بهار دلکش و 27 لغت و اصطلاح کاربردی

اکنون بهار دلکش از راه رسیده و زندگی و آغازی نو را نوید می دهد. بوی باران و سبزه و نیزعطر بهار همه جا پیچیده است. بیایید ما نیز با رسیدن بهار جاودانه به یادگیری لغات و اصطلاحاتی با این موضوع بپردازیم.

بهار دلکش و 27 لغت و اصطلاح کاربردی

در مقالات قبل به آموزش انگلیسی اصطلاحات مربوط به زمستان پرداختیم. اکنون با رسیدن بهار دلکش از راه و پیچیدن بوی باران و سبزه و نیزعطر بهار، بیایید ما نیز در این بهار جاودانه به یادگیری لغات و اصطلاحاتی با این موضوع بپردازیم. زیرا صحبت کردن در خصوص آب و هوا یکی از موضوعات رایج در مکالمات انگلیسی بوده و شما با دانستن این لغات و اصطلاحات می توانید در مکالمات خود حرفی بیشتری برای گفتن داشته باشید!

 

Sayings and phrases that use spring

 

 

1. Spring into action

یکباره دست به کار شدن

 

As soon as the boss came in the door, everyone sprang into action.

به محض این که رییس وارد اتاق شد، همه یکباره شروع به کار کردن کردند.

 

2. Spring in your step

جست و خیز کنان

 

 

As he walked into the office that morning, there was a spring in his step.

اون روز صبح اون جست و خیز کنان وارد دفتر شد.

 

3. Spring to life

به حرکت/ جنب و جوش در آمدن

 

Finally, the engine sprang to life.

بلاخره، موتور به حرکت در آمد.

 

4. Spring a leak

سوراخ شدن و ترک خوردن

 

The boat sprang a leak halfway across the lake.

هنوز نصف عرض دریاچه رو نرفته بودیم که قایق سوراخ شد.

 

Spring Terms

 

 

5. Spring fever

شور و شوق بهار، بوی بهار

It’s wonderful seeing the city touched by spring fever, coming alive again after the deadening winter.

بوی بهار که میاد شهر دیدنی میشه، دوباره بعد از زمستون بی روح شهر زنده میشه.

6. Spring cleaning

خانه تکانی

Judy’s busy doing the spring-cleaning.

امروز جودی درگیر خونه تکونیه.

 

Talking About the Weather

 

 

7. Breeze

نسیم، آسون، شاد و شنگول بیرون رفتن

 

Flowers are waving in the breeze.

گلها در بهار می رقصند.

“Passing that test was a breeze because I studied hard.”

قبولی در اون امتحان آسون بود چون من حسابی درس خوندم.

“After I finished the easy test, I breezed out of that classroom.”

بعد از این که اون امتحان آسون رو تمام کردم، شاد و شنگول از کلاس بیرون رفتم.

 

8. Shower

رگبار

 

Scattered showers are forecast for tonight.

برای امشب بارانهای پراکنده پیش بینی میشه.

 

*Shower sb with sth

بر سر کسی چیزی ریختن

They showered newly-weds with flowers.

اونها عروس و داماد را گل باران کردند.

9. Drizzle

نم نم باریدن، کم کم ریختن/ افزودن چیزی

The drizzle had stopped and the sun was breaking through.

نم نم بارون قطع شده بود و آفتاب داشت در میومد.

Drizzle the soy sauce over the chicken.

سس سویا رو آروم روی مرغ بریز.

10. Puddle

چاله آب

Would you jump into puddles with me?

میای با من بپری توی این چاله های آب؟

11. Thaw

آب/ ذوب شدن برف و یخ، وا رفتن یخ

The lake thawed in March.

یخ این دریاچه در ماه مارس ذوب میشه.

“Did you take the chicken out of the freezer? It needs to thaw so I can cook it for dinner.”

آیا مرغ رو از فریزر بیرون آوردی؟ باید یخش وا بره تا بتونم برای شام بپزمش.

 

12. Sun-kissed

آفتاب خورده

The sand was not golden-brown and sun-kissed.

شنها قهوه ای طلایی و آفتاب خورده نبودن.

 

13. Humid

مرطوب

Tokyo is extremely humid in midsummer.

توکیو در نیمه های تابستون به شدت شرجیه.

14. Rainbow

رنگین کمان

The sun came out and we saw a rainbow.

آفتاب در اومد و ما یک رنگین کمان رو دیدیم.

 

The Birth of New Things

 

15. Bloom

شکوفه

Spring is the time for blooming flowers!

بهار موقعیه که درختان شکوفه می کنن.

16. Blossom

شکوفه، رشد کردن

 

The cherry trees are covered in blossoms.

درختان گیلاس پوشیده از شکوفه اند.

“He blossomed from a young boy into a handsome young man.”

اون از یک پسرک نوجوان به مردی جوان و خوشتیپ تبدیل شد.

17. Nest

لانه

In May the females build a nest and lay their eggs.

پرندگان ماده در ماه مِی لانه می سازند و تخم میگذارن.

18. Hatch

سر از تخم در آوردن، طراحی کردن نقشه سِری

The eggs take three days to hatch.

سه روز طول می کشه تا جوجه ها از تخم بیرون بیان.

 

“The bank robbers hatched a new plan that would get them even more money.”

سارقین بانک یه نقشه جدید طراحی کردن که حتی پول بیشتری گیرشون بیاد.

 

19. Fledgling

جوجه نو پا، فرد یا سازمان نو پا

We came across these fledglings, and tried to save them .

چند تا جوجه نوپا پیدا کردیم و سعی کردیم نجاتشون بدیم.

The current economic climate is particularly difficult for fledgling businesses.

شرایط موجود اقتصادی بویژه برای کسب و کارهای نوپا دشواره.

20. Seedling

نهال

Raise the seedlings in the greenhouse.

این نهالها رو در گلخانه پرورش بدین.

21. Fragrance

معطر

Our bedroom window overlooks a fragrant rose garden.

پنجره اتاق خوابمون به سمت یک باغچه گل رز معطره.

22. Bouquet

دسته گُل

 

Many spring flowers, like daisies, daffodils and tulips make great bouquets.

با خیلی از گلهای بهاری مثل گل آفتابگردان، نسرین و لاله میشه یه دسته گل خیلی قشنگ درست کرد.

 

Feeling Great

23. Fresh

تر و تازه

I went outside to get some fresh air.

رفتم بیرون تا کمی هوای تازه بخورم.

24. Rejuvenating

مُفرح، حیات بخش

A weekend break can be very rejuvenating.

یک استراحت آخر هفته می تونه مفرح و انرژی بخش باشه.

25. Vibrant

پر جنب و جوش، سرزنده

She was sixteen, young and vibrant.

اون شانزده سالشه و جوان و سرزنده.

26. Thriving

پر رونق، شکوفا

Turkey has a thriving tourist industry.

صنعت توریست ترکیه شکوفاست.

27. Hopeful

امیدوار

Everyone’s feeling pretty hopeful about the future.

همه در مورد آینده بسیار امیدوار هستند.

 

لطفا اولین کسی باشید که نظر خودتان را در مورد این مقاله برای ما درج می کنید. ضمنا اگر اصطلاح جالب دیگری در مورد بهار می شناسید برای ما و کاربران عزیز ما بنویسید تا همگی استفاده کنیم.

طبیعت و 20 اصطلاح کاربردی

بهار از راه فرا رسیده و عطر خوش شکوفه ها، سرسبز شدن طبیعت و رستن گیاهان همگی نوید زندگی دوباره را می دهند. بر این اساس تصمیم گرفتیم در اولین مقاله امسال به معرفی بیست اصطلاحات کاربردی مرتبط با طبیعت بپردازیم!

طبیعت و 20 اصطلاح کاربردی

سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. بهار از راه فرا رسیده و عطر خوش شکوفه ها، سرسبز شدن طبیعت و رستن گیاهان همگی نوید زندگی دوباره را می دهند. بر این اساس تصمیم گرفتیم به منظور ارتقاء یادگیری زبان انگلیسی اولین مقاله سال جدید را به معرفی بیست اصطلاحات کاربردی مرتبط با طبیعت اختصاص دهیم. در مقاله بعدی به معرفی لغات و اصطلاحات مربوط به بهار می پردازیم. ضمنا برای آشنایی بیشتر با لغات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به 13 بدر ویدئو “سیزده بدر به روایت دکتر زبان” را از دست ندهید!

 

1. “Oops-a-daisy!

آخ، عیبی نداره، چیزی نشد!

 

Oops-a-daisy! I nearly dropped it.

آخ! نزدیک بود بندازمش.

 

2. a late bloomer

کسی که دیر شکوفا می شود

 

 Joseph was a late bloomer, but turned out to be a formidable scholar in the long run.

جوزف دیر شکوفا شد، اما بلاخره در دراز مدت به یک اندیشمند برجسته تبدیل شد.

 

3. a needle in a haystack

سوزن در انبار کاه

 

Finding out which file you want can be like looking for a needle in a haystack.

پیدا کردن پرونده ای که میخوای مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاهه.

 

4. a shrinking violet

آدم کمرو خجالتی

 

Normally, you wouldn’t expect your local councillor to be a shrinking violet.’

قاعدتاً توقع ندارید که نماینده شورای شما آدمی خجالتی باشه.

 

5. as fresh as a daisy

سرحال و قبراق، پرانرژی

 

‘You look as fresh as a daisy!’

سرحال و قبراق بنظر میرسی.

 

6. flowery

پر از استعاره

 

Don’t use long words or flowery  sentences.

از کلمات یا جملات پر از استعاره استفاده نکنید.

 

7. grass roots

افراد عادی، سطح پایین

 

We are hoping for full participation at grass roots level.

امیدواریم همه افراد سطح پایین (عادی) مشارکت کامل انجام دهند.

 

8. out of the woods

بی خطر، امن

 

‘We are not out of the woods but we have been thrown a lifeline’

از خطر در امان نیستیم اما برای ما راه فرار و نجات در نظر گرفته شده.

 

9. pushing up the daisies

هفت تا کفن پوسوندن

 

  It’s lucky I was sent here, or I’d be pushing up daisies.

شانس آوردم که منو به اینجا فرستادن اگه نه تا حالا هفت کفن پوسونده بودم.

 

10. the grass is always greener on the other side

مرغ همسایه غازه

 

” The grass is always greener on the other side—the sooner you realize that and stop comparing your life to others’, the happier you’ll be!

“مرغ همسایه غازه” – هر چه زودتر این حقیقت رو بفهمی و دست از مقایسه زندگی خودت با دیگران برداری شادتر خواهی بود!

 

11. to bark up the wrong tree

سوراخ دعا را گم کردن، راه را عوضی رفتن

 

If you think I’m the guilty person, you’re barking up the wrong tree.

اگه فکر می کنی که من گناهکار م، راه را اشتباه میری.

 

12. to beat about the bush 

غیر مستقیم صحبت کردن و طفره رفتن

 

He never beat about the bush when something was annoying him.

وقتی موضوعی آزارش میداد هرگز طفره نمیرفت. مستقیم اونو مطرح میکرد.

 

13. to come up (smelling) roses

 سربلند بیرون آمدن

 

When the results of the fraud investigation were announced last week, the staff came up smelling of roses.

