

یادگیری انگلیسی در 10 جلسه رویا یا واقعیت؟!! بله، احتمالا افراد یا سایتهایی را دیده اید که مدعی هستند که ظرف ۳۰ روز یا حتی ۱۰ روز (!!!!!) به شما زبان انگلیسی را به طور کامل آموزش میدهند!
یادگیری انگلیسی در 10 جلسه رویا یا واقعیت؟
این مقاله را در مجله موفقیت شماره 393 به چاپ رسانده ام!
یادگیری انگلیسی در 10 جلسه رویا یا واقعیت؟ بله، احتمالا افراد یا سایتهایی را دیده اید که مدعی هستند که ظرف ۳۰ روز یا حتی ۱۰ روز به شما زبان انگلیسی را به طور کامل آموزش میدهند! و چه بسا افرادی که فریب این تبلیغات دروغین را می خورند!
بله، می توان ظرف ۳۰ روز سرعت صحبت کردن را افزایش داد، اما آیا ممکن است به زبان مسلط شد؟ پاسخ: اگر سطح شما مبتدی است قطعا خیر، اما اگر در سطح متوسط به بالا هستید، بله! شما می توانید سطح زبان خود را ظرف 30 روز تقویت کنید، اما هرگز نمی توانید ظرف این مدت به مرز تسلط به یک زبان برسید!
برای اثبات این مدعا علاوه بر تجربیات چند ده ساله ای که در حوزه آموزش زبان انگلیسی داشته ام، می خواهم به اصول اساسی یادگیری یک مهارت توسط مغز نیز استناد کنم. قبل از پرداختن به این اصول ابتدا به یک اصل مهم توجه کنید.
بسیاری از سازمانها را می بینید که به استخدام افراد مسلط به زبان می پردازند و سپس ظرف دو هفته از طریق برنامه های درون سازمانی مهارت های فنی را به این افراد آموزش می دهند. سوال این است که چرا این سازمانها تسلط به زبان انگلیسی را جزو شرایط مهم استخدامی خود قرار می دهند و بیخیال این موضوع نمی شوند؟
پاسخ ساده است. زیرا مهارت های فنی را می توان ظرف دو هفته از طریق برنامه های درون سازمانی آموزش داد، اما مهارت زبان انگلیسی را خیر! به یکی از توئیت های رند فیش کین مدیر عامل شرکت اسپارک تورو توجه کنید:
حالا می پردازیم به ارایه دو دلیل تا نشان دهیم چرا نمی توان ظرف 30 روز یک زبان را در حد تسلط فرا گرفت.
1. روزانه نمی توان بین 8 تا 10 ساعت انگلیسی مطالعه کرد!
پیش فرض افرادی که مدعی می شوند می توان ظرف 30 روز یک زبان را در حد تسلط فرا گرفت این است که فراگیر روزانه بین 8 تا 10 ساعت انگلیسی بخواند!! طبیعی است که این پیش فرض فقط “سنگ بزرگ” است که علامت نزدن است! می پرسید چطور؟ بگذارید توضیح دهم.
الف) مغز انسان با بخش های کوچک یاد می گیرند نه بخش های بزرگ!
فکر می کنید اگر بخواهیم کل محتوای یک ترم دانشگاه را فقط ظرف یک ماه یاد بگیریم چه اتفاقی میافتد؟ قطعاً مغزمان هنگ خواهد کرد. زیرا برای پردازش هر ورودی به زمان نیاز داریم. تنها موقعی میتوانیم اطلاعات را پردازش کنیم که مطالب را با حجم کم دریافت کنیم نه به صورت بهمنی از اطلاعات! دکتر جان مدینا مدیر دو موسسه مطالعه مغز و نویسنده کتاب قوانین ذهن در مورد بزرگترین اشتباه یادگیری می گوید:
“بزرگترین اشتباهات یادگیری چیست؟ این که حجم زیادی از اطلاعات را در مدت زمانی اندک وارد مغز کنیم و فرصت لازم را برای اتصال بین داده ها ایجاد نکنیم. هر چه میزان داده ها بیشتر باشد، امکان هضم مطالب کمتر خواهد شد. این روش به فراگیرانی که تحت نام “سرعت یادگیری” قربانی می شوند هیچ کمکی نمی کند. اغلب متخصصان آنقدر در مورد موضوع تدریس خود مسلط اند که گاهی فراموش می کنند مطالبی که تدریس می کنند برای یک فرد تازه کار چه مفهومی دارد.”
تزریق بیش از حد مطالب بدون در نظر گرفتن زمان برای هضم آنها و اتصال داده ها، صرفا منجر به برداشت نادرست مطالب و در نتیجه هدر دادن زمان یادگیری می شود. شاید شما هم بسیاری از دانشجویان به اصطلاح شب امتحانی را دیده باشید که شب های امتحان حجم زیادی از مطالب کتاب را بخاطر می سپارند، ولی بعد از چند روز اغلب مطالب از ذهنشان پاک می شود.
