

در قسمت آخر این مقاله از سری مقالات دکتر زبان می خواهیم به بررسی هجده اسلنگ باقیمانده از مجموعه 54 اسلنگ پرکاربرد در انگلیسی بریتیش و امریکن بپردازیم.
54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت آخر
سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در قسمت آخر این مقاله از سری مقالات دکتر زبان می خواهیم به بررسی هجده اسلنگ باقیمانده از مجموعه 54 اسلنگ پرکاربرد در انگلیسی بریتیش و امریکن بپردازیم.
37. THROW A SPANNER IN THE WORKS
نقش بر آب کردن/خراب کردن
I managed to keep the surprise a secret, right up until the day before my sister’s birthday, then he threw a spanner in the works by telling her!
درست تا یک روز قبل از تولد خواهرم تونستم اون سورپرایز را مثل یک راز نگهدارم ،اما او با گفتن به خواهرم همه چیز را خراب کرد.
38. KIP
چُرت
A short sleep, forty winks, a nap, a power nap, or a snooze.
خواب کوتاه و سبک/چُرت
Why don’t you try and have a kip before everyone gets here? You won’t have time to rest later.
چرا سعی نمی کنی قبل از اینکه همه اینجا برسند یک چُرت بزنی؟ بعدا دیگه زمان برای استراحت کردن نداری.
39. WIND UP
سربه سر گذاشتن
*Wound up
دلخور، ناراحت
John really is a wind-up merchant, but the girl he was picking on was so gullible!
جان واقعا آدم شیطون و کلکیه اما اون دختری رو که اذیت می کرد خیلی ساده لوح بود.
I was just winding her up for fun, but she took offence to it and got really angry!
من صرفا برای شوخی سربه سرش گذاشتم اما اون از این کار دلخور شد و واقعا ً عصبانی شد.
I was too wound up to sleep.
اینقدر ناراحت بودم که خوابم نبرد.
40. MATE
دوست، رفیق
I’m going to the cinema with my mates tonight.
امشب می خوام با رفقا به سینما بروم.
41. NOT MY CUP OF TEA
خوشم نمیاد
I don’t really like this sort of music. It’s just not my cup of tea.
واقعاً این نوع موسیقی رو دوست ندارم. باب میلم نیست.
42. PORKIES
دروغ و اراجیف ( مخفف ‘porky pies’ )
Don’t listen to her, she’s telling porkies!
بهش گوش نکن، داره دروغ میگه.
43. ROW
دعوا
He had just had a row with his wife!
اون تازه با خانمش دعوا کرده بود!
44. DONKEY’S YEARS
خیلی وقت، مدت خیلی زیاد
Hi Sarah! What a surprise to see you here. I haven’t seen you in donkey’s years! How have you been?
سلام سارا! عجب سورپرایزی که اینجا دیدمت. خیلی وقته ندیمت! چطوری؟
45. EASY PEASY
خیلی آسون
I could make that for you, if you like? It’s easy peasy!
اگر بخواهی می تونم اونو برای تو درست کنم ؟ کار راحتیه.
46. SORTED
درست شد (“get it sorted”)
What’s happening about that roof leak then?
اون سقفی که اون موقع ها چکه می کرد چی شد؟
Oh that’s sorted now. I found a really good builder to do the job.
اوه دیگه درست شد. برای این کار یک بنای خیلی خوب پیدا کردم.
47. STROPPY
عبوس، اخمو
*‘throwing a strop’
ترشرویی کردن
Janet would you please cheer up? It’s your birthday, don’t be so stroppy!
جَنِت ممکنه لطفا بخندی؟ تولدته،اینقدر عبوس نباش!
48. CHEERIO
بدرود
Right, I have to go now, see you soon. Cheerio!
خب ، الان باید برم. بزودی میبینمت. بدرود.
49. WANGLE
با هر کلکی جور کردن
“”They’re sending me to Paris next weekend.” “”How did you manage to wangle that?!”
“هفته دیگه منو می فرستن پاریس.” ” با چه کلکی این سفر رو جور کردی؟”
50. BLINDING
فوق العاده، عالی
They had a blinding party after their wedding ceremony. Everyone had such a great time!
اونها بعد از جشن ازدواجشون یک مهمانی بی نظیر گرفتند. به همه واقعا خوش گذشت.
51. WONKY
(صندلی، میز) لَق
I can’t eat my dinner at this table. It’s wonky and won’t stop wobbling!
نمی تونم پشت این میز شام بخورم. لقه و دایم تکون میخوره.
52. LEG IT = ‘run’ , ‘run for it’
پا به فرار گذاشتن
I went out on Halloween night, and someone jumped out from behind a bush to scare me. I was so frightened, that I just legged it all the way back home!
شب هالوین بیرون رفتم و یه نفر از پشت یه بوته بیرون پرید تا منو بترسونه. بحدی ترسیدم که پا به فرار گذاشتم و کل راه برگشت به خانه را دویدم .
53. DODGY
مشکوک
I saw a few dodgy-looking people standing around along that quiet street near our house, so just to be on the safe side, I notified the police.
چند آدم به ظاهر مشکوک دیدم که در خیابان خلوت نزدیک خانه ما ایستاده بودند. برای همین به منظور احتیاط پلیس رو در جریان موضوع گذاشتم.
This food looks a bit dodgy, it might have passed its expiry date. I don’t think we should eat it.
این غذا مشکوک به نظر میرسه. احتمالاً تاریخ انقضای اون گذشته. فکر می کنم نباید این غذا را بخوریم.
53. ZONKED (OUT) = knackered, exhausted
خیلی خسته
He had a lot of fun at his birthday party earlier, but he’s completely zonked out now!
اون ابتدا در مهمانی تولدش خیلی خوش بود، اما الان حسابی خسته است.
54. CLUNKER
ابو قراضه
“I love my old car, but its maintenance costs a fortune – I think it’s time to get rid of this clunker and buy a new car.”
ماشین قدیمی ام رو خیلی دوست دارم، اما هزینه نگهداری اون خیلی بالاست – فکر کم وقتشه از دست این ابوقراضه خلاص بشم و یک ماشین نو بخرم.
امیدواریم دفعه بعد که به یک کشور انگلیسی زبان رفتید بتوانید از لیست اسلنگهای آموزش داده شده در این مقاله نهایت استفاده را ببرید. لطفا برای ما و خوانندگان عزیز ما بنویسید که کدام یک از این اسلنگها را بیشتر شنیده یا بکار بردید!

در بخش اول از مقاله “54 اسلنگ ضروری که باید بدانید” شما را با مفهوم اسلنگ و نمونه های رایجی از این نوع اسلنگها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کردیم. و حالا در بخش دوم این مقاله به آموزش هفده اسلنگ دیگر می پردازیم.
54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت دوم
سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در بخش اول از مقاله “54 اسلنگ ضروری که باید بدانید“ شما را با مفهوم اسلنگ و نمونه های رایجی از این نوع اسلنگها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کردیم. و حالا در بخش دوم این مقاله به آموزش هفده اسلنگ دیگر می پردازیم.
20. CHUFFED to BITS
از خوشحالی بال در آوردن
My mum bought me a fantastic car when I passed my driving test. I was chuffed to bits!
وقتی در آزمون رانندگی قبول شدم مادرم یک ماشین عالی برام خرید. از خوشحال بال در آوردم.
21. CRAM
بکوب درس خواندن
I was so busy with my family before the exam, that I only had three days to cram for my chemistry test!
قبل از امتحان اینقدر گرفتار خانواده ام بودم که فقط سه روز فرصت داشتم تا بکوب برای امتحان شیمی مطالعه کنم!
22. NICE ONE
خیلی عالیه
I published my first book last year, and I’ve already started working on the sequel!
پارسال اولین کتابم را چاپ کردم ، و به تازگی کار روی جلدهای بعدی را شروع کرده ام!
Nice one! You’re doing really well.
خیلی عالیه! داری خیلی خوب پیشرفت می کنی.
23. CRIKEY
ای بابا!
I went shopping today! (comes in with lots of bags)
امروز رفتم خرید! (خانم در حالی که کلی کیسه در دستشه وارد میشه)
Crikey! Have you spent all of our savings??!!
ای بابا! نکنه همه پس اندازمون رو خرج کردی؟؟!!
24. DEAR
خیلی گران
I avoid going shopping into the town centre nowadays, everything is so dear!
این روزها از رفتن به مرکز شهر برای خرید اجتناب می کنم. همه چیز خیلی گرونه!
25. FAFF
لِفت دادن
Come on we have to go now. Stop faffing around, we’re going to be late!
زود باش الان باید برویم. این قدر لفتش نده، دیر می رسیم!
26. DO
مهمونی
Are you going to Lizzie’s birthday do next week?
آیا هفته آینده به مهمونی تولد لیزی می روی؟
27. FLOG
فروختن
I managed to flog my car for a really good price!
تونستم ماشینم رو با قیمت خیلی خوبی بفروشم.
28. FORTNIGHT
دو هفته (مخفف کلمه چهارده شب)
I’ve been really ill for the past fortnight, and still haven’t recovered.
طی دو هفته گذشته خیلی مریض بودم و هنوز خوب نشده ام.
29. GOBSMACKED
هاج و واج موندن
I can’t believe I passed that exam! I thought I was going to fail, I’m completely gobsmacked!
باورم نمی شه که در اون امتحان قبول شدم! فکر می کردم مردود بشم، کلا هاج و واج موندم.
30. SPLASH OUT
یه عالمه پول خرج کردن
I wanted to give Sarah a special treat for her birthday, so I splashed out on a very romantic weekend away.
می خواستم برای تولد سارا یه مهمونی ویژه ترتیب بدم، بنابراین برای یه آخر هفته رمانتیک در بیرون از خونه کلی پول خرج کردم.
31. GRUB / NOSH
غذا، خوراکی
I’m going to get some grub for myself from the local takeaway. Do you want anything?
می خوام از اون رستوران بیرون بر محلی کمی غذا بگیرم. تو چیزی می خوای؟
32. BEE’S KNEES
بی نظیر، معرکه
You should see my new sound-system, it’s the bee’s knees!
باید سیستم صوتی جدیدم رو ببینی، معرکه است.
I don’t like Harvey very much, he thinks he’s the bee’s knees!
خیلی از هاروی خوشم نمیاد، فکر میکنه آدم فوق العاده اییه!
33. GUTTED
دمق/ پکر
I’m so gutted I failed my driving test, again!
از این که دوباره در آزمون رانندگی رد شدم خیلی پکرم.
34. PEANUTS
پول ناچیز
I hate my job. I have to work such long hours, and I get paid peanuts.