هفته قبل وقتی نتایج تحقیقات کلاهبرداری اعلام شد، کارکنان سربلند بیرون آمدند.

 

14. to have green fingers/a green thumb

 مهارت داشتن در باغبانی

 

 You really do have green fingers.

تو واقعا در باغبانی ماهری.

 

15. to let the grass grow under your feet 

 اهمال کردن، از دست دادن فرصت

 

‘Want to promote your business? Don’t let the grass grow under your feet.’

 میخوای حرفه و کارت را ارتقا بدی؟ اهمال کاری نکن.

 

16. to hold out an olive branch

پیشنهاد صلح دادن

 

The government is holding out an olive branch to the demonstrators.

دولت به تظاهرات کنندگان پیشنهاد صلح داد.

 

17. to lead someone up the garden path

گمراه کردن، به کسی درِ باغ سبز نشون دادن

 

In a crime novel, the reader has to be led up the garden path.

 در یک رمان جنایی باید خواننده باید گمراه بشه.

 

18. to let something go/run to seed

 رو به زوال رفتن، از سکه افتادن

 

Wow, Sara’s really started going to seed ever since he had kids.

وای، سارا از موقعی که بچه آورده از بین رفته.

 

19. to hit the hay

خوابیدن

‘We got home safely, sat chatting for a while over steaming mugs of tea and then hit the hay for a couple of hours.’

ما بسلامت به خونه رسیدیم، برای مدتی  حرف زدیم و چای داغ نوشیدیم و بعدش هم چند ساعتی خوابیدیم.

 

20. to nip something in the bud

 در نطفه خفه کردن

 It’s important to nip this problem in the bud.

مهمه که از همون ابتدا مشکل رو در نطفه خفه کنیم.

 

در ادامه لغات و صفات مربوط به آب و هوا، جغرافیا و گیاهان را معرفی می کنیم.

اسامی مرتبط با آب و هوا

 

مِهFog
              شبنم منجمدFrost
تگرگHail
              رعد و برقLightning
غبارMist
              برف و بورانSleet
طوفانStorm
               آسمان غرشThunder

صفات مرتبط با آب و هوا

 

ابریCloudy
                   مِه آلودFoggy
یخ زدهFrosty
مرطوبHumid
غبارآلودMisty
ابریOvercast
بارانیRainy
برفیSnowy
طوفانیStormy
آفتابیSunny
مرطوبWet
بادیWindy

لغات مربوط به جغرافیا

 

تنگهCanyon
غارCave
صخرهCliff
ساحلCoast
قارهContinent
کشورCountry
بیابانDesert
جنگلForest
یخچالGlacier
تپهHill
جزیرهIsland
دریاچهLake
کوهMountain
اقیانوسOcean
دشتPlain
             تپه دریاییReef
درهValley
آبشارWaterfall

لغات مربوط به گیاهان

 

کاکتوسCactus
سرخسFern
گُلFlower
چمنGrass
علفHerb
خزهMoss
نخلPalm
بوتهShrub, Bush
تاکVine
شکوفهBlossom

54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت آخر

در قسمت آخر این مقاله از سری مقالات دکتر زبان می خواهیم به بررسی هجده اسلنگ باقیمانده از مجموعه 54 اسلنگ پرکاربرد در انگلیسی بریتیش و امریکن بپردازیم.

54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت آخر

سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در قسمت آخر این مقاله از سری مقالات دکتر زبان می خواهیم به بررسی هجده اسلنگ باقیمانده از مجموعه 54 اسلنگ پرکاربرد در انگلیسی بریتیش و امریکن بپردازیم.

 

37. THROW A SPANNER IN THE WORKS

 نقش بر آب کردن/خراب کردن

 

I managed to keep the surprise a secret, right up until the day before my sister’s birthday, then he threw a spanner in the works by telling her!

درست تا یک روز قبل از تولد خواهرم تونستم اون سورپرایز را مثل یک راز نگهدارم ،اما او با گفتن به خواهرم همه چیز را خراب کرد.

 

38. KIP

چُرت

A short sleep, forty winks, a nap, a power nap, or a snooze.

خواب کوتاه و سبک/چُرت

 

Why don’t you try and have a kip before everyone gets here? You won’t have time to rest later.

چرا سعی نمی کنی قبل از اینکه همه اینجا برسند یک چُرت بزنی؟ بعدا دیگه زمان برای استراحت کردن نداری.

 

39. WIND UP

 سربه سر گذاشتن

 

*Wound up

دلخور، ناراحت

 

John really is a wind-up merchant, but the girl he was picking on was so gullible!

جان واقعا آدم شیطون و کلکیه اما اون دختری رو که  اذیت می کرد خیلی ساده لوح بود.

 

I was just winding her up for fun, but she took offence to it and got really angry!

من صرفا برای شوخی سربه سرش گذاشتم اما اون از این کار دلخور شد و واقعا ً عصبانی شد.

 

I was too wound up to sleep.

اینقدر ناراحت بودم که خوابم نبرد.

 

40. MATE

 دوست، رفیق

 

I’m going to the cinema with my mates tonight.

امشب می خوام با رفقا  به سینما بروم.

 

41. NOT MY CUP OF TEA

 خوشم نمیاد

 

 

I don’t really like this sort of music. It’s just not my cup of tea.

واقعاً این نوع موسیقی رو دوست ندارم. باب میلم نیست.

 

 

42. PORKIES

دروغ و اراجیف ( مخفف ‘porky pies’ )

 

  Don’t listen to her, she’s telling porkies!

بهش گوش نکن، داره دروغ میگه.

 

 

43. ROW

 دعوا

 

He had just had a row with his wife!

اون تازه با خانمش دعوا کرده بود!

 

44. DONKEY’S YEARS

خیلی وقت، مدت خیلی زیاد


Hi Sarah! What a surprise to see you here. I haven’t seen you in donkey’s years! How have you been?

سلام سارا! عجب سورپرایزی که اینجا دیدمت. خیلی وقته ندیمت! چطوری؟

 

45. EASY PEASY

   خیلی آسون

 

I could make that for you, if you like? It’s easy peasy!

اگر بخواهی می تونم اونو برای تو درست کنم ؟ کار راحتیه.

 

 

46. SORTED

 درست شد (“get it sorted”)

 

What’s happening about that roof leak then?

اون سقفی که اون موقع ها چکه می کرد چی شد؟

 

Oh that’s sorted now. I found a really good builder to do the job.

اوه دیگه درست شد. برای این کار یک بنای خیلی خوب پیدا کردم.

 

47. STROPPY

 عبوس، اخمو

 

 

*‘throwing a strop’

ترشرویی کردن


Janet would you please cheer up? It’s your birthday, don’t be so stroppy!

جَنِت ممکنه لطفا بخندی؟ تولدته،اینقدر عبوس نباش!

 

48. CHEERIO

 بدرود


Right, I have to go now, see you soon. Cheerio!

خب ، الان باید برم. بزودی میبینمت. بدرود.

 

49. WANGLE

 با هر کلکی جور کردن

 


“”They’re sending me to Paris next weekend.” “”How did you manage to wangle  that?!”

“هفته دیگه منو می فرستن پاریس.” ” با چه کلکی این سفر رو جور کردی؟”

 

50. BLINDING

  فوق العاده، عالی

 

They had a blinding party after their wedding ceremony. Everyone had such a great time!

اونها بعد از جشن ازدواجشون  یک مهمانی بی نظیر گرفتند. به همه واقعا خوش گذشت.

 

51. WONKY

 (صندلی، میز) لَق


I can’t eat my dinner at this table. It’s wonky and won’t stop wobbling!

نمی تونم پشت این میز شام بخورم. لقه و دایم تکون میخوره.

 

52. LEG IT = ‘run’ , ‘run for it’

  پا به فرار گذاشتن

 

I went out on Halloween night, and someone jumped out from behind a bush to scare me. I was so frightened, that I just legged it all the way back home!

شب هالوین  بیرون رفتم و یه  نفر از پشت یه بوته بیرون پرید تا منو بترسونه. بحدی ترسیدم که پا به فرار گذاشتم و کل  راه برگشت به خانه را دویدم .

 

 

53. DODGY

 مشکوک

 

I saw a few dodgy-looking people standing around along that quiet street near our house, so just to be on the safe side, I notified the police.

چند  آدم به ظاهر مشکوک دیدم که در خیابان خلوت نزدیک خانه ما ایستاده بودند. برای همین به منظور احتیاط پلیس رو در جریان موضوع گذاشتم.

 

This food looks a bit dodgy, it might have passed its expiry date. I don’t think we should eat it.

این غذا مشکوک به نظر میرسه. احتمالاً تاریخ انقضای اون گذشته. فکر می کنم نباید این غذا را بخوریم.

 

53. ZONKED (OUT) = knackered, exhausted

 خیلی خسته

 

He had a lot of fun at his birthday party earlier, but he’s completely zonked out now!

اون ابتدا در مهمانی تولدش خیلی خوش بود، اما الان حسابی خسته است.

 

54. CLUNKER

ابو قراضه

 

“I love my old car, but its maintenance costs a fortune – I think it’s time to get rid of this clunker and buy a new car.”

ماشین قدیمی ام رو خیلی دوست دارم، اما هزینه نگهداری اون خیلی بالاست – فکر کم وقتشه از دست این ابوقراضه خلاص بشم و یک ماشین نو بخرم.

 

 

امیدواریم دفعه بعد که به یک کشور انگلیسی زبان رفتید بتوانید از لیست اسلنگهای آموزش داده شده در این مقاله نهایت استفاده را ببرید. لطفا برای ما و خوانندگان عزیز ما بنویسید که کدام یک از این اسلنگها را بیشتر شنیده یا بکار بردید!

کتاب 101 کلید مکالمه آسان

54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت دوم

در بخش اول از مقاله “54 اسلنگ ضروری که باید بدانید” شما را با مفهوم اسلنگ و نمونه های رایجی از این نوع اسلنگها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کردیم. و حالا در بخش دوم این مقاله به آموزش هفده اسلنگ دیگر می پردازیم.

54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت دوم

سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در بخش اول از مقاله 54 اسلنگ ضروری که باید بدانید  شما را با مفهوم اسلنگ و نمونه های رایجی از این نوع اسلنگها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کردیم. و حالا در بخش دوم این مقاله به آموزش هفده اسلنگ دیگر می پردازیم.

 

20. CHUFFED to BITS

از خوشحالی بال در آوردن

 

 

My mum bought me a fantastic car when I passed my driving test. I was chuffed to bits!

وقتی در آزمون رانندگی قبول شدم مادرم یک ماشین عالی برام خرید. از خوشحال بال در آوردم.

 

21. CRAM

 بکوب درس خواندن

 

I was so busy with my family before the exam, that I only had three days to cram for my chemistry test!

قبل از امتحان اینقدر گرفتار خانواده ام بودم که فقط سه روز فرصت داشتم تا بکوب برای امتحان شیمی مطالعه کنم!

 

22. NICE ONE

 خیلی عالیه


I published my first book last year, and I’ve already started working on the sequel!

پارسال اولین کتابم را چاپ کردم ، و به تازگی کار  روی جلدهای بعدی را شروع کرده ام!

 

Nice one! You’re doing really well.

خیلی عالیه! داری خیلی خوب پیشرفت می کنی.

