

تنها نکته مهم برای یادگیری زبان انگلیسی
اگر بخواهیم برای یادگیری انگلیسی فقط روی یک چیز تمرکز کنیم آن مورد کدام است؟ چگونه می توانیم بیاندیشم و در زبان انگلیسی قدرتمند شویم؟
اخیرا کتابی خواندم تحت عنوان “The One Thing” نوشته گری کلر و جی پاپاسان. این دو نفر در زمینه املاک فعالیت می کنند و بسیار موفق هستند و تا به حال کتاب های زیادی نوشته اند. خلاصه این کتاب این است که برای موفق شدن فقط روی یک چیز تمرکز کنید. در این کتاب راهکارهایی ارائه می شود تا بدانیم روی چه چیزی باید تمرکز کنیم و چطور تمرکز خود را از دست ندهیم.
اولین درسی که در این کتاب یاد می گیریم این است که بزرگ فکر کنیم. زیرا اگر اینگونه فکر نکنیم موقعیت های زیادی را از دست خواهیم داد. دومین درسی که در این کتاب ارائه می شود بر اساس جمله ای از مارک تواین است که می گوید: “راز جلو زدن از دیگران این است که شروع کنید. و راز شروع کردن این است که کارهای بزرگ را به بخش های کوچک و قابل کنترل تقسیم کنید آنگاه با اولین بخش شروع کنید.
” بنابراین سوال اصلی در این کتاب این است که: تنها کاری که می توانم انجام دهم چیست؟ کاری که با انجام آن انجام کارهای دیگر آسان و غیر ضروری شود؟”
آخرین درسی که از این کتاب یاد می گیریم این است که هرج و مرج و به هم ریختگی را بپذیریم. باید اعتماد و ایمان خود را حفظ کنید و بپذیرید که اگر روی ضروری ترین موارد تمرکز کنید بقیه آشوب های زندگی به مراتب آسان تر خواهد شد.
پس نباید به خاطر ترس از مشکلات و هرج و مرج های دیگر از تمرکز و انجام کارهای فوری بترسیم. به طور کلی ۴ مرحله زیر را باید انجام دهید:
۱. به آینده خود فکر کنید و آینده دلخواه خود را در ۵ یا ۱۰ سال آینده تصور کنید.
۲. پروسه رسیدن به این نقطه را به وضوح تصور کنید. ببینید برای رسیدن به این هدف چه عادت ها و مهارت هایی را باید فرا بگیرید.
۳. هر روز از خودتان این سوال مهم را بپرسید: امروز تنها کاری که می توانم انجام دهم تا همه چیز آسان تر شود چیست؟
۴. به ایده های بزرگ خود اعتماد کنید. ایمان داشته باشید که با انجام کارهای درست به اهداف خود خواهید رسید و هیچ مانعی نمی تواند شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد. یاد بگیرید کارها را به دیگران واگذار کنید. الویت بندی کنید و به این مسیر ایمان داشته باشید و هرگز تردید نکنید.
بیاندیشید و در انگلیسی قدرتمند شوید.
ناپلئون هیل نویسنده معروف کتاب بیاندیشید و ثروت مند شوید گزارشگر ماهری بود. او حدودا ۱۰۰ سال پیش با بیش از ۵۰۰ فرد موفق در خصوص راز موفقیتشان مصاحبه کرد و حاصل این مصاحبه کتابی است که امروزه نیز جزو پر فروش ترین کتاب های دنیاست.
ناپلئون هیل برای ثروتمند شدن و نیز موفقیت در زندگی فردی یک دستور العمل شش مرحله ای ارائه می دهد. من این دستورالعمل ها را مرتبط با یادگیری زبان ساخته ام که در ادامه به توضیح آن ها می پردازم.
قدم اول: خواسته های خود را دقیقا مشخص کنید. آیا می خواهید پولدار شوید؟ مقدار این پول دقیقا چقدر است؟
قدم دوم: مشخص کنید که در ازای این پول می خواهید دقیقا چه چیزی بدهید. از زمان خود هزینه می کنید؟ از خوشی های زودگذر چشم می پوشید؟ یادتان باشد هیچ چیزی رایگان نیست. هر چند خیلی افراد سعی می کنند که یک شبه راه صد ساله را طی کنند.
