تفاوت Hard و Hardly در زبان انگلیسی
Hard? یا Hardly کدومش درسته؟
Are you working hard or hardly?
کلمه hard هم صفته هم قید حالت.
This question is very hard.
این سوال خیلی سخته.
در اینجا hard صفته.
I work hard.
من به سختی کار می کنم.
در اینجا hard قید حالته. چون بعد از work که فعله آمده و حالت کار کردن رو نشون میده.
و اما hardly چه تفاوتی با hard داره؟ کلمه hardly قید مقدار هست و مترادف barely’ و ‘scarcelyهست به معنی “اصلا”/ “تقریبا هیچ”/ “خیلی کم” و اما ببینیم جایگاه و کاربرد hardly در جمله چیه.
1. قبل از فعل اصلی به کار میره. مثلا:
He hardly said a word.
او به سختی یک کلمه گفت.
2. بعد از اولین فعل کمکی به کار میره. مثلا:
I can hardly believe you said that.
اصلا باورم نمیشه که تو اون حرف رو زدی.
3. بعد از دو فعل ‘is’ یا ‘was’استفاده میشه.
It’s hardly surprising that people are starting to complain.
اصلا تعجب آور نیست که مردم شروع کردن به شکایت کردن.
There was hardly anything to eat.
اصلا چیزی برای خوردن نبود.
4. وقتی می خواهیم بگیم یک کاری به تازگی شروع شده. مثلا:
The building work has hardly begun.
کار ساختمانی به تازگی شروع شده.
برای این که بگیم یک کاری به تازگی شروع شده از این ساختار هم استفاده می کنیم:
had hardly … when/before
She had hardly sat down when the phone rang.
اون تازه نشسته بود که تلفن زنگ زد.
I had hardly got started before I got the first complaint.
تازه کار رو شروع کرده بودم که اولین شکایت رو دریافت کردم.
البته در انگلیسی رسمی و داستانها Hardly در ابتدای جمله قبل از فعل کمکی هم استفاده میشه. مثلاً:
Hardly had she begun to speak when there was a shout from the back of the hall.
اون تازه شروع به صحبت کرده بود که یهو از پشت سالن فریادی بلند شد.
Hardly had the rain stopped, when the sun came out.
تازه بارون بند اومده بود که آفتاب در اومد.
4 نکته مهم در مورد قید hardly
نکته اول:
hardly any = almost no تقریبا هیچ کس/ هیچ چیز
There were hardly any tourists.
اونجا تقریبا هیچ توریستی نبود.
There’s hardly any milk.
تقریباً هیچ شیری وجود نداره.
یادتون باشه بجای any از no استفاده نکنید! هیچ وقت نگید:
✗Don’t say: There’s hardly no milk.
Hardly anyone (=almost no one) writes to me these days.
این روزها تقریباً هیچ کسی برای من نامه نمی نویسه.
Dad ate hardly anything (=almost nothing).
بابا تقریباً هیچ چیز نمی خورد.
There was hardly any (=very little) traffic.
ترافیک خیلی کم بود.
نکته دوم:
وقتی می خواهیم بگیم روزی نیست که فلان اتفاق نیافته یک چیزی تقریبا هر روز/ هر هفته یا هر ماه اتفاق می افته از این عبارت استفاده می کنیم:
hardly a day/week/month etc goes by without/when
Hardly a month goes by without another factory closing down.
ماهی نیست که یک کارخانه تعطیل نشه.
نکته سوم:
وقتی میخوایم بگیم این زمان یا مکان یا شخص اصلا مناسب نیست از این عبارت استفاده می کنیم:
hardly the time/place/person etc
This is hardly the place to discuss the matter.
این جا برای بحث کردن در مورد این مسئله اصلاً مناسب نیست.
نکته چهارم:
عبارت hardly ever = almost never یعنی تقریبا هیچ وقت.
Mary lives in Spain, so we hardly ever (=almost never) see her.
مِری توی اسپانیا زندگی می کنه، بنابراین ما تقریبا هیچ وقت اونو نمی بینیم.