جمله آخر دکتر مدینا بسیار قابل تامل است. وی معتقد است که در اغلب موارد متخصصین فراموش می کنند که خودشان را به جای فراگیران تازه کار قرار دهند. در نتیجه قادر نیستند مشکل فراگیران را برای جذب مطالب آن هم با این سرعت زیاد درک کنند.
ب) بهبود یک مهارت ذاتا خسته کننده است و بنابراین نمی توانید روزانه بیش از یک میزان خاص به خودتان فشار بیاورید.
وقتی در حال یادگیری مطالب جدید هستیم، معمولا سعی می کنیم از تمام توان خود برای یادگیری (یا پیشرفت) استفاده کنیم زیرا با بسیاری از مطالب جدید مواجه هستیم. این روش بر خلاف زمانی که بدون تلاش تمرین می کنیم، دشوار بوده و مغز را آزار می دهد. در نتیجه ادامه به این نوع تمرین در طول یک روز بسیار دشوار است. دنییل کویل در کتاب خود با عنوان ”کد استعداد” می گوید:
“به نظر می رسد در خصوص این واقعیت که انسان تا چه اندازه می تواند در یک روز تمرین عمیق (تمرین همراه با تمرکز و پیشرفت) انجام دهد در کل دنیا نوعی محدودیت وجود دارد. تحقیقات اریکسون نشان می دهد که اکثر کارشناسان در سطح جهانی – از جمله پیانیست ها، شطرنج بازها، رمان نویس ها و ورزشکاران – روزانه سه تا پنج ساعت تمرین می کنند و اصلا به این امر توجه نمی کنند که چه مهارتی را دنبال می کنند.”
من نمی گویم شما نیز مثل حرفه ای ها تمرین کنید، اما باید حداقل یکی از اصول اساسی افراد حرفه ای را مد نظر داشته باشید و آن این که مدام پیشرفت کرده و سطح فلوانسی (روان صحبت کردن) خود را افزایش دهید. تلاش برای ایجاد این پیشرفت بسیار سریعتر از زمانی که صرفا یک کار تکراری انجام می دهید شما را در مسیر پیشرفت قرار می دهد. (تجربه شما چه می گوید؟ چه موقع از لحاظ ذهنی سریع تر خسته می شوید – زمانی که در حال یادگیری چیزی جدید هستید یا زمانی که یک کار تکراری انجام می دهید؟) و البته فراموش نکنید که متخصصین در سطح جهانی یکی از با انگیزه ترین افراد برای رسیدن به اهداف خود هستند.
حتی تمرین روزانه 3 تا 5 ساعت نیز کشنده خواهد بود. به طور خلاصه اگر در حال تلاش برای بهبود یک مهارت هستید، بسیار بسیار دشوار است که بتوانید روزانه 8 تا 10 ساعت یادگیری موثر داشته باشید زیرا پیشرفت بر خلاف یک کار تکراری، ذاتا دشوار و خسته کننده است.
اگر در طول این 30 روز به مدت 8 تا 10 ساعت در روز تمرین نکنید، آنگاه این ادعا که ظرف 30 روز می توان به یک زبان مسلط شد از اعتبار ساقط می گردد. مجددا تکرار می کنم، موضوع بحث ما صرفا در مورد انجام یک کار تکراری نیست که می توان به راحتی با 10 ساعت کار یاد گرفت.
2. ساخت مسیرهای عصبی جدید در مغز – یعنی روشی که ما مهارت جدید را یاد می گیریم – نیازمند زمان است.
الف) هنگامی که یک مهارت جدید را یاد می گیریم، نورون های مغز برای ساخت مسیرهای عصبی مجددا خود را تنظیم می کنند. مغز انسان حاوی حدود 100 میلیارد نورون است، که هر کدام به حدود هزار نورون دیگر متصل است که در مجموع حدود یک تریلیون مسیر عصبی را ایجاد می کنند.
هنگامی که برای اولین بار یک فعالیت را انجام می دهیم (مثلا: صحبت کردن، راه رفتن، برنامه نویسی، یک بازی و غیره)، برخی از این نورونها برای ایجاد مجموعه ای جدید از مسیرهای عصبی که این فعالیت جدید را مدیریت می کنند، مجددا سازماندهی می شوند.
این ویدیو را تماشا کنید تا متوجه شوید که چگونه این مرتب سازی مجدد چگونه اتفاق می افتد. (زمان 2:03 دقیقه)
ب) قدرت این مسیر ها میزان مهارت شما را در انجام یک فعالیت تعیین می کند.
