54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت اول

یادگیری اسلنگها یکی از دشوارترین مباحث یادگیری زبان انگلیسی است. به جهت اهمیت و کاربرد فراوان آنها در انگلیسی واقعی توصیه می کنیم که هر زبان آموز تا حد امکان با انواع اسلنگها در انگلیسی بریتانیایی و امریکایی آشنا شود.

54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت اول

سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در این مقاله از سری مجموعه مقالات دکتر زبان می خواهیم شما را با مفهوم اسلنگ و رایج ترین اسلنگ ها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کنیم. قبل از اینکه به توضیح مفهوم اسلنگ بپردازیم به مثال زیر توجه کنید.

 

!I’ve managed to book the best seats at the theatre for us, this weekend

موفق شدم بهترین صندلی های سالن تئاتر رو برای آخر همین هفته رزرو کنم.

 

Wicked! Thank you. I’m really excited!

ایول! ازت ممنونم. خیلی هیجان زده ام.

 

” به نظر شما کلمه ‘wicked’ به چه معناست؟  شاید فکرکنید این کلمه به معنی “شرور” یا “بد” باشد اما اینطور نیست. شاید تعجب کنید اما ‘wicked’  یک اسلنگ است که به معنای “عالی”  یا “فوق العاده ” است!

 

اسلنگ به عبارات و اصطلاحات غیر رسمی گفته می شود که تنها در میان گروهی خاص از مردم یک ناحیه، طبقه یا حرفه خاص رایج بوده و در زبان انگلیسی به عنوان کلمات استاندارد محسوب نمی شوند.

 

یادگیری اسلنگها یکی از دشوارترین مباحث یادگیری زبان انگلیسی است. به جهت اهمیت و کاربرد فراوان آنها در انگلیسی واقعی توصیه می کنیم که هر زبان آموز تا حد امکان با انواع اسلنگها  در انگلیسی بریتانیایی و امریکایی آشنا شود. تعداد اسلنگها در زبان انگلیسی بسیار زیاد است و از حوصله این مقاله خارج است. اما امیدواریم اسلنگهای به کار رفته در این آموزش جز مواردی باشند که احتمالا به دنبال آن هستید.

 

 

1. UNREAL

باحال، عالی!


I love this party, it’s just unreal!

این مهمانی رو دوست دارم،واقعا باحاله.

 

2. PROPS

 ایول، بارک الله


I know he failed the test, but you’ve got to give him props for trying.

میدونم که  اون در امتحان مردود شد، اما تو باید بخاطر تلاشش بهش بارک الله بگی.

 

3. KUDOS

 مرحبا، احسنت


Kudos for
  organizing  this party. It’s brilliant!

احسنت بخاطر تدارک این مهمانی. واقعاً بی نظیره!

 

4. BUDGE UP

 برو اون ور

 

 

 I want to sit down too, could you budge up a little please?

من هم میخواهم بنشینم، میشه لطفا کمی بری اون طرف؟

 

5. DISS

لیچار، بد و بیراه

 

Stop dissing her behind her back. Show some respect!

این قدر پشت سرش  بد و بیراه نگو. کمی ملاحظه کن.

 

 

6. DIG

 حال کردن با چیزی، کیف کردن از

 

Hey, I dig your new style. Where did you buy that T-shirt?

ببین با تیپ جدیدت خیلی حال می کنم. این تی شرت رو از کجا خریدی؟

 

7. BOB’S YOUR UNCLE

 همین، به همین راحتی

از این اسلنگ در انگلستان خیلی استفاده می شود.

 

How did you make this cake? It’s delicious!

چطوری این کیک رو درست کردی؟خوشمزه است!

 

Well, I just mixed in the batter thoroughly, poured it into a cake pan, baked it for 30 minutes and Bob’s your uncle!

خب،  فقط خمیر رو کاملا مخلوط کردم ، بعد داخل قالب کیک ریختم، به مدت نیم ساعت اونو پختم. به همین راحتی!

 

8. BOTTOM LINE

 نکته مهم، موضوع اصلی

 

The bottom line is we just don’t have enough money to make it work.

اصل مطلب اینه که ما برای به کار انداختن این پول کافی نداریم.

 

9. ACE

 این اسلنگ به دو معناست: یکی به معنی “فوق العاده” و دیگری به معنی ” به راحتی قبول شدن در ”

 

 

Ace! I just got a promotion at work!

عالیه! در کارم ترفیع گرفتم!

 

Robert aced his physics exam!

رابرت در امتحان فیزیک به راحتی نمره آورد!

 

 

10. ALL RIGHT?

سلام، خوبی؟

 


Good thanks, you all right?

خوبم ،ممنون شما خوبی ؟

 

11. FULL OF BEANS

خیلی پر انرژی بودن

All the children were full of beans at the party today. I couldn’t get any of them to sit still!

امروز در مهمانی همه بچه ها خیلی پر انرژی بودند. نتونستم هیچ کدوم رو ساکت نگه دارم.

 

12. BLATANT

تابلو، واضح

 

She’s blatantly very annoyed, everyone can see it apart from you.

واضحه که اون خیلی دلخوره، همه این موضوع رو می ببینن غیر از تو.

هر چیز برای یادگیری انگلیسی می خوای اینجا هست! فقط کافیه اینجا کلیک کنی!

13. GO PEAR SHAPED

 خراب شدن

 

I was trying to organize a surprise birthday party for her, but it’s all gone pear-shaped!

سعی داشتم برای اون  یه جشن تولد غافلگیری ترتیب بدم اما همه چیز خراب شد!

 

 

14. PIECE OF CAKE

  مثل آب خوردن

 

What did you think of the exam? I thought it was really difficult.

نظرت درمورد امتحان چیه؟من فک میکنم خیلی سخت بود.

 

No, it was a piece of cake!

نه ، مثل آب خوردن بود.

 

15. BLIMEY

ای وای ! خدای من!


Blimey
, look at all this mess here! I’d only left the house for an hour, and look what you’ve done!

ای وای، این جا رو ببین چه افتضاحیه! فقط یک ساعت خانه نبودم ببین چکار کردید!

 

16. BOTCH

 سنبل کردن، ماست مالی کردن


The builder did a terrible job on the roof. He just botched it up, and it still leaks every time it rains!

بنا سقف رو افتضاح کار کرده. فقط سمبلش کرده و هنوز هربار که بارون میبارد سقف چکه میکنه.

 

 

17. SMASHING

 فوق العاده عالی

 

I had a smashing time on holiday, it was so much fun!

تعطیلات حسابی کیف کردم، خیلی حال داد!

 

18. SOD’S LAW

  وقتی میاد همه چی با هم میاد

این اسلنگ نام دیگری برای قانون مورفی است. بر اساس قانون مورفی همواره اتفاقات بد همزمان با هم رخ می دهند.

 

 I wore my pretty new dress, because it was a sunny day, but as soon as I stepped out of the house, it started raining, and I got completely soaked!

چون هوا آفتابی بود لباس جدیدم را پوشیدم، اما به محض اینکه از خونه بیرون رفتم بارون شروع به باریدن گرفت و کاملا خیس شدم!

 

Sod’s Law!

وقتی میاد همه چی با هم میاد!

 

19. CHIN WAG

گپ زدن، اختلاط کردن

I saw Mary after such a long time yesterday! We had a lovely chin wag together, like the good old days.

دیروز مری را بعد از یک مدت طولانی دیدم. خیلی با هم گپ زدیم ،درست مثل قدیما.

15 عبارت فعلی کاربردی با call

یکی از مباحث ضروری و پرکاربرد در زبان انگلیسی عبارات فعلی هستند. برای این که بتوانید مفهوم و معنای جملات را بهتر متوجه شوید و به همان ترتیب منظور خود را بهتر منتقل کنید باید با این دسته کلمات آشنایی عمیقی داشته باشید. در این مقاله به معرفی پانزده عبارت فعلی با فعل call می پردازیم.

15 عبارت فعلی کاربردی با call

یکی از مباحث ضروری و پرکاربرد در زبان انگلیسی عبارات فعلی هستند. برای این که بتوانید مفهوم و معنای جملات را بهتر متوجه شوید و به همان ترتیب منظور خود را بهتر منتقل کنید باید با این دسته کلمات آشنایی عمیقی داشته باشید. یکی از پرکاربردترین عبارات فعلی آنهایی هستند که مربوط به فعل call هستند. قبلا 23 عبارت فعلی سه کلمه ای را معرفی کردیم و حالا در مقاله جدید سایت دکتر زبان به معرفی پانزده عبارت فعلی با فعل call می پردازیم.

 

1. Call after

 مشابه نام یکی از اعضای خانواده  را به کودک دادن

 

We have called him Benjamin after his father.

ما اسم اون را مثل اسم پدرش، بنجامین گذاشتیم.

 

2. Call around / Call round

سرزدن به کسی/ به خانه کسی رفتن

 

called around yesterday but you weren’t there.

دیروز به خونه ات سر زدم اما نبودی.

 

3. Call away

تلفن زدن به کسی برای رفتن به جایی

 

 I am afraid the doctor was called away on an emergency earlier today, but he should be back soon.

متاسفم امروز اول وقت یک تماس اورژانسی با  دکتر گرفته شد و ازش خواستند که بره اما باید خیلی زود برگرده.

 

4. Call back

  • تماس مجدد گرفتن ( در پاسخ تماس کسی)

 

He’s on another call at the moment, but I will get him to call you back.

اون الان با یک خط دیگه در حال صحبت کردنه ،اما بهش میگم که با شما تماس بگیره.

 

  • برگشتن به یک مکان

She said I could call back later today to collect the laundry.

او گفت امروز آخر وقت  می تونه برگرده  تا لباسهای شسته شده را جمع کنه.

 

  • درخواست مجدد از کسی برای مصاحبه یا تست بازیگری و صدا

They are only going to call back 4 people out of the 80 people who went for the first interview.

آنها قصد دارند  از بین 80 نفری که برای اولین مصاحبه رفتند فقط 4 نفر را به مصاحبه مجدد دعوت کنند.

 

5. Call for

  •  تقاضا /درخواست عمومی کردن

The protesters were calling for the resignation of the president.

معترضین خواستار برکناری رییس جمهور شدند.

 

  • لازم بودن یا ایجاب کردن

John got the job! This news calls for a celebration!

جان کار پیدا کرد! برای این خبر لازمه یک جشن بگیریم.

 

  • به جایی رفتن به منظور سوار کردن کسی یا برداشتن چیزی

I will call foryou around seven – try to be ready on time!

حدود ساعت 7 با ماشین میام دنبالت – سعی کن به موقع حاضر باشی.

 

6. Call forth

منجر شدن به یک واکنش


Bernard insulted his wife’s mother, which called forth an angry response from her.

برنارد به مادر خانمش توهین کرد که منجر به  پاسخ تندی از طرف اون خانم شد.

 

7. Call in

  • تلفن زدن

 

The radio station’s listeners have been calling in all morning with answers to the quiz.

شنوندهای شبکه رادیویی دایما از صبح برای پاسخ به سوال مسابقه تماس می گیرن.

 

  • سر زدن به کسی/دیدار کردن از کسی

 

Can you call in on your grandmother on your way home and make sure she is alright?

میتونی در راه برگشت به خونه به مادر بزرگت سربزنی و مطمئن بشی ببینی حالش خوبه؟

 

  • درخواست کمک کردن از یک متخصص برای انجام یک کار

We had to call in fumigators to deal with the mice and cockroaches.

مجبور شدیم از سم پاشها درخواست کنیم  تا برای از بین بردن موشها و سوسکها  اقدام کنند.

 

  • کسی را به اتاق فرا خواندن/ احضار کردن

My boss called me in to his office yesterday morning to give me a warning because I came to work late three times this week.

دیروز صبح رئیسم مرا به دفترش احضار کرد تا بهم هشدار بده چون طی این هفته سه بار دیر سرکار آمدم.

 

8. Call off

  • برنامه ای را لغو کردن

 

Sandra called off the wedding at the very last minute!

ساندرا در آخرین لحظه  مراسم  عروسی را بهم زد.

 

  • فعالیتی را متوقف کردن

We had to call off the search when it became too dark to continue.

وقتی هوا تاریک شد مجبور شدیم جستجو را متوقف کنیم.

 

9. Call on

  •  کسی را ملاقات کردن/ سر زدن به

 

I am going to call on my mother on the way home from work.