از کارم بیزارم. مجبورم ساعتهای متمادی کار کنم و پول ناچیزی بگیرم.
You should buy your clothes on-line. You can find some great designs for peanuts!
باید لباسهات رو آنلاین بخری. می تونی طرح های فوق العاده ای رو با پول خیلی کم پیدا کنی.
35. HAGGLE
چانه زدن
The last time I went shopping with my mum, she was haggling for something that was already really cheap!
دفعه آخر که با مادرم رفتم خرید، برای یه چیز خیلی ارزون چونه میزد.
I managed to haggle the price of this shirt down by 25%!
تونستم با چونه زدن قیمت این پیراهن را تا 25% کم کنم.
36. JOLLY WELL
اصطلاحی برای تاکید و نشان دادن عصبانیت و انزجار
Don’t worry, I will pay you back before the end of this month.
نگران نباش، قبل از پایان همین ماه پولت رو بِهِت پس می دم.
I should jolly well think so!
باید این طور هم فکر کنم! (برای تاکید و نشان دادن عصبانیت و انزجار)
I had no sympathy for them; it jolly well served them.
اصلا دلم براشون نسوخت، حقشون بود.
You jolly well will go!
مگه خوابش رو ببینی که بری!

یادگیری اسلنگها یکی از دشوارترین مباحث یادگیری زبان انگلیسی است. به جهت اهمیت و کاربرد فراوان آنها در انگلیسی واقعی توصیه می کنیم که هر زبان آموز تا حد امکان با انواع اسلنگها در انگلیسی بریتانیایی و امریکایی آشنا شود.
54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت اول
سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در این مقاله از سری مجموعه مقالات دکتر زبان می خواهیم شما را با مفهوم اسلنگ و رایج ترین اسلنگ ها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کنیم. قبل از اینکه به توضیح مفهوم اسلنگ بپردازیم به مثال زیر توجه کنید.
!I’ve managed to book the best seats at the theatre for us, this weekend
موفق شدم بهترین صندلی های سالن تئاتر رو برای آخر همین هفته رزرو کنم.
Wicked! Thank you. I’m really excited!
ایول! ازت ممنونم. خیلی هیجان زده ام.
” به نظر شما کلمه ‘wicked’ به چه معناست؟ شاید فکرکنید این کلمه به معنی “شرور” یا “بد” باشد اما اینطور نیست. شاید تعجب کنید اما ‘wicked’ یک اسلنگ است که به معنای “عالی” یا “فوق العاده ” است!
اسلنگ به عبارات و اصطلاحات غیر رسمی گفته می شود که تنها در میان گروهی خاص از مردم یک ناحیه، طبقه یا حرفه خاص رایج بوده و در زبان انگلیسی به عنوان کلمات استاندارد محسوب نمی شوند.
یادگیری اسلنگها یکی از دشوارترین مباحث یادگیری زبان انگلیسی است. به جهت اهمیت و کاربرد فراوان آنها در انگلیسی واقعی توصیه می کنیم که هر زبان آموز تا حد امکان با انواع اسلنگها در انگلیسی بریتانیایی و امریکایی آشنا شود. تعداد اسلنگها در زبان انگلیسی بسیار زیاد است و از حوصله این مقاله خارج است. اما امیدواریم اسلنگهای به کار رفته در این آموزش جز مواردی باشند که احتمالا به دنبال آن هستید.
1. UNREAL
باحال، عالی!
I love this party, it’s just unreal!
این مهمانی رو دوست دارم،واقعا باحاله.
2. PROPS
ایول، بارک الله
I know he failed the test, but you’ve got to give him props for trying.
میدونم که اون در امتحان مردود شد، اما تو باید بخاطر تلاشش بهش بارک الله بگی.
3. KUDOS
مرحبا، احسنت
Kudos for organizing this party. It’s brilliant!
احسنت بخاطر تدارک این مهمانی. واقعاً بی نظیره!
4. BUDGE UP
برو اون ور
I want to sit down too, could you budge up a little please?
من هم میخواهم بنشینم، میشه لطفا کمی بری اون طرف؟
5. DISS
لیچار، بد و بیراه
Stop dissing her behind her back. Show some respect!
این قدر پشت سرش بد و بیراه نگو. کمی ملاحظه کن.
6. DIG
حال کردن با چیزی، کیف کردن از
Hey, I dig your new style. Where did you buy that T-shirt?
ببین با تیپ جدیدت خیلی حال می کنم. این تی شرت رو از کجا خریدی؟
7. BOB’S YOUR UNCLE
همین، به همین راحتی
از این اسلنگ در انگلستان خیلی استفاده می شود.
How did you make this cake? It’s delicious!
چطوری این کیک رو درست کردی؟خوشمزه است!
Well, I just mixed in the batter thoroughly, poured it into a cake pan, baked it for 30 minutes and Bob’s your uncle!
خب، فقط خمیر رو کاملا مخلوط کردم ، بعد داخل قالب کیک ریختم، به مدت نیم ساعت اونو پختم. به همین راحتی!
8. BOTTOM LINE
نکته مهم، موضوع اصلی
The bottom line is we just don’t have enough money to make it work.
اصل مطلب اینه که ما برای به کار انداختن این پول کافی نداریم.
9. ACE
این اسلنگ به دو معناست: یکی به معنی “فوق العاده” و دیگری به معنی ” به راحتی قبول شدن در ”
Ace! I just got a promotion at work!
عالیه! در کارم ترفیع گرفتم!
Robert aced his physics exam!
رابرت در امتحان فیزیک به راحتی نمره آورد!
10. ALL RIGHT?
سلام، خوبی؟
Good thanks, you all right?
خوبم ،ممنون شما خوبی ؟
11. FULL OF BEANS
خیلی پر انرژی بودن
All the children were full of beans at the party today. I couldn’t get any of them to sit still!
امروز در مهمانی همه بچه ها خیلی پر انرژی بودند. نتونستم هیچ کدوم رو ساکت نگه دارم.
12. BLATANT
تابلو، واضح
She’s blatantly very annoyed, everyone can see it apart from you.
واضحه که اون خیلی دلخوره، همه این موضوع رو می ببینن غیر از تو.
13. GO PEAR SHAPED
خراب شدن
I was trying to organize a surprise birthday party for her, but it’s all gone pear-shaped!
سعی داشتم برای اون یه جشن تولد غافلگیری ترتیب بدم اما همه چیز خراب شد!
14. PIECE OF CAKE
مثل آب خوردن
What did you think of the exam? I thought it was really difficult.
نظرت درمورد امتحان چیه؟من فک میکنم خیلی سخت بود.
No, it was a piece of cake!
نه ، مثل آب خوردن بود.
15. BLIMEY
ای وای ! خدای من!
Blimey, look at all this mess here! I’d only left the house for an hour, and look what you’ve done!
ای وای، این جا رو ببین چه افتضاحیه! فقط یک ساعت خانه نبودم ببین چکار کردید!
16. BOTCH
سنبل کردن، ماست مالی کردن
The builder did a terrible job on the roof. He just botched it up, and it still leaks every time it rains!
بنا سقف رو افتضاح کار کرده. فقط سمبلش کرده و هنوز هربار که بارون میبارد سقف چکه میکنه.
17. SMASHING
فوق العاده عالی
I had a smashing time on holiday, it was so much fun!
تعطیلات حسابی کیف کردم، خیلی حال داد!
18. SOD’S LAW
وقتی میاد همه چی با هم میاد
این اسلنگ نام دیگری برای قانون مورفی است. بر اساس قانون مورفی همواره اتفاقات بد همزمان با هم رخ می دهند.
I wore my pretty new dress, because it was a sunny day, but as soon as I stepped out of the house, it started raining, and I got completely soaked!
چون هوا آفتابی بود لباس جدیدم را پوشیدم، اما به محض اینکه از خونه بیرون رفتم بارون شروع به باریدن گرفت و کاملا خیس شدم!
Sod’s Law!
وقتی میاد همه چی با هم میاد!
19. CHIN WAG
گپ زدن، اختلاط کردن
I saw Mary after such a long time yesterday! We had a lovely chin wag together, like the good old days.
دیروز مری را بعد از یک مدت طولانی دیدم. خیلی با هم گپ زدیم ،درست مثل قدیما.

یکی از مباحث ضروری و پرکاربرد در زبان انگلیسی عبارات فعلی هستند. برای این که بتوانید مفهوم و معنای جملات را بهتر متوجه شوید و به همان ترتیب منظور خود را بهتر منتقل کنید باید با این دسته کلمات آشنایی عمیقی داشته باشید. در این مقاله به معرفی پانزده عبارت فعلی با فعل call می پردازیم.
15 عبارت فعلی کاربردی با call
یکی از مباحث ضروری و پرکاربرد در زبان انگلیسی عبارات فعلی هستند. برای این که بتوانید مفهوم و معنای جملات را بهتر متوجه شوید و به همان ترتیب منظور خود را بهتر منتقل کنید باید با این دسته کلمات آشنایی عمیقی داشته باشید. یکی از پرکاربردترین عبارات فعلی آنهایی هستند که مربوط به فعل call هستند. قبلا 23 عبارت فعلی سه کلمه ای را معرفی کردیم و حالا در مقاله جدید سایت دکتر زبان به معرفی پانزده عبارت فعلی با فعل call می پردازیم.
1. Call after
مشابه نام یکی از اعضای خانواده را به کودک دادن
We have called him Benjamin after his father.
ما اسم اون را مثل اسم پدرش، بنجامین گذاشتیم.
2. Call around / Call round
سرزدن به کسی/ به خانه کسی رفتن
I called around yesterday but you weren’t there.
دیروز به خونه ات سر زدم اما نبودی.
3. Call away
تلفن زدن به کسی برای رفتن به جایی
I am afraid the doctor was called away on an emergency earlier today, but he should be back soon.
متاسفم امروز اول وقت یک تماس اورژانسی با دکتر گرفته شد و ازش خواستند که بره اما باید خیلی زود برگرده.
4. Call back
- تماس مجدد گرفتن ( در پاسخ تماس کسی)
He’s on another call at the moment, but I will get him to call you back.
اون الان با یک خط دیگه در حال صحبت کردنه ،اما بهش میگم که با شما تماس بگیره.
- برگشتن به یک مکان
She said I could call back later today to collect the laundry.
او گفت امروز آخر وقت می تونه برگرده تا لباسهای شسته شده را جمع کنه.
- درخواست مجدد از کسی برای مصاحبه یا تست بازیگری و صدا
They are only going to call back 4 people out of the 80 people who went for the first interview.
آنها قصد دارند از بین 80 نفری که برای اولین مصاحبه رفتند فقط 4 نفر را به مصاحبه مجدد دعوت کنند.