در دنیای فیزیکی چگونه عمل می کنیم؟
اگر بخواهیم راه برویم، مغز ما سیگنال های الکتریکی را از طریق مسیرهای عصبی که راه رفتن را کنترل می کنند ارسال می کند. اگر بخواهیم یک فعالیت پیچیده تر مانند تنیس را انجام دهیم، مغز ما سیگنال های الکتریکی را از طریق مسیرهای عصبی که وظیفه آنها کنترل انبوهی از حرکات مورد نیاز برای بازی تنیس است، ارسال می کند.
فاصله زمانی بین ارسال این سیگنالها و انجام یک حرکت آنقدر کوتاه است که ما متوجه این فرایند نمی شویم. بعضی از این عادات مانند راه رفتن طی چندین سال آنقدر در ما به صورت خودکار در آمده اند که شاید حتی نتوانیم تصور کنیم که روش کنترل این عادات نیز مانند یادگیری یک مهارت جدید است – یعنی ارسال سیگنال های الکتریکی از طریق مسیرهای عصبی مرتبط.
به یاد دارید زمانی که کودکی نو پا بودید حتی ایستادن برایتان دشوار بود چه برسد به راه رفتن؟ علتش این بود که مسیرهای عصبی مرتبط هنوز به اندازه کافی در مغز شما رشد نکرده بودند. اگر می خواهید در یادگیری یک مهارت بهتر شوید، ناچارید مسیرهای عصبی مربوط به آن مهارت را تقویت کنید تا سیگنالهای الکتریکی که از طریق آنها عبور می کنند قوی تر شوند.
ج) چگونه می توان مسیرهای عصبی را قوی کرد؟
پاسخ: با تمرین هر چه بیشتر یک مهارت! البته به شرطی که در کنار این تمرین پیشرفت را احساس کنید! (نکته کلیدی و مهم)
برای درک بهتر این موضوع به مثالی در مورد تقویت عضلات از طریق وزنه زدن دقت کنید. اگر به تدریج وزنه ها را اضافه کنید (که البته این روش برای ساخت عضلات منطقی تر است)، سایز عضلات شما رشد می کنند. اما اگر وزنه ها را حد 30 کیلوگرم نگه دارید، عضلات شما نیز از رشد باز می مانند. اما این نکته نیز مهم است که بعد از آن باید وزنه 30 کیلوگرمی را حفظ کنید (این یعنی تمرین در یک سطح خاص) در غیر این صورت عضلات شما شروع به کوچک شدن می کنند.
حالا بر گردیم به موضوع یادگیری زبان. اگر سطح شما در انگلیسی مبتدی است، مسیرهای عصبی شما در ابتدا ضعیف هستند.
همچنان که پیشرفت می کنید، اطراف مسیرهای عصبی با ماده ای به نام میلین پوشیده می شوند. این ماده که به عنوان عایق در مسیرها عمل می کند مانع از نشت سیگنال های الکتریکی می شود. (تصور کنید میلین مثل روکش سیم های برق است که از نشت جریان برق جلوگیری می کند.)
هر چه میزان نشتی کمتر باشد، سیگنال ها قوی تر هستند. هر چقدر سیگنال ها قوی تر باشند شما می توانید آن مهارت را قوی تر و بهتر اجرا کنید. هر چه بیشتر در یک مهارت تقویت می شوید، میلین بیشتری در مسیرهای عصبی ذخیره می شود. (آیا تا بحال از خودتان پرسیده اید که چرا بسیاری از افراد با وجود این که سالها روی یک مهارت – مثل زبان انگلیسی – کار کرده اند همچنان در سطح متوسط باقی مانده اند ولی برخی دیگر درست ظرف همین بازه زمانی در همان مهارت به شکلی چشمگیر پیشرفت کرده اند؟ دلیلش این است که افراد گروه اول دایما یک سری تمرین را انجام می دهند بدون این که پیشرفت کنند. در واقع این افراد مسیرهای عصبی خود را به اندازه کافی با میلین عایق بندی نمی کنند. اما دسته دوم در مقابل، پذیرای رنج شده اند تا پیشرفت کنند.)
حالا بیایید پس از این توضیحات ببینیم که: چرا تسلط به زبان انگلیسی ظرف 30 روز واقعا دشوار است؟
د) ساخت مسیرهای عصبی به زمان نیاز دارد.
تعدیل نورون ها، ساخت مسیرهای جدید و تقویت آنها از طریق عایق بندی با میلین یک شبه اتفاق نمی افتد. این روند بسته به سطح مهارت و سطح تخصصی که می خواهید به آن برسید، به ماه ها و سال ها زمان نیاز دارد. مثلا، یادگیری رانندگی نسبت به یادگیری تنیس به زمان کمتری نیاز دارد. همین طور یادگیری اصول رانندگی در بزرگراه ها نسبت به یادگیری رانندگی در خیابانهای شلوغ شهر نیازمند زمان کمتری است.