قدم سوم: زمان دقیق را برای رسیدن به خواسته خود مشخص کنید. به این ترتیب خود را محدود به آن بازه زمانی کرده و دقیقا روی موارد ضروری تمرکز می کنید. یادتان باشد هر کاری در همان بازه زمانی که برای آن مشخص می کنیم به اتمام می رسد. مثلا یک هفته، یک ماه، یک سال یا … . برای مشخص کردن بازه زمانی واقع بین عمل کنید. نه بیش از حد بازه زمانی را کم و نه بیش از حد زیاد در نظر بگیرید.
قدم چهارم: برای رسیدن به هدفتان یک برنامه طراحی کنید و سریعا شروع به کار کنید. هیچگاه منتظر شرایط و زمان ایده آل نشوید زیرا هرگز فرا نخواهد رسید. با گام های کوچک شروع کنید.
قدم پنجم: همه موارد بالا را روی کاغذ بنویسید.
قدم ششم: هر روز قبل از خواب و بلافاصله پس از بیدار شدن نوشته خود را با صدای بلند بخوانید. زیرا باید به خودتان یادآور شوید که دقیقا به دنبال چه هستید.
و اما این شش گام کاربردی را برای یادگیری زبان به این صورت به کار بگیرید:
قدم اول: دقیقا مشخص کنید که می خواهید در زبان انگلیسی به چه هدفی برسید. گفتن این که می خواهم انگلیسی را خوب یاد بگیرم کافی نیست. باید دقیقا مشخص کنید که می خواهید دقیقا در چه موقعیتی با اعتماد به نفس به انگلیسی صحبت کنید. در محل کار، دانشگاه، یا سفر.
قدم دوم: در ازای این هدف حاضرید چه فداکاری انجام دهید؟ آیا حاضرید از برخی از فعالیت های خاص خود بگذرید و آن زمان را صرف یادگیری انگلیسی کنید؟ آیا حاضرید ترس از صحبت کردن را کنار بگذارید؟ باید از منطقه امن خود خارج شوید تا پیشرفت کنید.
قدم سوم: برای خود محدودیت زمانی مشخص کنید. دقیقا تا چه زمانی باید به هدف خود برسید؟ البته یادتان باشد این بازه زمانی نباید بیش از حد کوتاه یا طولانی باشد. حداقل چند ماه برای رسیدن به این هدف در نظر بگیرید زیرا یادگیری زبان یک شبه اتفاق نمی افتد.
مرحله چهارم: این مرحله دشوارترین مرحله است. در این مرحله باید یک برنامه طراحی کنید و بلافاصله با گام های کوچک شروع کنید. شاید بخواهید یک مدرس حرفه ای، کلاس مناسب، یا دوره مکالمه آنلاین یا هر منبع دیگری را پیدا کنید. کسی را پیدا کنید که در صورت نیاز به شما کمک کند.
قدم پنجم: همه موارد بالا را دقیق و خوانا روی یک برگه بنویسید.
و بلاخره قدم ششم: هر روز قبل از خواب و بلافاصله پس از بیدار شدن نوشته خود را با صدای بلند بخوانید. زیرا باید به خودتان یادآور شوید که دقیقا به دنبال چه چیزی هستید.
امیدوارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید. لطفا نظرات و تجربیات خود را با کاربران ما به اشتراک بگذارید.

گلچین کلمات از باغ زبان انگلیسی
از کجا باید شروع کنم؟راستی از بین این همه کلمه باید چه کلماتی را باید یاد بگیرم؟ مطمئن ام اغلب شما هنگام یادگیری یک زبان جدید چنین سوالاتی را از خودتان می پرسید.
اما وقتی در حال یادگیری زبان انگلیسی هستیم به چه صورت بایستی کلمات را انتخاب کنیم؟
بر اساس تجربه می توانم بگویم که دراغلب مدلهای یادگیری زبان، هنوز شیوه سنتی یادگیری لغات از طرفداران بیشتری برخوردار است.
در این روش ابتدا لغات روزمره ساده و بر اساس دسته بندی هایی مانند پوشاک، حیوانات، اعضای بدن و غیره آموزش داده می شود.
در گام بعدی زبان اموز به یادگیری لغات مربوط به مشاغل، کاریابی و بیان احساسات می پردازد.
هم چنان که زبان اموز پیشرفت می کند، به مرحله ای می رسد که به یادگیری لغات و مفاهیم دشوارتر در حوزه های مختلف مثل علوم و سیاست و گرمایش جهانی می پردازد.