5. Call for
- تقاضا /درخواست عمومی کردن
The protesters were calling for the resignation of the president.
معترضین خواستار برکناری رییس جمهور شدند.
- لازم بودن یا ایجاب کردن
John got the job! This news calls for a celebration!
جان کار پیدا کرد! برای این خبر لازمه یک جشن بگیریم.
- به جایی رفتن به منظور سوار کردن کسی یا برداشتن چیزی
I will call foryou around seven – try to be ready on time!
حدود ساعت 7 با ماشین میام دنبالت – سعی کن به موقع حاضر باشی.
6. Call forth
منجر شدن به یک واکنش
Bernard insulted his wife’s mother, which called forth an angry response from her.
برنارد به مادر خانمش توهین کرد که منجر به پاسخ تندی از طرف اون خانم شد.
7. Call in
- تلفن زدن
The radio station’s listeners have been calling in all morning with answers to the quiz.
شنوندهای شبکه رادیویی دایما از صبح برای پاسخ به سوال مسابقه تماس می گیرن.
- سر زدن به کسی/دیدار کردن از کسی
Can you call in on your grandmother on your way home and make sure she is alright?
میتونی در راه برگشت به خونه به مادر بزرگت سربزنی و مطمئن بشی ببینی حالش خوبه؟
- درخواست کمک کردن از یک متخصص برای انجام یک کار
We had to call in fumigators to deal with the mice and cockroaches.
مجبور شدیم از سم پاشها درخواست کنیم تا برای از بین بردن موشها و سوسکها اقدام کنند.
- کسی را به اتاق فرا خواندن/ احضار کردن
My boss called me in to his office yesterday morning to give me a warning because I came to work late three times this week.
دیروز صبح رئیسم مرا به دفترش احضار کرد تا بهم هشدار بده چون طی این هفته سه بار دیر سرکار آمدم.
8. Call off
- برنامه ای را لغو کردن
Sandra called off the wedding at the very last minute!
ساندرا در آخرین لحظه مراسم عروسی را بهم زد.
- فعالیتی را متوقف کردن
We had to call off the search when it became too dark to continue.
وقتی هوا تاریک شد مجبور شدیم جستجو را متوقف کنیم.
9. Call on
- کسی را ملاقات کردن/ سر زدن به
I am going to call on my mother on the way home from work.
قصد دارم موقع برگشت به خونه از سر کارم به مادرم یه سر بزنم.
- تقاضا و یا درخواست از کسی برای انجام کاری
The supporters of the opposition called on the government to call a new election.
طرفداران اپوزسیون (گروه مخالف) از دولت تقاضا کردند تا یک انتخابات جدید برگزار کند.
- استفاده از یک ویژگی برای رسیدن به چیزی
I had to call on all my strength to finish the marathon.
ناچار شدم برای پایان دادن به مسابقه ماراتن تمام نیرویم را بکار گیرم.
- متوسل شدن به
We may need to call on experts in the field for their opinion on the matter.
شاید ناچار شویم در خصوص این مسئله به کارشناسان متوسل بشیم و نظرشون رو جویا بشیم.
- پرسیدن پاسخ از کسی
The teacher always calls on me for the answer – it’s not fair!
معلم همیشه برای جواب دادن منو صدا میزنه. این منصفانه نیست!
10. Call up
- تلفن زدن
I will call up everyone we’d invited and tell them that we have called off the party.
من با همه کسانی که به مهمانی دعوت کرده ایم تماس میگیرم و بهشون می گم که مهمانی رو کنسل کردیم.
- انتخاب کردن یک شخص برای بازی در تیم
He was called up to play for Spain in the World Cup.
او برای بازی جام جهانی در تیم ملی اسپانیا انتخاب شد.
- احضار برای خدمت در ارتش بویژه در هنگام جنگ
When the war broke out, he was terrified that he would be called up.
هنگامیکه جنگ آغاز شد او وحشت داشت که مبادا برای جنگ فرا خوانده بشه.
- چیزی را در خاطر زنده کردن
Seeing her again called up all those old memories.
با دیدن دوباره او همه خاطرات گذشته برایم یادآوری شد.
- ظاهر ساختن اطلاعات کامپیوتر روی صفحه
This icon will call up the menu.
این آیکن منو اطلاعات را نمایش میده.
11. Call out
سفارش یا درخواست کمک از کسی
They called out the fire services when they saw the flames.
وقتیکه آنها شعله های آتش را دیدند از آتشنشانی درخواست کمک کردند.
12. Call round
از کسی دیدن کردن/سر زدن به
Thank you for calling round, I really appreciate it.
ممنون از اینکه سر زدید، واقعا سپاسگزارم.
13. Call at
توقف کردن در یک بندر یا ایستگاه
This train will be calling at every station on the way to London.
این قطار در مسیر خودش به لندن در هر ایستگاه توقف می کنه.
14. Call by
سر زدن به جایی در حال رفتن به یک مکان دیگه
I thought it might be nice to call by Aunt Betty’s house on our way to Bristol.
فکر کردم که شاید بد نباشه که در مسیرمون به شهر بریستول سری به خانه عمه بتی بزنیم.
15. Call down
گناهکار دانستن، سرزنش کردن
My professor is a perfectionist and always calls me down for such minor errors!
استادم فردی کمال گراست و همیشه برای کوچکترین اشتباه منو سرزنش می کنه!
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. لطفا اولین کسی باشید که نظر خود را در همین صفحه برای ما و کاربران سایت دکتر زبان به اشتراک می گذارید.

سلام در این مقاله آموزشی قصد داریم شما را با 9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری آشنا کنیم. امروزه فن آوری زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده و هر روز دامنه تاثیرات آن بر روند تغییر زندگی افراد گسترده تر می گردد.
9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری
سلام در این مقاله آموزشی قصد داریم شما را با 9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری آشنا کنیم. امروزه فن آوری زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده و هر روز دامنه تاثیرات آن بر روند تغییر زندگی افراد گسترده تر می گردد.
برخی افراد بر این باورند که فن آوری زندگی را به مراتب آسان تر ساخته و گروهی دیگر معتقدند باعث پیچیده تر شدن زندگی شده است. بهر ترتیب چه بخواهیم چه نخواهیم فن اوری مهمان دنیای امروز ماست. پس بیایید با همدیگر نه اصطلاح پر کاربرد از زبان این مهمان یاد بگیریم.
1. Bells and whistles
امکانات و قابلیتها/آپشن ها
نمونه ای از یک مکالمه:
Alan: Nice car, Francis!
فرانسیس ماشین خوبیه!
Francis: Thanks Al, I bought it last week and I’m really enjoying it!
ممنونم آلن،هفته پیش خریدمش و واقعا باهاش کیف می کنم.
Alan: It looks cool, how much was it?
فوق العادس،چند خریدیش؟
Francis: It cost a lot of money, 30,000 pounds, but it has all the bells and whistles as well!
خیلی گرون خریدم،000و30 پوند ، اما همه آپشن ها رو داره.
Alan: Oh wow, what does it have?
واوو، چی داره؟
Francis: Well, with this model I get in-car Wi-Fi, heated seats and a satellite radio.
خب این مدل داخلش وایفای، گرم کن صندلی و رادیو ماهواره ای داره.
2. To blow a fuse
از کوره در رفتن/فیوز پراندن
نمونه ای از یک مکالمه:
Jane: Paula, did you hear Valerie this morning?
پالا،امروز صبح سر و صدای والریا رو شنیدی؟
Paula: No, what happened?
نه،چی شده بود؟
Jane: Well, I brought in some cakes that I had made at home. I simply asked her if she wanted a cake and she blew a fuse! I’m so confused and upset! She shouted at me saying “Go away! I don’t want a cake!”
خب، یه خُرده کیک که توی خونه درست کرده بودم آوردم. فقط ازش پرسیدم کیک میخواهی و اون از کوره در رفت! خیلی گیج و ناراحتم! او در حالی که داد میزد بهم گفت” برو بیرون !من کیک نمیخوام”
Paula: Ah, I know what the problem is. Valerie is on a strict diet and is trying to lose some weight so she probably can’t eat cake.
آها، میدونم مشکل چیه.والریا حسابی رژیم گرفته و سعی داره لاغر بشه بنابراین شایدنمی تونه کیک بخوره.
Jane: Well I understand that but she didn’t have to yell at me!
خب می فهمم اما او نبایست سر من فریاد می زد!
پس مراقب باشید فیوز نپرونید! سعی کنید آروم باشید و اول مشکل رو حل کنید!
3. Bright as a button
باهوش و خوش مشرب
نمونه ای از یک مکالمه:
Grant: Hey Ruth, I was reading your daughter’s essay the other day. What a fantastic piece of work!
سلام راس، چند روز پیش داشتم مقاله دخترت رو می خوندم. چقدر جالب بود!
Ruth: Thank you, Grant, I know she worked very hard on it.
ممنونم گرانت،میدونم که روی اون خیلی سخت کار کرد.
Grant: Well that’s excellent. She is such an intelligent young lady, she’s as bright as a button.
خب عالیه.چقدر خانم جوان باهوشیه .اون خیلی باهوش و پر انرزیه.
Ruth: Thanks Grant, that’s kind of you!
ممنونم گرانت، لطف داری.
از این اصطلاح عالی میتونید برای تعریف از خانواده و دوستانتون استفاده کنید. پس همین امروز این اصطلاح رو خطاب به یک دوست باهوش و پرانرژی بکار ببرید.
4. Cog in the machine
مهره کلیدی بودن
اگر مدیر یک شرکت بزرگ هستید و میخواهید در کارمندان خودتون حس مهم بودن ایجاد کنید ،این اصطلاح میتونه گزینه مناسبی باشه.
نمونه ای از یک مکالمه:
Joe: Hi Regan, step into my office please! I would like to have a chat.
سلام رگان،لطفاً بیاید یه توکه پا بیا دفترم! میخواهم باهات صحبت کنم.
Regan: Okay sir, what seems to be the problem?
بله قربان،چیزی شده؟
Joe: There is no problem! I just wanted to say how well you are doing for this company. Keep up the good work!
چیزی نشده! فقط خواستم بگم که چقدر خوب در این شرکت کار میکنی. همینطور ادامه بده!
Regan: Oh, thanks sir! I should try and be more positive!
اوه،ممنونم قربان! باید بیشتر تلاش و مثبت تر باشم.
Joe: Absolutely! You are a very important cog in the machine here.
بدون شک ! تو در این شرکت یک مهره کلیدی بسیار مهم هستی.
Regan: Thanks sir, that means a lot.