 

23. CRIKEY

 ای بابا!


I went shopping today! (comes in with lots of bags)

امروز رفتم خرید! (خانم در حالی که کلی کیسه در دستشه وارد میشه)

 

Crikey! Have you spent all of our savings??!!

ای بابا! نکنه همه پس اندازمون رو خرج کردی؟؟!!

 

 24. DEAR

خیلی گران


I avoid going shopping into the town centre nowadays, everything is so dear!

این روزها از رفتن به مرکز شهر برای خرید اجتناب می کنم. همه چیز خیلی گرونه!

 

25. FAFF

لِفت دادن

 

Come on we have to go now. Stop faffing aroundwe’re going to be late!

زود باش الان باید برویم. این قدر لفتش نده، دیر می رسیم!

 

26. DO

 مهمونی

 

Are you going to Lizzie’s birthday do next week? 

آیا هفته آینده به مهمونی تولد لیزی می روی؟

 

27. FLOG

فروختن


I managed to flog my car for a really good price!

تونستم ماشینم رو با قیمت خیلی خوبی بفروشم.

 

28. FORTNIGHT

 دو هفته (مخفف کلمه چهارده شب)

 


I’ve been really ill for the past fortnight, and still haven’t recovered.

طی دو هفته گذشته خیلی مریض بودم و هنوز خوب نشده ام.

 

29. GOBSMACKED

هاج و واج موندن

 

I can’t believe I passed that exam! I thought I was going to fail, I’m completely gobsmacked!

باورم نمی شه که در اون امتحان قبول شدم! فکر می کردم مردود بشم، کلا هاج و واج موندم.

 

30. SPLASH OUT

 یه عالمه پول خرج کردن


I wanted to give Sarah a special treat for her birthday, so I splashed out on a very romantic weekend away.

می خواستم برای تولد سارا یه مهمونی ویژه ترتیب بدم، بنابراین برای یه آخر هفته رمانتیک در بیرون از خونه کلی پول خرج کردم.

 

31. GRUB / NOSH

 غذا، خوراکی

 

I’m going to get some grub for myself from the local takeaway. Do you want anything?

می خوام از اون رستوران بیرون بر محلی کمی غذا بگیرم. تو چیزی می خوای؟

 

 32. BEE’S KNEES

 بی نظیر، معرکه


You should see my new sound-system, it’s the bee’s knees!

 باید سیستم صوتی جدیدم رو  ببینی، معرکه است.

 

I don’t like Harvey very much, he thinks he’s the bee’s knees!

خیلی از هاروی خوشم نمیاد، فکر میکنه آدم فوق العاده اییه!

 

33. GUTTED

 دمق/ پکر

 

I’m so gutted I failed my driving test, again!

از این که دوباره در آزمون رانندگی رد شدم خیلی پکرم.

 

34. PEANUTS

 پول ناچیز

 

I hate my job. I have to work such long hours, and I get paid peanuts.

از کارم بیزارم. مجبورم ساعتهای متمادی کار کنم و پول ناچیزی بگیرم.

 

You should buy your clothes on-line. You can find some great designs for peanuts! 

باید لباسهات رو آنلاین بخری. می تونی طرح های فوق العاده ای رو با پول خیلی کم پیدا کنی.

 

35. HAGGLE

چانه زدن

 

 

The last time I went shopping with my mum, she was haggling for something that was already really cheap!

دفعه آخر که با مادرم رفتم خرید،  برای یه چیز خیلی ارزون چونه میزد.

 

I managed to haggle the price of this shirt down by 25%!

تونستم با چونه زدن قیمت این پیراهن را تا 25% کم کنم.

 

36. JOLLY WELL

 اصطلاحی برای تاکید و نشان دادن عصبانیت و انزجار


Don’t worry, I will pay you back before the end of this month.

نگران نباش، قبل از پایان همین ماه پولت رو بِهِت پس می دم.

 

I should jolly well think so!

باید این طور هم فکر کنم! (برای تاکید و نشان دادن عصبانیت و انزجار)

 

I had no sympathy for them; it jolly well served them.

اصلا دلم براشون نسوخت، حقشون بود.

 

You jolly well will go!

مگه خوابش رو ببینی که بری!

54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت اول

یادگیری اسلنگها یکی از دشوارترین مباحث یادگیری زبان انگلیسی است. به جهت اهمیت و کاربرد فراوان آنها در انگلیسی واقعی توصیه می کنیم که هر زبان آموز تا حد امکان با انواع اسلنگها در انگلیسی بریتانیایی و امریکایی آشنا شود.

54 اسلنگ ضروری که باید بدانید – قسمت اول

سلام به شما اعضای گرامی سایت دکتر زبان. در این مقاله از سری مجموعه مقالات دکتر زبان می خواهیم شما را با مفهوم اسلنگ و رایج ترین اسلنگ ها در انگلیسی بریتیش و امریکن آشنا کنیم. قبل از اینکه به توضیح مفهوم اسلنگ بپردازیم به مثال زیر توجه کنید.

 

!I’ve managed to book the best seats at the theatre for us, this weekend

موفق شدم بهترین صندلی های سالن تئاتر رو برای آخر همین هفته رزرو کنم.

 

Wicked! Thank you. I’m really excited!

ایول! ازت ممنونم. خیلی هیجان زده ام.

 

” به نظر شما کلمه ‘wicked’ به چه معناست؟  شاید فکرکنید این کلمه به معنی “شرور” یا “بد” باشد اما اینطور نیست. شاید تعجب کنید اما ‘wicked’  یک اسلنگ است که به معنای “عالی”  یا “فوق العاده ” است!

 

اسلنگ به عبارات و اصطلاحات غیر رسمی گفته می شود که تنها در میان گروهی خاص از مردم یک ناحیه، طبقه یا حرفه خاص رایج بوده و در زبان انگلیسی به عنوان کلمات استاندارد محسوب نمی شوند.

 

یادگیری اسلنگها یکی از دشوارترین مباحث یادگیری زبان انگلیسی است. به جهت اهمیت و کاربرد فراوان آنها در انگلیسی واقعی توصیه می کنیم که هر زبان آموز تا حد امکان با انواع اسلنگها  در انگلیسی بریتانیایی و امریکایی آشنا شود. تعداد اسلنگها در زبان انگلیسی بسیار زیاد است و از حوصله این مقاله خارج است. اما امیدواریم اسلنگهای به کار رفته در این آموزش جز مواردی باشند که احتمالا به دنبال آن هستید.

 

 

1. UNREAL

باحال، عالی!


I love this party, it’s just unreal!

این مهمانی رو دوست دارم،واقعا باحاله.

 

2. PROPS

 ایول، بارک الله


I know he failed the test, but you’ve got to give him props for trying.

میدونم که  اون در امتحان مردود شد، اما تو باید بخاطر تلاشش بهش بارک الله بگی.

 

3. KUDOS

 مرحبا، احسنت


Kudos for
  organizing  this party. It’s brilliant!

احسنت بخاطر تدارک این مهمانی. واقعاً بی نظیره!

 

4. BUDGE UP

 برو اون ور

 

 

 I want to sit down too, could you budge up a little please?

من هم میخواهم بنشینم، میشه لطفا کمی بری اون طرف؟

 

5. DISS

لیچار، بد و بیراه

 

Stop dissing her behind her back. Show some respect!

این قدر پشت سرش  بد و بیراه نگو. کمی ملاحظه کن.

 

 

6. DIG

 حال کردن با چیزی، کیف کردن از

 

Hey, I dig your new style. Where did you buy that T-shirt?

ببین با تیپ جدیدت خیلی حال می کنم. این تی شرت رو از کجا خریدی؟

 

7. BOB’S YOUR UNCLE

 همین، به همین راحتی

از این اسلنگ در انگلستان خیلی استفاده می شود.

 

How did you make this cake? It’s delicious!

چطوری این کیک رو درست کردی؟خوشمزه است!

 

Well, I just mixed in the batter thoroughly, poured it into a cake pan, baked it for 30 minutes and Bob’s your uncle!

خب،  فقط خمیر رو کاملا مخلوط کردم ، بعد داخل قالب کیک ریختم، به مدت نیم ساعت اونو پختم. به همین راحتی!

 

8. BOTTOM LINE

 نکته مهم، موضوع اصلی

 

The bottom line is we just don’t have enough money to make it work.

اصل مطلب اینه که ما برای به کار انداختن این پول کافی نداریم.

 

9. ACE

 این اسلنگ به دو معناست: یکی به معنی “فوق العاده” و دیگری به معنی ” به راحتی قبول شدن در ”

 

 

Ace! I just got a promotion at work!

عالیه! در کارم ترفیع گرفتم!

 

Robert aced his physics exam!

رابرت در امتحان فیزیک به راحتی نمره آورد!

 

 

10. ALL RIGHT?

سلام، خوبی؟

 


Good thanks, you all right?

خوبم ،ممنون شما خوبی ؟

 

11. FULL OF BEANS

خیلی پر انرژی بودن

All the children were full of beans at the party today. I couldn’t get any of them to sit still!

امروز در مهمانی همه بچه ها خیلی پر انرژی بودند. نتونستم هیچ کدوم رو ساکت نگه دارم.

 

12. BLATANT

تابلو، واضح

 

She’s blatantly very annoyed, everyone can see it apart from you.

واضحه که اون خیلی دلخوره، همه این موضوع رو می ببینن غیر از تو.

هر چیز برای یادگیری انگلیسی می خوای اینجا هست! فقط کافیه اینجا کلیک کنی!

13. GO PEAR SHAPED

 خراب شدن

 

I was trying to organize a surprise birthday party for her, but it’s all gone pear-shaped!

سعی داشتم برای اون  یه جشن تولد غافلگیری ترتیب بدم اما همه چیز خراب شد!

 

 

14. PIECE OF CAKE

  مثل آب خوردن

 

What did you think of the exam? I thought it was really difficult.

نظرت درمورد امتحان چیه؟من فک میکنم خیلی سخت بود.

 

No, it was a piece of cake!

نه ، مثل آب خوردن بود.

 

15. BLIMEY

ای وای ! خدای من!


Blimey
, look at all this mess here! I’d only left the house for an hour, and look what you’ve done!

ای وای، این جا رو ببین چه افتضاحیه! فقط یک ساعت خانه نبودم ببین چکار کردید!

 

16. BOTCH

 سنبل کردن، ماست مالی کردن


The builder did a terrible job on the roof. He just botched it up, and it still leaks every time it rains!

بنا سقف رو افتضاح کار کرده. فقط سمبلش کرده و هنوز هربار که بارون میبارد سقف چکه میکنه.

 

 

17. SMASHING

 فوق العاده عالی

 

I had a smashing time on holiday, it was so much fun!

تعطیلات حسابی کیف کردم، خیلی حال داد!

 

18. SOD’S LAW

  وقتی میاد همه چی با هم میاد

این اسلنگ نام دیگری برای قانون مورفی است. بر اساس قانون مورفی همواره اتفاقات بد همزمان با هم رخ می دهند.

 

 I wore my pretty new dress, because it was a sunny day, but as soon as I stepped out of the house, it started raining, and I got completely soaked!

چون هوا آفتابی بود لباس جدیدم را پوشیدم، اما به محض اینکه از خونه بیرون رفتم بارون شروع به باریدن گرفت و کاملا خیس شدم!