قصد دارم موقع برگشت به خونه از سر کارم به مادرم یه سر بزنم.

 

  • تقاضا و یا درخواست از کسی برای انجام کاری

The supporters of the opposition called on the government to call a new election.

طرفداران اپوزسیون (گروه مخالف) از دولت تقاضا کردند تا  یک انتخابات جدید برگزار کند.

 

  • استفاده از یک ویژگی برای رسیدن به چیزی

I had to call on all my strength to finish the marathon.

ناچار شدم برای پایان  دادن به مسابقه ماراتن تمام نیرویم را بکار گیرم.

 

  • متوسل شدن به

We may need to call on experts in the field for their opinion on the matter.

شاید ناچار شویم در خصوص این مسئله به  کارشناسان متوسل بشیم و نظرشون رو جویا بشیم.

 

  • پرسیدن پاسخ از کسی

The teacher always calls on me for the answer – it’s not fair!

معلم همیشه برای جواب دادن منو صدا میزنه. این منصفانه نیست!

 

10. Call up

  •  تلفن زدن

 

I will call up everyone we’d invited and tell them that we have called off the party.

من با همه کسانی که به مهمانی دعوت کرده ایم تماس میگیرم و بهشون می گم که  مهمانی رو کنسل کردیم.

 

  • انتخاب کردن یک شخص برای بازی در تیم

He was called up to play for Spain in the World Cup.

او برای بازی جام جهانی در تیم ملی اسپانیا انتخاب شد.

 

  • احضار برای خدمت در ارتش بویژه در هنگام جنگ

When the war broke out, he was terrified that he would be called up.

هنگامیکه جنگ آغاز شد او وحشت داشت که مبادا برای جنگ فرا خوانده بشه.

 

  • چیزی را در خاطر زنده کردن

Seeing her again called up all those old memories.

با دیدن دوباره او همه خاطرات گذشته برایم یادآوری شد.

 

  • ظاهر ساختن اطلاعات کامپیوتر روی صفحه

This icon will call up the menu.

این آیکن منو اطلاعات را نمایش میده.

 

11. Call out

سفارش یا درخواست کمک از کسی

 

They called out the fire services when they saw the flames.

وقتیکه آنها شعله های آتش را دیدند  از  آتشنشانی درخواست کمک کردند.

 

12. Call round

 از کسی دیدن کردن/سر زدن به


Thank you for calling round, I really appreciate it.

ممنون از اینکه سر زدید، واقعا سپاسگزارم.

 

13. Call at

 توقف کردن در یک بندر یا ایستگاه

 

This train will be calling at every station on the way to London.

این قطار در مسیر خودش به  لندن در هر ایستگاه توقف می کنه.

 

14. Call by

سر زدن به جایی در حال رفتن به یک مکان دیگه

I thought it might be nice to call by Aunt Betty’s house on our way to Bristol.

فکر کردم که شاید بد نباشه که در مسیرمون به  شهر بریستول سری به خانه عمه بتی بزنیم.

 

15. Call down

گناهکار دانستن، سرزنش کردن

My professor is a perfectionist and always calls me down for such minor errors!

استادم فردی کمال گراست و همیشه برای کوچکترین اشتباه منو سرزنش می کنه!

 

امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. لطفا اولین کسی باشید که نظر خود را در همین صفحه برای ما و کاربران سایت دکتر زبان به اشتراک می گذارید.

 

 

 

 

9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری

سلام در این مقاله آموزشی قصد داریم شما را با 9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری آشنا کنیم. امروزه فن آوری زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده و هر روز دامنه تاثیرات آن بر روند تغییر زندگی افراد گسترده تر می گردد.

9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری

سلام در این مقاله آموزشی قصد داریم شما را با 9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری آشنا کنیم. امروزه فن آوری زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده و هر روز دامنه تاثیرات آن بر روند تغییر زندگی افراد گسترده تر می گردد.

برخی افراد بر این باورند که فن آوری زندگی را به مراتب آسان تر ساخته و گروهی دیگر معتقدند باعث پیچیده تر شدن زندگی شده است. بهر ترتیب چه بخواهیم چه نخواهیم فن اوری مهمان دنیای امروز ماست. پس بیایید با همدیگر نه اصطلاح پر کاربرد از زبان این مهمان یاد بگیریم.

 

1. Bells and whistles

امکانات و قابلیتها/آپشن ها

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Alan: Nice car, Francis!

فرانسیس ماشین خوبیه!

Francis: Thanks Al, I bought it last week and I’m really enjoying it!

ممنونم آلن،هفته پیش خریدمش و واقعا باهاش کیف می کنم.

Alan: It looks cool, how much was it?

فوق العادس،چند خریدیش؟

Francis: It cost a lot of money, 30,000 pounds, but it has all the bells and whistles as well!

خیلی گرون خریدم،000و30 پوند ، اما همه آپشن ها رو داره.

Alan: Oh wow, what does it have?

واوو، چی داره؟

Francis: Well, with this model I get in-car Wi-Fi, heated seats and a satellite radio.

خب این مدل داخلش وایفای، گرم کن صندلی و رادیو ماهواره ای داره.

 

2. To blow a fuse

از کوره در رفتن/فیوز پراندن

نمونه ای از یک مکالمه:

Jane: Paula, did you hear Valerie this morning?

پالا،امروز صبح سر و صدای والریا رو شنیدی؟

Paula: No, what happened?

نه،چی شده بود؟

Jane: Well, I brought in some cakes that I had made at home. I simply asked her if she wanted a cake and she blew a fuse! I’m so confused and upset! She shouted at me saying “Go away! I don’t want a cake!”

خب، یه خُرده کیک که توی خونه درست کرده بودم آوردم. فقط ازش پرسیدم کیک میخواهی و اون از کوره در رفت! خیلی گیج و ناراحتم! او در حالی که داد میزد بهم گفت” برو بیرون !من کیک نمیخوام”

Paula: Ah, I know what the problem is. Valerie is on a strict diet and is trying to lose some weight so she probably can’t eat cake.

آها، میدونم مشکل چیه.والریا حسابی رژیم گرفته و سعی داره لاغر بشه بنابراین شایدنمی تونه کیک بخوره.

Jane: Well I understand that but she didn’t have to yell at me!

خب می فهمم اما او نبایست سر من فریاد می زد!

 

پس مراقب باشید فیوز نپرونید! سعی کنید آروم باشید و اول مشکل رو حل کنید!

 

3. Bright as a button

باهوش و خوش مشرب

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Grant: Hey Ruth, I was reading your daughter’s essay the other day. What a fantastic piece of work!

سلام راس، چند روز پیش داشتم مقاله دخترت رو می خوندم. چقدر جالب بود!

Ruth: Thank you, Grant, I know she worked very hard on it.

ممنونم گرانت،میدونم که روی اون خیلی سخت کار کرد.

Grant: Well that’s excellent. She is such an intelligent young lady, she’s as bright as a button.

خب عالیه.چقدر خانم جوان باهوشیه .اون خیلی باهوش و پر انرزیه.

Ruth: Thanks Grant, that’s kind of you!

ممنونم گرانت، لطف داری.

 

از این اصطلاح عالی میتونید برای تعریف از خانواده و دوستانتون استفاده کنید. پس همین امروز این اصطلاح رو خطاب به یک دوست باهوش و پرانرژی بکار ببرید.

 

4. Cog in the machine

مهره کلیدی بودن

اگر مدیر یک شرکت بزرگ هستید و میخواهید در کارمندان خودتون حس مهم بودن ایجاد کنید ،این اصطلاح میتونه گزینه مناسبی باشه.

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Joe: Hi Regan, step into my office please! I would like to have a chat.

سلام رگان،لطفاً بیاید یه توکه پا بیا دفترم! میخواهم باهات صحبت کنم.

Regan: Okay sir, what seems to be the problem?

بله قربان،چیزی شده؟

Joe: There is no problem! I just wanted to say how well you are doing for this company. Keep up the good work!

چیزی نشده! فقط خواستم بگم که چقدر خوب در این شرکت کار میکنی. همینطور ادامه بده!

Regan: Oh, thanks sir! I should try and be more positive!

اوه،ممنونم قربان! باید بیشتر تلاش و مثبت تر باشم.

Joe: Absolutely! You are a very important cog in the machine here.

بدون شک ! تو در این شرکت یک مهره کلیدی بسیار مهم هستی.

Regan: Thanks sir, that means a lot.

ممنونم قربان، این حرف شما برای من خیلی ارزشمنده.

 

این اصطلاح رو می تونید نه تنها در زمینه و کسب و کار بلکه خطاب به هر فردی که در یک تیم کارش را به خوبی انجام میده و مهره مهره کلیدی محسوب میشه به کار ببرید.

 

5. To hit the panic button

از ترس زهره ترک شدن

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Paul: Oh my god, Mary, did you see what happened to Joe this morning?

اوه خدای من، مری فهمیدی امروز صبح چه اتفاقی برای جان افتاد.

Mary: No! Is he okay?

نه! حالش خوبه؟

Paul: He got a phone call this morning saying that his son had not come to school and they didn’t know where he was.

امروز صبح بهش تلفن زدن گفتن پسرش به مدرسه نیومده بود و نمی دونن کجاست.

Mary: Oh no!

وای نه!

Paul: Yeah, he hit the panic button. He leapt from his seat and ran out to his car to go and find his son.

بله ، از ترس زهره ترک شد. از روی صندلی اش پرید و به سمت ماشینش دوید تا بره و پسرش رو پیدا کنه.

Mary: And did he find him?

و اونو پیدا کرد؟

Paul: He got halfway down the road and then he had another call from the school saying that he didn’t need to worry, it was just a mistake.

وسط راه از مدرسه باهاش تماس گرفتن و گفتن نگران نباشید اشتباه شده.

Mary: Oh thank goodness. What a relief!

خدا را شکر . خیالم راحت شد.

 

6. To be in tune with somebody

تفاهم داشتن، کسی را خوب درک کردن

نمونه ای از یک مکالمه:

Barry: Julie, how was your date last night?

جولی، قرار دیشب چطور بود؟

Julie: Oh it was fantastic; we are really getting along well.

اوه،عالی بود. خیلی خوب با هم کنار میایم.

Barry: How wonderful!

چه عالی!

Julie: Yeah I’m so happy! We seem to be completely in tune with each other!

بله خیلی خوشحالم! بنظر میاد که ما خیلی خوب همدیگه رو درک می کنیم.

Barry: I’m very happy to hear that, Julie.

از شنیدنش خوشحالم جولی.

 

توجه کنید که اصطلاح to be on the same wavelength نیز به همان مفهوم “تفاهم داشتن با کسی” هست اما درمورد روابط سطحی و غیر جدی استفاده می شود.

 

7. To make something/somebody tick

کسی را شارژ و ترغیب کردن، به وجد آوردن

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Sarah: Hey, June, how are things going with your new boyfriend?

هی جون اوضاع با دوست جدیدت چطور پیش میره؟

June: Oh it’s wonderful, I’m loving it.

اوه عالیه، عاشق این رابطه ام.

Sarah: Wow, you have a great relationship then?

واو، پس یه رابطه عالی داری؟

June: Yeah, he really makes me tick. He always knows what to say and how to say it. I’m very lucky!

آره، واقعا منو به وجد میاره.همیشه میدونه چی بگه و چطور بگه.من خیلی خوش شانسم.

Sarah: You certainly are! I’m so jealous of you!

حتما همین طوره! بهت حسودیم میشه!

 

8. A well-oiled machine

دقیق و بی نقص، بیست

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Rod: Okay, so Andy do you have the reports ready?

خب اندی ،آیا گزارشات آماده است؟

 

Andy: Yep, I certainly do!

بله، البته!

Rod: Great! And Leanne, have you prepared the presentation?

عالیه! و لین آیا ارایه را حاضر کرده ای؟

Leanne: It’s ready, Rod!

بله راد، آماده است.

Rod: Fantastic work guys! Our group really is a well-oiled machine!

کارتون عالیه بچه ها! گروه ما واقعا بیسته. (عالی و بی عیب و نقص)

 

9. To pull the plug

دست از کار کشیدن/بیخیال انجام کاری شدن

 

نمونه ای از یک مکالمه:

George: So Lionel, have you been working on your new invention?

خب لبونل ،هنوز داری روی اختراع جدیدت کار میکنی؟

Lionel: Well, not much really. I’ve been so busy with my work that I haven’t had time to be creative or even relax!