ممنونم قربان، این حرف شما برای من خیلی ارزشمنده.
این اصطلاح رو می تونید نه تنها در زمینه و کسب و کار بلکه خطاب به هر فردی که در یک تیم کارش را به خوبی انجام میده و مهره مهره کلیدی محسوب میشه به کار ببرید.
5. To hit the panic button
از ترس زهره ترک شدن
نمونه ای از یک مکالمه:
Paul: Oh my god, Mary, did you see what happened to Joe this morning?
اوه خدای من، مری فهمیدی امروز صبح چه اتفاقی برای جان افتاد.
Mary: No! Is he okay?
نه! حالش خوبه؟
Paul: He got a phone call this morning saying that his son had not come to school and they didn’t know where he was.
امروز صبح بهش تلفن زدن گفتن پسرش به مدرسه نیومده بود و نمی دونن کجاست.
Mary: Oh no!
وای نه!
Paul: Yeah, he hit the panic button. He leapt from his seat and ran out to his car to go and find his son.
بله ، از ترس زهره ترک شد. از روی صندلی اش پرید و به سمت ماشینش دوید تا بره و پسرش رو پیدا کنه.
Mary: And did he find him?
و اونو پیدا کرد؟
Paul: He got halfway down the road and then he had another call from the school saying that he didn’t need to worry, it was just a mistake.
وسط راه از مدرسه باهاش تماس گرفتن و گفتن نگران نباشید اشتباه شده.
Mary: Oh thank goodness. What a relief!
خدا را شکر . خیالم راحت شد.
6. To be in tune with somebody
تفاهم داشتن، کسی را خوب درک کردن
نمونه ای از یک مکالمه:
Barry: Julie, how was your date last night?
جولی، قرار دیشب چطور بود؟
Julie: Oh it was fantastic; we are really getting along well.
اوه،عالی بود. خیلی خوب با هم کنار میایم.
Barry: How wonderful!
چه عالی!
Julie: Yeah I’m so happy! We seem to be completely in tune with each other!
بله خیلی خوشحالم! بنظر میاد که ما خیلی خوب همدیگه رو درک می کنیم.
Barry: I’m very happy to hear that, Julie.
از شنیدنش خوشحالم جولی.
توجه کنید که اصطلاح to be on the same wavelength نیز به همان مفهوم “تفاهم داشتن با کسی” هست اما درمورد روابط سطحی و غیر جدی استفاده می شود.
7. To make something/somebody tick
کسی را شارژ و ترغیب کردن، به وجد آوردن
نمونه ای از یک مکالمه:
Sarah: Hey, June, how are things going with your new boyfriend?
هی جون اوضاع با دوست جدیدت چطور پیش میره؟
June: Oh it’s wonderful, I’m loving it.
اوه عالیه، عاشق این رابطه ام.
Sarah: Wow, you have a great relationship then?
واو، پس یه رابطه عالی داری؟
June: Yeah, he really makes me tick. He always knows what to say and how to say it. I’m very lucky!
آره، واقعا منو به وجد میاره.همیشه میدونه چی بگه و چطور بگه.من خیلی خوش شانسم.
Sarah: You certainly are! I’m so jealous of you!
حتما همین طوره! بهت حسودیم میشه!
8. A well-oiled machine
دقیق و بی نقص، بیست
نمونه ای از یک مکالمه:
Rod: Okay, so Andy do you have the reports ready?
خب اندی ،آیا گزارشات آماده است؟
Andy: Yep, I certainly do!
بله، البته!
Rod: Great! And Leanne, have you prepared the presentation?
عالیه! و لین آیا ارایه را حاضر کرده ای؟
Leanne: It’s ready, Rod!
بله راد، آماده است.
Rod: Fantastic work guys! Our group really is a well-oiled machine!
کارتون عالیه بچه ها! گروه ما واقعا بیسته. (عالی و بی عیب و نقص)
9. To pull the plug
دست از کار کشیدن/بیخیال انجام کاری شدن
نمونه ای از یک مکالمه:
George: So Lionel, have you been working on your new invention?
خب لبونل ،هنوز داری روی اختراع جدیدت کار میکنی؟
Lionel: Well, not much really. I’ve been so busy with my work that I haven’t had time to be creative or even relax!
خب، راستش خیلی نه. اینقدر این روزها گرفتارم که وقت نداشتم خلاقیت به خرج بدم یا حتی استراحت کنم.
George: Oh dear, well maybe it will get better soon.
اوه عزیزم، امیدوارم اوضاع بزودی بهتر بشه.
Lionel: No, I don’t think so. I’m considering just pulling the plug on the whole thing.
من اینطور فکر نمیکنم.دارم به این موضوع فکر میکنم که کلا همه چیزو بذارم کنار.
George: No! Lionel, you can’t give up, you have a fantastic idea and you need to keep developing it to see just how good it can get! Don’t pull the plug just yet, have a think about it.
نه لیونل!تو نمیتونی منصرف بشی، تو یک ایده جالب داری و باید این ایده رو رشد بدی بعدا خواهی دید چقدر این ایده جالبه! هنوز برای بی خیال شدن خیلی زوده، در موردش فکر کن.
Lionel: Thanks George, well see, I will give it some thought. Thanks for your kind words.
ممنونم جورج، پس روی این موضوع کمی فکر میکنم. بابت حرفهای دلگرم کننده ات ازت ممنونم.
امیدواریم از اصطلاحات گفته شده در این مقاله استفاده کرده باشید و حین خواندن این مطالب از کوره در نرید. سعی کردیم برای شما همه آپشن ها را اضافه کنیم. یادتون باشه شما یک مهره کلیدی وفردی باهوش هستید.!

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.
27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم
در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.
15. freeze someone’s wages = keep someone’s pay at its current level
حقوق کسی را ثابت نگه داشتن
The company froze everyone’s wages as soon as the economy went sour.
به محض خراب شدن اوضاع اقتصادی، شرکت حقوق همه افراد را ثابت نگه داشت.
16. freeze up = become anxious and unable to move or speak
خشک زدن/میخکوب شدن ( از فرط هیجان، و تعجب)
I froze up and couldn’t say anything more.
خشکم زد و نمی تونستم دیگه هیچ چیزی بگم.
17. break the ice = help others feel at ease in a social situation by making conversation
یخ شکنی ( در آغاز گفتگو)(سر حرف راباز کردن)
I tried breaking the ice with a joke, but it didn’t help.
سعی کردم با گفتن یک جوک یخ صحبت رو بشکنم، ولی بی فایده بود.
18. put something on ice = hold in reserve for future consideration
به تعویق انداختن
My plans for going to the USA are on ice for the moment.
برنامه من برای رفتن به امریکا فعلا به تعویق افتاده.
19. skate/walk/be on thin ice = in a risky or dangerous situation
دست کسی زیر ساطور بودن / در موقعیت خطرناکی قرار داشتن
I was on thin ice, and I knew it.
پام لب پرتگاه بود و این رو می دونستم.
20. tip of the iceberg = small perceptible part of a much larger (hidden) problem
مُشتی از (مشت نمونه خروار است) خروار
The reported cases of food poisoning are only the tip of the iceberg.
موارد گزارش شده از مسمومیت غذایی تنها مُشتی از خروار هستن.
بارش برف
21. a snowball’s chance in hell = very unlikely to succeed at something
هیچ شانسی نداشتن
That small boat has a snowball’s chance in hell of surviving the hurricane.
اون قایق کوچک هیچ شانسی برای نجات در این طوفان نداره.
22. pure as the driven snow = completely pure and innocent
کاملا پاک و منزه(مومن مسجد ندیده)
How dare he criticize her for having an affair? He’s not exactly as pure as the driven snow himself.
اون چطور جرات می کنه به اون خانم بابت داشتن روابط غیر اخلاقی انتقاد کنه؟ اون خودش هم عاری از خطا نیست.
23. snowball effect = when something small keeps growing in importance
به سرعت گسترش یافتن، مثل سیل (جاری شدن)/ اثر گلوله برفی
The more successful you become the more publicity you get and that publicity generates sales. It’s a kind of snowball effect.
هر چه بیشتر موفق تر شوید، معروفیت بیشتری به دست می آید و معروفیت منجر به فروش می شود. این روند به نوعی اثر گلوله برفی است. (استفاده از این استعاره از آنجا معمول شدهاست که وقتی یک گلوله برف کوچک در دامنهای پوشیده از برف میلغزد، مقدار بیشتری برف به خود جذب کرده و همچنان که به پایین میغلتد باز برف بیشتری جذب کرده و بیش از پیش بزرگتر و سنگینتر میشود.)
24. snowed under = overwhelmed with work or responsibilities
وقت سر خاراندن نداشتن/ غرق شدن در کار
Don’t expect any help from them — they’re snowed under at the moment.
از اونها انتظار هیچ کمکی نداشته باش – اونها فعلا وقت سر خاراندن هم ندارن.
چند اصطلاح دیگر مربوط به زمستان
25. add fuel to the fire = cause a bad situation to become worse
دامن زدن به آتش /هیزم آنش را زیاد کردن
Rather than providing a solution, their statements merely added fuel to the fire.
اظهارات اونها به عوض این که به یافتن یک راه حل کمک کنه، بیشتر دامن به آتش زد.
26. as snug as a bug (in a rug) = very cosy and comfortable
راحت و آسوده، گرم و نرم
Alan: Are you warm enough?
الِن: به اندازه کافی گرم هستی؟
Jane: Yes, I’m as snug as a bug in a rug.
جِین: بله، جای من گرم و نرمه.
27. brass monkey weather(also known by a ruder version) = extremely cold
فوق العاده سرد
I’m so sick of the brass monkey weather this winter—I’ve been constantly cold for months!
امسال زمستون واقعا از سرمای شدید به تنگ اومدم – الان ماههاست که مرتب سرما می خورم!
امیدواریم از این 14 اصطلاح کاربردی لذت برده باشید. در بخش نظرات برایمان بنویسید که از کدام یک از این اصطلاحات گفته شده بیشتر لذت بردید؟ همچنین اگر اصطلاح دیگری مرتبط با موضوع این مقاله می شناسید برای ما و کاربران عزیزمان بنویسید

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.
27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول
اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.
می دانیم که انگلیسی زبانها به ویژه بریتانیایی ها خیلی دوست دارند در گفتگوهای روزمره خود راجع به آب و هوا صحبت کنند. بر این اساس در این مقاله به آموزش مجموعه ای از اصطلاحات کاربردی درباره زمستان می پردازیم تا با یادگیری و کاربرد این اصطلاحات گرمای اشتیاقتان برای یادگیری بیشتر شود.
