pictorial vocabularies/ human life
1. Be born
متولد شدن
Her son Sean was born in 1983.
پسرش، شان در سال 1983 متولد شد.
2. Start school
مدرسه رفتن
Most children start school when they’re five plus.
اکثر کودکان، وقتی که پنج ساله هستند، به مدرسه می روند.
3. Make friends
دوست پیدا کردن
This time I tried to make friends with her.
این بار سعی کردم با او دوست شوم.
4. Graduate
فارغ التحصیل شدن
What are u going to do after u graduate?
بعد از فارغ التحصیلی چه کاری انجام می دهی؟
5. Get a job
پیدا کردن شغل
They had to get a job to supplement the family income.
آنها مجبور شدند یک کار پیدا کنند تا کمک خرج خانواده باشد.
6. Fall in love
عاشق شدن
I fall in love with you at first sight.
من در نگاه اول، عاشق تو شدم.
7. Get married
ازدواج کردن
I don’t want to get married yet.
هنوز نمی خواهم ازدواج کنم.
8. Have a baby
بچه دار شدن
They’re going to have a baby in the spring.
فصل بهار آنها صاحب فرزندی خواهند شد.
9. Divorce
طلاق گرفتن
She got a divorce from him last year.
او سال گذشته از او طلاق گرفت.
10. Emigrate
مهاجرت کردن
They planned to emigrate.
آنها برنامه ریزی کردند تا به کشور دیگری مهاجرت کنند.
11. Retire
بازنشسته شدن
He is planning to retire from politics next year.
او قصد دارد سال آینده از سیاست، کناره گیری کند.
12. Make a will
وصیت نامه نوشتن
My lawyer has been urging me to make a will.
وکیلم به من اصرار کرد که یک وصیت نامه بنویسم.
13. Die
مردن
It is as natural to die as to be born.
مرگ نیز مانند تولد یک امر طبیعی است.