حال یک سوال: آخرین باری که لغاتی مثل فیل، جلیقه و پا را استفاده کردید کِی بود؟ لغاتی مثل جلسه مدیران و لایه ازون را چطور؟
وقتی با یک فرد انگلیسی زبان وارد صحبت می شوید نمی آیید در مورد حیوانات و عناصر شیمیایی و اقتصاد صحبت کنید. مگر اینکه اساسا به صحبت کردن در مورد این موضوعات علاقه مند باشید.
متاسفانه بسیاری از اپلیکیشن های آموزش زبان از این روش پیروی می کنند.
به نظر من نحوه انتخاب کلمات برای یادگیری یک زبان خارجی نباید به این صورت باشد.
احتمالا می پرسید پس به چه روشی باید باشد.در اینجا به معرفی یک روش متفاوت می پردازیم. روشی که بتوانید با افراد، مکالمات واقعی داشته باشید نه مکالماتی که شما را ناچار سازد تا در مورد پیژامه و طوطی فیروزه ای صحبت کنید!
لیست واژگان را بر اساس اهدافتان مشخص کنید.
هنگام یادگیری لغات در هر زبان خارجی اولین سوالی که باید از خودتان بپرسید این است که: هدف من از یادگیری زبان چیست؟
می خواهید بعد از یادگیری یک مجموعه لغت بتوانید با آنها چه کاری انجام دهید؟
می خواهید با دیگران پیرامون چه موضوعاتی مکالمه کنید؟
بعد از پاسخ به این سوالات می توانید بفهمید چه دسته ای از لغات را باید یاد بگیرید. فرض کنید شما فردی هستید که اغلب با دیگران پیرامون لغات مربوط به حوزه یادگیری زبان، نمایشگاه های فرش، سریال کمدی فرندز یا فیلمهای زبان اصلی صحبت می کنید.
اگر بخواهید با دیگران رابطه معنا داری ایجاد کنید باید بدانید چگونه با افراد در مورد موضوعات مورد علاقه تان صحبت کنید.
بنابراین برای فردی که می خواهد زبان ژاپنی یاد بگیرد کلماتی مثل پرنده، گل و کراوات چندان با اهمیت نیستند. در عوض این فرد باید روی کلماتی تمرکز کند که در توصیف سریال های زبان اصلی، صحبت پیرامون نمایشگاه ها و مسائل مربوط به یادگیری زبان کمک کنند.
اهداف خود را در خصوص مکالماتی که می خواهید در زبان مبدا انجام دهید به طور دقیق مشخص کنید! صرفا نگویید می خواهم به انگلیسی صحبت کنم. بجای آن مشخص کنید که دقیقا می خواهید در مورد چه موضوعی صحبت کنید؟ به این ترتیب به طور ویژه روی لغاتی تمرکز خواهید کرد که برای رسیدن به این اهداف به آنها نیازمندید.
کلماتی را انتخاب کنید که به پیشرفت شما کمک می کنند.
برای اطمینان از این که انرژی خود را برای یادگیری کلمات درست صرف می کنید، سوال بعدی که بایستی از خودتان بپرسید این است که:
آیا یادگیری این دسته از کلمات، کمکی به پیشرفت من خواهد کرد؟
آیا این کلمات در رسیدن به اهدافم به من کمک خواهند کرد؟
همواره لغاتی را یاد بگیرید که برای رسیدن به اهداف خاص به آنها نیاز دارید. مابقی لغات را فراموش کنید زیرا حاصلی جز حواس پرتی برایتان نخواهند داشت!
لغاتی را یاد بگیرید که بیشترین تاثیر را برایتان داشته باشند.
به همین دلیل است که قبلا نیز گفته ام برای همه فراگیران نمی توان کتابهای ۵۰۴ واژه یا ۱۱۰۰ واژه را معرفی کرد. مثل این می ماند که برای همه بیماران بخواهیم یک نسخه تجویز کنیم!!! این کتابها برای افرادی مناسب هستند که قصد شرکت در آزمونهای ارشد و دکتری را دارند. ولی یادگیری لغات موجود در این دو کتاب کمک چندانی به مکالمات انگلیسی واقعی نمی کند.
احتمالا اسم قانون ۸۰/۲۰ یا اصل پاراتو را شنیده اید. کاربرد این قانون در یادگیری زبان به این مفهوم است که باید ۲۰ درصد کلماتی را یاد بگیرید که ۸۰ درصد مواقع با آنها سروکار دارید.