توجه کنید که مانند اغلب اصطلاحات انگلیسی این عبارات نیز اصلا ارتباطی به زمستان ندارند!
همانطور که می دانید مفهوم کلی یک اصطلاح با معنای تک تک کلمات فرق می کند. مثلا اصطلاح raining cats and dogs یعنی “مثل دم اسب باران باریدن”. که کنایه از بارش شدید باران است. اما، وقتی معنای تک تک کلمات را در این اصطلاح بررسی می کنیم ترجمه آن می شود ” باریدن گربه و سگ! که طبیعتا بی معناست.” نمونه های خیلی بیشتر از این دسته اصطلاحات را می توانید در آموزشهای یک دقیقه ای دکتر زبان مشاهده کنید.
و اما می پردازیم به معرفی اصطلاحات در این آموزش:
خلاص شدن از شر سرما
1. break into a cold sweat= suddenly become very scared about something
(از ترس) عرق سرد به تن نشستن(زهره ترک شدن)
Drops in stock market prices have investors breaking out into a sweat.
افت قیمت ها در بازار سهام باعث ترس سرمایه گذاران شده است.
2. cold comfort= poor or inadequate consolation
دل خوش کُنَک، تسکین جزیی و کم
The good news about the economy is cold comfort to people who have lost their jobs.
اخبار خوب اقتصادی برای کسانی که کارشان را از دست داده اند دل خوش کنکه.
3. give someone the cold shoulder= be intentionally unfriendly to someone
کم محلی کردن به
Something’s happened and I don’t know what it is, but he’s giving me the cold shoulder.
یه چیزی شده و من نمی دونم چیه، اما اون بهم بی محلی می کنه.
4. go cold turkey= come off drugs abruptly rather than gradually
یکباره مواد مخدر را کنار گذاشتن
The addicts endanger their life if they go cold turkey. It should be done according to a schedule and under medical care.
اگر معتادان یکباره مواد مخدر را کنار بگذارند زندگیشان به خطر میافته.این کار باید بر اساس برنامه ریزی و تحت نظر پزشک انجام بشه.
5. have (or get) cold feet= suffer loss of nerve or confidence
مردد شدن(دو به شک شدن)
I always have cold feet when I want to make the most important decisions so I always consult with my father.
وقتی میخواهم مهمترین تصمیمات را بگیرم، همیشه مردد میشم، بنابراین همیشه با پدرم مشورت میکنم.
6. in cold blood= without feeling or mercy
با بی رحمی
She had been murdered in cold blood.
او با بی رحمی به قتل رسیده بود.
7. in the cold light of day= think about something clearly, without emotions
منطقی و بدون احساسات فکر کردن
The next morning, in the cold light of day, Sarah realized what a complete idiot she had been.
صبح روز بعد، وقتی سارا نشست و منطقی فکر کرد فهمید که چه آدم نادانی بوده.
8. left out in the cold= excluded or ignored
محروم ، کنار گذاشته شده(طرد شده)
Everyone had something to do or somewhere to go. I felt left out in the cold.
هر کسی یه کاری داره انجام بده یا جایی داره که بره. من احساس می کنم طرد شدم.
9. out cold= completely unconscious
کاملا بیهوش
I was out cold when they took me to the hospital.
وقتی منو به بیمارستان رسوندن کاملا بیهوش بودم.
10. pour/throw cold water on= be discouraging or negative
آیه یاس خواندن
You’re always throwing cold water on my suggestions.
همیشه هر پیشنهادی می دم آیه یاس می خونی.
11. run hot and cold= be unable to make up one’s mind
سردرگم و گیج بودن
The boss has been running hot and cold about whether or not we’re going through with this project.
رئیس هنوز در خصوص این که آیا می تونیم این پروژه را انجام بدیم یا نه سردر گمه.
یخبندان شدید
12. a freeze on (doing something)= a temporary stop to something
به طور موقت چیزی را متوقف/ تعطیل کردن
The company put a freeze on hiring as soon as they took us over.
به محض این که شرکت کنترل ما را به دست گرفت استخدام را متوقف کرد.
13. freeze one’s blood= fill one with feelings of fear or horror
حسابی کسی را ترساندن(زهره ترک کردن)
When we were camping last weekend, we heard a scream in the night that froze our blood.
هفته قبل که اردو رفته بودیم، شب هنگام صدای جیغی شنیدیم که زهره ترک شدیم.
14. freeze someone out= isolate someone socially
با کسی سرد برخورد کردن، کسی را (از نظر اجتماعی) محدود کردن
During a banquet, she completely froze her husband out.
در طول مهمانی، اون اصلا شوهرش رو آدم حساب نمی کرد.
حتما قسمت دوم این مقاله را بخوانید!

در مقاله قبلی به معرفی 5 راهکار پرداختیم تا بتوانید اصطلاحات مربوط به تلفن را بهتر یاد بگیرید. همین طور برای مراحل مختلف تلفن زدن یک سری جملات کلیدی معرفی کردیم. در این مقاله ادامه این جملات کاربردی را با هم بررسی می کنیم.
عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم
در مقاله قبلی به معرفی 5 راهکار پرداختیم تا بتوانید اصطلاحات مربوط به تلفن را بهتر یاد بگیرید. همین طور برای مراحل مختلف تلفن زدن یک سری جملات کلیدی معرفی کردیم. در این مقاله ادامه این جملات کاربردی را با هم بررسی می کنیم.
مشکلات مرتبط به تلفن
اگر متوجه صحبتهای فرد تماس گیرنده نمی شوید صادقانه و فورا این مطلب را عنوان کنید. درغیر این صورت ممکن است بخشی از اطلاعات مهم را از دست بدهید! اغلب افراد از صداقت شما قدردانی کرده و خوشحال خواهند شد مجددا موارد خواسته شده را تکرار کنند.
حالت رسمی
‘I’m afraid I can’t hear you very well’ .ببخشید نمی توانم صدای شما را خوب بشنونم
‘Would you mind speaking up a bit please?’ ممکنه کمی بلندتر صحبت کنید؟
I’m afraid my English isn’t very good , could you speak slowly please?’
ببخشید انگلیسی من خیلی خوب نیست، می توانید لطفا آرام صحبت کنید ؟
‘Could you repeat that please?’ امکان داره دوباره تکرار کنید؟
حالت غیر رسمی
‘Sorry, I didn’t catch that’ .متاسفم، متوجه نشدم
‘Say that again please?’ لطفا دوباره بگین ؟
‘I can’t hear you very well’ .نمی توانم صدای شما راخیلی خوب بشنوم
‘Sorry, this line is quite bad’ .متاسفم، این خط خیلی بده
پیغام گذاشتن/ پیغام گرفتن
در صورتی که فردی که با او تماس می گیرید در دسترس نیست، آماده گذاشتن پیغام باشید. این پیغام می تواند به صورت صوتی باشه. حتما شماره تماس خود را اعلام کنید تا فرد مورد نظر بتواند با شما تماس بگیرد.
حالت رسمی
‘Can I take your name and number please?’ آیا می توانم اسم و شماره شما رابگیرم؟
‘Can I leave a message please?’ آیا می توانم پیغام بگذارم؟
‘Could you please ask ___ to call me back?’ می توانید لطفا از ___ بخواهید با من تماس بگیرن؟
‘Could you spell that for me please?’ می توانید لطفا آن را برای من هِجی کنید ؟
‘Can I just check the spelling of that please?’ می توانم لطفا دیکته ی آن را چک کنم؟
حالت غیررسمی
‘I’ll ask him to ring you when ___ gets back’
از ایشون می خواهم که وقتی ___ برگشت با شما تماس بگیره.
‘Could you tell ___ that I called please?’
می توانید لطفا به ___ بگین که من تماس گرفتم؟
‘I’ll let ___ know that you rang’
به___ می گم که شما تماس گرفتین.
خداحافظی کردن
این قسمت ساده ترین بخش مکالمه است! کافی است مودبانه و دوستانه صحبت کنید.
حالت رسمی
‘Thank you for calling’ .ممنون از اینکه تماس گرفتین
‘Have a good day’ .روز خوبی داشته باشین
‘Goodbye’ خدانگهدار
Thank you very much for your help. .از کمک شما خیلی سپاسگزارم
Thank you for your time. .ممنون بخاطر وقتی که گذاشتید
حالت غیررسمی
‘Bye!’ خداحافظ
‘Talk soon’ به زودی صحبت می کنیم
‘Speak to you again soon’ به زودی مجددا با شما صحبت می کنم
رعایت ادب را فراموش نکنید!
رعایت ادب هنگام صحبت با تلفن بسیار مهم است. سعی کنید از عباراتی مثل “could you” و “would you like to” استفاده کنید. برای درخواست کردن حتما از “please ” استفاده کنید. فراموش نکنید که مکالمه را با “متشکرم و خداحافظ ” به پایان برسانید.
حتما یادداشت کنید!
اگر بابت انگلیسی صحبت کردن پشت تلفن نگران و مضطرب هستید و یا کسی را که با او صحبت می کنید نمی شناسید ، بهتر است متن کوتاهی از آنچه می خواهید بگویید را بنویسید. به این ترتیب هنگام صحبت کردن تمرکز فکری بیشتری داشته و آرامش بیشتری خواهید داشت!
13 اصطلاح رایج هنگام تلفن زدن
1. hold on چند لحظه گوشی دستتون
‘Could you hold on a moment please?’ می شه لطفاً یک لحظه گوشی را نگه دارید ؟
2. hang on صبر کنید
‘Could you hang on a moment please?’ می توانید یک لحظه صبر کنید؟
3. put (a call) through وصل کردن تماس
‘I’m just going to put you through now.’ .همین الان شما را وصل می کنم
4. get through وصل شدن به
‘I can’t get through to his line at the moment, could you call back later please?’
در حال حاضر نمیتوانم شما را به خط ایشون وصل کنم، میتونید بعداً دوباره تماس بگیرید؟
5. hang up قطع کردن
‘I think the operator hung up on me, the line just went dead!’
من فکر می کنم اپراتور تلفن را روی من قطع کرد،الان خط قطع شد!
6. call up تماس گرفتن
I’ll call up the theatre, and find out about tickets.
با سالن تئاتر تماس گرفتم و در مورد بلیط ها اطلاعات گرفتم.
7. call back (تماس گرفتن (در پاسخ به یک تماس
‘I’ll ask him to call you back, when he gets home.’
وقتی به خونه برگشت بهش می گم با شما تماس بگیره.
8. pick up (برداشتن گوشی (جواب دادن تلفن
‘No one is picking up, maybe they’re not at home.’
هیچ کسی گوشی رو برنمیداره ، شاید خانه نیستند.
