Monkey Island

MONKEY ISLAND

جزیره میمون

In the middle of the ocean, there is a small island shaped like an arc.

در دل اقیانوس جزیره کوچکی به شکل کمان وجود دارد.

 

Here, monkeys play on the beach and in the trees.

در اینجا، میمونها در ساحل و روی درختان بازی می کنند.

 

But how did the monkeys get there?

اما میمونها چطور به اینجا آمده اند؟

 

Once, an English admiral was exploring Africa when he found hundreds of monkeys.

روزی دریاسالاری در حال اکتشاف آفریقا بود که صدها میمون پیدا کرد.

 

The admiral’s character was mean.

این دریاسالار آدم پستی بود.

 

He thought, “I could sell these monkeys and become very rich!

او با خودش فکر کرد که ” این میمونها را بفروشم و پولدار شوم!

 

I’m going to take them to England.”

آنها را به انگلستان خواهم برد.”

So the admiral set traps to catch the monkeys.

به همین دلیل چندین دام نهاد تا میمونها را بگیرد.

 

He put stakes in the ground, tied string around them and made loops in the string.

او در زمین تیرکهای ( میخ چوبی) فرو کرد و دور آنها را با نخ بست و داخل نخ ها حلقه هایی ایجاد کرد.

 

When the monkeys ran through the forest, their feet got caught in the loops, and they couldn’t escape.

میمونها موقع دویدن در جنگل، پایشان داخل حلقه ها می رفت و نمی توانستند فرار کنند.

 

Then the admiral put the monkeys in cages on his ship and sailed away.

سپس آن دریاسالار میمونها را در قفس انداخت و سوار کشتی کرد و رفت.

 

The cages were small and uncomfortable.

قفسها کوچک و آزار دهنده بودند.

 

There was no soft hay for the monkeys to sleep on.

کاه نرمی وجود نداشت که میمونها روی آن بخوابند.

 

Instead, they slept on branches with sharp thorns that cut into the monkeys’ flesh.

در عوض، ناچار بودند روی شاخ و برگهای تیغ دار بخوابند که در تنشان فرو می رفت.

 

For dinner, he gave them tiny pieces of sour grapefruit to eat.

او برای شام به آنها گریپ فروتهای ترش می داد.

 

The monkeys grew hungry and weak.

میمونها گرسنه و ضعیف شدند.

 

But one day, the admiral hired a new steward.

اما یک روز، دریاسالار یک مهماندار جدید استخدام کرد.

 

He was a kind man with a good conscience.

او مرد مهربان و با وجدانی بود.

 

He was horrified to see the thin monkeys in the cages.

او از دیدن میمونهای ضعیف داخل قفس شوکه کرد.

 

So one night he let them out.

بنابراین یک شب آنها را آزاد کرد.

 

The monkeys ran and played all over the ship!

میمونها فرار کردند و شروع به بازی در ساسر کشتی کردند.

 

They attacked the admiral and the steward and ate their food.

آنها به دریاسالار و مهماندار کشتی حمله کردند و غذاهایشان را خوردند.

 

They completely wrecked the ship.

آنها کشتی را داغون کردند.

 

One monkey ran into a kerosene lamp, and it fell over.

یکی از میمونها به یک چراغ نفتی برخورد کرد و چراغ افتاد.

 

The ship caught fire and began to sink!

کشتی آتش گرفت و شروع به غرق شدن کرد.

 

The whole crew was lost except for the monkeys.

همه خدمه کشتی ناپدید شدند به جز میمونها.

 

After the accident, the monkeys jumped onto a raft.

بعد از این حادثه، به داخل یک کلک پریدند.

 

They floated away from the fiery blaze of the ship.

آنها از آتش شعله ور کشتی دور شدند.

 

In the morning, they saw a little island in the distance.

هنگام صبح، از دور جزیره کوچکی را دیدند.

 

The monkeys used a piece of wood as a paddle, and they went toward it.

میمونها از یک تکه چوب بجای پارو استفاده کردند و به سمت جزیره رفتند.

 

They found the island shaped like an arc.

آنها جزیره ای کمانی شکل پیدا کردند.

 

They felt so happy to find a new home, and they still live there today.

آنها بابت پیدا کردن خانه ای جدید خیلی خوشحال بودند و هنوز تا به امروز در آنجا زندگی می کنند.

 

 

LEXICAL BANK

EXAMPLE MEANING WORD
She had to go to the hospital after she was in a serious car accident تصادف accident
They won the sea battle because of the admiral’s great leadership دریاسالار admiral
A rainbow has the shape of an arc کمان، قوس arc
My sister’s character is fun and very outgoing شخصیت character
I recycle everything I can, so my conscience is clear وجدان conscience
The fiery blaze burned all night long شعله ور fiery
The zebra’s flesh has black and white stripes بدن، تن flesh
Would you like a grapefruit with your breakfast گریپ فورود grapefruit
I need to buy some more hay for the horse to sleep on کاه، علف خشک hay
I was horrified when I read about the old lady who was attacked شوکه، وحشت شده horrified
Many people in poor countries cook on kerosene stoves نفت سفید kerosene
He made a loop with the rope and placed it over the post حلقه loop
We need a paddle to help us move across the water پارو paddle
The man made a raft out of bamboo and floated out to sea کلک، قایق raft
I don’t like lemons because I think they are too sour ترش sour
We marked our property by placing stakes into the ground میخ چوبی یا آهنی stake
The steward is bringing some tea خدمه کشتی یا هواپیما steward
I found a large ball of string نخ string
Be careful of the thorns when you pick the roses خار، تیغ thorn
The teenagers wrecked the house for no reason at all داغون کردن wreck

فقط یک کلیک تا کشف داستان‌های جذاب و یادگیری عبارات طلایی! همین حالا بزن روی عکس و خودت تجربه کن!

 

3 دیدگاه برای “Monkey Island

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.