خب، راستش خیلی نه. اینقدر این روزها گرفتارم که وقت نداشتم خلاقیت به خرج بدم یا حتی استراحت کنم.

George: Oh dear, well maybe it will get better soon.

اوه عزیزم، امیدوارم اوضاع بزودی بهتر بشه.

Lionel: No, I don’t think so. I’m considering just pulling the plug on the whole thing.

من اینطور فکر نمیکنم.دارم به این موضوع فکر میکنم که کلا همه چیزو بذارم کنار.

George: No! Lionel, you can’t give up, you have a fantastic idea and you need to keep developing it to see just how good it can get! Don’t pull the plug just yet, have a think about it.

نه لیونل!تو نمیتونی منصرف بشی، تو یک ایده جالب داری و باید این ایده رو رشد بدی بعدا خواهی دید چقدر این ایده جالبه! هنوز برای بی خیال شدن خیلی زوده، در موردش فکر کن.

Lionel: Thanks George, well see, I will give it some thought. Thanks for your kind words.

ممنونم جورج، پس روی این موضوع کمی فکر میکنم. بابت حرفهای دلگرم کننده ات ازت ممنونم.

 

امیدواریم از اصطلاحات گفته شده در این مقاله استفاده کرده باشید و حین خواندن این مطالب از کوره در نرید. سعی کردیم برای شما همه آپشن ها را اضافه کنیم. یادتون باشه شما یک مهره کلیدی وفردی باهوش هستید.!

friend - drzaban

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.

 

 

15. freeze someone’s wages = keep someone’s pay at its current level

حقوق کسی را ثابت نگه داشتن

 

The company froze everyone’s wages as soon as the economy went sour.

به محض خراب شدن اوضاع اقتصادی، شرکت حقوق همه افراد را ثابت نگه داشت.

 

16. freeze up = become anxious and unable to move or speak

خشک زدن/میخکوب شدن ( از فرط هیجان، و تعجب)

 

I froze up and couldn’t say anything more.

خشکم زد و نمی تونستم دیگه هیچ چیزی بگم.

 

drzaban - winter idiom

17. break the ice = help others feel at ease in a social situation by making conversation

یخ شکنی ( در آغاز گفتگو)(سر حرف راباز کردن)

 

I tried breaking the ice with a joke, but it didn’t help.

سعی کردم با گفتن یک جوک یخ صحبت رو بشکنم، ولی بی فایده بود.

 

 

18. put something on ice = hold in reserve for future consideration

به تعویق انداختن

 

My plans for going to the USA are on ice for the moment.

برنامه من برای رفتن به امریکا فعلا به تعویق افتاده.

 

19. skate/walk/be on thin ice = in a risky or dangerous situation

دست کسی زیر ساطور بودن / در موقعیت خطرناکی قرار داشتن

 

I was on thin ice, and I knew it.

پام لب پرتگاه بود و این رو می دونستم.

 

20. tip of the iceberg = small perceptible part of a much larger (hidden) problem

مُشتی از (مشت نمونه خروار است) خروار

 

The reported cases of food poisoning are only the tip of the iceberg.

موارد گزارش شده از مسمومیت غذایی تنها مُشتی از خروار هستن.

 

بارش برف

 

21. a snowball’s chance in hell = very unlikely to succeed at something

هیچ شانسی نداشتن

 

That small boat has a snowball’s chance in hell of surviving the hurricane.

اون قایق کوچک هیچ شانسی برای نجات در این طوفان نداره.

 

22. pure as the driven snow = completely pure and innocent

کاملا پاک و منزه(مومن مسجد ندیده)

 

How dare he criticize her for having an affair? He’s not exactly as pure as the driven snow himself.

اون چطور جرات می کنه به اون خانم بابت داشتن روابط غیر اخلاقی انتقاد کنه؟ اون خودش هم عاری از خطا نیست.

 

 

winter idiom 2 - drzaban

23. snowball effect = when something small keeps growing in importance

به سرعت گسترش یافتن، مثل سیل (جاری شدن)/ اثر گلوله برفی

 

The more successful you become the more publicity you get and that publicity generates sales. It’s a kind of snowball effect.

هر چه بیشتر موفق تر شوید، معروفیت بیشتری به دست می آید و معروفیت منجر به فروش می شود. این روند به نوعی اثر گلوله برفی است. (استفاده از این استعاره از آنجا معمول شده‌است که وقتی یک گلوله برف کوچک در دامنه‌ای پوشیده از برف می‌لغزد، مقدار بیشتری برف به خود جذب کرده و همچنان که به پایین می‌غلتد باز برف بیشتری جذب کرده و بیش از پیش بزرگتر و سنگینتر می‌شود.)

 

 

24. snowed under = overwhelmed with work or responsibilities

وقت سر خاراندن نداشتن/ غرق شدن در کار

 

Don’t expect any help from them — they’re snowed under at the moment.

از اونها انتظار هیچ کمکی نداشته باش – اونها فعلا وقت سر خاراندن هم ندارن.

 

چند اصطلاح دیگر مربوط به زمستان

 

25. add fuel to the fire = cause a bad situation to become worse

دامن زدن به آتش /هیزم آنش را زیاد کردن

 

Rather than providing a solution, their statements merely added fuel to the fire.

اظهارات اونها به عوض این که به یافتن یک راه حل کمک کنه، بیشتر دامن به آتش زد.

 

winter idiom 2 - drzaban

26. as snug as a bug (in a rug) = very  cosy  and comfortable

راحت و آسوده، گرم و نرم

 

Alan: Are you warm enough?

الِن: به اندازه کافی گرم هستی؟

Jane: Yes, I’m as snug as a bug in a rug.

 

جِین: بله، جای من گرم و نرمه.

 

27. brass monkey weather(also known by a ruder version) = extremely cold

فوق العاده سرد

 

I’m so sick of the brass monkey weather this winter—I’ve been constantly cold for months!

امسال زمستون واقعا از سرمای شدید به تنگ اومدم – الان ماههاست که مرتب سرما می خورم!

 

امیدواریم از این 14 اصطلاح کاربردی لذت برده باشید. در بخش نظرات برایمان بنویسید که از کدام یک از این اصطلاحات گفته شده بیشتر لذت بردید؟ همچنین اگر اصطلاح دیگری مرتبط با موضوع این مقاله می شناسید برای ما و کاربران عزیزمان بنویسید

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.

 

می دانیم که انگلیسی زبانها به ویژه بریتانیایی ها خیلی دوست دارند در گفتگوهای روزمره خود راجع به آب و هوا صحبت کنند. بر این اساس در این مقاله به آموزش مجموعه ای از اصطلاحات کاربردی درباره زمستان می پردازیم تا با یادگیری و کاربرد این اصطلاحات گرمای اشتیاقتان برای یادگیری بیشتر شود.

 

توجه کنید که مانند اغلب اصطلاحات انگلیسی این عبارات نیز اصلا ارتباطی به زمستان ندارند!

 

همانطور که می دانید مفهوم کلی یک اصطلاح با معنای تک تک کلمات فرق می کند. مثلا اصطلاح raining cats and dogs یعنی “مثل دم اسب باران باریدن”. که کنایه از بارش شدید باران است. اما، وقتی معنای تک تک کلمات را در این اصطلاح بررسی می کنیم ترجمه آن می شود ” باریدن گربه و سگ!  که طبیعتا بی معناست.” نمونه های خیلی بیشتر از این دسته اصطلاحات را می توانید در آموزشهای یک دقیقه ای دکتر زبان مشاهده کنید.

 

و اما می پردازیم به معرفی اصطلاحات در این آموزش:

 

خلاص شدن از شر سرما

1. break into a cold sweat= suddenly become very scared about something

(از ترس) عرق سرد به تن نشستن(زهره ترک شدن)

 

Drops in stock market prices have investors breaking out into a sweat.

افت قیمت ها در بازار سهام باعث ترس سرمایه گذاران شده است.

 

2. cold comfort= poor or inadequate consolation

دل خوش کُنَک، تسکین جزیی و کم

 

The good news about the economy is cold comfort to people who have lost their jobs.

اخبار خوب اقتصادی برای کسانی که کارشان را از دست داده اند دل خوش کنکه.

 

3. give someone the cold shoulder= be intentionally unfriendly to someone

کم محلی کردن به

 

Something’s happened and I don’t know what it is, but he’s giving me the cold shoulder.

یه چیزی شده و من نمی دونم چیه، اما اون بهم بی محلی می کنه.

 

4. go cold turkeycome off drugs abruptly rather than gradually

یکباره مواد مخدر را کنار گذاشتن

 

The addicts endanger their life if they go cold turkey. It should be done according to a schedule and under medical care.

اگر معتادان یکباره مواد مخدر را کنار بگذارند زندگیشان به خطر میافته.این کار باید بر اساس برنامه ریزی و تحت نظر پزشک انجام بشه.

 

winter idiom - drzaban

5. have (or get) cold feet= suffer loss of nerve or confidence

مردد شدن(دو به شک شدن)

 

I always have cold feet when I want to make the most important decisions so I always consult with my father.

وقتی میخواهم مهمترین تصمیمات را بگیرم، همیشه مردد میشم، بنابراین همیشه با پدرم مشورت میکنم.

 

6. in cold blood= without feeling or mercy

با بی رحمی

 

She had been murdered in cold blood.

او با بی رحمی به قتل رسیده بود.

 

7. in the cold light of daythink about something clearly, without emotions

منطقی و بدون احساسات فکر کردن

 

The next morning, in the cold light of day, Sarah realized what a complete idiot she had been.

صبح روز بعد، وقتی سارا نشست و منطقی فکر کرد فهمید که چه آدم نادانی بوده.

 

8. left out in the coldexcluded or ignored

 

محروم ، کنار گذاشته شده(طرد شده)

 

Everyone had something to do or somewhere to go. I felt left out in the cold.

هر کسی یه کاری داره انجام بده یا جایی داره که بره. من احساس می کنم طرد شدم.

 

9. out cold= completely unconscious

کاملا بیهوش

 

I was out cold when they took me to the hospital.

وقتی منو به بیمارستان رسوندن کاملا بیهوش بودم.

 

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن - دکتر زبان

10. pour/throw cold water onbe discouraging or negative

 

آیه یاس خواندن

 

You’re always throwing cold water on my suggestions.

همیشه هر پیشنهادی می دم آیه یاس می خونی.

 

11. run hot and cold= be unable to make up one’s mind

سردرگم و گیج بودن

 

The boss has been running hot and cold about whether or not we’re going through with this project.

رئیس هنوز در خصوص این که آیا می تونیم این پروژه را انجام بدیم یا نه سردر گمه.

 

 

یخبندان شدید

12. a freeze on (doing something)= a temporary stop to something

به طور موقت چیزی را متوقف/ تعطیل کردن

 

The company put a freeze on hiring as soon as they took us over.

به محض این که شرکت کنترل ما را به دست گرفت استخدام را متوقف کرد.

 

13. freeze one’s blood= fill one with feelings of fear or horror

حسابی کسی را ترساندن(زهره ترک کردن)

 

When we were camping last weekend, we heard a scream in the night that froze our blood.

هفته قبل که اردو رفته بودیم، شب هنگام صدای جیغی شنیدیم که زهره ترک شدیم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن - دکتر زبان

14. freeze someone out= isolate someone socially

 

با کسی سرد برخورد کردن، کسی را (از نظر اجتماعی) محدود کردن

 

During a banquet, she completely froze her husband out.

در طول مهمانی، اون اصلا شوهرش رو آدم حساب نمی کرد.

 

حتما قسمت دوم این مقاله را بخوانید!

 

 

 

 

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

در مقاله قبلی به معرفی 5 راهکار پرداختیم تا بتوانید اصطلاحات مربوط به تلفن را بهتر یاد بگیرید. همین طور برای مراحل مختلف تلفن زدن یک سری جملات کلیدی معرفی کردیم. در این مقاله ادامه این جملات کاربردی را با هم بررسی می کنیم.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

در مقاله قبلی به معرفی 5 راهکار پرداختیم تا بتوانید اصطلاحات مربوط به تلفن را بهتر یاد بگیرید. همین طور برای مراحل مختلف تلفن زدن یک سری جملات کلیدی معرفی کردیم. در این مقاله ادامه این جملات کاربردی را با هم بررسی می کنیم.