9. get off (the phone) تمام کردن صحبت با تلفن
‘When he gets off the other phone, I’ll pass on your message.’
وقتی صحبتش با اون یکی تلفن تمام شد، پیام شما را بهشون می دم.
10. get back to (someone) (تماس گرفتن با کسی (در جواب تماس
‘When do you think she’ll be able to get back to me?’
فکر میکنید کی میتونن با من تماس بگیرن؟
11. cut off قطع کردن تماس
‘I think we got cut off, I can’t hear her anymore.’
فکر می کنم تماس قطع شد، دیگه نمی تونم صداشو بشنوم.
12. switch off/turn off خاموش کردن
‘Sorry you couldn’t get through to me. My phone was switched off, because the battery had died.’
متاسفم که نتوانستی باهام تماس بگیری. تلفنم خاموش شد چون باتریش تمام شده بود.
13. speak up با صدای بلند صحبت کردن
‘I’m afraid I can’t hear you very well, could you speak up a little please?’
متاسفم نمی توانم خیلی خوب صدای شما را بشنوم، ممکنه لطفا کمی بلندتر صحبت کنید؟
کتاب اسپیکینگ تیک آف
پرکاربردترین جملات انگلیسی در زندگی روزمره

شاید شما نیز بسته به شغل و حرفه خود نیازمند انگلیسی صحبت کردن با تلفن باشید. و البته ممکن است از این امر خیلی واهمه داشته باشید. وقتی دوچرخه سواری را آغاز کردید ابتدا بارها زمین خوردید اما پس از مدتی به راحتی و بدون فکر کردن دوچرخه سواری می کنید.
عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت اول
شاید شما نیز بسته به شغل و حرفه خود نیازمند انگلیسی صحبت کردن با تلفن باشید. و البته ممکن است از این امر خیلی واهمه داشته باشید. وقتی دوچرخه سواری را آغاز کردید ابتدا بارها زمین خوردید اما پس از مدتی به راحتی و بدون فکر کردن دوچرخه سواری می کنید.
انگلیسی صحبت کردن با تلفن نیز به همین صورت هست. اگر اصطلاحات کاربردی مرتبط با تلفن زدن را یاد بگیرید و به اندازه کافی تمرین کنید می توانید راحت تر این کار را انجام دهید.
قبل از این که به آموزش اصطلاحات کاربردی برای تلفن زدن بپردازیم ابتدا به معرفی 5 راهکار ساده می پردازیم که با کمک آنها می توانید این اصطلاحات را راحت تر یاد گرفته و برای صحبت کردن از تسلط کافی برخوردار باشید. حتما قسمت دوم این مقاله را هم دنبال کنید.
1. از اشتباه کردن نترسید.
اولین باری که شروع به استفاده از این اصطلاحات در پشت تلفن می کنید، همیشه یک سری اشتباه خواهید کرد. که این امر در اوایل یادگیری هر مطلب جدید کاملا طبیعی است.
یادتان باشد با هر اشتباه بیشتر یاد خواهید گرفت. این نکته را هم بدانید که افرادی که قرار است با آنها صحبت کنید به اشتباهات شما واقف بوده و سعی می کنند به شما کمک کنند.
2. از اشتباهات خود درس بگیرید.
هر بار که مکالمه شما تمام می شود اشتباهات خود را یادداشت کنید. در صورت امکان سعی کنید مکالمه خود را ضبط کنید. بعدا به آن گوش کنید و اشتباهات خود را تصحیح کنید.
3. هر روز سعی کنید از سه اصطلاح در مکالمات خود استفاده کنید.
سعی کنید هر روز سه تا از اصطلاحات زیر را تمرین کنید. چون در غیر این صورت در ذهن شما باقی نمی مانند و به لغات غیر فعال (passive vocabulary) مغز شما تبدیل می شوند – یعنی موقعی که این لغات را می شنوید قادرید آنها را بخاطر بیاورید اما نمی توانید بلافاصله از آنها استفاده کنید.
اگر امکان استفاده از این اصطلاحات را در مکالمات واقعی ندارید سعی کنید با استفاده از آنها یک سری مکالمات خیالی بنویسید تا ناچار به استفاده از آنها شوید. یادتان باشد استفاده از کلمات جدید باعث یادگیری کلمات جدید می شود!
4. مفاهیم جدید گرامر را در مکالمات تلفنی تمرین کنید.
با روشی که در بالا توضیح دادم می توانید به تمرین گرامر نیز بپردازید. هر بار که با یک ساختار گرامری جدید برخورد می کنید آن را نوشته سپس مثالهای خود را بنویسید و آنها را در محل کار تمرین کنید! به مثالهای زیر توجه کنید.
افعال مُدال:
- Could I ask who’s calling, please?
- How may I help you?
افعالی که به “-ing” ختم می شوند:
- Do you mind waiting a few minutes?
- Thanks for calling.
افعالی که بعد از آنها مصدر به کار می رود:
- I’m calling to clarify…
- I’d like to leave him a message.
- When is a good time to call?
5. با یکی از دوستان خود به تمرین مکالمه بپردازید.
اصطلاحات زیر را با صدای بلند بخوانید یا طی یک مکالمه تلفنی با دوستتان آنها را تمرین کنید. اگر کسی نیست می توانید به تنهایی آنها را تمرین کنید. خواندن با صدای بلند به تقویت تلفظ شما کمک بسیار می کند. با ضبط کردن صدای خود می توانید اشکالات خود را متوجه شوید.
حالا به مراحل مختلف تماس و معرفی جملات کاربردی در دو حالت رسمی و غیر رسمی می پردازیم.
معرفی/تماس گرفتن
اگر هنگام پاسخ به یک تماس کاری خود را معرفی کنید یا اگر فرد تماس گیرنده خود را معرفی نکند در هر دو صورت می توانید با استفاده از عبارات زیر از وی بخواهید خودش را معرفی کند.
حالت رسمی
‘Hello’ سلام
‘Good Morning’ صبح بخیر
‘Good Afternoon’ بعد از ظهر بخیر
‘This is ___ speaking’ .سلام…..هستم، بفرمایید
‘Could I speak to ___ please?’ میتونم لطفا با ……..صحبت کنم؟
‘I would like to speak to ___’ .مایلم با…..صحبت کنم
‘I’m trying to contact ___’ .می خوام با… صحبت کنم
حالت غیر رسمی
‘Hello’ سلام
‘Hi, it’s ___ here’ .سلام، من …. هستم
‘I am trying to get in touch with ___’ .می خوام با … صحبت کنم
‘Is ___ there please?’ آیا … تشریف دارن؟
دادن اطلاعات بیشتر
در تماسهای کاری عمدتا به ارایه اطلاعات بیشتر می پردازیم. البته ارایه اطلاعات بیشتر در مکالمات غیر رسمی نیز می تواند مفید باشد.
حالت رسمی
I am calling from ___ .از…تماس می گیرم
I’m calling on behalf of ___’ . از طرف….تماس می گیرم
حالت غیر رسمی
‘I’m in the post office at the moment, and I just needed ___’
در حال حاضر در دفتر پست هستم و من نیاز دارم ….
صحبت کردن با یک فرد
اگر به تلفن یک شخص یا به تلفن شرکت پاسخ می دهید شاید لازم باشد که از این عبارات استفاده کنید:
حالت رسمی
‘Hello, this is ___ speaking’ .سلام …. هستم، بفرمایید
‘___ speaking, how may I help you?’ هستم،چطور میتونم کمکتون کنم؟ …
حالت غیر رسمی
‘Hello, John’s phone’ .سلام ، جان هستم
درخواست برای اطلاعات بیشتر/تقاضا کردن
اگر با شخص خاصی کار دارید، دراین صورت درخواست خود را در قالب یک سوال مودبانه بیان کنید.
اگر فقط شماره داخلی آن فرد را می دانید ولی نام وی را نمی دانید نیز می توانید درخواست خود را در قالب یک سوال مودبانه بیان کنید. اگر تماس شما به منظور خاصی هست، سعی کنید بطور خلاصه آن را بازگو کنید.
حالت رسمی
‘May I ask who’s calling please?’ ممکنه اسمتون رو بفرمایین ؟
‘Can I ask whom I’m speaking to please?’ میتونم بپرسم با چه کسی صحبت می کنم؟
‘Where are you calling from?’ از کجا تماس می گیرید؟
‘Is that definitely the right name/number?’ این نام / شماره درست شماست؟
‘Could I speak to someone who ___?’ می تونم با کسی صحبت کنم که …؟
‘I would like to make a reservation please’ .می خوام لطفا یک رزرو انجام بدهم
‘Could you put me through to extension number ___ please?’
ممکنه لطفا من رو به شماره داخلی….وصل کنید؟
حالت غیر رسمی
‘Who’s calling please?’ شما لطفا؟
‘Who’s speaking?’ کی صحبت می کنه؟
‘Who is it?’ شما؟
Whom am I speaking to? من با کی صحبت می کنم؟
درخواست از تماس گیرنده برای منتظر شدن/ انتقال تماس
اگر می خواهید فرد تماس گیرنده را به دیگری وصل کنید، حتما باید به آنها اطلاع دهید. صرفا به این علت که بدانند قرار است چه اتفاقی بیافتد. زیرا در غیر این صورت فکر می کنند که تماسشان قطع شده است.
اغلب هنگام وصل شدن به فرد دیگر این جمات را می شنوید:
حالت رسمی
‘Could you hold on a moment please’ ممکنه لطفا یه لحظه گوشی را نگهدارید
‘Just a moment please’ یک لحظه لطفا
‘Hold the line please’ لطفا روی خط باشید
‘I’ll just put you through’ الان شما رو وصل میکنم
‘I’ll just transfer you now’ همین الان شما را وصل می کنم
حالت غیر رسمی
‘Hold on a minute’ یک لحظه گوشی
‘Just a minute’ یک لحظه گوشی
‘Okay, wait a moment please’ بسیار خب ، لطفا یک لحظه منتظر باشید
دادن اطلاعات منفی
اگر هنگام پاسخ به تلفن قادر به کمک نیستید، می توانید از عبارات زیر استفاده کنید:
حالت رسمی
‘I’m afraid the line is busy at the moment’ متاسفم ، در حال حاضر خط مشغوله
‘That line is engaged at the moment, could you call back later please?’
خط در حال حاضر مشغوله، ممکنه لطفا بعدا تماس بگیرید؟
‘I’m afraid ___’s busy at the moment, can I take a message?’
