
Tom seems to catch the flu every year.
بنظر میرسه تام هر سال به آنفلوانزا مبتلا میشه.
6. Catch a thief
دستگیر کردن دزد
You’re here to catch a thief.
تو اینجایی که دزد رو دستگیر کنی.
7. Catch a whiff
فهمیدن رایحه
I caught a whiff of peachy perfume.
یه ذره عطر هلو رو به مشامم خورد.
8. Catch your breath
نفس را حبس کردن
You never got a chance to catch your breath.
اصلا فرصت اینو نداشتی که نفست رو حبس کنی.
9. Collocations with do
1. Do a course
کلاس برداشتن
I want to do a course in Math.
می خوام کلاس ریاضی برم.
2. Do a deal
معامله کردن
The unions are ready to do a deal over pay.
اتحادیه ها آماده اند تا در مورد نحوه پرداخت با هم معامله کنند.
3. Do a favour
لطف کردن
Couldn’t you do a favour and leave me alone?
نمیتونی بهم یه لطفی کنی و من رو تنها بذاری؟
4. Do a report
گزارش نوشتن
Could you do a report for me?
میتونی برای من یه گزارش آماده کنی؟
5. Do badly
عملکرد ضعیف داشتن
Children do badly at school for a variety of reasons.
بچه ها در مدرسه به دلایل مختلف عملکرد ضعیفی دارند.
6. Do anything/something/everything
همه کارها رو انجام دادن
You can’t do everything by yourself – let me help you.
نمیتونی خودت تنهایی همه کار ها رو انجام بدی ـــ بگذار کمکت کنم.
12. Collocations with Ask
1. Ask a favour
درخواست لطف کردن
Can I ask a favour?
می شه یه لطفی بهم بکنید؟
2. Ask a question
سوال پرسیدن
Sally interrupted me in midstream to ask a question.
سالی در وسط صحبتهام ازم یک سوال پرسید.
3. Ask about
نظر کسی را درباره موضوعی خواستن
I want to ask you about your opinion about this book.
می خواهم نظر شما رو راجع به این کتاب بپرسم.
3. Ask after somebody
حال کسی را پرسیدن
Tell your father I was asking after him.
به پدرت بگو که من احوالشو جویا شدم.
4. Ask for advice
مشورت گرفتن
You should go to your doctor and ask for advice.
باید پیش دکتر بری و از او مشورت بگیری.
5. Ask for directions
مسیر را پرسیدن
How do you ask for directions in Korea?
در کشوره کره ، چطور مسیر رو از کسی میپرسی.
6. Ask for something
از کسی چیزی درخواست کردن
He never speaks to me other than to ask for something.
هیچ وقت با من حرف نمی زنه مگر اینکه از من چیزی بخواد.
7. Ask permission
اجازه گرفتن
You must ask permission if you want to leave early.
اگر می خوای زود بری باید اجازه بگیری.
11. Collocations with come
1. Come clean about
اعتراف کردن
Mom, I need to come clean about the vase, I broke it not Tommy.
باید درباره گلدون یه اعترافی بکنم، من اونو شکستم نه تامی.
2. Come close
نزدیک بود که
The movie was so boring that I came close to walking out of the cinema.
فیلم به قدری کسل کننده بود که نزدیک بود بلند بشم و برم بیرون سینما قدم بزنم.
3. Come complete with
همراه با چیزی ارایه شدن
Our machines come complete with a ten-year warranty.
دستگاه های ما همراه با ده سال گارانتی ارائه می شوند.
4. Come early
اول از همه آمدن
I always come early for meetings.
همیشه برای جلسات اول از همه میام.
5. Come last
آخر از همه رسیدن
Greg comes last in every race.
گرگ در همه مسابقات آخر میشه.
6. Come right back
سریع برگشتن
Where’s Johnny? He went to get some coffee, he said he’ll come right back.
جانی کجاست؟رفته مقداری قهوه بگیره.گفت الان برمی گرده.
7. Come to a stop
قطع شدن
Suddenly the music came to a stop.
ناگهان موسیقی قطع شد.
8. Come to an end
به انتها رسیدن
I wondered if my football career was coming to an end.
من تو این فکرم که آیا کار من در حوزه فوتبال رو به انتهاست.