 

مشکلات مرتبط به تلفن
اگر متوجه صحبتهای فرد تماس گیرنده نمی شوید صادقانه و فورا این مطلب را عنوان کنید. درغیر این صورت ممکن است بخشی از اطلاعات مهم را از دست بدهید! اغلب افراد از صداقت شما قدردانی کرده و خوشحال خواهند شد مجددا موارد خواسته شده را تکرار کنند.

 

حالت رسمی

‘I’m afraid I can’t hear you very well’                  .ببخشید  نمی توانم صدای شما را خوب بشنونم

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

‘Would you mind speaking up a bit please?’          ممکنه  کمی بلندتر صحبت کنید؟

 

 

I’m afraid my English isn’t very good , could you speak slowly please?’

ببخشید  انگلیسی من خیلی خوب نیست، می توانید لطفا آرام صحبت کنید ؟

 

‘Could you repeat that please?’                           امکان داره دوباره تکرار کنید؟

 

حالت غیر رسمی

‘Sorry, I didn’t catch that’                                  .متاسفم، متوجه نشدم

 

 

‘Say that again please?’                                     لطفا دوباره بگین ؟

 

 

 ‘I can’t hear you very well’                    .نمی توانم صدای شما راخیلی خوب بشنوم

 

 

‘Sorry, this line is quite bad’                              .متاسفم، این خط خیلی بده

پیغام گذاشتن/ پیغام گرفتن

 

در صورتی که  فردی که با او تماس می گیرید در دسترس نیست، آماده گذاشتن پیغام باشید. این پیغام می تواند به صورت صوتی باشه. حتما شماره تماس خود را اعلام کنید تا فرد مورد نظر بتواند با شما تماس بگیرد.

 

حالت رسمی

‘Can I take your name and number please?’               آیا می توانم اسم و شماره شما رابگیرم؟

 

 

‘Can I leave a message please?’                                       آیا می توانم پیغام بگذارم؟

 

 

 ‘Could you please ask ___ to call me back?’          می توانید لطفا از ___ بخواهید با من  تماس بگیرن؟

 

 

 ‘Could you spell that for me please?’                        می توانید لطفا آن را برای من هِجی کنید ؟

 

 

 ‘Can I just check the spelling of that please?’                  می توانم لطفا دیکته ی آن را چک کنم؟

 

حالت غیررسمی

‘I’ll ask him to ring you when ___ gets back’

از ایشون می خواهم که وقتی ___  برگشت با شما تماس بگیره.

 

 ‘Could you tell ___ that I called please?’

می توانید لطفا به  ___ بگین که من تماس گرفتم؟

 

 ‘I’ll let ___ know that you rang’

به___ می گم که شما تماس گرفتین.

 


خداحافظی کردن

این قسمت ساده ترین بخش مکالمه است! کافی است مودبانه و دوستانه صحبت کنید.

 

حالت رسمی

‘Thank you for calling’                             .ممنون از اینکه تماس گرفتین

 

 

 ‘Have a good day’                                      .روز خوبی داشته باشین

 

 

‘Goodbye’                                                           خدانگهدار

 

 

Thank you very much for your help.           .از کمک شما خیلی سپاسگزارم

 

 

Thank you for your time.                          .ممنون بخاطر وقتی که گذاشتید

 

حالت غیررسمی

‘Bye!’                                   خداحافظ

 

 

‘Talk soon’                   به زودی صحبت می کنیم

 

 

‘Speak to you again soon’       به زودی مجددا با شما صحبت  می کنم

 

 

 

رعایت ادب را فراموش نکنید!

رعایت ادب هنگام صحبت با تلفن بسیار مهم است. سعی کنید از عباراتی مثل  “could you” و “would you like to” استفاده کنید. برای درخواست کردن حتما از “please ” استفاده کنید. فراموش نکنید که مکالمه را با “متشکرم و خداحافظ ” به پایان برسانید.

 

حتما یادداشت کنید!

اگر بابت انگلیسی صحبت کردن پشت تلفن نگران و مضطرب هستید و یا کسی را که با او صحبت می کنید نمی شناسید ، بهتر است متن کوتاهی از آنچه می خواهید بگویید را بنویسید. به این ترتیب هنگام صحبت کردن  تمرکز فکری بیشتری داشته و آرامش بیشتری خواهید داشت!

 

 

13 اصطلاح رایج  هنگام تلفن زدن

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

1. hold on            چند لحظه گوشی دستتون

‘Could you hold on a moment please?’         می شه لطفاً یک  لحظه گوشی را نگه دارید ؟

 

 

2. hang on                       صبر کنید

‘Could you hang on a moment please?’                می توانید یک لحظه صبر کنید؟

 

 

3. put (a call) through         وصل کردن تماس

‘I’m just going to put you through now.’         .همین الان شما را وصل می کنم

 

 

4. get through                       وصل شدن به

 ‘I can’t get through to his line at the moment, could you call back later please?’

در حال حاضر نمیتوانم شما را به خط ایشون وصل کنم، میتونید بعداً دوباره تماس بگیرید؟

 

5. hang up                             قطع کردن

‘I think the operator hung up on me, the line just went dead!’

من فکر می کنم اپراتور تلفن را روی من قطع کرد،الان خط قطع شد!

 

6. call up                          تماس گرفتن

I’ll call up the theatre, and find out about tickets.

با سالن تئاتر تماس گرفتم و در مورد بلیط ها اطلاعات گرفتم.

 

7. call back             (تماس گرفتن (در پاسخ به یک تماس

‘I’ll ask him to call you back, when he gets home.’

وقتی به خونه برگشت بهش می گم با شما تماس بگیره.

 

8. pick up                 (برداشتن گوشی (جواب دادن تلفن 

‘No one is picking up, maybe they’re not at home.’

هیچ کسی گوشی رو برنمیداره ، شاید خانه نیستند.

 

9. get off (the phone)          تمام کردن صحبت با تلفن

 

 ‘When he gets off the other phone, I’ll pass on your message.’

وقتی صحبتش با اون یکی تلفن تمام شد، پیام شما را بهشون می دم.

 

10. get back to (someone)       (تماس گرفتن با کسی (در جواب تماس

 ‘When do you think she’ll be able to get back to me?’

فکر میکنید  کی میتونن با من تماس بگیرن؟

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

11. cut off                                      قطع کردن تماس

 ‘I think we got cut off, I can’t hear her anymore.’

فکر می کنم تماس قطع شد، دیگه نمی تونم صداشو بشنوم.

 

12. switch off/turn off                   خاموش کردن

‘Sorry you couldn’t get through to me. My phone was switched off, because the battery had died.’

متاسفم که نتوانستی باهام تماس بگیری. تلفنم  خاموش شد چون باتریش تمام شده بود.

 

13. speak up                           با صدای بلند صحبت کردن

‘I’m afraid I can’t hear you very well, could you speak up a little please?’

متاسفم  نمی توانم خیلی خوب صدای شما را بشنوم، ممکنه لطفا  کمی بلندتر صحبت کنید؟

 

کتاب اسپیکینگ تیک آف

پرکاربردترین جملات انگلیسی در زندگی روزمره

 

 

 

 

 

 

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت اول

شاید شما نیز بسته به شغل و حرفه خود نیازمند انگلیسی صحبت کردن با تلفن باشید. و البته ممکن است از این امر خیلی واهمه داشته باشید. وقتی دوچرخه سواری را آغاز کردید ابتدا بارها زمین خوردید اما پس از مدتی به راحتی و بدون فکر کردن دوچرخه سواری می کنید.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت اول

شاید شما نیز بسته به شغل و حرفه خود نیازمند انگلیسی صحبت کردن با تلفن باشید. و البته ممکن است از این امر خیلی واهمه داشته باشید. وقتی دوچرخه سواری را آغاز کردید ابتدا بارها زمین خوردید اما پس از مدتی به راحتی و بدون فکر کردن دوچرخه سواری می کنید.

 

انگلیسی صحبت کردن با تلفن نیز به همین صورت هست. اگر اصطلاحات کاربردی مرتبط با تلفن زدن را یاد بگیرید و به اندازه کافی تمرین کنید می توانید راحت تر این کار را انجام دهید.

قبل از این که به آموزش اصطلاحات کاربردی برای تلفن زدن بپردازیم ابتدا به معرفی 5 راهکار ساده می پردازیم که با کمک آنها می توانید این اصطلاحات را راحت تر یاد گرفته و برای صحبت کردن از تسلط کافی برخوردار باشید. حتما قسمت دوم این مقاله را هم دنبال کنید.

 

1. از اشتباه کردن نترسید.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی - قسمت اول

اولین باری که شروع به استفاده از این اصطلاحات در پشت تلفن می کنید، همیشه یک سری اشتباه خواهید کرد. که این امر در اوایل یادگیری هر مطلب جدید کاملا طبیعی است.

یادتان باشد با هر اشتباه بیشتر یاد خواهید گرفت. این نکته را هم بدانید که افرادی که قرار است با آنها صحبت کنید به اشتباهات شما واقف بوده و سعی می کنند به شما کمک کنند.

 

2. از اشتباهات خود درس بگیرید.

هر بار که مکالمه شما تمام می شود اشتباهات خود را یادداشت کنید. در  صورت امکان سعی کنید مکالمه خود را ضبط کنید. بعدا به آن گوش کنید و اشتباهات خود را تصحیح کنید.

 

3. هر روز سعی کنید از سه اصطلاح در مکالمات خود استفاده کنید.

سعی کنید هر روز سه تا از اصطلاحات زیر را تمرین کنید. چون در غیر این صورت در ذهن شما باقی نمی مانند و به لغات غیر فعال (passive vocabulary) مغز شما تبدیل می شوند – یعنی موقعی که این لغات را می شنوید قادرید آنها را بخاطر بیاورید اما نمی توانید بلافاصله از آنها استفاده کنید.

اگر امکان استفاده از این اصطلاحات را در مکالمات واقعی ندارید سعی کنید با استفاده از آنها یک سری مکالمات خیالی بنویسید تا ناچار به استفاده از آنها شوید. یادتان باشد استفاده از کلمات جدید باعث یادگیری کلمات جدید می شود!

 

4. مفاهیم جدید گرامر را در مکالمات تلفنی تمرین کنید.

با روشی که در بالا توضیح دادم می توانید به تمرین گرامر نیز بپردازید. هر بار که با یک ساختار گرامری جدید برخورد می کنید آن را نوشته  سپس مثالهای خود را بنویسید و آنها را در محل کار تمرین کنید! به مثالهای زیر توجه کنید.

 

افعال مُدال:

  • Could I ask who’s calling, please?
  • How may I help you?

 

افعالی که به “-ing” ختم می شوند:

  • Do you mind waiting a few minutes?
  • Thanks for calling.

 

افعالی که بعد از آنها مصدر به کار می رود:

  • I’m calling to clarify
  • I’d like to leave him a message.
  • When is a good time to call?

 

5. با یکی از دوستان خود به تمرین مکالمه بپردازید.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی - قسمت اول

اصطلاحات زیر را با صدای بلند بخوانید یا طی یک مکالمه تلفنی با دوستتان آنها را تمرین کنید. اگر کسی نیست می توانید به تنهایی آنها را تمرین کنید. خواندن با صدای بلند به تقویت تلفظ شما کمک بسیار می کند. با ضبط کردن صدای خود می توانید اشکالات خود را متوجه شوید.

حالا به مراحل مختلف تماس و معرفی جملات کاربردی در دو حالت رسمی و غیر رسمی می پردازیم.

 

معرفی/تماس گرفتن

 

اگر هنگام پاسخ به یک تماس کاری خود را معرفی کنید یا اگر فرد تماس گیرنده خود را معرفی نکند در هر دو صورت می توانید  با استفاده از عبارات  زیر از وی بخواهید خودش  را معرفی کند.

 

حالت رسمی

   ‘Hello’                                                              سلام

‘Good Morning’                                                 صبح بخیر

‘Good Afternoon’                                            بعد از ظهر بخیر

‘This is ___ speaking’                              .سلام…..هستم، بفرمایید

‘Could I speak to ___ please?’             میتونم لطفا با ……..صحبت کنم؟

‘I would like to speak to ___’                       .مایلم با…..صحبت کنم

‘I’m trying to contact ___’                           .می خوام با… صحبت کنم

 

حالت غیر رسمی

‘Hello’                                                                   سلام

‘Hi, it’s ___ here’                                       .سلام، من …. هستم

‘I am trying to get in touch with ___’        .می خوام با … صحبت کنم

‘Is ___ there please?’                                  آیا … تشریف دارن؟

دادن اطلاعات بیشتر

در تماسهای کاری عمدتا به ارایه اطلاعات بیشتر می پردازیم. البته ارایه اطلاعات بیشتر در مکالمات غیر رسمی نیز می تواند مفید باشد.