متاسفم ، در حال حاضر …. کار داره،میتونم پیغام تان را بگیرم؟
‘I’m sorry, he’s out of the office today’ متاسفم،او امروز بیرون از شرکته
‘You may have dialled the wrong number’ احتمالا شماره را اشتباه گرفته اید
‘I’m afraid there’s no one here by that name’ متاسفم اینجا کسی به این نام نداریم
حالت غیررسمی
‘Sorry, ___’s not here’ متاسفم ،… نیستن
‘___ is out at the moment’ الان …. بیرون هستن
کتاب اسپیکینگ تیک آف
پرکاربردترین جملات انگلیسی در زندگی روزمره

7 اشتباه مهلک در یادگیری انگلیسی
شاید تا بحال از خود پرسیده باشید که چگونه می توان به یک زبان آموز موفق تبدیل شد؟
چرا به ظاهر برخی زبان آموزان با استعداد هستند و برخی دیگر نسبت به بقیه سریعتر زبان را یاد می گیرند و زودتر به اعتماد به نفس می رسند؟ چرا تسلط به زبان انگلیسی به نظر تا این حد دشوار است؟ هر کسی که می تواند به یک زبان صحبت کند پس می تواند به دو زبان یا بیشتر نیز صحبت کند! این توانایی مختص انسان است و تقریبا در صورتی که محیط لازم را ایجاد کنیم می توان به هر زبان دومی صحبت کرد.
مشکل اینجاست که بسیاری از زبان آموزان مرتکب هفت اشتباهات رایج می شوند. زبان آموزان موفق این اشتباهات را مرتکب نمی شوند. اشتباهاتی که شما نیز باید مراقب باشید مرتکب نشوید عبارتند از:
- هیچگاه به معلم یا کتاب تکیه نکنید. شما باید یک زبان آموز مستقل باشید!
- بر ناتوانی های خود تمرکز نکنید؛ بلکه فقط بر توانایی های خود تمرکز کنید!
- به اینکه رسیدن به مرز تسلط چه مقدار زمان نیاز دارد فکر نکنید؛ سعی کنید از سفر یادگیری لذت ببرید!
- اگر بلافاصله پاسخ به ذهنتان نرسید نا امید نشوید؛ عجله نکنید و سوالات فراوان بپرسید!
- سعی نکنید بی عیب و نقص باشید؛ سعی کنید پیشرفت کنید و با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید!
- انگلیسی را هدف اصلی خود قرار ندهید؛ از انگلیسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف زندگی تان بهره ببرید!
- از بهانه تراشی هایی مثل “وقت ندارم.” دست بردارید. فقط با صرف روزانه ۱۵ دقیقه مطالعه متمرکز می توانید انگلیسی خود را بهبود ببخشید!
همانطور که گفتم هر فردی که قادر به صحبت کردن یک زبان نباشد می تواند زبان دوم را نیز یاد بگیرد. این توانایی منحصر به فرد انسان است و اگر با متد صحیح به یادگیری بپردازید قطعا می توانید یک زبان دوم را یاد بگیرید. ما به شما ایمان داریم. پس شما هم به خودتان ایمان داشته باشید!
در پایان این مقاله می خواهیم ببینیم چگونه انگیزه خود را حفظ کنیم؟
برای اغلب زبان آموزان حفظ انگیزه کار بسیار دشواری است. این افراد اغلب با انگیزه بالا شروع به یادگیری می کنند اما پس از مدت کوتاهی انگیزه آن ها کاهش می یابد.
برای این که بتوانید دائما انگیزه خود را حفظ کنید چهار راهکارحفظ انگیزه از تونی رابینز استاد موفقیت در حوزه فردی را به شما معرفی می کنم. امیدوارم شما نیز این راهکارها را در زمینه یادگیری زبان انگلیسی بکار بگیرید. قول می دهم به کار گیری این اصول می تواند تفاوت بسیاری در میزان یادگیری و پیشرفت شما ایجاد کند.
راهکار اول: دائما ذهن خود را با ورودی های مثبت (مطالبی که از طریق گوش یا چشم به ذهن وارد می شوند.) پر کنید.
اغلب ما دائما به طور خودکار در حال تولید افکار منفی هستیم. و اگر برای مبارزه با این افکار منفی کاری انجام ندهیم خسته می شویم. وقتی ذهن خودتان را با ورودی های مثبت پر می کنید فورا متوجه اثر آن شده و حس مثبت و خوش بین تری پیدا می کنید. موسیقی های فوق العاده، کتاب، ویدئوهای انگیزشی و .. می توانند در این زمینه به شما کمک کنند.
راهکار دوم: به بدن خود انرژی دهید.
بدن و ذهن ما به یکدیگر مرتبط اند. اگر بی انگیزه شویم خسته و تنبل شده در نتیجه باید ورزش کنیم. ورزش در بالا بردن انگیزه و انرژی بدن بسیار موثر است. اگر بی انگیزه هستید کمی پیاده روی کنید. یا تمرینات یوگا یا هر ورزش دیگر را انجام بدهید.
راهکار سوم: پیرامون خود را با افراد مثبت پر کنید.
جیم ران که یکی از بزرگترین اساتید موفقیت است معتقد است ما میانگین ۵ نفری هستیم که با آنها بیشترین ارتباط را داریم. اگر این افراد افرادی مثبت و موفق هستند ما هم موفق و مثبت خواهیم بود.
پس به دنبال افرادی باشید که به شما انگیزه بدهند. اگر چنین دوستانی ندارید می توانید در سمینارهای موفقیت شرکت کنید و با افراد مثبت آشنا شوید. می توانید عضو انجمن هایی شوید که دائما از آنها انگیزه بگیرید. مثلا یک گروه تلگرامی اختصاصی در دوره مکالمه آنلاین فرمول ۱ داریم که افراد دائما به یکدیگر انگیزه می دهند و انرژی می گیرند.
از آنجایی که انگیزه و مثبت اندیشی امری است مُسری، به همین دلیل روحیه افراد به سرعت بالا می رود. اگر فردی را می بینید که در زبان انگلیسی بسیار قوی است و با اعتماد به نفس به انگلیسی صحبت می کند، ببینید چه کارهایی انجام داده که به این درجه از مهارت رسیده و سعی کنید آن موارد را تقلید کنید. وقت خود را بیشتر با افرادی که زبان انگلیسی آن ها قوی است بگذرانید تا شما هم به همان نقطه مشابه برسید.
یادتان باشد هیچ چیزی مخرب تر از نشست و برخواست با افراد منفی نیست. حتی حضرت حافظ نیز در بیتی اهمیت دوست را این چنین بیان می کند:
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
پس سعی کنید افراد منفی گرا را از زندگی خود حذف کنید یا حداقل زمان ممکن را با آنها بگذرانید و افراد مثبت را جایگزین آن ها کنید.
راهکار چهارم: به یک نفر کمک کنید.
سعی کنید ذهنیت آن ها را بهتر کنید. سعی کنید آموخته های خود را به آن ها آموزش دهید تا آنها نیز یاد بگیرند. زیرا زکات علم نشر آن است. مثلا در انجمن ها شرکت کنید و به دیگران دانسته های خود را آموزش دهید. به این صورت با آموزش بیشتر، خودتان هم بیشتر یاد می گیرید و از طرفی حس بهتری نسبت به خود پیدا می کنید. در نتیجه انرژی و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر موفقیت در یادگیری زبان انگلیسی پیدا می کنید.
امیدوارم با بکار گیری نکات گفته شده هر روز یک گام در مسیر یادگیری زبان از دیگران جلوتر باشید. لطفا اولین کسی باشید که نظر خود را در این صفحه برای ما و کاربرانمان درج می کنید.

روشهای فکر کردن به انگلیسی
چرا فکر کردن به انگلیسی اهمیت دارد؟ آیا موقع صحبت کردن دائما فکر می کنید؟ و نمی توانید به همان سرعت که صحبت می کنید فکر کنید؟ شاید هم می خواهید ایده ای را ابراز کنید اما همیشه برای یافتن کلمه و عبارت مناسب با مشکل مواجه هستید؟
هر چه سطح شما در انگلیسی مبتدی تر باشد این وقفه بیشتر است. برای این که این مشکل را حل کنید باید بتوانید به انگلیسی فکر کنید.
ابتدا ببینیم چرا فکر کردن به انگلیسی مهم است. اول این که فکر کردن به انگلیسی مهارتی است که نیاز به تمرین دارد و فقط با تمرین سخت به دست می آید. پس نمی توانید انتظار نداشته باشید که بدون هیچ تمرینی از فردا شروع کنید به انگلیسی فکر کنید. زیرا سال های سال عادت کرده اید که به فارسی فکر کنید.
هر چه سریع تر بتوانید ایده ای که به ذهنتان می رسد را ابراز کنید می توانید سریع تر و روان تر صحبت کنید. برای فکر کردن به انگلیسی بسیار مهم است که دائما به مغز خود ورودی هایی را بدهید که در انگلیسی واقعی از آن استفاده می شوند. منظور از ورودی یعنی لیسنینگ و ریدینگ. مثل پادکست ها، ویدئو، مجموعه سریال فرندز، آهنگ، داستان و …
در انگلیسی هزاران موضوع مختلف وجود دارد که می توانید در مورد آن ها صحبت کنید. بخشی از یادگیری انگلیسی این است که بتوانید در مورد هر موضوعی که می خواهید به راحتی صحبت کنید. یک روش موثر برای این که بتوانید در مورد یک موضوع هم فکر کنید و هم به راحتی صحبت کنید این است که روی موضوعات کوچک متمرکز شوید و آن ها را به طور عمیق یاد بگیرید.
مثلا اگر شغل شما حسابداری است باید تمام وقت خود را به مدت چند هفته روی یادگیری لغات و اصطلاحات مربوط به شاخه حسابداری صرف کنید و با افرادی که در این زمینه تبحر دارند به انگلیسی صحبت کنید.
همچنین گوش کردن و خواندن در خصوص مطالب مربوط به حسابداری به شما کمک می کند تا برای صحبت کردن در این موضوع به تسلط برسید. پس باید برای مسلط شدن به موضوعات مختلف قدم به قدم جلو بروید.
یک موضوع خاص را انتخاب کنید. عمیقا آن را یاد بگیرید. مطالبی جذاب در مورد آن موضوع بخوانید و گوش کنید. با یک فرد به تمرین اسپیکینگ بپردازید. و بلاخره دائما مرور کنید. |
یکی دیگر از روش های ارزان و راحت برای فکر کردن به انگلیسی این است که در ذهن خود به این کار بپردازید. یعنی یک مکالمه خیالی بسازید. به هیچ وجه نگران اشتباهات گرامری نیز نباشید. نکته مهمی که باید بدانید این است که هر چه زمان بیشتری صرف ریدینگ و لیسنینگ کنید سریعتر می توانید به انگلیسی مسلط شوید. برای آنکه بتوانید به انگلیسی فکر کنید راهکارهای زیر را پیشنهاد می کنم:
- با قدمهای کوچک شروع کنید. – می توانید با لغاتی که می دانید شروع کنید و جملات ساده ای بسازید مثل:
“I want an apple for breakfast”
“Should I go to the store today?”