مثلا اگر هدف شما مکالمه کردن در خصوص شغل و توصیف ظاهر افراد خانواده است، باید ببینید آن ۲۰ درصد کلماتی که در ۸۰ درصد مکالمه به آنها نیاز دارید کدامند؟ رایج ترین لغات در هر زبانی که یاد می گیرید کدامند؟ این لغات همان لغاتی هستند که باید بیشتر وقت و انرژی خود را برای یادگیری آنها صرف کنید.
از کجا بفهمیم این ۲۰ درصد کلمات کدامند؟
یکی از ساده ترین راه ها جستجو در گوگل است. نیازی نیست دوباره چرخ را اختراع کنید. می توانید رایج ترین کلمات در زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسه، یا هر زبان دیگری را که می خواهید در اینترنت جستجو کنید.
یک راه دیگر برای مشخص کردن این دسته کلمات وجود دارد که البته کمی زمان بر و پر زحمت است. اما به کمک آن می توانید بفهمید شخص شما بیشتر از چه کلماتی استفاده می کنید.
در این روش باید روزانه لغاتی که در فارسی بیشتر استفاده می کنید را یادداشت کنید.
صدای خود را ضبط کنید و به الگوهای کلامی که هر روز استفاده می کنید خوب توجه کنید.
یک روز به بررسی پرکاربردترین افعال، یک روز به بررسی پرکاربردترین اسمها و یک روز به بررسی پر کاربردترین صفات بپردازید.
اگر این کلمات را در فارسی زیاد استفاده می کنید، پس احتمال زیاد همین کلمات در زبان مبدا زیاد به کارتان خواهند آمد!
وقتی پرکاربردترین کلمات را مشخص کردید می توانید از آنها برای بیان مفاهیمی که معادلی برایشان نمی شناسید استفاده کنید.
مثلا فرض کنید کلمه “اتومبیل” را می دانید اما معادل “اتوبوس” را بلد نیستید. تنها کاری که باید بکنید این است که به توصیف کلمه اتوبوس بپردازید تا مخاطب شما متوجه منظورتان بشود. مثلا بگویید:
It’s like a big car for more than 20 people to travel around a city.
یا مثلا کلمه “راه رفتن” را به انگلیسی می دانید اما لغت “دویدن” را به انگلیسی نمی دانید چه بگویید. کافی است بگویید:
It’s like walking but much faster.
می بینید؟ کار به همین سادگی است! نیازی نیست برای روان صحبت کردن همه لغات انگلیسی را یاد بگیرید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که ببینید آن ۲۰ درصد کلماتی که شما را در رسیدن به هدفتان کمک می کنند کدامند؟
و یک نکته مهم دیگر:
نگران کلماتی که بلد نیستید نباشید، بابت کلماتی که می دانید خوشحال باشید و جشن بگیرید!
لغاتی را انتخاب کنید که بیشتر از بقیه لغات آنها را می بیند یا می شنوید.
اگر یک سری کلمات را بیشتر از بقیه لغات می بینید یا می شنوید پس حتما با این لغات بیشتر سر و کار خواهید داشت.
لغاتی که بیشتر در مکالمات می شنوید یا در متنها می بینید را در یک دفتر ثبت کنید. سپس این لغات را مرتب مرور کنید. این لغات را به عنوان بخشی از برنامه یادگیری زبان انگلیسی خود قرار دهید. قطعا بعد از مدت کوتاهی از پیشرفت خودتان شگفت زده خواهید شد! شک نکنید. قول می دهم!
کلماتی را انتخاب کنید که بیشتر از بقیه دوستشان دارید.
احتمالا شما نیز هنگام یادگیری انگلیسی این تجربه را داشته اید که بانک واژگانتان خیلی ضعیف بوده و نتوانسته اید خودتان باشید. وقتی سعی می کنید چیزی را به شکلی با مزه بیان کنید اما نمی دانید چطور؟
به همین دلیل است که اگر زبان آموز سطح پیشرفته ای باشید، می توانید هدف خود را بر یادگیری لغاتی بگذارید که بیشتر از بقیه لغات برایتان جذاب و گیرا هستند.
این لغات باید لغاتی باشند که در زبان فارسی به شما کمک می کنند تا مفاهیم و منظور خود را منتقل کنید.
چطور به شکلی موثر لغات را یاد بگیریم؟
برای این منظور می توانید به مقاله یادگیری لغات و ۴ استراتژی ضروری مراجعه کنید.
آیا می خواهید زبان با تسلط زبان انگلیسی را صحبت کنید؟
اگر به دنبال یادگیری زبان انگلیسی هستید دوره مکالمه آنلاین فرمول ۱ دوره ای است که پاسخگوی نیازهای شماست. اگر می خواهید در مورد این دوره بیشتر بدانید، روی عکس زیر کلیک کنید.