صحبت کردن به زبان انگلیسی، با تمام ظرایف و متغیرهای آن، مهارت پیچیده ای است. مثلا دو کلمه با دو دیکته مشابه دارای تلفظی متفاوت هستند. مثل (cut vs. put) پیچیدگی های بسیار دیگری نیز در تلفظ، لغت و … وجود دارد. بعد از عبور از این سد مشکلات دیگری مانند فکر کردن به زبان مادری و سپس ترجمه به زبان انگلیسی برای زبان آموزان پیش می آید.
تسلط به زبان انگلیسی صرفا یاد گرفتن چند قاعده نیست که بتوان با یادگیری این قواعد به راحتی صحبت کرد. علاوه بر یادگیری قوانین، استثنائات و ظرایف گوناگون بایستی به اندام صوتی خود – زبان، گلو و لب ها – فرصت کافی بدهید تا به تولید صداها به زبان انگلیسی عادت کنند. به همین دلیل است که برخی افراد علیرغم این که می توانند به راحتی به انگلیسی بخوانند، بنویسند و به مطالب گوش کنند و بفهمند، ولی قادر نیستند به راحتی به انگلیسی صحبت کنند.
نتیجه:
یادگیری زبان مهارتی بسیار پیچیده است. و بی شک مغز شما برای عایق بندی مسیرهای عصبی با میلین به زمانی بسیار بسیار بیشتر از 30 روز نیاز دارد تا شما بتوانید به زبان انگلیسی مسلط شوید. باز هم اگر باور ندارید می توانید در دوره هایی که مدعی هستند ظرف 10 جلسه زبان انگلیسی را به شما به طور کامل آموزش می دهند شرکت کنید و خودتان بعد از پایان دوره نتیجه را ببینید و قضاوت کنید. انتخاب با خودتان است!

اگر خانمی باردار هستید و می خواهید فرزندی چند زبانه پرورش دهید، احتمالا تعجب خواهید کرد اگر بدانید که نوزاد شما همین حالا در رحم شما در حال یادگیری دو یا چند زبان است.
جنین چگونه زبان یاد می گیرد؟
قبل از شروع بحث از آن جایی که موضوع این مقاله در مورد بارداری است، بد نیست اول از همه یک اصطلاح کاربردی در این زمینه یاد بگیریم. این اصطلاح کاربردی عبارت است از:
have a bun in the oven باردار بودن
Ex. I have a bun in the oven. .من باردار هستم
Ex. She has a bun in the oven. .اون خانم باردار است
و اما برای بسیاری از افراد جای سوال است که تاثیر یادگیری زبان انگلیسی روی جنین چیست؟ آیا می توان در دوران باداری به جنین، زبان آموزش داد؟ دوران جنینی و یادگیری زبان چه ارتباطی با هم دارند؟در سایت نی نی سایت مقاله جالبی با عنوان آموزش جنین در دوران بارداری، افزایش هوش و یادگیری وجود دارد که نشان دهنده اهمیت یادگیری جنین است.
اگر خانمی باردار هستید و می خواهید فرزندی چند زبانه پرورش دهید، احتمالا تعجب خواهید کرد اگر بدانید که نوزاد شما همین حالا در رحم شما در حال یادگیری دو یا چند زبان است. پس شاید بهتر باشد با برنامه ریزی روزانه برای یادگیری زبان انگلیسی همگام با فرزند خود به یادگیری زبان اقدام کنید.
شاید تعجب کنید و بپرسید مگر یادگیری زبان قبل از تولد هم امکان پذیر است؟
باید بگویم بله. هر چند یادگیری دو یا چند زبان توسط جنین موضوعی جدید بوده و تحقیقات در این راستا همچنان ادامه دارد، اما آنچه مسلم است این است که بی شک فرزند شما زمانی که در رحم است در معرض زبان قرار دارد!
تحقیقاتی که توسط گروهی از دانشمندان روانشناس انجام شده نتایجی بسیار جالب را نشان می دهد.
آنها دو گروه نوزاد را بررسی کردند. نوزادان تک زبانه ای که در دوران جنینی فقط به زبان انگلیسی گوش کرده بودند و نوزادانی که مادرانشان به دو زبان انگلیسی و تگالوگ (زبان رسمی فیلیپین) صحبت می کردند.
آنها دریافتند که شدت علاقه به یادگیری در آن دسته از نوزادانی که مادرانشان در دوران بارداری به زبان های مختلف صحبت می کردند خیلی بیشتر بوده و حتی از قدرت بیشتری در تفکیک این زبانها برخوردارند!