 

Sod’s Law!

وقتی میاد همه چی با هم میاد!

 

19. CHIN WAG

گپ زدن، اختلاط کردن

I saw Mary after such a long time yesterday! We had a lovely chin wag together, like the good old days.

دیروز مری را بعد از یک مدت طولانی دیدم. خیلی با هم گپ زدیم ،درست مثل قدیما.

15 عبارت فعلی کاربردی با call

یکی از مباحث ضروری و پرکاربرد در زبان انگلیسی عبارات فعلی هستند. برای این که بتوانید مفهوم و معنای جملات را بهتر متوجه شوید و به همان ترتیب منظور خود را بهتر منتقل کنید باید با این دسته کلمات آشنایی عمیقی داشته باشید. در این مقاله به معرفی پانزده عبارت فعلی با فعل call می پردازیم.

15 عبارت فعلی کاربردی با call

یکی از مباحث ضروری و پرکاربرد در زبان انگلیسی عبارات فعلی هستند. برای این که بتوانید مفهوم و معنای جملات را بهتر متوجه شوید و به همان ترتیب منظور خود را بهتر منتقل کنید باید با این دسته کلمات آشنایی عمیقی داشته باشید. یکی از پرکاربردترین عبارات فعلی آنهایی هستند که مربوط به فعل call هستند. قبلا 23 عبارت فعلی سه کلمه ای را معرفی کردیم و حالا در مقاله جدید سایت دکتر زبان به معرفی پانزده عبارت فعلی با فعل call می پردازیم.

 

1. Call after

 مشابه نام یکی از اعضای خانواده  را به کودک دادن

 

We have called him Benjamin after his father.

ما اسم اون را مثل اسم پدرش، بنجامین گذاشتیم.

 

2. Call around / Call round

سرزدن به کسی/ به خانه کسی رفتن

 

called around yesterday but you weren’t there.

دیروز به خونه ات سر زدم اما نبودی.

 

3. Call away

تلفن زدن به کسی برای رفتن به جایی

 

 I am afraid the doctor was called away on an emergency earlier today, but he should be back soon.

متاسفم امروز اول وقت یک تماس اورژانسی با  دکتر گرفته شد و ازش خواستند که بره اما باید خیلی زود برگرده.

 

4. Call back

  • تماس مجدد گرفتن ( در پاسخ تماس کسی)

 

He’s on another call at the moment, but I will get him to call you back.

اون الان با یک خط دیگه در حال صحبت کردنه ،اما بهش میگم که با شما تماس بگیره.

 

  • برگشتن به یک مکان

She said I could call back later today to collect the laundry.

او گفت امروز آخر وقت  می تونه برگرده  تا لباسهای شسته شده را جمع کنه.

 

  • درخواست مجدد از کسی برای مصاحبه یا تست بازیگری و صدا

They are only going to call back 4 people out of the 80 people who went for the first interview.

آنها قصد دارند  از بین 80 نفری که برای اولین مصاحبه رفتند فقط 4 نفر را به مصاحبه مجدد دعوت کنند.

 

5. Call for

  •  تقاضا /درخواست عمومی کردن

The protesters were calling for the resignation of the president.

معترضین خواستار برکناری رییس جمهور شدند.

 

  • لازم بودن یا ایجاب کردن

John got the job! This news calls for a celebration!

جان کار پیدا کرد! برای این خبر لازمه یک جشن بگیریم.

 

  • به جایی رفتن به منظور سوار کردن کسی یا برداشتن چیزی

I will call foryou around seven – try to be ready on time!

حدود ساعت 7 با ماشین میام دنبالت – سعی کن به موقع حاضر باشی.

 

6. Call forth

منجر شدن به یک واکنش


Bernard insulted his wife’s mother, which called forth an angry response from her.

برنارد به مادر خانمش توهین کرد که منجر به  پاسخ تندی از طرف اون خانم شد.

 

7. Call in

  • تلفن زدن

 

The radio station’s listeners have been calling in all morning with answers to the quiz.

شنوندهای شبکه رادیویی دایما از صبح برای پاسخ به سوال مسابقه تماس می گیرن.

 

  • سر زدن به کسی/دیدار کردن از کسی

 

Can you call in on your grandmother on your way home and make sure she is alright?

میتونی در راه برگشت به خونه به مادر بزرگت سربزنی و مطمئن بشی ببینی حالش خوبه؟

 

  • درخواست کمک کردن از یک متخصص برای انجام یک کار

We had to call in fumigators to deal with the mice and cockroaches.

مجبور شدیم از سم پاشها درخواست کنیم  تا برای از بین بردن موشها و سوسکها  اقدام کنند.

 

  • کسی را به اتاق فرا خواندن/ احضار کردن

My boss called me in to his office yesterday morning to give me a warning because I came to work late three times this week.

دیروز صبح رئیسم مرا به دفترش احضار کرد تا بهم هشدار بده چون طی این هفته سه بار دیر سرکار آمدم.

 

8. Call off

  • برنامه ای را لغو کردن

 

Sandra called off the wedding at the very last minute!

ساندرا در آخرین لحظه  مراسم  عروسی را بهم زد.

 

  • فعالیتی را متوقف کردن

We had to call off the search when it became too dark to continue.

وقتی هوا تاریک شد مجبور شدیم جستجو را متوقف کنیم.

 

9. Call on

  •  کسی را ملاقات کردن/ سر زدن به

 

I am going to call on my mother on the way home from work.

قصد دارم موقع برگشت به خونه از سر کارم به مادرم یه سر بزنم.

 

  • تقاضا و یا درخواست از کسی برای انجام کاری

The supporters of the opposition called on the government to call a new election.

طرفداران اپوزسیون (گروه مخالف) از دولت تقاضا کردند تا  یک انتخابات جدید برگزار کند.

 

  • استفاده از یک ویژگی برای رسیدن به چیزی

I had to call on all my strength to finish the marathon.

ناچار شدم برای پایان  دادن به مسابقه ماراتن تمام نیرویم را بکار گیرم.

 

  • متوسل شدن به

We may need to call on experts in the field for their opinion on the matter.

شاید ناچار شویم در خصوص این مسئله به  کارشناسان متوسل بشیم و نظرشون رو جویا بشیم.

 

  • پرسیدن پاسخ از کسی

The teacher always calls on me for the answer – it’s not fair!

معلم همیشه برای جواب دادن منو صدا میزنه. این منصفانه نیست!

 

10. Call up

  •  تلفن زدن

 

I will call up everyone we’d invited and tell them that we have called off the party.

من با همه کسانی که به مهمانی دعوت کرده ایم تماس میگیرم و بهشون می گم که  مهمانی رو کنسل کردیم.

 

  • انتخاب کردن یک شخص برای بازی در تیم

He was called up to play for Spain in the World Cup.

او برای بازی جام جهانی در تیم ملی اسپانیا انتخاب شد.

 

  • احضار برای خدمت در ارتش بویژه در هنگام جنگ

When the war broke out, he was terrified that he would be called up.

هنگامیکه جنگ آغاز شد او وحشت داشت که مبادا برای جنگ فرا خوانده بشه.

 

  • چیزی را در خاطر زنده کردن

Seeing her again called up all those old memories.

با دیدن دوباره او همه خاطرات گذشته برایم یادآوری شد.

 

  • ظاهر ساختن اطلاعات کامپیوتر روی صفحه

This icon will call up the menu.

این آیکن منو اطلاعات را نمایش میده.

 

11. Call out

سفارش یا درخواست کمک از کسی

 

They called out the fire services when they saw the flames.

وقتیکه آنها شعله های آتش را دیدند  از  آتشنشانی درخواست کمک کردند.

 

12. Call round

 از کسی دیدن کردن/سر زدن به


Thank you for calling round, I really appreciate it.

ممنون از اینکه سر زدید، واقعا سپاسگزارم.

 

13. Call at

 توقف کردن در یک بندر یا ایستگاه

 

This train will be calling at every station on the way to London.

این قطار در مسیر خودش به  لندن در هر ایستگاه توقف می کنه.

 

14. Call by

سر زدن به جایی در حال رفتن به یک مکان دیگه

I thought it might be nice to call by Aunt Betty’s house on our way to Bristol.

فکر کردم که شاید بد نباشه که در مسیرمون به  شهر بریستول سری به خانه عمه بتی بزنیم.

 

15. Call down

گناهکار دانستن، سرزنش کردن

My professor is a perfectionist and always calls me down for such minor errors!

استادم فردی کمال گراست و همیشه برای کوچکترین اشتباه منو سرزنش می کنه!

 

امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. لطفا اولین کسی باشید که نظر خود را در همین صفحه برای ما و کاربران سایت دکتر زبان به اشتراک می گذارید.

 

 

 

 

9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری

سلام در این مقاله آموزشی قصد داریم شما را با 9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری آشنا کنیم. امروزه فن آوری زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده و هر روز دامنه تاثیرات آن بر روند تغییر زندگی افراد گسترده تر می گردد.

9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری

سلام در این مقاله آموزشی قصد داریم شما را با 9 اصطلاح پرکاربرد مرتبط با فن آوری آشنا کنیم. امروزه فن آوری زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده و هر روز دامنه تاثیرات آن بر روند تغییر زندگی افراد گسترده تر می گردد.

برخی افراد بر این باورند که فن آوری زندگی را به مراتب آسان تر ساخته و گروهی دیگر معتقدند باعث پیچیده تر شدن زندگی شده است. بهر ترتیب چه بخواهیم چه نخواهیم فن اوری مهمان دنیای امروز ماست. پس بیایید با همدیگر نه اصطلاح پر کاربرد از زبان این مهمان یاد بگیریم.

 

1. Bells and whistles

امکانات و قابلیتها/آپشن ها

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Alan: Nice car, Francis!

فرانسیس ماشین خوبیه!

Francis: Thanks Al, I bought it last week and I’m really enjoying it!

ممنونم آلن،هفته پیش خریدمش و واقعا باهاش کیف می کنم.

Alan: It looks cool, how much was it?

فوق العادس،چند خریدیش؟

Francis: It cost a lot of money, 30,000 pounds, but it has all the bells and whistles as well!

خیلی گرون خریدم،000و30 پوند ، اما همه آپشن ها رو داره.

Alan: Oh wow, what does it have?

واوو، چی داره؟

Francis: Well, with this model I get in-car Wi-Fi, heated seats and a satellite radio.

خب این مدل داخلش وایفای، گرم کن صندلی و رادیو ماهواره ای داره.

 

2. To blow a fuse

از کوره در رفتن/فیوز پراندن

نمونه ای از یک مکالمه:

Jane: Paula, did you hear Valerie this morning?

پالا،امروز صبح سر و صدای والریا رو شنیدی؟

Paula: No, what happened?

نه،چی شده بود؟

Jane: Well, I brought in some cakes that I had made at home. I simply asked her if she wanted a cake and she blew a fuse! I’m so confused and upset! She shouted at me saying “Go away! I don’t want a cake!”

خب، یه خُرده کیک که توی خونه درست کرده بودم آوردم. فقط ازش پرسیدم کیک میخواهی و اون از کوره در رفت! خیلی گیج و ناراحتم! او در حالی که داد میزد بهم گفت” برو بیرون !من کیک نمیخوام”

Paula: Ah, I know what the problem is. Valerie is on a strict diet and is trying to lose some weight so she probably can’t eat cake.

