The Little Mice

The Little Mice
موش کوچولوها

 

Beth was a very resourceful and conservative mouse.

بث موشی کاردان و محافظه کار بود.

 

She knew that winter was coming and that there would soon be a dearth of food.

او می دانست که زمستان در راه است و به زودی غذا کمیاب خواهد شد.

 

So she decided to make gathering food for winter her primary job.

بنابراین تصمیم گرفت اولویت خود را به جمع کردن غذای زمستان بگذارد.

 

Gathering food was a grueling and mundane activity, but Beth made a deliberate effort because she knew that it was important.

جمع آوری غذا کاری مشقت بار و خسته کننده بود، اما بث به طور حساب شده ای تلاش کرد زیرا می دانست که این کار مهم است.

 

She allotted herself a few hours every day to collect beans.

او هر روز چند ساعت را به این کار اختصاص می داد.

 

By winter, she had collected a massive pile and hid them in a cache.

با فرا رسیدن زمستان، او مقدار زیادی غذا جمع آوری کرده بود و آنها را در یک مخفیگاه پنهان کرده بود.

 

Beth had a sister named Mary.

بث خواهری داشت به نام مِری.

 

Mary lacked ambition.

مِری بی هدف بود.

 

She had fanciful ideas about how she would survive winter.

او در مورد این که چطور زمستان را دوام بیاورد، تصورات غیرواقع بینانه ای داشت.

 

She thought that food would just come to her and that she could work at her own convenience.

او فکر می کرد که غذا خودش پیدا می شود و اینکه نیازی نیست سخت کار کند.

 

She opted to spend the days playing and dancing, instead of gathering beans.

او تصمیم گرفت به جای جمع کردن دانه های لوبیا، روزها را به بازی و رقصیدن بگذراند.

 

When the final hours of autumn elapsed, Mary had only a paltry amount of food stored away.

وقتی ساعات پایانی پاییز گذشت، مِری فقط مقدار اندکی غذا ذخیره کرده بود.

 

Mary realized that her food supply was too small to last through winter.

مِری فهمید که با این مقدار ذخیره غذایی قادر نخواهد بود زمستان را به سر بیاورد.

 

She visited her sister. Mary said, “Beth, l am in a dire situation.

او به دیدن خواهرش رفت. مِری گفت، ” بث، در موقعیت خیلی بدی قرار دارم.

 

I didn’t gather enough food for winter.

برای زمستان غذای کافی جمع نکرده ام.

 

Will you let me share your beans?

ممکن است لوبیاهایت را با من قسمت کنی؟

 

Please have some empathy for your sister!”

لطفا به خواهرت رحم کن!

 

Beth thought for a moment.

بث کمی فکر کرد.

 

Then she replied, “Mary, I am truly sorry for you.

سپس پاسخ داد، “مِری واقعا برای تو متاسفم.

 

But I will not give you any of my beans.

اما هیچ یک از لوبیاهایم را به تو نمی دهم.

 

Instead, I will let you have my empty bag.

اما در عوض می توانم کیسه خالی ام را به تو بدهم.

 

You can still work hard and gather enough food for the winter.

هنوز هم می توانی سخت کار کنی و برای زمستان غذای کافی جمع کنی.

 

It will be tedious, but you will learn the value of hard work.”

این کار خسته کننده خواهد بود، اما قدر سخت کوشی را خواهی دانست.

 

Beth’s words appalled Mary.

سخنان بث مِری را شوکه و ناراحت کرد.

 

Mary cried with outrage, “There is too much work!

مِری با عصبانیت گریه کرد و گفت، ” خیلی باید کار کنم.”

 

I won’t have any time to dance or play!”

دیگر زمانی برای رقصیدن و بازی نخواهم داشت.

 

Beth said, “It is crucial that you gather enough food.

بث گفت، ” جمع کردن غذا خیلی حیاتی است.

 

You must have sustenance before you have fun.

قبل از اینکه بتوانی تفریح کنی باید آذوقه داشته باشی.

 

Go now, and rectify your situation.”

حالا برو و وضعیت خودت را درست کن.

 

Mary griped some more, but she knew that her sister was right.

مِری کمی بیشتر غُرغُر کرد، اما فهمید که حق با خواهرش است.

 

She took the bag and went to work gathering her own beans for the winter.

او کیسه را گرفت و رفت تا برای زمستانش به جمع آوری لوبیا بپردازد.

 

EXAMPLE MEANING WORD
The coach allotted each team five minutes to prepare a strategy اختصاص دادن allot
The boy was appalled when he saw the accident وحشت زده شدن appall
The pirates kept their jewelry in a cache hidden in a cave مخفیگاه cache
The Internet allows consumers to shop at their own convenience  راحتی  convenience
 There is a dearth of money in my bank account. I can’t afford a new car  مقدار ناچیز، اندک  dearth
 She made a deliberate effort to save money each month  حساب شده، برنامه ریزی شده  deliberate
 The tornado created a dire situation for the small town  وخیم  dire
 A few seconds must elapse before you can take another picture  گذشتن، طی شدن  elapse
The caring nurse had empathy for her patients دلسوزی empathy
The girl had fanciful ideas about doing well in school without studying خیالی، غیر واقعی fanciful
Lawrence always gripes when he has to do chores غُرغُر کردن gripe
The climber faced the grueling task of reaching the top of the steep mountain دشوار grueling
The man had the mundane chore of raking thousands of leaves into piles یکنواخت، خسته کننده mundane
My brother likes chocolate ice cream, but I always opt for vanilla انتخاب کردن opt
Tommy was feeling outrage when his parents said he couldn’t go to the dance توهین، عصبانیت شدید outrage
The poor man had a paltry sum of money بسیار اندک paltry
I quickly rectified the spelling mistakes that I had on my essay تصحیح کردن rectify
After his boat sunk, Matt was resourceful enough to build a raft کاردان، با عرضه resourceful
Without the proper sustenance, the man will starve مواد غذایی، قوت sustenance
His job involved a lot of tedious typing, filing, and organizing خسته کننده tedious

فقط یک کلیک تا کشف داستان‌های جذاب و یادگیری عبارات طلایی! همین حالا بزن روی عکس و خودت تجربه کن!

 

7 دیدگاه برای “The Little Mice

  1. سلام خیلی عالی بود‌. واقعا استفاده کردم. کار شما عالیه

  2. عالی بود.مخصوصا داستان “The little mice”.فوق العاده بود.من تا به حال چنین داستان اموزشی و جذابی رو ندیده و نخونده بودم.معرکه بود.پیشنهاد میکنم کسایی که زبان بلدن.حتما این داستان رو بخونن یا گوش کنن.خیلی خوبه.چون اخرش تمام کلمات سخت و کاربردی رو با معنی و مثال مینویسه.عاااااااااااااااااااااااالی بووووووووووود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.