محققان در کشورهای آمریکا و سوئد طی تحقیقات دیگری شواهدی را یافته اند که نشان می دهد ما پیش از تولد شروع به یادگیری زبان می کنیم.
در این تحقیق چهل نوزاد پسر و دختر که تقریبا سی ساعت بیشتر از زمان تولدشان نگذشته بود به طور تصادفی در معرض حروف صدادار متفاوت در زبانهای انگلیسی و سوئدی قرار گرفتند. یکی از این حروف صدادار عبارت بود از صدای “e” در انگلیسی مثل sweet که در زبان سوئدی با علامت “eu” نشان داده می شود. این صدا در لغت فرانسوی Oeuf، به معنای تخم مرغ نیز وجود دارد.
در این آزمایش پژوهشگران واکنش نوزادان به هر صدا را بر اساس شدت مکیدن پستانکی که به کامپیوتر متصل بود اندازه گیری کردند.
در هر گروه، وقتی نوزادان صداهای مربوط به زبان خارجی را می شنیدند، با شدت بیشتری پستانک را می مکیدند. به عبارت دیگر نوزادان آمریکایی هنگامی که حروف صدادار سوئدی را می شنیدند پستانک را محکم تر می مکیدند و در مقابل نوزادان سوئدی نیز وقتی حروف صدادار زبان انگلیسی را می شنیدند با شدت بیشتر پستانک را مکیدند.
پاتریشا کویی – یکی از افراد اصلی این تحقیق و مدیر اجرایی موسسه تحقیقاتی یادگیری و علوم مغزی در دانشگاه واشنگتن می گوید: نتایج تحقیقات نشان می دهد که نوزادان با توانایی تشخیص زبان های مختلف متولد می شوند و برای آشنایی با یک زبان خارجی بسیار کنجکاو هستند.
پاتریشا اظهار می دارد که نوزادان از زمانی که در رحم مادر هستند شروع به یادگیری می کنند. وی ادامه می دهد که جنین در ده هفته آخر، یعنی زمانی که سیستم شنوایی کاملا فعال است نه تنها قادر به شنیدن اصوات و کلمات است و به صداها توجه می کند، بلکه این اصوات را بخاطر آورده و یاد می گیرد.”
کریستین موون، مدیر این تحقیق و استاد روانشناسی در دانشگاه واشنگتن می گوید صدای خیلی بلند می تواند توانایی شنیدن جنین را مختل کند. همچنین ممکن است موجب تخریب کانالهای شود که در قشر شنوایی ساخته می شوند. در نتیجه نه تنها توانایی شنیداری بلکه توانایی تشخیص اصوات را تحت تاثیر قرار می دهد.
فرزند خود را در معرض زبان های مختلف قرار دهید!
یادگیری زبان توسط مادر بر میزان حساسیت مغز نوزاد در خصوص یادگیری زبان و توانایی پردازش گفتار آنها تاثیر می گذارد. بنابراین کودک نه تنها اصوات را تجربه می کند، بلکه در دوران جنینی تجربه ای جدید از یک زبان را به دست می آورد. بنابراین نوزادانی که مادرانشان در دوران بارداری با آنها صحبت کرده اند قطعا نسبت به نوزادانی که چنین تجربه ای نداشته اند، در زمینه یادگیری زبان برتری چشمگیری خواهند داشت!
قرارگیری جنین در معرض زبان طی ده هفته آخر بارداری از حساسیت و شدت بسیار بیشتری برخوردار است.
نوزاد پس از تولد در 6 ماه نخست نسبت به زبان از حساسیت بیشتری برخوردار است.
تحقیقات دیگر نشان می دهد که کودکان طی 6 ماه اول تولد سوای از محیط فرهنگی که در آن متولد می شوند، نسبت به ترکیب انواع اصوات از ذهنی کاملا باز برخوردار هستند.
از شش ماهگی تا یک سالگی مهارتهای یادگیری زبان کودک محدود به محیطی می گردد که در آن قرار گرفته است. بنابراین اگر قصد دارید فرزند خود را با اصوات زبان چینی ماندارین آشنا کنید، باید قبل از تولد امکان دسترسی نوزاد به آین اصوات را فراهم کنید.
جالب آن است که تعامل انسانی تنها راه برای یادگیری یک زبان است. پاتریشا کویی در سخنرانی فوق العاده خود درباره جنین و نوزادانی صحبت می کند که در معرض برنامه های رادیو یا تلویزیون قرار گرفته اند.
نتیجه این که توانایی یادگیری زبان در کودک تقریبا تنها از طریق بخش اجتماعی مغز تحریک می شود! این بدان معناست که تعامل اجتماعی مادر با افراد خارجی زبان امری است حیاتی! بنابراین گوش دادن صِرف به برنامه های تلویزیونی و رادیویی خارجی کمک چندانی به نوزادان در یادگیری زبان خارجی نمی کند. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به این مقاله انگلیسی نیز مراجعه کنید.