آها، میدونم مشکل چیه.والریا حسابی رژیم گرفته و سعی داره لاغر بشه بنابراین شایدنمی تونه کیک بخوره.

Jane: Well I understand that but she didn’t have to yell at me!

خب می فهمم اما او نبایست سر من فریاد می زد!

 

پس مراقب باشید فیوز نپرونید! سعی کنید آروم باشید و اول مشکل رو حل کنید!

 

3. Bright as a button

باهوش و خوش مشرب

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Grant: Hey Ruth, I was reading your daughter’s essay the other day. What a fantastic piece of work!

سلام راس، چند روز پیش داشتم مقاله دخترت رو می خوندم. چقدر جالب بود!

Ruth: Thank you, Grant, I know she worked very hard on it.

ممنونم گرانت،میدونم که روی اون خیلی سخت کار کرد.

Grant: Well that’s excellent. She is such an intelligent young lady, she’s as bright as a button.

خب عالیه.چقدر خانم جوان باهوشیه .اون خیلی باهوش و پر انرزیه.

Ruth: Thanks Grant, that’s kind of you!

ممنونم گرانت، لطف داری.

 

از این اصطلاح عالی میتونید برای تعریف از خانواده و دوستانتون استفاده کنید. پس همین امروز این اصطلاح رو خطاب به یک دوست باهوش و پرانرژی بکار ببرید.

 

4. Cog in the machine

مهره کلیدی بودن

اگر مدیر یک شرکت بزرگ هستید و میخواهید در کارمندان خودتون حس مهم بودن ایجاد کنید ،این اصطلاح میتونه گزینه مناسبی باشه.

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Joe: Hi Regan, step into my office please! I would like to have a chat.

سلام رگان،لطفاً بیاید یه توکه پا بیا دفترم! میخواهم باهات صحبت کنم.

Regan: Okay sir, what seems to be the problem?

بله قربان،چیزی شده؟

Joe: There is no problem! I just wanted to say how well you are doing for this company. Keep up the good work!

چیزی نشده! فقط خواستم بگم که چقدر خوب در این شرکت کار میکنی. همینطور ادامه بده!

Regan: Oh, thanks sir! I should try and be more positive!

اوه،ممنونم قربان! باید بیشتر تلاش و مثبت تر باشم.

Joe: Absolutely! You are a very important cog in the machine here.

بدون شک ! تو در این شرکت یک مهره کلیدی بسیار مهم هستی.

Regan: Thanks sir, that means a lot.

ممنونم قربان، این حرف شما برای من خیلی ارزشمنده.

 

این اصطلاح رو می تونید نه تنها در زمینه و کسب و کار بلکه خطاب به هر فردی که در یک تیم کارش را به خوبی انجام میده و مهره مهره کلیدی محسوب میشه به کار ببرید.

 

5. To hit the panic button

از ترس زهره ترک شدن

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Paul: Oh my god, Mary, did you see what happened to Joe this morning?

اوه خدای من، مری فهمیدی امروز صبح چه اتفاقی برای جان افتاد.

Mary: No! Is he okay?

نه! حالش خوبه؟

Paul: He got a phone call this morning saying that his son had not come to school and they didn’t know where he was.

امروز صبح بهش تلفن زدن گفتن پسرش به مدرسه نیومده بود و نمی دونن کجاست.

Mary: Oh no!

وای نه!

Paul: Yeah, he hit the panic button. He leapt from his seat and ran out to his car to go and find his son.

بله ، از ترس زهره ترک شد. از روی صندلی اش پرید و به سمت ماشینش دوید تا بره و پسرش رو پیدا کنه.

Mary: And did he find him?

و اونو پیدا کرد؟

Paul: He got halfway down the road and then he had another call from the school saying that he didn’t need to worry, it was just a mistake.

وسط راه از مدرسه باهاش تماس گرفتن و گفتن نگران نباشید اشتباه شده.

Mary: Oh thank goodness. What a relief!

خدا را شکر . خیالم راحت شد.

 

6. To be in tune with somebody

تفاهم داشتن، کسی را خوب درک کردن

نمونه ای از یک مکالمه:

Barry: Julie, how was your date last night?

جولی، قرار دیشب چطور بود؟

Julie: Oh it was fantastic; we are really getting along well.

اوه،عالی بود. خیلی خوب با هم کنار میایم.

Barry: How wonderful!

چه عالی!

Julie: Yeah I’m so happy! We seem to be completely in tune with each other!

بله خیلی خوشحالم! بنظر میاد که ما خیلی خوب همدیگه رو درک می کنیم.

Barry: I’m very happy to hear that, Julie.

از شنیدنش خوشحالم جولی.

 

توجه کنید که اصطلاح to be on the same wavelength نیز به همان مفهوم “تفاهم داشتن با کسی” هست اما درمورد روابط سطحی و غیر جدی استفاده می شود.

 

7. To make something/somebody tick

کسی را شارژ و ترغیب کردن، به وجد آوردن

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Sarah: Hey, June, how are things going with your new boyfriend?

هی جون اوضاع با دوست جدیدت چطور پیش میره؟

June: Oh it’s wonderful, I’m loving it.

اوه عالیه، عاشق این رابطه ام.

Sarah: Wow, you have a great relationship then?

واو، پس یه رابطه عالی داری؟

June: Yeah, he really makes me tick. He always knows what to say and how to say it. I’m very lucky!

آره، واقعا منو به وجد میاره.همیشه میدونه چی بگه و چطور بگه.من خیلی خوش شانسم.

Sarah: You certainly are! I’m so jealous of you!

حتما همین طوره! بهت حسودیم میشه!

 

8. A well-oiled machine

دقیق و بی نقص، بیست

 

نمونه ای از یک مکالمه:

Rod: Okay, so Andy do you have the reports ready?

خب اندی ،آیا گزارشات آماده است؟

 

Andy: Yep, I certainly do!

بله، البته!

Rod: Great! And Leanne, have you prepared the presentation?

عالیه! و لین آیا ارایه را حاضر کرده ای؟

Leanne: It’s ready, Rod!

بله راد، آماده است.

Rod: Fantastic work guys! Our group really is a well-oiled machine!

کارتون عالیه بچه ها! گروه ما واقعا بیسته. (عالی و بی عیب و نقص)

 

9. To pull the plug

دست از کار کشیدن/بیخیال انجام کاری شدن

 

نمونه ای از یک مکالمه:

George: So Lionel, have you been working on your new invention?

خب لبونل ،هنوز داری روی اختراع جدیدت کار میکنی؟

Lionel: Well, not much really. I’ve been so busy with my work that I haven’t had time to be creative or even relax!

خب، راستش خیلی نه. اینقدر این روزها گرفتارم که وقت نداشتم خلاقیت به خرج بدم یا حتی استراحت کنم.

George: Oh dear, well maybe it will get better soon.

اوه عزیزم، امیدوارم اوضاع بزودی بهتر بشه.

Lionel: No, I don’t think so. I’m considering just pulling the plug on the whole thing.

من اینطور فکر نمیکنم.دارم به این موضوع فکر میکنم که کلا همه چیزو بذارم کنار.

George: No! Lionel, you can’t give up, you have a fantastic idea and you need to keep developing it to see just how good it can get! Don’t pull the plug just yet, have a think about it.

نه لیونل!تو نمیتونی منصرف بشی، تو یک ایده جالب داری و باید این ایده رو رشد بدی بعدا خواهی دید چقدر این ایده جالبه! هنوز برای بی خیال شدن خیلی زوده، در موردش فکر کن.

Lionel: Thanks George, well see, I will give it some thought. Thanks for your kind words.

ممنونم جورج، پس روی این موضوع کمی فکر میکنم. بابت حرفهای دلگرم کننده ات ازت ممنونم.

 

امیدواریم از اصطلاحات گفته شده در این مقاله استفاده کرده باشید و حین خواندن این مطالب از کوره در نرید. سعی کردیم برای شما همه آپشن ها را اضافه کنیم. یادتون باشه شما یک مهره کلیدی وفردی باهوش هستید.!

friend - drzaban

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت دوم

در مقاله قبلی به آموزش 14 اصطلاح کاربردی در مورد زمستان پرداختیم. در ادامه شما را با سیزده اصطلاح کاربردی دیگه اشنا می کنیم.

 

 

15. freeze someone’s wages = keep someone’s pay at its current level

حقوق کسی را ثابت نگه داشتن

 

The company froze everyone’s wages as soon as the economy went sour.

به محض خراب شدن اوضاع اقتصادی، شرکت حقوق همه افراد را ثابت نگه داشت.

 

16. freeze up = become anxious and unable to move or speak

خشک زدن/میخکوب شدن ( از فرط هیجان، و تعجب)

 

I froze up and couldn’t say anything more.

خشکم زد و نمی تونستم دیگه هیچ چیزی بگم.

 

drzaban - winter idiom

17. break the ice = help others feel at ease in a social situation by making conversation

یخ شکنی ( در آغاز گفتگو)(سر حرف راباز کردن)

 

I tried breaking the ice with a joke, but it didn’t help.

سعی کردم با گفتن یک جوک یخ صحبت رو بشکنم، ولی بی فایده بود.

 

 

18. put something on ice = hold in reserve for future consideration

به تعویق انداختن

 

My plans for going to the USA are on ice for the moment.

برنامه من برای رفتن به امریکا فعلا به تعویق افتاده.

 

19. skate/walk/be on thin ice = in a risky or dangerous situation

دست کسی زیر ساطور بودن / در موقعیت خطرناکی قرار داشتن

 

I was on thin ice, and I knew it.

پام لب پرتگاه بود و این رو می دونستم.

 

20. tip of the iceberg = small perceptible part of a much larger (hidden) problem

مُشتی از (مشت نمونه خروار است) خروار

 

The reported cases of food poisoning are only the tip of the iceberg.

موارد گزارش شده از مسمومیت غذایی تنها مُشتی از خروار هستن.

 

بارش برف

 

21. a snowball’s chance in hell = very unlikely to succeed at something

هیچ شانسی نداشتن

 

That small boat has a snowball’s chance in hell of surviving the hurricane.

اون قایق کوچک هیچ شانسی برای نجات در این طوفان نداره.

 

22. pure as the driven snow = completely pure and innocent

کاملا پاک و منزه(مومن مسجد ندیده)

 

How dare he criticize her for having an affair? He’s not exactly as pure as the driven snow himself.

اون چطور جرات می کنه به اون خانم بابت داشتن روابط غیر اخلاقی انتقاد کنه؟ اون خودش هم عاری از خطا نیست.

 

 

winter idiom 2 - drzaban

23. snowball effect = when something small keeps growing in importance

به سرعت گسترش یافتن، مثل سیل (جاری شدن)/ اثر گلوله برفی

 

The more successful you become the more publicity you get and that publicity generates sales. It’s a kind of snowball effect.

هر چه بیشتر موفق تر شوید، معروفیت بیشتری به دست می آید و معروفیت منجر به فروش می شود. این روند به نوعی اثر گلوله برفی است. (استفاده از این استعاره از آنجا معمول شده‌است که وقتی یک گلوله برف کوچک در دامنه‌ای پوشیده از برف می‌لغزد، مقدار بیشتری برف به خود جذب کرده و همچنان که به پایین می‌غلتد باز برف بیشتری جذب کرده و بیش از پیش بزرگتر و سنگینتر می‌شود.)