- آهسته شروع کنید. – عجله نکنید. با خودتان به آهستگی شروع به صحبت کنید. می توانید با یک جمله کوتاه شروع کنید و آن جمله را به مدت چند دقیقه پشت سر هم تکرار کنید. یک مدیتیشن کوتاه حفظ کنید – جملات مثبت را چندین بار با خود تکرار کنید و هنگام تکرار آنها به معنیشان خوب توجه کنید.
I improve every day.
I learn every day.
I have good intentions and should therefore always be confident in my words and my actions.
I will not compare myself to anyone except the person I was yesterday.
Today is a great day to make mistakes!
- یک آهنگ یاد بگیرید. – به خاطر سپاری اشعار آهنگها به دلیل ریتم و ملودی آن بسیار ساده است. همیشه یک آهنگ را با خودتان زمزمه کنید یا به آن فکر کنید. هر جا امکانش بود از کلمات و اصطلاحات به کار رفته در آن آهنگ استفاده کنید. از دیکشنری انگلیسی به انگلیسی استفاده کنید.اگر می خواهید معنی یک کلمه را پیدا کنید هیچگاه از دیکشنری انگلیسی به فارسی استفاده نکنید. اگر یادگیری کلمات جدید را با تعاریف و مثال های انگلیسی آغاز کنید می توانید سریعتر به انگلیسی فکر کنید. برای پیدا کردن لیست کاملی از بهترین دیکشنری های موجود به مقاله “۶۶ دیکشنری آنلاین برای ۲۵ زبان” به سایت دکتر زبان مراجعه کنید. یا همین عنوان را به راحتی در گوگل سرچ کنید.
- کمال گرا نباشید. – اشتباه کردن هیچ ایرادی ندارد. حتی اگر اشتباه کنید کسی متوجه نخواهد شد زیرا شما دارید در ذهنتان فکر می کنید.
به شناسایی اشیا بپردازید – لیستی از اشیا پیرامون خود را تهیه کنید. وسایل روی میز، بخشهای مختلف اتومبیل و دوچرخه، وسایل آشپزخانه و … سعی کنید آنها را در ذهن خود به انگلیسی نامگذاری کنید.
- برنامه ریزی کنید. – به انگلیسی برای آینده، روز کاری یا یک سفر، برنامه ریزی کنید.
- داستان بسازید. – با یک داستان کوتاه که می خواهید برای یک بچه تعریف کنید شروع کنید. بعد متوجه خواهید شد که با کلمات انگلیسی که می دانید چقدر می توانید آن داستان را بسط بدهید.
- مکالمه بسازید. – مکالماتی خیالی با افرادی که به آنها علاقه دارید بسازید. موضوع این مکالمات می تواند صحبت هایی باشد که دوست دارید به این افراد بگویید.
- چیزهایی را که نمی دانید مشخص کنید و برایشان پاسخ مناسب پیدا کنید. – هر جا در مورد یک نکته گرامری یا لغت و اصطلاح مطمئن نیستید آن را یادداشت کنید و سپس پاسخ آن را پیدا کنید. برای این منظور می توانید از دوستانتان کمک بگیرید یا در اینترنت جستجو کنید.
- تصویرسازی کنید. – ذهن ما یک ماشین قدرتمند تصویر سازی است. به کلمات و عبارات و تصاویر مربوط به آنها فکر کنید. می توانید اشیا را در ذهن خود تعریف کنید یا دیکته یک اصطلاح را مانند یک کتاب در ذهن خود تصور کنید. جملات بی ربط ببافید.حتی اگر جملاتی که به انگلیسی به آنها فکر می کنید معنی دار هم نباشد ایرادی ندارد زیرا بعضی اوقات در فارسی نیز همین کار را انجام می دهیم. مهمترین نکته این است که از کلمات انگلیسی استفاده کنید.بنابراین سعی کنید یک شعر بی ربط و عجیب و غریب به انگلیسی در ذهن خود بسازید. و آزادانه به هر چه می خواهید به انگلیسی فکر کنید. هر چه عجیب و غریب تر بهتر!
- نوشتن آزاد را تمرین کنید. – منظور از نوشتن آزاد این است که آزادانه افکار خود را روی کاغذ یا صفحه لپ تاپ بیاورید. هر چه به ذهنتان می آید به انگلیسی بنویسید. برای این کار زمان مشخص کنید. ابتدا با ۱۰ دقیقه شروع کنید و سپس هر بار کمی به آن اضافه کنید. تا اتمام زمان مشخص شده توقف نکنید و ادامه دهید.
امیدوارم مطالب موجود در این مقاله به شما کمک کند تا سریع تر بتوانید بیشتر از یک زبان یاد بگیرید. لطفا پیشنهادات خود را در زمینه فکر کردن به انگلیسی در همین جا برای ما و خوانندگان عزیزمان درج کنید.

بهره وری 100 درصدی از محتوا در یادگیری انگلیسی
احتمالا شما نیز از انبوه اطلاعاتی که در رسانه های اجتماعی با آن رو به رو می شوید دچار سر در گمی شده اید. هزاران مطلب انگلیسی که روزانه در رسانه های مختلف اجتماعی منتشر می شوند.
آدم می ماند که برای بیشترین بهره برداری از محتواهای موجود در انگلیسی از کجا باید شروع کرد. در این جا به معرفی ۴ راه کار برای استفاده بهینه از محتواهای مربوط به یادگیری زبان انگلیسی می پردازیم.
اول: الویت های خود را مشخص کنید.
الویت یادگیری شما در زبان انگلیسی کدام یک از حوزه های رایتینگ، لیسنینگ، اسپیکینگ و ریدینگ است؟ آیا واقعا همه مطالبی که در این رسانه ها منتشر می شود متناسب با هدف شما هست؟ یا فقط باعث می شوند که وقتتان هدر برود؟ پس سعی کنید ۸۰ درصد زمان خود را به استفاده از مطالبی بپردازید که شما را در رسیدن به اهدافتان کمک کند.
دوم: رژیم محتوا بگیرید.
ایمیل، گوشی موبایل و کامپیوتر خود را از شر مطالب اضافه خلاص کنید. هیچ چیز مانند فیس بوک قاتل زمان نیست. مثلا بعضی اوقات می خواهم برای چند دقیقه فیس بوک خود را چک کنم ناگهان متوجه می شوم که ۳۰ دقیقه ارزشمند خود را در فیس بوک تلف کرده ام. سعی کنید از فیس بوک و رسانه های دیگر فقط برای یادگیری انگلیسی استفاده کنید. برای لغو عضویت ایمیل های اضافی خود می توانید از ابزار کاربردی unroll.me استفاده کنید.
سوم: هر دو یا سه هفته یک بار از یک محتوای متفاوت استفاده کنید.
دائما محتواها را تغییر دهید تا خسته نشوید. البته اگر از محتوا و دوره لذت می برید نیازی به این کار نیست. همیشه از محتوایی استفاده کنید که حداقل ۷۵ درصد آن را بفهمید.
چهارم: یک محصول یا دوره آموزشی بخرید.
وقتی بابت یک محصول یا دوره پول پرداخت می کنید. انرژی بیشتری برای یادگیری با آن دوره یا محصول صرف می کنید. محتواهای رایگان باعث می شود که برای آن ها انرژی صرف نکنیم. اگر خواهان بیشترین استفاده از یک دوره یا محصول آموزشی هستید باید ابتدا برای آن هزینه کنید و دوم در حفظ و نگهداری آن کوشا باشید.
تا در دنیای کوانتومی انرژی عظیمی برای خود ذخیره کنید. یادتان باشد با کپی و ارسال دوره ای که بهای آن را پرداخته اید اثر انرژیکی و کوانتای آموزشی آن محصول یا دوره را در زندگی خود کاهش می دهید. و این یک قانون ثابت و غیر قابل انکار در این جهان هستی است.
اگر می خواهید به صحت این قانون پی ببرید کافی است نیم نگاهی به هارد کامپیوتر و کانال های مختلف تلگرامی گوشی خود بیاندازید و ببینید چقدر محتوای ارزشمند بلااستفاده ذخیره کرده اید به امید روزی که وقت پیدا کنید تا از این محتواها استفاده کنید. ولی احتمالا سال ها می گذرد که هنوز زمان کافی را پیدا نکرده اید. و قطعاا این زمان هرگز فرا نخواهد رسید.
چرا؟ پاسخ ساده است. زیرا بهایی برای آن پرداخت نکرده اید. همین کتابی که در حال خواندن آن هستید به دلیل این که هزینه آن را پرداخت کرده اید دارای اثربخشی بیشتری برای شماست تا فردی که این کتاب را به رایگان استفاده می کند. پس با حفظ و مراقبت از دوره ها و محصولات آموزشی برکت و اثربخشی آن ها را در زندگی خود متجلی کنید.
و حالا ببینیم چگونه می توانیم یک زبان آموز به روز باشیم؟
بسیاری از زبان آموزانی که در متدهای سنتی مدارس تربیت شده اند احساس می کنند که بین آنها و افراد بومی زبان فاصله بسیار زیادی وجود دارد. کتابهای آموزش زبان عمدتا دارای سیستمی قدیمی و خشک هستند. برای این که هوشمند و به روز به نظر برسید این موارد را در نظر بگیرید:
– سریالهای تلوزیونی روز را ببینید.
– در چت های آنلاین و رسانه های اجتماعی شرکت کنید.
– یک خواننده یا ستاره سینما را انتخاب کنید و جملات کلیدی آنها را تکرار کنید.
آواتار (قهرمان) انگلیسی خود را خلق کنید!
یک ستاره پاپ، ستاره سینما، ورزشکار یا هر فرد دیگری که دوست دارید انتخاب کنید. سپس کلیپ های این فرد را در یوتیوب پیدا کنید و به نحوه صحبت کردن او به دقت توجه کنید.
سعی کنید تکیه کلامهای این افراد را دقیقا کپی کنید و در مکالمات خود استفاده کنید. به نحوه زبان بدن این افراد نیز دقت کنید. سرعت صحبت کردن آنها را کپی کنید. هنگامی که به انگلیسی صحبت می کنید فرض کنید که همین قهرمان انگلیسی خودتان هستید. این روش اعتماد به نفس شما را بسیار افزایش می دهد!