بنابراین، اگر واقعا می خواهید به کودک خود زبان دیگری را آموزش دهید با داشتن برنامه ریزی روزانه برای یادگیری زبان انگلیسی فردی را پیدا کنید که به آن زبان صحبت می کند و با آن فرد به صحبت بپردازید. تا به این ترتیب بین کودک شما و آن فرد نوعی پیوند اجتماعی ایجاد شود. این فرد می تواند یک پرستار انگلیسی زبان باشد یا یکی از مدرسین دوره مکالمه آنلاین فرمول یک یا حتی یک مهمان خارجی زبان.
برای تسهیل این هدف یک نقشه راه یادگیری زبان طراحی کرده ایم که به شما کمک می کند مسیر درست یادگیری سریع و لذت بخش زبان انگلیسی را پیدا کنید. و بتوانید بدون اشتباه در کوتاهترین زمان فرزند دو زبانه محبوب خود را پرورش و آینده ای درخشان برای او ترسیم کنید.
پیشنهاد می کنم حتما با عضو شدن در پیج اینستاگرام دکتر زبان، کانال تلگرام و سایت دکتر زبان از صدها مطلب رایگان ارائه شده به صورت روزانه استفاده کنید. به این ترتیب با یک تیر دو نشان می زنید. هم بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی در منزل را تجربه می کنید و هم دوران بارداری را به دوره ای سرشار از یادگیری تبدیل می نمایید!
از شما متشکرم که این مقاله را مطالعه کردید. با آرزوی سلامتی برای شما و فرزند دلبندتان و تجربه ای شیرین از دوران بارداری…!

هدف از خواندن و یادگیری زبان انگلیسی چیست؟ اگر این سؤال را از یک استاد زبان شناسی که سرگرمی اش تحقیق در مورد ریشه افعال بی قاعده است بپرسید. پاسخ وی با پاسخ فردی که کارش سفر به دور دنیاست و همواره از زبان انگلیسی به عنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط با افراد بی شمار بهره میبرد، کاملاً متفاوت خواهد بود. اولی به شما خواهد گفت: «باید انگلیسی بخوانید تا در مدرسه نمره های خوب بگیرید و وارد […]
هدف از خواندن و یادگیری زبان انگلیسی چیست؟
هدف از خواندن و یادگیری زبان انگلیسی چیست؟
اگر این سؤال را از یک استاد زبان شناسی که سرگرمی اش تحقیق در مورد ریشه افعال بی قاعده است بپرسید. پاسخ وی با پاسخ فردی که کارش سفر به دور دنیاست و همواره از زبان انگلیسی به عنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط با افراد بی شمار بهره میبرد، کاملاً متفاوت خواهد بود.
اولی به شما خواهد گفت: «باید انگلیسی بخوانید تا در مدرسه نمره های خوب بگیرید و وارد دانشگاه شوید و دومی به شما خواهد گفت که کاربرد واقعی زبان انگلیسی عبارت است از ایجاد ارتباط با دیگران.»
آیا شما با این گفته موافقید؟ اندکی فکر کنید. درحالیکه زبان جویان خود را درگیر خواندن و نوشتن می کنند. آیا این مهارت ارتباط با افراد نیست که تمام جنبه های زندگی ما را تعیین میکند؟
فرض کنید می خواهید در یک شرکت بین المللی استخدام شوید. به غیر از بخش پشتیبانی که کارشان شامل مواردی مثل ارسال ایمیل و مکاتبه های اداری و … است. آیا همین مکالمه های تلفنی، ارتباط مؤثر بین شما و همکاران و مدیران نیست که قسمت اعظم برنامه روزانه شرکت را شامل میشود؟
به نظر من همه قبول دارند که با وجودی که زبان انگلیسی آکادمیک در سیستم آموزشی مدرن جایگاهی ویژه دارد. اما درنهایت میزان توانمندی فرد در زمینه مهارت صحبت کردن به زبان انگلیسی است که مرز توفیق یا ناکامی وی را در بهره مندی از زبان انگلیسی رقم می زند.
البته باید گفت، در سیستم آموزش مدارس، مهارت صحبت کردن به زبان انگلیسی کاملاً نادیده گرفته نمیشود. به این گونه که در درسها، تمرین های اسپیکینگ با مطالب قدیمی و سنتی گرامر، نوشتن و گوش کردن ترکیب شده اند.
اما اگر شیوه اداره کردن کلاس توسط معلمان را بررسی کنید، خواهید دید که معلم به هیچ عنوان نمی تواند به تک تک دانش آموزان توجه کافی کند تا آنها را با مکالمه های روزمره درگیر کند.