 

حالت رسمی

I am calling from ___                                      .از…تماس می گیرم

I’m calling on behalf of ___’                        . از طرف….تماس می گیرم

 

 

حالت غیر رسمی

‘I’m in the post office at the moment, and I just needed ___’

در حال حاضر در دفتر پست هستم و من نیاز دارم ….

 

صحبت کردن با یک فرد

اگر  به تلفن یک شخص یا به تلفن شرکت پاسخ می دهید شاید لازم باشد که از این عبارات استفاده کنید:

 

حالت رسمی

‘Hello, this is ___ speaking’                                 .سلام …. هستم، بفرمایید

‘___ speaking, how may I help you?’            هستم،چطور میتونم کمکتون کنم؟ …

 

حالت غیر رسمی

‘Hello, John’s phone’                                               .سلام ، جان هستم

 

 

درخواست برای اطلاعات بیشتر/تقاضا کردن

اگر با  شخص خاصی کار دارید، دراین صورت درخواست خود را در قالب یک سوال مودبانه بیان کنید.

اگر فقط  شماره داخلی آن فرد را می دانید ولی نام وی را نمی دانید نیز می توانید درخواست خود را در قالب یک سوال مودبانه بیان کنید. اگر تماس شما به منظور خاصی هست، سعی کنید بطور خلاصه آن را بازگو کنید.

 

حالت رسمی

May I ask who’s calling please?’                                                      ممکنه اسمتون رو بفرمایین ؟

‘Can I ask whom I’m speaking to please?’                     میتونم بپرسم با چه کسی صحبت می کنم؟

‘Where are you calling from?’                                                                 از کجا تماس می گیرید؟

‘Is that definitely the right name/number?’                                این نام / شماره درست شماست؟

‘Could I speak to someone who ___?’                                  می تونم با کسی  صحبت کنم که …؟

‘I would like to make a reservation please’                              .می خوام لطفا یک  رزرو انجام بدهم

‘Could you put me through to extension number ___ please?’

ممکنه لطفا من رو به شماره داخلی….وصل کنید؟

 

 

حالت غیر رسمی

‘Who’s calling please?’                                   شما لطفا؟

‘Who’s speaking?’                                  کی صحبت می کنه؟

‘Who is it?’                                                     شما؟

Whom am I speaking to?                    من با کی صحبت می کنم؟

 

درخواست از تماس گیرنده برای منتظر شدن/ انتقال تماس

اگر می خواهید فرد تماس گیرنده را به دیگری وصل کنید، حتما باید به آنها اطلاع دهید. صرفا به این علت که بدانند قرار است چه اتفاقی بیافتد. زیرا در غیر این صورت فکر می کنند که تماسشان قطع شده است.

اغلب هنگام وصل شدن به فرد دیگر این جمات را می شنوید:

 

حالت رسمی

‘Could you hold on a moment please’                              ممکنه لطفا یه لحظه گوشی را نگهدارید

‘Just a moment please’                                                                 یک لحظه لطفا

‘Hold the line please’                                                                 لطفا روی خط باشید

‘I’ll just put you through’                                                          الان شما رو وصل میکنم

‘I’ll just transfer you now’                                                  همین الان شما را وصل می کنم

 

حالت غیر رسمی

‘Hold on a minute’                                                                     یک لحظه گوشی

‘Just a minute’                                                                           یک لحظه گوشی

‘Okay, wait a moment please’                                     بسیار خب ، لطفا یک لحظه منتظر باشید

 

دادن اطلاعات منفی

اگر هنگام پاسخ  به تلفن قادر به کمک نیستید، می توانید از عبارات زیر استفاده کنید:

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی - قسمت اول

حالت  رسمی

‘I’m afraid the line is busy at the moment’                                        متاسفم ، در حال حاضر خط مشغوله

‘That line is engaged at the moment, could you call back later please?’

خط در حال حاضر مشغوله، ممکنه لطفا بعدا تماس بگیرید؟

 

 ‘I’m afraid ___’s busy at the moment, can I take a message?’

متاسفم ، در حال حاضر …. کار داره،میتونم پیغام تان را بگیرم؟

 

‘I’m sorry, he’s out of the office today’                                             متاسفم،او امروز بیرون از شرکته

‘You may have dialled the wrong number’                                      احتمالا شماره را اشتباه گرفته اید

 ‘I’m afraid there’s no one here by that name’                           متاسفم اینجا کسی به این نام  نداریم

 

 

حالت غیررسمی

‘Sorry, ___’s not here’                                                                                  متاسفم ،… نیستن

‘___ is out at the moment’                                                                          الان  …. بیرون هستن

 

 

کتاب اسپیکینگ تیک آف

پرکاربردترین جملات انگلیسی در زندگی روزمره

 

7 اشتباه مهلک در یادگیری انگلیسیشاید تا بحال از خود پرسیده باشید که چگونه می توان  به یک زبان آموز موفق تبدیل شد؟   چرا به ظاهر برخی زبان آموزان با استعداد هستند و برخی دیگر نسبت به بقیه سریعتر زبان را یاد می گیرند و زودتر به اعتماد به نفس می رسند؟ چرا تسلط به زبان انگلیسی به نظر تا این حد دشوار است؟ هر کسی که می تواند به یک زبان صحبت کند پس می تواند به دو زبان یا بیشتر نیز صحبت [...]

7 اشتباه مهلک در یادگیری انگلیسی

شاید تا بحال از خود پرسیده باشید که چگونه می توان  به یک زبان آموز موفق تبدیل شد؟

 

چرا به ظاهر برخی زبان آموزان با استعداد هستند و برخی دیگر نسبت به بقیه سریعتر زبان را یاد می گیرند و زودتر به اعتماد به نفس می رسند؟ چرا تسلط به زبان انگلیسی به نظر تا این حد دشوار است؟ هر کسی که می تواند به یک زبان صحبت کند پس می تواند به دو زبان یا بیشتر نیز صحبت کند! این توانایی مختص انسان است و تقریبا در صورتی که محیط لازم را ایجاد کنیم می توان به هر زبان دومی صحبت کرد.

 

مشکل اینجاست که بسیاری از زبان آموزان مرتکب هفت اشتباهات رایج می شوند. زبان آموزان موفق این اشتباهات را مرتکب نمی شوند. اشتباهاتی که شما نیز باید مراقب باشید مرتکب نشوید عبارتند از:

 

  • هیچگاه به معلم یا کتاب تکیه نکنید. شما باید یک زبان آموز مستقل باشید!

 

  •  بر ناتوانی های خود تمرکز نکنید؛ بلکه فقط بر توانایی های خود تمرکز کنید!

 

  • به اینکه رسیدن به مرز تسلط چه مقدار زمان نیاز دارد فکر نکنید؛ سعی کنید از سفر یادگیری لذت ببرید!

 

  • اگر بلافاصله پاسخ به ذهنتان نرسید نا امید نشوید؛ عجله نکنید و سوالات فراوان بپرسید!

 

  • سعی نکنید بی عیب و نقص باشید؛ سعی کنید پیشرفت کنید و با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید!

 

  • انگلیسی را هدف اصلی خود قرار ندهید؛ از انگلیسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف زندگی تان بهره ببرید!

 

  • از بهانه تراشی هایی مثل “وقت ندارم.” دست بردارید. فقط با صرف روزانه ۱۵ دقیقه مطالعه متمرکز می توانید انگلیسی خود را بهبود ببخشید!

drzaban.com

همانطور که گفتم هر فردی که قادر به صحبت کردن یک زبان نباشد می تواند زبان دوم را نیز یاد بگیرد. این توانایی منحصر به فرد انسان است و اگر با متد صحیح به یادگیری بپردازید قطعا می توانید یک زبان دوم را یاد بگیرید. ما به شما ایمان داریم. پس شما هم به خودتان ایمان داشته باشید!

 

 در پایان این مقاله می خواهیم ببینیم چگونه انگیزه خود را حفظ کنیم؟

برای اغلب زبان آموزان حفظ انگیزه کار بسیار دشواری است. این افراد اغلب با انگیزه بالا شروع به یادگیری می کنند اما پس از مدت کوتاهی انگیزه آن ها کاهش می یابد.

 

برای این که بتوانید دائما انگیزه خود را حفظ کنید چهار راهکارحفظ انگیزه از تونی رابینز استاد موفقیت در حوزه فردی را به شما معرفی می کنم. امیدوارم شما نیز این راهکارها را در زمینه یادگیری زبان انگلیسی بکار بگیرید. قول می دهم به کار گیری این اصول می تواند تفاوت بسیاری در میزان یادگیری و پیشرفت شما ایجاد کند.

 

 راهکار اول: دائما ذهن خود را با ورودی های مثبت (مطالبی که از طریق گوش یا چشم به ذهن وارد می شوند.) پر کنید.
اغلب ما دائما به طور خودکار در حال تولید افکار منفی هستیم. و اگر برای مبارزه با این افکار منفی کاری انجام ندهیم خسته می شویم. وقتی ذهن خودتان را با ورودی های مثبت پر می کنید فورا متوجه اثر آن شده و حس مثبت و خوش بین تری پیدا می کنید. موسیقی های فوق العاده، کتاب، ویدئوهای انگیزشی و .. می توانند در این زمینه به شما کمک کنند.

 

 راهکار دوم:  به بدن خود انرژی دهید.

drzaban.com

بدن و ذهن ما به یکدیگر مرتبط اند. اگر بی انگیزه شویم خسته و تنبل شده در نتیجه باید ورزش کنیم. ورزش در بالا بردن انگیزه و انرژی بدن بسیار موثر است. اگر بی انگیزه هستید کمی پیاده روی کنید. یا تمرینات یوگا یا هر ورزش دیگر را انجام بدهید.

 

 راهکار سوم:  پیرامون خود را با افراد مثبت پر کنید.
جیم ران که یکی از بزرگترین اساتید موفقیت است معتقد است ما میانگین ۵ نفری هستیم که با آنها بیشترین ارتباط را داریم. اگر این افراد افرادی مثبت و موفق هستند ما هم موفق و مثبت خواهیم بود.

 

پس به دنبال افرادی باشید که به شما انگیزه بدهند. اگر چنین دوستانی ندارید می توانید در سمینارهای موفقیت شرکت کنید و با افراد مثبت آشنا شوید. می توانید عضو انجمن هایی شوید که دائما از آنها انگیزه بگیرید. مثلا یک گروه تلگرامی اختصاصی در دوره مکالمه آنلاین فرمول ۱ داریم که افراد دائما به یکدیگر انگیزه می دهند و انرژی می گیرند.

 

از آنجایی که انگیزه و مثبت اندیشی امری است مُسری، به همین دلیل روحیه افراد به سرعت بالا می رود. اگر فردی را می بینید که در زبان انگلیسی بسیار قوی است و با اعتماد به نفس به انگلیسی صحبت می کند، ببینید چه کارهایی انجام داده که به این درجه از مهارت رسیده و سعی کنید آن موارد را تقلید کنید. وقت خود را بیشتر با افرادی که زبان انگلیسی آن ها قوی است بگذرانید تا شما هم به همان نقطه مشابه برسید.

 

یادتان باشد هیچ چیزی مخرب تر از نشست و برخواست با افراد منفی نیست. حتی حضرت حافظ نیز در بیتی اهمیت دوست را این چنین بیان می کند:

 دریغ و درد که تا این زمان ندانستم             که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

 

پس سعی کنید افراد منفی گرا را از زندگی خود حذف کنید یا حداقل زمان ممکن را با آنها بگذرانید و افراد مثبت را جایگزین آن ها کنید.

 

 راهکار چهارم: به یک نفر کمک کنید.

drzaban.com
سعی کنید ذهنیت آن ها را بهتر کنید. سعی کنید آموخته های خود را به آن ها آموزش دهید تا آنها نیز یاد بگیرند. زیرا زکات علم نشر آن است. مثلا در انجمن ها شرکت کنید و به دیگران دانسته های خود را آموزش دهید. به این صورت با آموزش بیشتر، خودتان هم بیشتر یاد می گیرید و از طرفی حس بهتری نسبت به خود پیدا می کنید. در نتیجه انرژی و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر موفقیت در یادگیری زبان انگلیسی پیدا می کنید.