برای یادگیری زبان انگلیسی چه مقدار زمان لازم است؟
برای یادگیری زبان انگلیسی چه مقدار زمان لازم است؟
این سوالی است که اغلب افراد علاقه مند به یادگیری زبان می پرسند. برخی ادعا می کنند سه ماه، عده ای معتقدند یک سال و … اما راستش را بخواهید پاسخ به این سوال مهم چندان ساده نیست. ولی بهر حال به عنوان یک فرد علاقه مند به زبان باید بدانید که چه موقع به این هدف خواهید رسید. قبل از پرداختن به این موضوع باید به دو نکته اساسی توجه کرد:
نکته اول: “یادگیری” یک زبان، به چه معناست؟
اگر بخواهیم بدانیم که سفرمان چقدر طول می کشد، باید بدانیم که مقصدمان کجاست. افراد مبتدی فقط می دانند که می خواهند یک زبان را یاد بگیرند، اما هیچ ایده ای در مورد مفهوم یادگیری زبان ندارند.
اغلب افراد فکر می کنند یادگیری یک زبان یعنی تسلط کامل به آن زبان.
در واقع اگر همین سوال را دقیق تر بررسی کنیم باید بپرسیم:
چقدر طول می کشد تا به یک زبان مسلط شویم؟
پاسخ به این سوال چندان هم آسان نیست.
مفهوم کلمه “تسلط” نیز به اندازه کلمه “یادگیری”، دشوار است. برخی تسلط را معادل “استادی” و برخی دیگر آن را به معنای “کاربردی” می دانند. اما تفاوت میان این دو معنا بسیار بسیار زیاد است.
حتی اگر تسلط را “دانستن یک زبان در حد عالی” معنا کنیم، باز هم کافی نیست. مگر آنکه بدانیم، می خواهیم یک زبان را تا میزانی از تسلط یاد بگیریم.
خوشبختانه، استانداردهای خوبی وجود دارد که به کمک آنها می توانید بفهمید چقدر خوب می خواهید یک زبان را یاد بگیرید. این استانداردها، مقصد را به شما نشان می دهند تا بتوانید بر اساس آن مقصد سفر یادگیری زبان را برنامه ریزی کنید و در نتیجه اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت خود را تعریف کنید.
این استانداردها نقش چارچوب تسلط به یک زبان را ایفا می کنند. امروزه در سراسر جهان دو نوع استاندارد مورد استفاده قرار می گیرند که معروفترین آن CEFR است.
CEFR سطوح مختلف توانمندی زبان آموزان را مشخص می کند. بر اساس این استاندارد می توانید سطح تسلط خود به زبان را مشخص کنید. به نظر من، تسلط بر زبان یعنی تسلط به مهارت های خواندن، شنیدن، نوشتن و صحبت کردن در سطح B2 استاندارد جهانی CEFR است.
در این سطح می توانید مفهوم اصلی متن های پیچیده انتزاعی و غیر انتزاعی که در برگیرنده مباحث فنی در حوزه تخصصی شما می شود را درک کنید.
همچنین می توانید با تسلط و بدون وقفه با بومی زبانها صحبت کنید. می توانید درباره موضوعات مختلف به صورت دقیق همراه با جزییات بنویسید. و نیز می توانید به توضیح یک دیدگاه درباره موضوعی خاص همراه با مزایا و معایب آن بپردازید.
به نظر من تسلط در زبان یعنی رسیدن به این سطح. زیرا این سطح، پیشرفته ترین سطح از استانداردها بدون نیاز به سطوح آکادمیک و حرفه ای است.
چه عواملی بر سرعت یادگیری موثرند؟
بعد از مشخص کردن تعریفِ “تسلط به یک زبان خارجی“، ابتدا باید عوامل متعدد بیرونی و درونی که بر سرعت یادگیری و تسلط بر زبان موثرند را بشناسید.
عوامل بیرونی
مهمترین عامل بیرونی که تعیین می کند چقدر زمان برای رسیدن به مرز تسلط مورد نیاز است، عبارت است از فاصله بین زبان مادری شما و زبان خارجی که می خواهید فرا بگیرید.
برای درک این موضوع، لازم است بدانید که هر زبان مانند سیستمی است که از چندین زیرسیستم تشکیل شده است.