همچنین می دانیم که دانش آموزان و دانشجویان عموماً برای گرفتن بالاترین نمره حداقل تلاش را به خرج میدهند. متأسفانه اگر دانشآموزان در مهارت صحبت کردن به اندازه مهارت های شنیدن و نوشتن پیشرفت نکنند.
معلمان نیز چندان اهمیتی نمیدهند چرا که، معیار سیستم آموزشی در ارزشیابی میزان سواد دانشآموزان عبارت است از مقدار تکالیف انجام شده و نمره های کسب شده در امتحانات کتبی میان ترم و پایان ترم!
درنتیجه، هرساله با موج عظیمی از دانشجویانی مواجه ایم که از مراکز آموزشی فارغ التحصیل می شوند. بی آن که کمترین مهارتی در زمینه صحبت کردن کسب کرده باشند.
و باز هم یک مشکل دیگر – نبود ارتباط فعال با زبان انگلیسی
از آنجا که دانش آموزان در درس های انگلیسی فرصتی اندک برای صحبت کردن دارند. لذا باید تا حد ممکن خود را در معرض زبان انگلیسی قرار دهند. پس از فراگیری مقدمات زبان انگلیسی باید زبان مادری را کنار گذاشت و دانش آموزان را تشویق کرد که فقط از زبان انگلیسی استفاده کنند.
معلم باید با دانش آموزان فقط به زبان انگلیسی صحبت کند.
دانش آموزان باید با یکدیگر فقط به زبان انگلیسی صحبت کنند.
لغت های دشوار باید به زبان انگلیسی و با استفاده از لغت های ساده تر توضیح داده شود.
رعایت و اجرای موارد ذکر شده، همگی موجب می گردند تا فکر کردن به زبان انگلیسی بسیار آسان شده و در نتیجه روند صحبت کردن با ساختار های ساده تسریع گردد. اما، واقعیت آزار دهنده این است که حتی اگر معلمان زبان انگلیسی کامل انگلیسی صحبت کنند، بسیاری از دانش آموزان متوجه منظور معلم نمی شوند.
در یک کلاس ۳۰ نفره همواره کسانی وجود دارند که از بقیه ضعیف ترند و معلم ناچار است که برخی مطالب را به زبان فارسی توضیح دهد. و همین موضوع عاملی است برای این که دانش آموزان هنگام درس به جای زبان انگلیسی بیشتر زبان فارسی بشنوند. و کاربرد زبان انگلیسی در کلاس به شدت کاهش یابد.
در شیوه فعلی آموزش زبان، دانش آموزان در مقایسه با کسانی که در یک محیط انگلیسی زبان زندگی میکنند، به میزان بسیار اندکی در معرض زبان انگلیسی قرار میگیرند.
بنابراین جای تعجب نیست که ضعیف ترین دانش آموز کلاس، پس از گذشت چند ماه زندگی در یک کشور انگلیسی زبان به راحتی انگلیسی صحبت می کند. در حالی که بهترین دانش آموز در یک محیط غیر انگلیسی زبان همچنان برای صحبت کردن دچار مشکل است.
اگر کل ساعت هایی را که به طور فعال، درگیر آموختن زبان انگلیسی بوده اید، در نظر بگیرید، حتماً تعجب خواهید کرد زیرا در یک کلاس ۲۰ یا ۳۰ نفره هر دانش آموز می تواند یک یا چند جمله صحبت کند. در این گونه کلاس ها بیشتر معلم صحبت می کند، درحالیکه باید عکس این موضوع وجود داشته باشد.
و البته باید این واقعیت را نیز در نظر داشت که معلمان ناچارند به این شیوه تدریس کنند، زیرا شالوده نظام آموزشی بر مبنای ارزشیابی نوشتاری است و این به آن معناست که معلم صحبت میکند و دانش آموزان گوش میکنند.
میزان دانشی که در یک محیط انگلیسی زبان طی چند روز می آموزید، به اندازه میزان مطالبی است که در طی چند سال در مدارس یاد میگیرید؛ این نکته تکان دهنده اما حقیقتی محض است! کافی است نگاهی به میزان پیشرفت زبان آموزان در محیط انگلیسی واقعی بیندازید.
چرا ذهن شما خود را با «فن نگارش در ذهن» سازگار میسازد؟
فقط به خاطر تجزیه و تحلیل بیش از اندازه ساختار های جمله ها
شیوه تفکر شما، تابع عادت های مطالعاتی شما است و تاکنون شاید دقت نکرده اید که شبیه آن استاد پیری شدهاید که کتب گرامر و سرفصل درسی مدارس را تدوین میکند. ویژگی قربانیان شیوه آموزش زبان انگلیسی به روش آکادمیک عبارتند از:
سعی دارند برای هر جمله یک توضیح خاص داشته باشند و اگر چیزی بی معنا به نظر برسد، آن را زیر سؤال می برند.