 

امیدوارم با بکار گیری نکات گفته شده هر روز یک گام در مسیر یادگیری زبان از دیگران جلوتر باشید. لطفا اولین کسی باشید که نظر خود را در این صفحه برای ما و کاربرانمان درج می کنید.

بهره وری 100 درصدی از محتوا در یادگیری انگلیسیاحتمالا شما نیز از انبوه اطلاعاتی که در رسانه های اجتماعی با آن رو به رو می شوید دچار سر در گمی شده اید. هزاران مطلب انگلیسی که روزانه در رسانه های مختلف اجتماعی منتشر می شوند. آدم می ماند که برای  بیشترین بهره برداری از محتواهای موجود در انگلیسی از کجا باید شروع کرد. در این جا به معرفی ۴ راه کار برای استفاده بهینه از محتواهای مربوط به یادگیری زبان انگلیسی می پردازیم.   اول: الویت های خود [...]

بهره وری 100 درصدی از محتوا در یادگیری انگلیسی

احتمالا شما نیز از انبوه اطلاعاتی که در رسانه های اجتماعی با آن رو به رو می شوید دچار سر در گمی شده اید. هزاران مطلب انگلیسی که روزانه در رسانه های مختلف اجتماعی منتشر می شوند.

آدم می ماند که برای  بیشترین بهره برداری از محتواهای موجود در انگلیسی از کجا باید شروع کرد. در این جا به معرفی ۴ راه کار برای استفاده بهینه از محتواهای مربوط به یادگیری زبان انگلیسی می پردازیم.

 

اول: الویت های خود را مشخص کنید.

الویت یادگیری شما در زبان انگلیسی کدام یک از حوزه های رایتینگ، لیسنینگ، اسپیکینگ و ریدینگ است؟ آیا واقعا همه مطالبی که در این رسانه ها منتشر می شود متناسب با هدف شما هست؟ یا فقط باعث می شوند که وقتتان هدر برود؟ پس سعی کنید ۸۰ درصد زمان خود را به استفاده از مطالبی بپردازید که شما را در رسیدن به اهدافتان کمک کند.

 

 دوم: رژیم محتوا بگیرید.


ایمیل، گوشی موبایل و کامپیوتر خود را از شر مطالب اضافه خلاص کنید. هیچ چیز مانند فیس بوک قاتل زمان نیست. مثلا بعضی اوقات می خواهم برای چند دقیقه فیس بوک خود را چک کنم ناگهان متوجه می شوم که ۳۰ دقیقه ارزشمند خود را در فیس بوک تلف کرده ام. سعی کنید از فیس بوک و رسانه های دیگر فقط برای یادگیری انگلیسی استفاده کنید. برای لغو عضویت ایمیل های اضافی خود می توانید از ابزار کاربردی unroll.me استفاده کنید.

 

 سوم: هر دو یا سه هفته یک بار از یک محتوای متفاوت استفاده کنید.
دائما محتواها را تغییر دهید تا خسته نشوید. البته اگر از محتوا و دوره لذت می برید نیازی به این کار نیست. همیشه از محتوایی استفاده کنید که حداقل ۷۵ درصد آن را بفهمید.

 

 چهارم: یک محصول یا دوره آموزشی بخرید.

purchase - drzaban
وقتی بابت یک محصول یا دوره پول پرداخت می کنید. انرژی بیشتری برای یادگیری با آن دوره یا محصول صرف می کنید. محتواهای رایگان باعث می شود که برای آن ها انرژی صرف نکنیم. اگر خواهان بیشترین استفاده از یک دوره یا محصول آموزشی هستید باید ابتدا برای آن هزینه کنید و دوم در حفظ و نگهداری آن کوشا باشید.

 

تا در دنیای کوانتومی انرژی عظیمی برای خود ذخیره کنید. یادتان باشد با کپی و ارسال دوره ای که بهای آن را پرداخته اید اثر انرژیکی و کوانتای آموزشی آن محصول یا دوره را در زندگی خود کاهش می دهید. و این یک قانون ثابت و غیر قابل انکار در این جهان هستی است.

 

اگر می خواهید به صحت این قانون پی ببرید کافی است نیم نگاهی به هارد کامپیوتر و کانال های مختلف تلگرامی گوشی خود بیاندازید و ببینید چقدر محتوای ارزشمند بلااستفاده ذخیره کرده اید به امید روزی که وقت پیدا کنید تا از این محتواها استفاده کنید. ولی احتمالا سال ها می گذرد که هنوز زمان کافی را پیدا نکرده اید. و قطعاا این زمان هرگز فرا نخواهد رسید.

چرا؟ پاسخ ساده است. زیرا بهایی برای آن پرداخت نکرده اید. همین کتابی که در حال خواندن آن هستید به دلیل این که هزینه آن را پرداخت کرده اید دارای اثربخشی بیشتری برای شماست تا فردی که این کتاب را به رایگان استفاده می کند. پس با حفظ و مراقبت از دوره ها و محصولات آموزشی برکت و اثربخشی آن ها را در زندگی خود متجلی کنید.

 

و حالا ببینیم چگونه می توانیم یک زبان آموز به روز باشیم؟
بسیاری از زبان آموزانی که در متدهای سنتی مدارس تربیت شده اند احساس می کنند که بین آنها و افراد بومی زبان فاصله بسیار زیادی وجود دارد. کتابهای آموزش زبان عمدتا دارای سیستمی قدیمی و خشک هستند. برای این که هوشمند و به روز به نظر برسید این موارد را در نظر بگیرید:
– سریالهای تلوزیونی روز را ببینید.

– در چت های آنلاین و رسانه های اجتماعی شرکت کنید.

– یک خواننده یا ستاره سینما را انتخاب کنید و جملات کلیدی آنها را تکرار کنید.

 

آواتار (قهرمان) انگلیسی خود را خلق کنید!
یک ستاره پاپ، ستاره سینما، ورزشکار یا هر فرد دیگری که دوست دارید انتخاب کنید. سپس کلیپ های این فرد را در یوتیوب پیدا کنید و به نحوه صحبت کردن او به دقت توجه کنید.

سعی کنید تکیه کلامهای این افراد را دقیقا کپی کنید و در مکالمات خود استفاده کنید. به نحوه زبان بدن این افراد نیز دقت کنید. سرعت صحبت کردن آنها را کپی کنید. هنگامی که به انگلیسی صحبت می کنید فرض کنید که همین قهرمان انگلیسی خودتان هستید. این روش اعتماد به نفس شما را بسیار افزایش می دهد!

تنها نکته مهم برای یادگیری زبان انگلیسیاگر بخواهیم برای یادگیری انگلیسی فقط روی یک چیز تمرکز کنیم آن مورد کدام است؟ چگونه می توانیم بیاندیشم و در زبان انگلیسی قدرتمند شویم؟   اخیرا کتابی خواندم تحت عنوان “The One Thing” نوشته گری کلر و جی پاپاسان. این دو نفر در زمینه املاک فعالیت می کنند و بسیار موفق هستند و تا به حال کتاب های زیادی نوشته اند. خلاصه این کتاب این است که برای موفق شدن فقط روی یک چیز تمرکز کنید. در این کتاب [...]

تنها نکته مهم برای یادگیری زبان انگلیسی

اگر بخواهیم برای یادگیری انگلیسی فقط روی یک چیز تمرکز کنیم آن مورد کدام است؟ چگونه می توانیم بیاندیشم و در زبان انگلیسی قدرتمند شویم؟

 

اخیرا کتابی خواندم تحت عنوان “The One Thing” نوشته گری کلر و جی پاپاسان. این دو نفر در زمینه املاک فعالیت می کنند و بسیار موفق هستند و تا به حال کتاب های زیادی نوشته اند. خلاصه این کتاب این است که برای موفق شدن فقط روی یک چیز تمرکز کنید. در این کتاب راهکارهایی ارائه می شود تا بدانیم روی چه چیزی باید تمرکز کنیم و چطور تمرکز خود را از دست ندهیم.

the one thing
اولین درسی که در این کتاب یاد می گیریم این است که بزرگ فکر کنیم. زیرا اگر اینگونه فکر نکنیم موقعیت های زیادی را از دست خواهیم داد. دومین درسی که در این کتاب ارائه می شود بر اساس جمله ای از مارک تواین است که می گوید: “راز جلو زدن از دیگران این است که شروع کنید. و راز شروع کردن این است که کارهای بزرگ را به بخش های کوچک و قابل کنترل تقسیم کنید آنگاه با اولین بخش شروع کنید.

 

” بنابراین سوال اصلی در این کتاب این است که: تنها کاری که می توانم انجام دهم چیست؟ کاری که با انجام آن انجام کارهای دیگر آسان و غیر ضروری شود؟”

 

آخرین درسی که از این کتاب یاد می گیریم این است که هرج و مرج و به هم ریختگی را بپذیریم. باید اعتماد و ایمان خود را حفظ کنید و بپذیرید که اگر روی ضروری ترین موارد تمرکز کنید بقیه آشوب های زندگی به مراتب آسان تر خواهد شد.

 

پس نباید به خاطر ترس از مشکلات و هرج و مرج های دیگر از تمرکز و انجام کارهای فوری بترسیم. به طور کلی ۴ مرحله زیر را باید انجام دهید:
۱. به آینده خود فکر کنید و آینده دلخواه خود را در ۵ یا ۱۰ سال آینده تصور کنید.

۲. پروسه رسیدن به این نقطه را به وضوح تصور کنید. ببینید برای رسیدن به این هدف چه عادت ها و مهارت هایی را باید فرا بگیرید.

۳. هر روز از خودتان این سوال مهم را بپرسید: امروز تنها کاری که می توانم انجام دهم تا همه چیز آسان تر شود چیست؟

۴. به ایده های بزرگ خود اعتماد کنید. ایمان داشته باشید که با انجام کارهای درست به اهداف خود خواهید رسید و هیچ مانعی نمی تواند شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد. یاد بگیرید کارها را به دیگران واگذار کنید. الویت بندی کنید و به این مسیر ایمان داشته باشید و هرگز تردید نکنید.

 

بیاندیشید و در انگلیسی قدرتمند شوید.
ناپلئون هیل نویسنده معروف کتاب بیاندیشید و ثروت مند شوید گزارشگر ماهری بود. او حدودا ۱۰۰ سال پیش با بیش از ۵۰۰ فرد موفق در خصوص راز موفقیتشان مصاحبه کرد و حاصل این مصاحبه کتابی است که امروزه نیز جزو پر فروش ترین کتاب های دنیاست.

think and grow rich

ناپلئون هیل برای ثروتمند شدن و نیز موفقیت در زندگی فردی یک دستور العمل شش مرحله ای ارائه می دهد. من این دستورالعمل ها را مرتبط با یادگیری زبان ساخته ام که در ادامه به توضیح آن ها می پردازم.

 

قدم اول: خواسته های خود را دقیقا مشخص کنید. آیا می خواهید پولدار شوید؟ مقدار این پول دقیقا چقدر است؟

 

قدم دوم: مشخص کنید که در ازای این پول می خواهید دقیقا چه چیزی بدهید. از زمان خود هزینه می کنید؟ از خوشی های زودگذر چشم می پوشید؟ یادتان باشد هیچ چیزی رایگان نیست. هر چند خیلی افراد سعی می کنند که یک شبه راه صد ساله را طی کنند.

 

قدم سوم: زمان دقیق را برای رسیدن به خواسته خود مشخص کنید. به این ترتیب خود را محدود به آن بازه زمانی کرده و دقیقا روی موارد ضروری تمرکز می کنید. یادتان باشد هر کاری در همان بازه زمانی که برای آن مشخص می کنیم به اتمام می رسد. مثلا یک هفته، یک ماه، یک سال یا … . برای مشخص کردن بازه زمانی واقع بین عمل کنید. نه بیش از حد بازه زمانی را کم و نه بیش از حد زیاد در نظر بگیرید.

 

قدم چهارم: برای رسیدن به هدفتان یک برنامه طراحی کنید و سریعا شروع به کار کنید. هیچگاه منتظر شرایط و زمان ایده آل نشوید زیرا هرگز فرا نخواهد رسید. با گام های کوچک شروع کنید.

