
6 اصطلاح خرید
1. shopaholic
عاشق/ معتاد خرید
خانمها اغلب عاشق خرید کردن هستن مثل خرید لباس، لوازم آرایش و غیره. این صفت خانمها رو در انگلیسی می گیم shopaholic یعنی معتاد خرید.
توضیح:
پسوند aholic- یعنی خوره و یا معتاد به یک چیز. مثلا:
someone who cannot stop doing something or using something
a workaholic (=someone who never stops working)
a chocaholic (=someone who loves chocolate)
2. Do the shopping OR Go shopping?
خرید کردن
عبارت do the shopping یعنی خریدهای روزانه برای منزل از سوپرمارکت. بیشتر از سر اجباره برای رفع نیازه تا تفنن.
I always do the shopping, and my wife does the cooking.
عبارت go shopping مفهوم کلی تری داره. یکی برای خریدهای روزانه و یکی هم برای خرید چیزهای اضافی مثل لباس، اسباب بازی و … .
I like to go shopping the weekend after payday. I need to go shopping for a new sweater/jumper.
می خوام آخر هفته بعد از پرداخت حقوق ها برم خرید. باید برم یه دونه بافتنی نو بخرم.
3. Shop around
مظنه کردن قیمت
Did you shop around when you were looking for your car?
وقتی دنبال خرید ماشینت بودی آیا قیمتها رو مظنه کردی؟
4. Window shopping
دیدن کردن از ویترین مغازه ها
We like to stroll by storefronts and window-shop.
ما دوست داریم سلانه سلانه از جلوی مغازه ها قدم بزنیم و ویترین مغازه ها رو ببینیم.
5. Shopping spree
زیاد خرید کردن
My sis went on a shopping spree while on a vacation.
6. Bargain hunting
دنبال قیمت ارزون گشتن
“During the sales I go bargain hunting with my friends!”
عالی هستید استاد عزیز ممنونم
ممنون از حضور شما
thank you very much i wish you success
Thanks a bunch dear Manoochehr
سلام استاد گرامی
میخواستم ببینم کتابی هست که کالوکیشنهارو معنی کرده باشه؟اگر نیست چطور میتونم معنی فارسیشونو بفهمم
سلام فهیمه جان فکر کنم در بازار باشه
البته کالوکیشن های ما هم آماده اند (نمونه در سایت موجوده) انشاالله به زودی بر روی سایت خواهیم گذاشت.