همواره در صحبت کردن و نوشتن سعی در رعایت بیش از حد دستور زبان دارند.
یادگیری گرامر طی سالیان دراز آن هم به روش ترجمه شما را دائم در معرض تجزیه و تحلیل زبان قرار داده است. یعنی همواره عادت کرده اید چینش کلمه ها، شکل های درست فعل و استفاده درست زمان ها را بررسی کنید.
هنگام صحبت کردن به زبان مادری، هیچ گاه انتخاب لغت ها، زمان و چیزهای دیگری را که در مدارس ملزم به رعایت آن بوده اید، در نظر نمیگیرید. بعید میدانم کسی وجود داشته باشد که از تجزیه و تحلیل ساختار های جمله در زبان مادری خود لذت ببرد.
سؤال: «چرا بین یادگیری زبان انگلیسی و کاربرد آن اینقدر تفاوت وجود دارد؟»
پاسخ: متصدیان تدوین برنامه های آموزش زبان انگلیسی تصمیم گرفته اند که انگلیسی را از دید قواعد و به شیوه غیرطبیعی آن فرابگیرید و این نگرش در شما شکل گرفته و نهادینه شده. بهگونه ای که جرأت شکستن این عادت را هم ندارید و امروز به جای آن که شما بتوانید سلیس و روان بدون فکر کردن به جزئیات صحبت کنید.
با توجه بیش از حد به جزئیات گرامری سخت و دشوار صحبت میکنید، فقط به این دلیل که انگلیسی صحبت کردن را این گونه آموزش دیدهاید.
عادت نادرست تجزیه و تحلیل بیش از حد جمله ها طی گذشت سال ها شکل گرفته و اکنون شما سواد انگلیسی را در مواردی چون زمان، فعل، اسم، حرف اضافه و …
میبینید نه صحبت کردن و این در عمل، یعنی همان «شیوه کهنه نوشتن».
تا زمانی که با انجام تمرین های کتاب و با استفاده از اصول گرامری دقیق می خواهید جمله سازی کنید، قادر نخواهید بود به راحتی انگلیسی صحبت کنید. صحبت کردن باید خود به خود اتفاق بیفتد و شامل مقدار زیادی بداهه گویی است.
یکی دیگر از نشانه های عادت به تجزیه و تحلیل آن است که همواره سعی دارید ساختار گرامری دقیق هر جمله را که میشنوید، بفهمید. کما اینکه بنده هم جزو افرادی بودم که در مورد گرامر مته به خشخاش میگذاشتم.
به خاطر دارم هنگام صحبت کردن با یک خارجی زبان، سعی داشتم دائم از نحوه صحبت کردنش ایراد بگیرم و همواره خودم را برتر از او بدانم. مثلاً اگر آن شخص از عبارت «.I’m good» استفاده میکرد، بهسرعت واکنش نشان میدادم و میگفتم باید بگویید: «.I’m well».
آن روز ها متوجه نبودم که انگلیسی محاوره در زندگی واقعی هیچ تطابقی با گرامر کتابی ندارد. بنابراین، همیشه عادت داشتم تقریباً هر چه را میخواندم یا میشنیدم ازنظر گرامری تجزیه و تحلیل کنم.
درحالیکه آن عده از دوستانم که انگلیسی را از طریق صحبت کردن یاد میگرفتند، هیچ اهمیتی به قواعد دستوری نمیدادند. آنچه برای آنها مهم بود این بود که انگلیسی را ابزاری میدانستند برای برقراری ارتباط نه بیشتر!
تلاش من همواره آن بود که بیعیب و نقص صحبت کنم انگار که در کلاس درس هستم و اگر چنین نکنم دیگران به من نمره بد خواهند داد، درحالیکه کاملاً اشتباه میکردم.
سعی همیشگی ام بر آن بود که روان صحبت کنم، اما مکثها و وقفه هایی که در صحبت کردن من وجود داشت باعث می شد، خارجی زبان ها فکر کنند، در انگلیسی یک مبتدی هستم و همه اینها به خاطر «شیوه نوشتاری» نادرستی بود که طی دوران مدرسه در ذهن من شکل گرفته بود.
حال میخواهید بدانید که چگونه باید از «مرحله نوشتن» در ذهن به «مرحله صحبت کردن» حرکت کنید تا بتوانید روان و به طور خودکار و بدون فکر کردن صحبت کنید؟
توصیه می کنم مقاله “روغن کاری زنجیرهای زنگ زده ذهن برای روان شدن درمکالمه” را مطالعه کنید.