 

 

24. snowed under = overwhelmed with work or responsibilities

وقت سر خاراندن نداشتن/ غرق شدن در کار

 

Don’t expect any help from them — they’re snowed under at the moment.

از اونها انتظار هیچ کمکی نداشته باش – اونها فعلا وقت سر خاراندن هم ندارن.

 

چند اصطلاح دیگر مربوط به زمستان

 

25. add fuel to the fire = cause a bad situation to become worse

دامن زدن به آتش /هیزم آنش را زیاد کردن

 

Rather than providing a solution, their statements merely added fuel to the fire.

اظهارات اونها به عوض این که به یافتن یک راه حل کمک کنه، بیشتر دامن به آتش زد.

 

winter idiom 2 - drzaban

26. as snug as a bug (in a rug) = very  cosy  and comfortable

راحت و آسوده، گرم و نرم

 

Alan: Are you warm enough?

الِن: به اندازه کافی گرم هستی؟

Jane: Yes, I’m as snug as a bug in a rug.

 

جِین: بله، جای من گرم و نرمه.

 

27. brass monkey weather(also known by a ruder version) = extremely cold

فوق العاده سرد

 

I’m so sick of the brass monkey weather this winter—I’ve been constantly cold for months!

امسال زمستون واقعا از سرمای شدید به تنگ اومدم – الان ماههاست که مرتب سرما می خورم!

 

امیدواریم از این 14 اصطلاح کاربردی لذت برده باشید. در بخش نظرات برایمان بنویسید که از کدام یک از این اصطلاحات گفته شده بیشتر لذت بردید؟ همچنین اگر اصطلاح دیگری مرتبط با موضوع این مقاله می شناسید برای ما و کاربران عزیزمان بنویسید

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن – قسمت اول

اینجا ایران، نیمکره شمالی – زمستان است و هوا بس ناجوانمردانه سرد… مدتها بود در کشور عزیزمان شاهد بارش برف نبودیم اما الان به لطف خدا در اکثر نقاط کشور بارش سنگین برف را داشته ایم.

 

می دانیم که انگلیسی زبانها به ویژه بریتانیایی ها خیلی دوست دارند در گفتگوهای روزمره خود راجع به آب و هوا صحبت کنند. بر این اساس در این مقاله به آموزش مجموعه ای از اصطلاحات کاربردی درباره زمستان می پردازیم تا با یادگیری و کاربرد این اصطلاحات گرمای اشتیاقتان برای یادگیری بیشتر شود.

 

توجه کنید که مانند اغلب اصطلاحات انگلیسی این عبارات نیز اصلا ارتباطی به زمستان ندارند!

 

همانطور که می دانید مفهوم کلی یک اصطلاح با معنای تک تک کلمات فرق می کند. مثلا اصطلاح raining cats and dogs یعنی “مثل دم اسب باران باریدن”. که کنایه از بارش شدید باران است. اما، وقتی معنای تک تک کلمات را در این اصطلاح بررسی می کنیم ترجمه آن می شود ” باریدن گربه و سگ!  که طبیعتا بی معناست.” نمونه های خیلی بیشتر از این دسته اصطلاحات را می توانید در آموزشهای یک دقیقه ای دکتر زبان مشاهده کنید.

 

و اما می پردازیم به معرفی اصطلاحات در این آموزش:

 

خلاص شدن از شر سرما

1. break into a cold sweat= suddenly become very scared about something

(از ترس) عرق سرد به تن نشستن(زهره ترک شدن)

 

Drops in stock market prices have investors breaking out into a sweat.

افت قیمت ها در بازار سهام باعث ترس سرمایه گذاران شده است.

 

2. cold comfort= poor or inadequate consolation

دل خوش کُنَک، تسکین جزیی و کم

 

The good news about the economy is cold comfort to people who have lost their jobs.

اخبار خوب اقتصادی برای کسانی که کارشان را از دست داده اند دل خوش کنکه.

 

3. give someone the cold shoulder= be intentionally unfriendly to someone

کم محلی کردن به

 

Something’s happened and I don’t know what it is, but he’s giving me the cold shoulder.

یه چیزی شده و من نمی دونم چیه، اما اون بهم بی محلی می کنه.

 

4. go cold turkeycome off drugs abruptly rather than gradually

یکباره مواد مخدر را کنار گذاشتن

 

The addicts endanger their life if they go cold turkey. It should be done according to a schedule and under medical care.

اگر معتادان یکباره مواد مخدر را کنار بگذارند زندگیشان به خطر میافته.این کار باید بر اساس برنامه ریزی و تحت نظر پزشک انجام بشه.

 

winter idiom - drzaban

5. have (or get) cold feet= suffer loss of nerve or confidence

مردد شدن(دو به شک شدن)

 

I always have cold feet when I want to make the most important decisions so I always consult with my father.

وقتی میخواهم مهمترین تصمیمات را بگیرم، همیشه مردد میشم، بنابراین همیشه با پدرم مشورت میکنم.

 

6. in cold blood= without feeling or mercy

با بی رحمی

 

She had been murdered in cold blood.

او با بی رحمی به قتل رسیده بود.

 

7. in the cold light of daythink about something clearly, without emotions

منطقی و بدون احساسات فکر کردن

 

The next morning, in the cold light of day, Sarah realized what a complete idiot she had been.

صبح روز بعد، وقتی سارا نشست و منطقی فکر کرد فهمید که چه آدم نادانی بوده.

 

8. left out in the coldexcluded or ignored

 

محروم ، کنار گذاشته شده(طرد شده)

 

Everyone had something to do or somewhere to go. I felt left out in the cold.

هر کسی یه کاری داره انجام بده یا جایی داره که بره. من احساس می کنم طرد شدم.

 

9. out cold= completely unconscious

کاملا بیهوش

 

I was out cold when they took me to the hospital.

وقتی منو به بیمارستان رسوندن کاملا بیهوش بودم.

 

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن - دکتر زبان

10. pour/throw cold water onbe discouraging or negative

 

آیه یاس خواندن

 

You’re always throwing cold water on my suggestions.

همیشه هر پیشنهادی می دم آیه یاس می خونی.

 

11. run hot and cold= be unable to make up one’s mind

سردرگم و گیج بودن

 

The boss has been running hot and cold about whether or not we’re going through with this project.

رئیس هنوز در خصوص این که آیا می تونیم این پروژه را انجام بدیم یا نه سردر گمه.

 

 

یخبندان شدید

12. a freeze on (doing something)= a temporary stop to something

به طور موقت چیزی را متوقف/ تعطیل کردن

 

The company put a freeze on hiring as soon as they took us over.

به محض این که شرکت کنترل ما را به دست گرفت استخدام را متوقف کرد.

 

13. freeze one’s blood= fill one with feelings of fear or horror

حسابی کسی را ترساندن(زهره ترک کردن)

 

When we were camping last weekend, we heard a scream in the night that froze our blood.

هفته قبل که اردو رفته بودیم، شب هنگام صدای جیغی شنیدیم که زهره ترک شدیم.

27 اصطلاح زمستانی برای گرم شدن - دکتر زبان

14. freeze someone out= isolate someone socially

 

با کسی سرد برخورد کردن، کسی را (از نظر اجتماعی) محدود کردن

 

During a banquet, she completely froze her husband out.

در طول مهمانی، اون اصلا شوهرش رو آدم حساب نمی کرد.

 

حتما قسمت دوم این مقاله را بخوانید!

 

 

 

 

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

در مقاله قبلی به معرفی 5 راهکار پرداختیم تا بتوانید اصطلاحات مربوط به تلفن را بهتر یاد بگیرید. همین طور برای مراحل مختلف تلفن زدن یک سری جملات کلیدی معرفی کردیم. در این مقاله ادامه این جملات کاربردی را با هم بررسی می کنیم.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

در مقاله قبلی به معرفی 5 راهکار پرداختیم تا بتوانید اصطلاحات مربوط به تلفن را بهتر یاد بگیرید. همین طور برای مراحل مختلف تلفن زدن یک سری جملات کلیدی معرفی کردیم. در این مقاله ادامه این جملات کاربردی را با هم بررسی می کنیم.

 

مشکلات مرتبط به تلفن
اگر متوجه صحبتهای فرد تماس گیرنده نمی شوید صادقانه و فورا این مطلب را عنوان کنید. درغیر این صورت ممکن است بخشی از اطلاعات مهم را از دست بدهید! اغلب افراد از صداقت شما قدردانی کرده و خوشحال خواهند شد مجددا موارد خواسته شده را تکرار کنند.

 

حالت رسمی

‘I’m afraid I can’t hear you very well’                  .ببخشید  نمی توانم صدای شما را خوب بشنونم

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

‘Would you mind speaking up a bit please?’          ممکنه  کمی بلندتر صحبت کنید؟

 

 

I’m afraid my English isn’t very good , could you speak slowly please?’

ببخشید  انگلیسی من خیلی خوب نیست، می توانید لطفا آرام صحبت کنید ؟

 

‘Could you repeat that please?’                           امکان داره دوباره تکرار کنید؟

 

حالت غیر رسمی

‘Sorry, I didn’t catch that’                                  .متاسفم، متوجه نشدم

 

 

‘Say that again please?’                                     لطفا دوباره بگین ؟

 

 

 ‘I can’t hear you very well’                    .نمی توانم صدای شما راخیلی خوب بشنوم

 

 

‘Sorry, this line is quite bad’                              .متاسفم، این خط خیلی بده

پیغام گذاشتن/ پیغام گرفتن

 

در صورتی که  فردی که با او تماس می گیرید در دسترس نیست، آماده گذاشتن پیغام باشید. این پیغام می تواند به صورت صوتی باشه. حتما شماره تماس خود را اعلام کنید تا فرد مورد نظر بتواند با شما تماس بگیرد.

 

حالت رسمی

‘Can I take your name and number please?’               آیا می توانم اسم و شماره شما رابگیرم؟

 

 

‘Can I leave a message please?’                                       آیا می توانم پیغام بگذارم؟

 

 

 ‘Could you please ask ___ to call me back?’          می توانید لطفا از ___ بخواهید با من  تماس بگیرن؟

 

 

 ‘Could you spell that for me please?’                        می توانید لطفا آن را برای من هِجی کنید ؟

 

 

 ‘Can I just check the spelling of that please?’                  می توانم لطفا دیکته ی آن را چک کنم؟

 

حالت غیررسمی

‘I’ll ask him to ring you when ___ gets back’

از ایشون می خواهم که وقتی ___  برگشت با شما تماس بگیره.

 

 ‘Could you tell ___ that I called please?’

می توانید لطفا به  ___ بگین که من تماس گرفتم؟

 

 ‘I’ll let ___ know that you rang’

به___ می گم که شما تماس گرفتین.

 


خداحافظی کردن

این قسمت ساده ترین بخش مکالمه است! کافی است مودبانه و دوستانه صحبت کنید.

