

اکنون بهار دلکش از راه رسیده و زندگی و آغازی نو را نوید می دهد. بوی باران و سبزه و نیزعطر بهار همه جا پیچیده است. بیایید ما نیز با رسیدن بهار جاودانه به یادگیری لغات و اصطلاحاتی با این موضوع بپردازیم.
بهار دلکش و 27 لغت و اصطلاح کاربردی
در مقالات قبل به آموزش انگلیسی اصطلاحات مربوط به زمستان پرداختیم. اکنون با رسیدن بهار دلکش از راه و پیچیدن بوی باران و سبزه و نیزعطر بهار، بیایید ما نیز در این بهار جاودانه به یادگیری لغات و اصطلاحاتی با این موضوع بپردازیم. زیرا صحبت کردن در خصوص آب و هوا یکی از موضوعات رایج در مکالمات انگلیسی بوده و شما با دانستن این لغات و اصطلاحات می توانید در مکالمات خود حرفی بیشتری برای گفتن داشته باشید!
Sayings and phrases that use spring
1. Spring into action
یکباره دست به کار شدن
As soon as the boss came in the door, everyone sprang into action.
به محض این که رییس وارد اتاق شد، همه یکباره شروع به کار کردن کردند.
2. Spring in your step
جست و خیز کنان
As he walked into the office that morning, there was a spring in his step.
اون روز صبح اون جست و خیز کنان وارد دفتر شد.
3. Spring to life
به حرکت/ جنب و جوش در آمدن
Finally, the engine sprang to life.
بلاخره، موتور به حرکت در آمد.
4. Spring a leak
سوراخ شدن و ترک خوردن
The boat sprang a leak halfway across the lake.
هنوز نصف عرض دریاچه رو نرفته بودیم که قایق سوراخ شد.
Spring Terms
5. Spring fever
شور و شوق بهار، بوی بهار
It’s wonderful seeing the city touched by spring fever, coming alive again after the deadening winter.
بوی بهار که میاد شهر دیدنی میشه، دوباره بعد از زمستون بی روح شهر زنده میشه.
6. Spring cleaning
خانه تکانی
Judy’s busy doing the spring-cleaning.
امروز جودی درگیر خونه تکونیه.
Talking About the Weather
7. Breeze
نسیم، آسون، شاد و شنگول بیرون رفتن
Flowers are waving in the breeze.
گلها در بهار می رقصند.
“Passing that test was a breeze because I studied hard.”
قبولی در اون امتحان آسون بود چون من حسابی درس خوندم.
“After I finished the easy test, I breezed out of that classroom.”
بعد از این که اون امتحان آسون رو تمام کردم، شاد و شنگول از کلاس بیرون رفتم.
8. Shower
رگبار
Scattered showers are forecast for tonight.
برای امشب بارانهای پراکنده پیش بینی میشه.
*Shower sb with sth
بر سر کسی چیزی ریختن
They showered newly-weds with flowers.
اونها عروس و داماد را گل باران کردند.
9. Drizzle
نم نم باریدن، کم کم ریختن/ افزودن چیزی
The drizzle had stopped and the sun was breaking through.
نم نم بارون قطع شده بود و آفتاب داشت در میومد.
Drizzle the soy sauce over the chicken.
سس سویا رو آروم روی مرغ بریز.
10. Puddle
چاله آب
Would you jump into puddles with me?
میای با من بپری توی این چاله های آب؟
11. Thaw
آب/ ذوب شدن برف و یخ، وا رفتن یخ
The lake thawed in March.
یخ این دریاچه در ماه مارس ذوب میشه.
“Did you take the chicken out of the freezer? It needs to thaw so I can cook it for dinner.”
آیا مرغ رو از فریزر بیرون آوردی؟ باید یخش وا بره تا بتونم برای شام بپزمش.
12. Sun-kissed
آفتاب خورده
The sand was not golden-brown and sun-kissed.
شنها قهوه ای طلایی و آفتاب خورده نبودن.
13. Humid
مرطوب
Tokyo is extremely humid in midsummer.
توکیو در نیمه های تابستون به شدت شرجیه.