 

قدم پنجم: همه موارد بالا را روی کاغذ بنویسید.

 

قدم ششم: هر روز قبل از خواب و بلافاصله پس از بیدار شدن نوشته خود را با صدای بلند بخوانید. زیرا باید به خودتان یادآور شوید که دقیقا به دنبال چه هستید.

 

و اما این شش گام کاربردی را برای یادگیری زبان به این صورت به کار بگیرید:
قدم اول: دقیقا مشخص کنید که می خواهید در زبان انگلیسی به چه هدفی برسید. گفتن این که می خواهم انگلیسی را خوب یاد بگیرم کافی نیست. باید دقیقا مشخص کنید که می خواهید دقیقا در چه موقعیتی با اعتماد به نفس به انگلیسی صحبت کنید. در محل کار، دانشگاه، یا سفر.

 

قدم دوم: در ازای این هدف حاضرید چه فداکاری انجام دهید؟ آیا حاضرید از برخی از فعالیت های خاص خود بگذرید و آن زمان را صرف یادگیری انگلیسی کنید؟ آیا حاضرید ترس از صحبت کردن را کنار بگذارید؟ باید از منطقه امن خود خارج شوید تا پیشرفت کنید.

 

قدم سوم: برای خود محدودیت زمانی مشخص کنید. دقیقا تا چه زمانی باید به هدف خود برسید؟ البته یادتان باشد این بازه زمانی نباید بیش از حد کوتاه یا طولانی باشد. حداقل چند ماه برای رسیدن به این هدف در نظر بگیرید زیرا یادگیری زبان یک شبه اتفاق نمی افتد.

 

مرحله چهارم: این مرحله دشوارترین مرحله است. در این مرحله باید یک برنامه طراحی کنید و بلافاصله با گام های کوچک شروع کنید.  شاید بخواهید یک مدرس حرفه ای، کلاس مناسب، یا دوره مکالمه آنلاین یا هر منبع دیگری را پیدا کنید. کسی را پیدا کنید که در صورت نیاز به شما کمک کند.

 

قدم پنجم: همه موارد بالا را دقیق و خوانا روی یک برگه بنویسید.

 

و بلاخره قدم ششم: هر روز قبل از خواب و بلافاصله پس از بیدار شدن نوشته خود را با صدای بلند بخوانید. زیرا باید به خودتان یادآور شوید که دقیقا به دنبال چه چیزی هستید.

امیدوارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید. لطفا نظرات و تجربیات خود را با کاربران ما به اشتراک بگذارید.

گلچین کلمات از باغ زبان انگلیسیاز کجا باید شروع کنم؟راستی از بین این همه کلمه باید چه کلماتی را باید یاد بگیرم؟ مطمئن ام اغلب شما هنگام یادگیری یک زبان جدید چنین سوالاتی را از خودتان می پرسید.   اما وقتی در حال یادگیری زبان انگلیسی هستیم به چه صورت بایستی کلمات را انتخاب کنیم؟   بر اساس تجربه  می توانم بگویم که دراغلب مدلهای یادگیری زبان، هنوز شیوه سنتی یادگیری لغات از طرفداران بیشتری برخوردار است.   در این روش ابتدا لغات روزمره ساده [...]

گلچین کلمات از باغ زبان انگلیسی

از کجا باید شروع کنم؟راستی از بین این همه کلمه باید چه کلماتی را باید یاد بگیرم؟ مطمئن ام اغلب شما هنگام یادگیری یک زبان جدید چنین سوالاتی را از خودتان می پرسید.

 

اما وقتی در حال یادگیری زبان انگلیسی هستیم به چه صورت بایستی کلمات را انتخاب کنیم؟

 

بر اساس تجربه  می توانم بگویم که دراغلب مدلهای یادگیری زبان، هنوز شیوه سنتی یادگیری لغات از طرفداران بیشتری برخوردار است.

 

در این روش ابتدا لغات روزمره ساده و بر اساس دسته بندی هایی مانند پوشاک، حیوانات، اعضای بدن و غیره آموزش داده می شود.

 

در گام بعدی زبان اموز به یادگیری لغات مربوط به مشاغل، کاریابی و بیان احساسات می پردازد.

 

هم چنان که زبان اموز پیشرفت می کند، به مرحله ای می رسد که به یادگیری لغات و مفاهیم دشوارتر در حوزه های مختلف مثل علوم و سیاست و گرمایش جهانی می پردازد.

 

حال یک سوال: آخرین باری که لغاتی مثل فیل، جلیقه و پا را استفاده کردید کِی بود؟ لغاتی مثل جلسه مدیران و لایه ازون را چطور؟

 

وقتی با یک فرد انگلیسی زبان وارد صحبت می شوید نمی آیید در مورد  حیوانات و عناصر شیمیایی و اقتصاد صحبت کنید.  مگر اینکه اساسا به صحبت کردن در مورد این موضوعات علاقه مند باشید.

 

متاسفانه بسیاری از اپلیکیشن های آموزش زبان از  این روش پیروی می کنند.

 

به نظر من نحوه انتخاب کلمات برای یادگیری یک زبان خارجی نباید به این صورت باشد.

 

احتمالا می پرسید پس به چه روشی باید باشد.در اینجا به معرفی یک روش متفاوت می پردازیم. روشی که بتوانید با افراد، مکالمات واقعی داشته باشید نه مکالماتی که شما را ناچار سازد تا در مورد پیژامه و طوطی فیروزه ای صحبت کنید!

anthology-of-words

 

لیست واژگان را بر اساس اهدافتان مشخص کنید.
هنگام یادگیری لغات در هر زبان خارجی اولین سوالی که باید از خودتان بپرسید این است که: هدف من از یادگیری زبان چیست؟

 

می خواهید بعد از یادگیری یک مجموعه لغت بتوانید با آنها چه کاری انجام دهید؟

 

می خواهید با دیگران پیرامون چه موضوعاتی مکالمه کنید؟

 

بعد از پاسخ به این سوالات می توانید بفهمید چه دسته ای از لغات را باید یاد بگیرید. فرض کنید شما فردی هستید که اغلب با دیگران پیرامون لغات مربوط به حوزه یادگیری زبان، نمایشگاه های فرش، سریال کمدی فرندز یا فیلمهای زبان اصلی صحبت می کنید.

 

اگر بخواهید با دیگران رابطه معنا داری ایجاد کنید باید بدانید چگونه با افراد در مورد موضوعات مورد علاقه تان صحبت کنید.

 

بنابراین برای فردی که می خواهد زبان ژاپنی یاد بگیرد کلماتی مثل پرنده، گل و کراوات چندان با اهمیت نیستند. در عوض این فرد باید روی کلماتی تمرکز کند که در توصیف سریال های زبان اصلی، صحبت پیرامون نمایشگاه ها و مسائل مربوط به یادگیری زبان کمک کنند.

 

اهداف خود را در خصوص مکالماتی که می خواهید در زبان مبدا انجام دهید به طور دقیق مشخص کنید! صرفا نگویید می خواهم به انگلیسی صحبت کنم. بجای آن مشخص کنید که دقیقا می خواهید در مورد چه موضوعی صحبت کنید؟ به این ترتیب به طور ویژه روی لغاتی تمرکز خواهید کرد که برای رسیدن به این اهداف به آنها نیازمندید.

 

کلماتی را انتخاب کنید که به  پیشرفت شما کمک می کنند.
برای اطمینان از این که انرژی خود را برای یادگیری کلمات درست صرف می کنید، سوال بعدی که بایستی از خودتان بپرسید این است که:
آیا یادگیری این دسته از کلمات، کمکی به پیشرفت من خواهد کرد؟

 

آیا این کلمات در رسیدن به اهدافم به من کمک خواهند کرد؟

 

همواره لغاتی را یاد بگیرید که برای رسیدن به اهداف خاص به آنها نیاز دارید. مابقی لغات را فراموش کنید زیرا حاصلی جز حواس پرتی برایتان نخواهند داشت!

 

لغاتی را یاد بگیرید که بیشترین تاثیر را برایتان داشته باشند.

 

به همین دلیل است که قبلا نیز گفته ام برای همه فراگیران نمی توان کتابهای ۵۰۴ واژه یا ۱۱۰۰ واژه را معرفی کرد. مثل این می ماند که برای همه بیماران بخواهیم یک نسخه تجویز کنیم!!! این کتابها برای افرادی مناسب هستند که قصد شرکت در آزمونهای ارشد و دکتری را دارند. ولی یادگیری لغات موجود در این دو کتاب کمک چندانی به مکالمات انگلیسی واقعی نمی کند.

قانون 80/20
احتمالا اسم قانون ۸۰/۲۰ یا اصل پاراتو را شنیده اید. کاربرد این قانون در یادگیری زبان به این مفهوم است که باید ۲۰ درصد کلماتی را یاد بگیرید که ۸۰ درصد مواقع با آنها سروکار دارید.

 

مثلا اگر هدف شما مکالمه کردن در خصوص شغل و توصیف ظاهر افراد خانواده است، باید ببینید آن ۲۰ درصد کلماتی که در ۸۰ درصد مکالمه به آنها نیاز دارید کدامند؟ رایج ترین لغات در هر زبانی که یاد می گیرید کدامند؟ این لغات همان لغاتی هستند که باید بیشتر وقت و انرژی خود را برای یادگیری آنها صرف کنید.

 

از کجا بفهمیم این ۲۰ درصد کلمات کدامند؟
یکی از ساده ترین راه ها جستجو در گوگل است. نیازی نیست دوباره چرخ را اختراع کنید. می توانید رایج ترین کلمات در زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسه، یا هر زبان دیگری را که می خواهید در اینترنت جستجو کنید.

 

یک راه دیگر برای مشخص کردن این دسته کلمات وجود دارد که البته کمی زمان بر و پر زحمت است. اما به کمک آن می توانید بفهمید شخص شما بیشتر از چه کلماتی استفاده می کنید.

 

در این روش باید روزانه لغاتی که در فارسی بیشتر استفاده می کنید را یادداشت کنید.

 

صدای خود را ضبط کنید و به الگوهای کلامی که هر روز استفاده می کنید خوب توجه کنید.

 

یک روز به بررسی پرکاربردترین افعال، یک روز به بررسی پرکاربردترین اسمها و یک روز به بررسی پر کاربردترین صفات بپردازید.

 

اگر این کلمات را در فارسی زیاد استفاده می کنید، پس احتمال زیاد همین کلمات در زبان مبدا زیاد به کارتان خواهند آمد!

 

وقتی پرکاربردترین کلمات را مشخص کردید می توانید از آنها برای بیان مفاهیمی که معادلی برایشان نمی شناسید استفاده کنید.

 

مثلا فرض کنید کلمه “اتومبیل” را می دانید اما معادل “اتوبوس” را بلد نیستید. تنها کاری که باید بکنید این است که به توصیف کلمه اتوبوس بپردازید تا مخاطب شما متوجه منظورتان بشود. مثلا بگویید:

It’s like a big car for more than 20 people to travel around a city.

یا مثلا کلمه “راه رفتن” را به انگلیسی می دانید اما لغت “دویدن” را به انگلیسی  نمی دانید چه بگویید. کافی است بگویید:

It’s like walking but much faster.

می بینید؟ کار به همین سادگی است! نیازی نیست برای روان صحبت کردن همه لغات انگلیسی را یاد بگیرید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که ببینید آن ۲۰ درصد کلماتی که شما را در رسیدن به هدفتان کمک می کنند کدامند؟

 

و یک نکته مهم دیگر:
نگران کلماتی که بلد نیستید نباشید، بابت کلماتی که می دانید خوشحال باشید و جشن بگیرید!

لغاتی را انتخاب کنید که بیشتر از بقیه لغات آنها را می بیند یا می شنوید.

اگر یک سری کلمات را بیشتر از بقیه لغات می بینید یا می شنوید پس حتما با این لغات بیشتر سر و کار خواهید داشت.

لغاتی که بیشتر در مکالمات می شنوید یا در متنها می بینید را در یک دفتر ثبت کنید. سپس این لغات را مرتب مرور کنید. این لغات را به عنوان بخشی از برنامه یادگیری زبان انگلیسی خود قرار دهید. قطعا بعد از مدت کوتاهی از پیشرفت خودتان شگفت زده خواهید شد! شک نکنید. قول می دهم!