 

حالت رسمی

‘Thank you for calling’                             .ممنون از اینکه تماس گرفتین

 

 

 ‘Have a good day’                                      .روز خوبی داشته باشین

 

 

‘Goodbye’                                                           خدانگهدار

 

 

Thank you very much for your help.           .از کمک شما خیلی سپاسگزارم

 

 

Thank you for your time.                          .ممنون بخاطر وقتی که گذاشتید

 

حالت غیررسمی

‘Bye!’                                   خداحافظ

 

 

‘Talk soon’                   به زودی صحبت می کنیم

 

 

‘Speak to you again soon’       به زودی مجددا با شما صحبت  می کنم

 

 

 

رعایت ادب را فراموش نکنید!

رعایت ادب هنگام صحبت با تلفن بسیار مهم است. سعی کنید از عباراتی مثل  “could you” و “would you like to” استفاده کنید. برای درخواست کردن حتما از “please ” استفاده کنید. فراموش نکنید که مکالمه را با “متشکرم و خداحافظ ” به پایان برسانید.

 

حتما یادداشت کنید!

اگر بابت انگلیسی صحبت کردن پشت تلفن نگران و مضطرب هستید و یا کسی را که با او صحبت می کنید نمی شناسید ، بهتر است متن کوتاهی از آنچه می خواهید بگویید را بنویسید. به این ترتیب هنگام صحبت کردن  تمرکز فکری بیشتری داشته و آرامش بیشتری خواهید داشت!

 

 

13 اصطلاح رایج  هنگام تلفن زدن

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

1. hold on            چند لحظه گوشی دستتون

‘Could you hold on a moment please?’         می شه لطفاً یک  لحظه گوشی را نگه دارید ؟

 

 

2. hang on                       صبر کنید

‘Could you hang on a moment please?’                می توانید یک لحظه صبر کنید؟

 

 

3. put (a call) through         وصل کردن تماس

‘I’m just going to put you through now.’         .همین الان شما را وصل می کنم

 

 

4. get through                       وصل شدن به

 ‘I can’t get through to his line at the moment, could you call back later please?’

در حال حاضر نمیتوانم شما را به خط ایشون وصل کنم، میتونید بعداً دوباره تماس بگیرید؟

 

5. hang up                             قطع کردن

‘I think the operator hung up on me, the line just went dead!’

من فکر می کنم اپراتور تلفن را روی من قطع کرد،الان خط قطع شد!

 

6. call up                          تماس گرفتن

I’ll call up the theatre, and find out about tickets.

با سالن تئاتر تماس گرفتم و در مورد بلیط ها اطلاعات گرفتم.

 

7. call back             (تماس گرفتن (در پاسخ به یک تماس

‘I’ll ask him to call you back, when he gets home.’

وقتی به خونه برگشت بهش می گم با شما تماس بگیره.

 

8. pick up                 (برداشتن گوشی (جواب دادن تلفن 

‘No one is picking up, maybe they’re not at home.’

هیچ کسی گوشی رو برنمیداره ، شاید خانه نیستند.

 

9. get off (the phone)          تمام کردن صحبت با تلفن

 

 ‘When he gets off the other phone, I’ll pass on your message.’

وقتی صحبتش با اون یکی تلفن تمام شد، پیام شما را بهشون می دم.

 

10. get back to (someone)       (تماس گرفتن با کسی (در جواب تماس

 ‘When do you think she’ll be able to get back to me?’

فکر میکنید  کی میتونن با من تماس بگیرن؟

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت دوم

11. cut off                                      قطع کردن تماس

 ‘I think we got cut off, I can’t hear her anymore.’

فکر می کنم تماس قطع شد، دیگه نمی تونم صداشو بشنوم.

 

12. switch off/turn off                   خاموش کردن

‘Sorry you couldn’t get through to me. My phone was switched off, because the battery had died.’

متاسفم که نتوانستی باهام تماس بگیری. تلفنم  خاموش شد چون باتریش تمام شده بود.

 

13. speak up                           با صدای بلند صحبت کردن

‘I’m afraid I can’t hear you very well, could you speak up a little please?’

متاسفم  نمی توانم خیلی خوب صدای شما را بشنوم، ممکنه لطفا  کمی بلندتر صحبت کنید؟

 

کتاب اسپیکینگ تیک آف

پرکاربردترین جملات انگلیسی در زندگی روزمره

 

 

 

 

 

 

 

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت اول

شاید شما نیز بسته به شغل و حرفه خود نیازمند انگلیسی صحبت کردن با تلفن باشید. و البته ممکن است از این امر خیلی واهمه داشته باشید. وقتی دوچرخه سواری را آغاز کردید ابتدا بارها زمین خوردید اما پس از مدتی به راحتی و بدون فکر کردن دوچرخه سواری می کنید.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی – قسمت اول

شاید شما نیز بسته به شغل و حرفه خود نیازمند انگلیسی صحبت کردن با تلفن باشید. و البته ممکن است از این امر خیلی واهمه داشته باشید. وقتی دوچرخه سواری را آغاز کردید ابتدا بارها زمین خوردید اما پس از مدتی به راحتی و بدون فکر کردن دوچرخه سواری می کنید.

 

انگلیسی صحبت کردن با تلفن نیز به همین صورت هست. اگر اصطلاحات کاربردی مرتبط با تلفن زدن را یاد بگیرید و به اندازه کافی تمرین کنید می توانید راحت تر این کار را انجام دهید.

قبل از این که به آموزش اصطلاحات کاربردی برای تلفن زدن بپردازیم ابتدا به معرفی 5 راهکار ساده می پردازیم که با کمک آنها می توانید این اصطلاحات را راحت تر یاد گرفته و برای صحبت کردن از تسلط کافی برخوردار باشید. حتما قسمت دوم این مقاله را هم دنبال کنید.

 

1. از اشتباه کردن نترسید.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی - قسمت اول

اولین باری که شروع به استفاده از این اصطلاحات در پشت تلفن می کنید، همیشه یک سری اشتباه خواهید کرد. که این امر در اوایل یادگیری هر مطلب جدید کاملا طبیعی است.

یادتان باشد با هر اشتباه بیشتر یاد خواهید گرفت. این نکته را هم بدانید که افرادی که قرار است با آنها صحبت کنید به اشتباهات شما واقف بوده و سعی می کنند به شما کمک کنند.

 

2. از اشتباهات خود درس بگیرید.

هر بار که مکالمه شما تمام می شود اشتباهات خود را یادداشت کنید. در  صورت امکان سعی کنید مکالمه خود را ضبط کنید. بعدا به آن گوش کنید و اشتباهات خود را تصحیح کنید.

 

3. هر روز سعی کنید از سه اصطلاح در مکالمات خود استفاده کنید.

سعی کنید هر روز سه تا از اصطلاحات زیر را تمرین کنید. چون در غیر این صورت در ذهن شما باقی نمی مانند و به لغات غیر فعال (passive vocabulary) مغز شما تبدیل می شوند – یعنی موقعی که این لغات را می شنوید قادرید آنها را بخاطر بیاورید اما نمی توانید بلافاصله از آنها استفاده کنید.

اگر امکان استفاده از این اصطلاحات را در مکالمات واقعی ندارید سعی کنید با استفاده از آنها یک سری مکالمات خیالی بنویسید تا ناچار به استفاده از آنها شوید. یادتان باشد استفاده از کلمات جدید باعث یادگیری کلمات جدید می شود!

 

4. مفاهیم جدید گرامر را در مکالمات تلفنی تمرین کنید.

با روشی که در بالا توضیح دادم می توانید به تمرین گرامر نیز بپردازید. هر بار که با یک ساختار گرامری جدید برخورد می کنید آن را نوشته  سپس مثالهای خود را بنویسید و آنها را در محل کار تمرین کنید! به مثالهای زیر توجه کنید.

 

افعال مُدال:

  • Could I ask who’s calling, please?
  • How may I help you?

 

افعالی که به “-ing” ختم می شوند:

  • Do you mind waiting a few minutes?
  • Thanks for calling.

 

افعالی که بعد از آنها مصدر به کار می رود:

  • I’m calling to clarify
  • I’d like to leave him a message.
  • When is a good time to call?

 

5. با یکی از دوستان خود به تمرین مکالمه بپردازید.

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی - قسمت اول

اصطلاحات زیر را با صدای بلند بخوانید یا طی یک مکالمه تلفنی با دوستتان آنها را تمرین کنید. اگر کسی نیست می توانید به تنهایی آنها را تمرین کنید. خواندن با صدای بلند به تقویت تلفظ شما کمک بسیار می کند. با ضبط کردن صدای خود می توانید اشکالات خود را متوجه شوید.

حالا به مراحل مختلف تماس و معرفی جملات کاربردی در دو حالت رسمی و غیر رسمی می پردازیم.

 

معرفی/تماس گرفتن

 

اگر هنگام پاسخ به یک تماس کاری خود را معرفی کنید یا اگر فرد تماس گیرنده خود را معرفی نکند در هر دو صورت می توانید  با استفاده از عبارات  زیر از وی بخواهید خودش  را معرفی کند.

 

حالت رسمی

   ‘Hello’                                                              سلام

‘Good Morning’                                                 صبح بخیر

‘Good Afternoon’                                            بعد از ظهر بخیر

‘This is ___ speaking’                              .سلام…..هستم، بفرمایید

‘Could I speak to ___ please?’             میتونم لطفا با ……..صحبت کنم؟

‘I would like to speak to ___’                       .مایلم با…..صحبت کنم

‘I’m trying to contact ___’                           .می خوام با… صحبت کنم

 

حالت غیر رسمی

‘Hello’                                                                   سلام

‘Hi, it’s ___ here’                                       .سلام، من …. هستم

‘I am trying to get in touch with ___’        .می خوام با … صحبت کنم

‘Is ___ there please?’                                  آیا … تشریف دارن؟

دادن اطلاعات بیشتر

در تماسهای کاری عمدتا به ارایه اطلاعات بیشتر می پردازیم. البته ارایه اطلاعات بیشتر در مکالمات غیر رسمی نیز می تواند مفید باشد.

 

حالت رسمی

I am calling from ___                                      .از…تماس می گیرم

I’m calling on behalf of ___’                        . از طرف….تماس می گیرم

 

 

حالت غیر رسمی

‘I’m in the post office at the moment, and I just needed ___’

در حال حاضر در دفتر پست هستم و من نیاز دارم ….

 

صحبت کردن با یک فرد

اگر  به تلفن یک شخص یا به تلفن شرکت پاسخ می دهید شاید لازم باشد که از این عبارات استفاده کنید:

 

حالت رسمی

‘Hello, this is ___ speaking’                                 .سلام …. هستم، بفرمایید

‘___ speaking, how may I help you?’            هستم،چطور میتونم کمکتون کنم؟ …

 

حالت غیر رسمی

‘Hello, John’s phone’                                               .سلام ، جان هستم

 

 

درخواست برای اطلاعات بیشتر/تقاضا کردن

اگر با  شخص خاصی کار دارید، دراین صورت درخواست خود را در قالب یک سوال مودبانه بیان کنید.

اگر فقط  شماره داخلی آن فرد را می دانید ولی نام وی را نمی دانید نیز می توانید درخواست خود را در قالب یک سوال مودبانه بیان کنید. اگر تماس شما به منظور خاصی هست، سعی کنید بطور خلاصه آن را بازگو کنید.