14. Rainbow
رنگین کمان
The sun came out and we saw a rainbow.
آفتاب در اومد و ما یک رنگین کمان رو دیدیم.
The Birth of New Things
15. Bloom
شکوفه
Spring is the time for blooming flowers!
بهار موقعیه که درختان شکوفه می کنن.
16. Blossom
شکوفه، رشد کردن
The cherry trees are covered in blossoms.
درختان گیلاس پوشیده از شکوفه اند.
“He blossomed from a young boy into a handsome young man.”
اون از یک پسرک نوجوان به مردی جوان و خوشتیپ تبدیل شد.
17. Nest
لانه
In May the females build a nest and lay their eggs.
پرندگان ماده در ماه مِی لانه می سازند و تخم میگذارن.
18. Hatch
سر از تخم در آوردن، طراحی کردن نقشه سِری
The eggs take three days to hatch.
سه روز طول می کشه تا جوجه ها از تخم بیرون بیان.
“The bank robbers hatched a new plan that would get them even more money.”
سارقین بانک یه نقشه جدید طراحی کردن که حتی پول بیشتری گیرشون بیاد.
19. Fledgling
جوجه نو پا، فرد یا سازمان نو پا
We came across these fledglings, and tried to save them .
چند تا جوجه نوپا پیدا کردیم و سعی کردیم نجاتشون بدیم.
The current economic climate is particularly difficult for fledgling businesses.
شرایط موجود اقتصادی بویژه برای کسب و کارهای نوپا دشواره.
20. Seedling
نهال
Raise the seedlings in the greenhouse.
این نهالها رو در گلخانه پرورش بدین.
21. Fragrance
معطر
Our bedroom window overlooks a fragrant rose garden.
پنجره اتاق خوابمون به سمت یک باغچه گل رز معطره.
22. Bouquet
دسته گُل
Many spring flowers, like daisies, daffodils and tulips make great bouquets.
با خیلی از گلهای بهاری مثل گل آفتابگردان، نسرین و لاله میشه یه دسته گل خیلی قشنگ درست کرد.
Feeling Great
23. Fresh
تر و تازه
I went outside to get some fresh air.
رفتم بیرون تا کمی هوای تازه بخورم.
24. Rejuvenating
مُفرح، حیات بخش
A weekend break can be very rejuvenating.
یک استراحت آخر هفته می تونه مفرح و انرژی بخش باشه.
25. Vibrant
پر جنب و جوش، سرزنده
She was sixteen, young and vibrant.
اون شانزده سالشه و جوان و سرزنده.
26. Thriving
پر رونق، شکوفا
Turkey has a thriving tourist industry.
صنعت توریست ترکیه شکوفاست.
27. Hopeful
امیدوار
Everyone’s feeling pretty hopeful about the future.
همه در مورد آینده بسیار امیدوار هستند.
لطفا اولین کسی باشید که نظر خودتان را در مورد این مقاله برای ما درج می کنید. ضمنا اگر اصطلاح جالب دیگری در مورد بهار می شناسید برای ما و کاربران عزیز ما بنویسید تا همگی استفاده کنیم.

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.
27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول
اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.
می دانیم که انگلیسی زبانها به ویژه بریتانیایی ها خیلی دوست دارند در گفتگوهای روزمره خود راجع به آب و هوا صحبت کنند. بر این اساس در این مقاله به آموزش مجموعه ای از اصطلاحات کاربردی درباره زمستان می پردازیم تا با یادگیری و کاربرد این اصطلاحات گرمای اشتیاقتان برای یادگیری بیشتر شود.
توجه کنید که مانند اغلب اصطلاحات انگلیسی این عبارات نیز اصلا ارتباطی به زمستان ندارند!
همانطور که می دانید مفهوم کلی یک اصطلاح با معنای تک تک کلمات فرق می کند. مثلا اصطلاح raining cats and dogs یعنی “مثل دم اسب باران باریدن”. که کنایه از بارش شدید باران است. اما، وقتی معنای تک تک کلمات را در این اصطلاح بررسی می کنیم ترجمه آن می شود ” باریدن گربه و سگ! که طبیعتا بی معناست.” نمونه های خیلی بیشتر از این دسته اصطلاحات را می توانید در آموزشهای یک دقیقه ای دکتر زبان مشاهده کنید.