 

کلماتی را انتخاب کنید که بیشتر از بقیه دوستشان دارید.
احتمالا شما نیز هنگام یادگیری انگلیسی این  تجربه را داشته اید که بانک واژگانتان خیلی ضعیف بوده و نتوانسته اید خودتان باشید. وقتی سعی می کنید چیزی را به شکلی با مزه بیان کنید اما نمی دانید چطور؟

 

به همین دلیل است که اگر زبان آموز سطح پیشرفته ای باشید، می توانید هدف خود را بر یادگیری لغاتی بگذارید که بیشتر از بقیه لغات برایتان جذاب و گیرا هستند.

این لغات باید لغاتی باشند که در زبان فارسی به شما کمک می کنند تا مفاهیم و منظور  خود را منتقل کنید.

 

چطور به شکلی موثر لغات را یاد بگیریم؟
برای این منظور می توانید به مقاله یادگیری لغات و ۴ استراتژی ضروری مراجعه کنید.

 

آیا می خواهید زبان با  تسلط زبان انگلیسی را صحبت کنید؟
اگر به دنبال یادگیری زبان انگلیسی هستید دوره مکالمه آنلاین فرمول ۱ دوره ای است که پاسخگوی نیازهای شماست. اگر می خواهید در مورد این دوره بیشتر بدانید، روی عکس زیر کلیک کنید.

Formula 1

یادگیری گرامر با فرمول بوداآیا می خواهید گرامر زبان انگلیسی خود را به راحتی تقویت کنید؟ در این مقاله می خواهم به معرفی فلسفه بودا برای یادگیری زبان انگلیسی بپردازم. البته شاید برایتان عجیب به نظر برسد. ولی به خواندن این مقاله ادامه دهید تا بهتر متوجه منظورم بشوید.   نام این متد، فرمول بوداست. البته من بودایی نیستم. اما با معرفی این فرمول قصد دارم به علاقه مندان یادگیری زبان انگلیسی کمک کنم تا با اعتماد به نفس بیشتری انگلیسی را صحبت کنند. [...]

یادگیری گرامر با فرمول بودا

آیا می خواهید گرامر زبان انگلیسی خود را به راحتی تقویت کنید؟
در این مقاله می خواهم به معرفی فلسفه بودا برای یادگیری زبان انگلیسی بپردازم. البته شاید برایتان عجیب به نظر برسد. ولی به خواندن این مقاله ادامه دهید تا بهتر متوجه منظورم بشوید.

 

نام این متد، فرمول بوداست. البته من بودایی نیستم. اما با معرفی این فرمول قصد دارم به علاقه مندان یادگیری زبان انگلیسی کمک کنم تا با اعتماد به نفس بیشتری انگلیسی را صحبت کنند.

 

بر اساس فلسفه بودا شخص نباید سعی کند اتفاق و یا رویدادی را به اجبار ایجاد کند. در آئین  بودیسم موضوعی وجود دارد تحت عنوان”تلاش صحیح”. و آن عبارتست از استفاده از خِرَد و  بینش در جهت به کارگیری تلاش لازم برای رسیدن به یک هدف.

 

حال ببینیم که چه طور  مفهومِ “تلاش صحیح” را برای یادگیری گرامر استفاده کنیم.

 

این سوال که بلاخره گرامر بخوانیم یا نه موضوع پیچیده ای است.

در خصوص اینکه چه قدر گرامر بخوانیم هنوز بین علما اختلاف نظر وجود دارد!

برخی معتقدند که گرامر یعنی همه چیز و آنرا از نان شب هم واجب تر می دانند. گروهی دیگر اما  مطالعه گرامر را وقت تلف کردن می دانند.
خب، حالا حق با کدام گروه است؟ به نظرم با هیچ یک.

افرادی را دیده ایم که با مطالعه فراوان گرامر توانسته اند انگلیسی را در حد تسلط و به خوبی صحبت کنند. از طرفی نیز کسانی را می بینیم که اصلا گرامر نخوانده اند، اما آنها هم انگلیسی را خیلی عالی صحبت می کنند.

به نظر من اگر گرامر را دوست دارید، حتما آن را یاد بگیرید. چون خیلی مفید و کاربردی است.

اما اگر گرامر را دوست ندارید ایرادی ندارد. فکر نکنید بدون یادگیری گرامر نمی توانید انگلیسی را خوب صحبت کنید.

با مطالعه گرامر به “میزان لازم”  می توانید انگلیسی خود را تقویت کنید. که البته این مقدار خیلی هم زیاد نیست. و به این ترتیب آرام آرام گرامرِ شما تقویت خواهد شد.

 

یادگیری گرامر، اجباری نیست. زیرا اغلب استرس زا و تلف کردن وقت است.

مثالی می زنم. همان طور که می دانید، در زمان حال ساده برای فاعلهای سوم شخص مفرد به انتهای افعال s یا es اضافه می شود. مثل .He goes  یا She troubleshoots.

آیا تا به حال پیش آمده است که در این مورد ساده اشتباه کنید؟

مطمئنا بله.

این یکی از رایج ترین اشتباهاتی است که بسیار شاهد آن هستیم. حتی افراد حرفه ای نیز گاهی اوقات در این مورد، اشتباه می کنند.

 

اما چرا با این که این همه مطالعه کردیده اید، باز هم اشتباه می کنید؟
دلیلش ساده است. باید آنقدر اشتباه کنید تا به سطحی از زبان انگلیسی برسید که دیگر این اشتباهات را مرتکب نشوید. برای همین در مقالات متعدد گفته ام که یکی از بهترین روشها برای یادگیری سریع زبان انگلیسی این است که تا می توانید اشتباه کنید. در واقع به مرور زمان این نوع اشتباهات دیگر تکرار نمی شوند. زیرا همه چیز ملکه ذهنتان خواهد شد.

 

نکته ای که می خواهم به شما بگویم این است که صبور باشید و بگذارید زبان انگلیسی تان به مرور زمان و خود به خود تقویت شود. اما به خاطر داشته باشید که این بهبود زمانی اتفاق می افتد که هر روز تمرین کنید.

 

سپس به جایی میرسید که قواعد گرامری نامفهوم و ساختارهای پیچیده برایتان مفهوم پیدا کرده و دیگر بیش از این برایتان پیچیده و عجیب نخواهند بود.

 

این پروسه به طور طبیعی و بدون تلاش زیاد اتفاق می افتد یعنی همان روش بودایی که در ابتدا به آن اشاره کردیم.

 

این موضوع بارها برای من و دیگر زبان آموزان اتفاق افتاده است. پس بی شک برای شما هم اتفاق می افتد. درست زمانی که فکرش را نمی کنید.

 

چرا این اتفاق می افتد؟
به عقیده برخی از زبانشناسان، گرامر را باید بر اساس توالی یاد گرفت. تحقیقات انجام شده نشان می دهند که بخش هایی از دستور زبان را باید اول از همه یاد گرفت و دنبال کردن این سلسله، موثرترین روش برای یادگیری گرامر است. این سخن به این معنا نیست که از فردا بروید و همه فصول یک کتاب گرامر را یاد بگیرید. بلکه به این معنا است که در هر مرحله خاص از یادگیری زبان مفاهیم خاصی از گرامر به طور طبیعی در کلام ما عجین شده اند.

 

اگر زبان آموزی مبتدی هستید تلاش برای یادگیری s سوم شخص مفرد بی فایده است. ابتدا بایستی دستور زبان پایه را یاد بگیرید بعد به سراغ s سوم شخص بروید. یادگیری دستور زبان پایه به شما کمک می کند تا s سوم شخص را به درستی در جملات استفاده کنید (مثلا s در goes).

 

می بینید که کار چندان دشواری نیست . چیزی هم برای نگرانی وجود ندارد. نیازی نیست نگران یادگیری همه مطالب موجود در کتابهای گرامر باشید. هر موقع به سطح مناسبی از تسلط در زبان انگلیسی برسید، خود به خود به طور طبیعی با گرامر عجین خواهید شد.

 

چگونه از متد بودا استفاده کنیم؟
به یاد داشته باشید که هنگام برخورد با قواعد گرامری دشوار باید بین بی خیالی و استرس گرفتن نسبت به آن مطلب، تعادل ایجاد کنید.

 

گام اول: اولین کاری که باید انجام دهید این است که مشخص کنید دقیقا مشکل شما در کدام موضوع است. زمان افعال مانند زمان حال کامل و یا گذشته کامل یا جملات شرطی می توانند شروع مناسبی باشند. اما یادتان باشد  فقط یک مورد را انتخاب کنید.

 

گام دوم: یک منبع خوب پیدا کنید تا بتوانید گرامر را خیلی سریع مرور کنید (یک کتاب یا جزوه خوب). در این مرحله هدف شما اصلاح اشتباهات نیست. بلکه فقط هدفتان این است که بفهمید اصول این قواعد چیست. اگر لازم بود، چند منبع مختلف برای خودتان داشته باشید و هر زمان که لازم شد به آنها مراجعه کنید.

 

گام سوم: تا می توانید با زبان انگلیسی در ارتباط باشید. مثلا از پادکست ها استفاده کنید. سریال ها و ویدئوهای آپارات یا یوتیوب را تماشا کنید. اما توصیه می کنم از محتواهای کپی و خسته کننده اجتناب کنید. مثل کتاب هایی که همه محتویاتشان را در اینترنت می توانید به رایگان پیدا کنید و جزء بدیهیات یادگیری زبان انگلیسی هستند. ولی متاسفانه  برخی افراد سودجو بابت این مطالب بدیهی و رایگان از شما پول دریافت می کنند! همچنین مکالمات غیرکاربردی و بیهوده.

 

بهترین راه، این است که با افراد مسلط به زبان انگلیسی ارتباط ایجاد کنید. این افراد می توانند افراد انگلیسی زبان و یا یک معلم حرفه ای باشند. به این طریق می توانید مطمئن باشید که آنها از گرامر به شیوه صحیحی استفاده می کنند. البته این را هم بدانید که افراد بومی زبان نیز گاهی اوقات مرتکب اشتباهات گرامری می شوند!

 

غالبا بیش از ۷۵ درصد یادگیری عمیق مطالب گرامری در خلال مکالمات واقعی اتفاق می افتد. هنگامی که از روی علاقه – نه نیاز مبرم – با یک انگلیسی زبان ارتباط برقرار می کنید، مغز برای درک قواعد زبان، بیشتر تلاش می کند.

 

گام چهارم: تکرار کنید. هر روز تمرین کنید و گاهی اوقات هم به دنبال یادگیری بعضی مطالب جدید گرامری باشید. از قانون “تلاش درست” به اندازه کافی استفاده کنید تا مطالب دایما در ذهن تان پایدار بمانند.

 

این فرایند، ثابت است و به بهبود گرامر شما در آینده کمک می کند. در واقع این فرایند به صورت تدریجی نتیجه خود را نشان می دهد. باز هم تاکید می کنم که صبور بودن و داشتن پشتکار patient AND persistent” ” بسیار مهم هستند. و برای استفاده از این متد شدیدا به هر دوی این دو مورد نیازمندید.

 

بنابراین دایما با خودتان فکر نکنید که “وای، گرامرم ضعیفه و حالا باید بشینم و سالها گرامر بخوانم.” در عوض ببینید دلیل واقعی مشکلات تان چیست و به دنبال راه حلی برای آن باشید.

 

زمان بیشتری را به فعالیت های لذت بخش انگلیسی اختصاص دهید. اگر سالهاست که در بند مطالعه دستور زبان اسیر شده اید، این بندها را پاره کنید و شروع به انگلیسی صحبت کردن با افراد انگلیسی زبان کنید.

 

سخن آخر این که شیوه یادگیری زبان بیشتر از هر چیزی باید متناسب با سبک علاقه شخصی شما باشد. باید متدهایی را پیدا کنید که برای “شخص شما” لذت بخش و اثرگزار باشند. اگر  روشی مناسبِ شما نیست به راحتی آنرا رها کنید!

 

و در پایان سوال من از شما …

 

آیا تا به حال تجربه جا افتادن یک مطلب را بعد از مدتها در زبان انگلیسی داشته اید؟ زمانی که بلاخره بعد از مدتها استفاده از یک مطلب دشوار برایتان مثل آب خوردن شده باشد؟ لطفا اولین کسی باشید که نظر خودتان را در این خصوص برای ما می نویسید!

صفحه اصلی فروشگاه مقالات حساب کاربری