 

حالت رسمی

May I ask who’s calling please?’                                                      ممکنه اسمتون رو بفرمایین ؟

‘Can I ask whom I’m speaking to please?’                     میتونم بپرسم با چه کسی صحبت می کنم؟

‘Where are you calling from?’                                                                 از کجا تماس می گیرید؟

‘Is that definitely the right name/number?’                                این نام / شماره درست شماست؟

‘Could I speak to someone who ___?’                                  می تونم با کسی  صحبت کنم که …؟

‘I would like to make a reservation please’                              .می خوام لطفا یک  رزرو انجام بدهم

‘Could you put me through to extension number ___ please?’

ممکنه لطفا من رو به شماره داخلی….وصل کنید؟

 

 

حالت غیر رسمی

‘Who’s calling please?’                                   شما لطفا؟

‘Who’s speaking?’                                  کی صحبت می کنه؟

‘Who is it?’                                                     شما؟

Whom am I speaking to?                    من با کی صحبت می کنم؟

 

درخواست از تماس گیرنده برای منتظر شدن/ انتقال تماس

اگر می خواهید فرد تماس گیرنده را به دیگری وصل کنید، حتما باید به آنها اطلاع دهید. صرفا به این علت که بدانند قرار است چه اتفاقی بیافتد. زیرا در غیر این صورت فکر می کنند که تماسشان قطع شده است.

اغلب هنگام وصل شدن به فرد دیگر این جمات را می شنوید:

 

حالت رسمی

‘Could you hold on a moment please’                              ممکنه لطفا یه لحظه گوشی را نگهدارید

‘Just a moment please’                                                                 یک لحظه لطفا

‘Hold the line please’                                                                 لطفا روی خط باشید

‘I’ll just put you through’                                                          الان شما رو وصل میکنم

‘I’ll just transfer you now’                                                  همین الان شما را وصل می کنم

 

حالت غیر رسمی

‘Hold on a minute’                                                                     یک لحظه گوشی

‘Just a minute’                                                                           یک لحظه گوشی

‘Okay, wait a moment please’                                     بسیار خب ، لطفا یک لحظه منتظر باشید

 

دادن اطلاعات منفی

اگر هنگام پاسخ  به تلفن قادر به کمک نیستید، می توانید از عبارات زیر استفاده کنید:

عبارات کلیدی در مکالمات تلفنی - قسمت اول

حالت  رسمی

‘I’m afraid the line is busy at the moment’                                        متاسفم ، در حال حاضر خط مشغوله

‘That line is engaged at the moment, could you call back later please?’

خط در حال حاضر مشغوله، ممکنه لطفا بعدا تماس بگیرید؟

 

 ‘I’m afraid ___’s busy at the moment, can I take a message?’

متاسفم ، در حال حاضر …. کار داره،میتونم پیغام تان را بگیرم؟

 

‘I’m sorry, he’s out of the office today’                                             متاسفم،او امروز بیرون از شرکته

‘You may have dialled the wrong number’                                      احتمالا شماره را اشتباه گرفته اید

 ‘I’m afraid there’s no one here by that name’                           متاسفم اینجا کسی به این نام  نداریم

 

 

حالت غیررسمی

‘Sorry, ___’s not here’                                                                                  متاسفم ،… نیستن

‘___ is out at the moment’                                                                          الان  …. بیرون هستن

 

 

کتاب اسپیکینگ تیک آف

پرکاربردترین جملات انگلیسی در زندگی روزمره

 

7 اشتباه مهلک در یادگیری انگلیسیشاید تا بحال از خود پرسیده باشید که چگونه می توان  به یک زبان آموز موفق تبدیل شد؟   چرا به ظاهر برخی زبان آموزان با استعداد هستند و برخی دیگر نسبت به بقیه سریعتر زبان را یاد می گیرند و زودتر به اعتماد به نفس می رسند؟ چرا تسلط به زبان انگلیسی به نظر تا این حد دشوار است؟ هر کسی که می تواند به یک زبان صحبت کند پس می تواند به دو زبان یا بیشتر نیز صحبت [...]

7 اشتباه مهلک در یادگیری انگلیسی

شاید تا بحال از خود پرسیده باشید که چگونه می توان  به یک زبان آموز موفق تبدیل شد؟

 

چرا به ظاهر برخی زبان آموزان با استعداد هستند و برخی دیگر نسبت به بقیه سریعتر زبان را یاد می گیرند و زودتر به اعتماد به نفس می رسند؟ چرا تسلط به زبان انگلیسی به نظر تا این حد دشوار است؟ هر کسی که می تواند به یک زبان صحبت کند پس می تواند به دو زبان یا بیشتر نیز صحبت کند! این توانایی مختص انسان است و تقریبا در صورتی که محیط لازم را ایجاد کنیم می توان به هر زبان دومی صحبت کرد.

 

مشکل اینجاست که بسیاری از زبان آموزان مرتکب هفت اشتباهات رایج می شوند. زبان آموزان موفق این اشتباهات را مرتکب نمی شوند. اشتباهاتی که شما نیز باید مراقب باشید مرتکب نشوید عبارتند از:

 

  • هیچگاه به معلم یا کتاب تکیه نکنید. شما باید یک زبان آموز مستقل باشید!

 

  •  بر ناتوانی های خود تمرکز نکنید؛ بلکه فقط بر توانایی های خود تمرکز کنید!

 

  • به اینکه رسیدن به مرز تسلط چه مقدار زمان نیاز دارد فکر نکنید؛ سعی کنید از سفر یادگیری لذت ببرید!

 

  • اگر بلافاصله پاسخ به ذهنتان نرسید نا امید نشوید؛ عجله نکنید و سوالات فراوان بپرسید!

 

  • سعی نکنید بی عیب و نقص باشید؛ سعی کنید پیشرفت کنید و با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید!

 

  • انگلیسی را هدف اصلی خود قرار ندهید؛ از انگلیسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف زندگی تان بهره ببرید!

 

  • از بهانه تراشی هایی مثل “وقت ندارم.” دست بردارید. فقط با صرف روزانه ۱۵ دقیقه مطالعه متمرکز می توانید انگلیسی خود را بهبود ببخشید!

drzaban.com

همانطور که گفتم هر فردی که قادر به صحبت کردن یک زبان نباشد می تواند زبان دوم را نیز یاد بگیرد. این توانایی منحصر به فرد انسان است و اگر با متد صحیح به یادگیری بپردازید قطعا می توانید یک زبان دوم را یاد بگیرید. ما به شما ایمان داریم. پس شما هم به خودتان ایمان داشته باشید!

 

 در پایان این مقاله می خواهیم ببینیم چگونه انگیزه خود را حفظ کنیم؟

برای اغلب زبان آموزان حفظ انگیزه کار بسیار دشواری است. این افراد اغلب با انگیزه بالا شروع به یادگیری می کنند اما پس از مدت کوتاهی انگیزه آن ها کاهش می یابد.

 

برای این که بتوانید دائما انگیزه خود را حفظ کنید چهار راهکارحفظ انگیزه از تونی رابینز استاد موفقیت در حوزه فردی را به شما معرفی می کنم. امیدوارم شما نیز این راهکارها را در زمینه یادگیری زبان انگلیسی بکار بگیرید. قول می دهم به کار گیری این اصول می تواند تفاوت بسیاری در میزان یادگیری و پیشرفت شما ایجاد کند.

 

 راهکار اول: دائما ذهن خود را با ورودی های مثبت (مطالبی که از طریق گوش یا چشم به ذهن وارد می شوند.) پر کنید.
اغلب ما دائما به طور خودکار در حال تولید افکار منفی هستیم. و اگر برای مبارزه با این افکار منفی کاری انجام ندهیم خسته می شویم. وقتی ذهن خودتان را با ورودی های مثبت پر می کنید فورا متوجه اثر آن شده و حس مثبت و خوش بین تری پیدا می کنید. موسیقی های فوق العاده، کتاب، ویدئوهای انگیزشی و .. می توانند در این زمینه به شما کمک کنند.

 

 راهکار دوم:  به بدن خود انرژی دهید.

drzaban.com

بدن و ذهن ما به یکدیگر مرتبط اند. اگر بی انگیزه شویم خسته و تنبل شده در نتیجه باید ورزش کنیم. ورزش در بالا بردن انگیزه و انرژی بدن بسیار موثر است. اگر بی انگیزه هستید کمی پیاده روی کنید. یا تمرینات یوگا یا هر ورزش دیگر را انجام بدهید.

 

 راهکار سوم:  پیرامون خود را با افراد مثبت پر کنید.
جیم ران که یکی از بزرگترین اساتید موفقیت است معتقد است ما میانگین ۵ نفری هستیم که با آنها بیشترین ارتباط را داریم. اگر این افراد افرادی مثبت و موفق هستند ما هم موفق و مثبت خواهیم بود.

 

پس به دنبال افرادی باشید که به شما انگیزه بدهند. اگر چنین دوستانی ندارید می توانید در سمینارهای موفقیت شرکت کنید و با افراد مثبت آشنا شوید. می توانید عضو انجمن هایی شوید که دائما از آنها انگیزه بگیرید. مثلا یک گروه تلگرامی اختصاصی در دوره مکالمه آنلاین فرمول ۱ داریم که افراد دائما به یکدیگر انگیزه می دهند و انرژی می گیرند.

 

از آنجایی که انگیزه و مثبت اندیشی امری است مُسری، به همین دلیل روحیه افراد به سرعت بالا می رود. اگر فردی را می بینید که در زبان انگلیسی بسیار قوی است و با اعتماد به نفس به انگلیسی صحبت می کند، ببینید چه کارهایی انجام داده که به این درجه از مهارت رسیده و سعی کنید آن موارد را تقلید کنید. وقت خود را بیشتر با افرادی که زبان انگلیسی آن ها قوی است بگذرانید تا شما هم به همان نقطه مشابه برسید.

 

یادتان باشد هیچ چیزی مخرب تر از نشست و برخواست با افراد منفی نیست. حتی حضرت حافظ نیز در بیتی اهمیت دوست را این چنین بیان می کند:

 دریغ و درد که تا این زمان ندانستم             که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

 

پس سعی کنید افراد منفی گرا را از زندگی خود حذف کنید یا حداقل زمان ممکن را با آنها بگذرانید و افراد مثبت را جایگزین آن ها کنید.

 

 راهکار چهارم: به یک نفر کمک کنید.

drzaban.com
سعی کنید ذهنیت آن ها را بهتر کنید. سعی کنید آموخته های خود را به آن ها آموزش دهید تا آنها نیز یاد بگیرند. زیرا زکات علم نشر آن است. مثلا در انجمن ها شرکت کنید و به دیگران دانسته های خود را آموزش دهید. به این صورت با آموزش بیشتر، خودتان هم بیشتر یاد می گیرید و از طرفی حس بهتری نسبت به خود پیدا می کنید. در نتیجه انرژی و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر موفقیت در یادگیری زبان انگلیسی پیدا می کنید.

 

امیدوارم با بکار گیری نکات گفته شده هر روز یک گام در مسیر یادگیری زبان از دیگران جلوتر باشید. لطفا اولین کسی باشید که نظر خود را در این صفحه برای ما و کاربرانمان درج می کنید.

صفحه اصلی محصولات دوره ها حساب کاربری
Social media & sharing icons powered by UltimatelySocial