و اما می پردازیم به معرفی اصطلاحات در این آموزش:
خلاص شدن از شر سرما
1. break into a cold sweat= suddenly become very scared about something
(از ترس) عرق سرد به تن نشستن(زهره ترک شدن)
Drops in stock market prices have investors breaking out into a sweat.
افت قیمت ها در بازار سهام باعث ترس سرمایه گذاران شده است.
2. cold comfort= poor or inadequate consolation
دل خوش کُنَک، تسکین جزیی و کم
The good news about the economy is cold comfort to people who have lost their jobs.
اخبار خوب اقتصادی برای کسانی که کارشان را از دست داده اند دل خوش کنکه.
3. give someone the cold shoulder= be intentionally unfriendly to someone
کم محلی کردن به
Something’s happened and I don’t know what it is, but he’s giving me the cold shoulder.
یه چیزی شده و من نمی دونم چیه، اما اون بهم بی محلی می کنه.
4. go cold turkey= come off drugs abruptly rather than gradually
یکباره مواد مخدر را کنار گذاشتن
The addicts endanger their life if they go cold turkey. It should be done according to a schedule and under medical care.
اگر معتادان یکباره مواد مخدر را کنار بگذارند زندگیشان به خطر میافته.این کار باید بر اساس برنامه ریزی و تحت نظر پزشک انجام بشه.
5. have (or get) cold feet= suffer loss of nerve or confidence
مردد شدن(دو به شک شدن)
I always have cold feet when I want to make the most important decisions so I always consult with my father.
وقتی میخواهم مهمترین تصمیمات را بگیرم، همیشه مردد میشم، بنابراین همیشه با پدرم مشورت میکنم.
6. in cold blood= without feeling or mercy
با بی رحمی
She had been murdered in cold blood.
او با بی رحمی به قتل رسیده بود.
7. in the cold light of day= think about something clearly, without emotions
منطقی و بدون احساسات فکر کردن
The next morning, in the cold light of day, Sarah realized what a complete idiot she had been.
صبح روز بعد، وقتی سارا نشست و منطقی فکر کرد فهمید که چه آدم نادانی بوده.
8. left out in the cold= excluded or ignored
محروم ، کنار گذاشته شده(طرد شده)
Everyone had something to do or somewhere to go. I felt left out in the cold.
هر کسی یه کاری داره انجام بده یا جایی داره که بره. من احساس می کنم طرد شدم.
9. out cold= completely unconscious
کاملا بیهوش
I was out cold when they took me to the hospital.
وقتی منو به بیمارستان رسوندن کاملا بیهوش بودم.
10. pour/throw cold water on= be discouraging or negative
آیه یاس خواندن
You’re always throwing cold water on my suggestions.
همیشه هر پیشنهادی می دم آیه یاس می خونی.
11. run hot and cold= be unable to make up one’s mind
سردرگم و گیج بودن
The boss has been running hot and cold about whether or not we’re going through with this project.
رئیس هنوز در خصوص این که آیا می تونیم این پروژه را انجام بدیم یا نه سردر گمه.
یخبندان شدید
12. a freeze on (doing something)= a temporary stop to something
به طور موقت چیزی را متوقف/ تعطیل کردن
The company put a freeze on hiring as soon as they took us over.
به محض این که شرکت کنترل ما را به دست گرفت استخدام را متوقف کرد.
13. freeze one’s blood= fill one with feelings of fear or horror
حسابی کسی را ترساندن(زهره ترک کردن)
When we were camping last weekend, we heard a scream in the night that froze our blood.
هفته قبل که اردو رفته بودیم، شب هنگام صدای جیغی شنیدیم که زهره ترک شدیم.
14. freeze someone out= isolate someone socially
با کسی سرد برخورد کردن، کسی را (از نظر اجتماعی) محدود کردن
During a banquet, she completely froze her husband out.
در طول مهمانی، اون اصلا شوهرش رو آدم حساب نمی کرد.
حتما قسمت دوم این مقاله را بخوانید!