البته هر زبان در نوع خودش، منحصر به فرد است. اما همه زبان ها دارای ساختارهای پایه ای مشابه هستند.
به عنوان مثال زبان ایتالیایی، متشکل از زیرسیستم هایی مثل نحو، واژگان، آواشناسی و غیره است.
با مقایسه دو زبان، می توان میزان شباهت زیر سیستمها را با هم بررسی کرد. این شباهت می تواند زیاد یا کم باشد.
اگر زبان ایتالیایی و اسپانیایی را با هم مقایسه کنیم، می بینیم که زیر سیستم این دو زبان در حوزه نحو، لغات و آوا شناسی تقریبا مثل هم هستند. بنابراین می توان گفت که ایتالیایی و اسپانیایی، دو زبانِ نزدیک به هم هستند.
حالا اگر ایتالیایی و ژاپنی را با هم مقایسه کنیم، متوجه می شویم که تعداد شباهت ها بسیار اندک و تفاوت ها بسیار زیاد است. ساختار جمله در زبان ایتالیایی به این شکل است:
مفعول + فعل + فاعل
ولی ساختار جمله در زبان ژاپنی به شکل زیر است:
فعل + مفعول + فاعل
علاوه بر این، تعداد صداها در زبان ایتالیایی از ژاپنی بیشتر است و لغات این دو زبان کاملا با هم فرق دارند. در نتیجه می توان گفت که فاصله زبان ایتالیایی با زبان ژاپنی خیلی زیاد است.
با در نظر گرفتن زبان مادری به عنوان یک نقطه مرجع و مقایسه زبان های دیگر با آن می توانید فاصله هر زبان خارجی را با زبان مادری خود بسنجید.
بدیهی است که هر چه فاصله یک زبان از زبان مادری بیشتر باشد به مراتب زمان بیشتری برای مسلط شدن به آن زبان نیازمندیم.
عوامل درونی
علاوه بر عوامل بیرونی، عوامل درونی نیز بر سرعت یادگیری و تسلط بر زبان تاثیر گذارند. این عوامل به شما بستگی دارند. یعنی با تغییر دادن این عوامل می توانید به یادگیری زبان، سرعت ببخشید. این عوامل ارتباطی به فاصله دو زبان ندارند.
عوامل بیرونی عبارتند از:
- تجربه قبلی شما از یادگیری زبان
- محیط های کوچک و بزرگی که در آن قرار دارید
- مقدار زمانی که برای یادگیری صرف می کنید
تجربه قبلی شما از یادگیری زبان
تجربه یادگیری زبان، نقش مهمی در سرعتِ یادگیری یک زبان جدید بازی می کند. اگر تا بحال تجربه یادگیری یک زبان را نداشته اید، صرف نظر از فاصله زبان مادری و زبان مقصد قاعدتا یادگیری آن زبان نسبت به زبانهای بعدی زمان بیشتری طول می کشد.
وقتی برای اولین بار یک زبان خارجی را یاد می گیرید، درک و شناخت بیشتری از کلیات یادگیری زبان پیدا می کنید. در نتیجه یادگیری زبان دوم به مراتب آسان تر می شود.
محیط های کوچک و بزرگ (Micro and Macro Environments)
محل سکونت و نحوه زندگی شما نیز یکی دیگر از فاکتورهای اثر گذار بر سرعت یادگیری یک زبان می باشد.
در مقیاس وسیع، یادگیری شما تحت تاثیر محیط بزرگتر قرار می گیرد. یعنی جایی که زندگی می کنید: کشور، منطقه، استان و یا شهر شما. بسته به محیط بزرگتری که در آن زندگی می کنید، می توانید سریع تر و یا دیرتر به یک زبان خارجی مسلط شوید.
مثلا اگر در حال یادگیری زبان اسپانیایی در والنسیای اسپانیا هستید، این محیط، سرعت یادگیری تان را افزایش خواهد داد.
اما اگر در حال یادگیری زبان اسپانیایی در پکن هستید، این محیط نه تنها سرعت یادگیری شما را افزایش نخواهد داد بلکه ممکن است آن را کاهش نیز بدهد.
در مقیاس کوچکتر، یادگیری زبان تحت تاثیر محیط محدود شما قرار دارد. یعنی نحوه زندگی شما و افرادی که در اطراف شما قرار دارند. انتخاب های شما در محیط کوچک تر می تواند همه مزایا یا معایب یادگیری را که در محیط بزرگتر ایجاد می شوند کاملا به شکل مثبت یا منفی تحت تاثیر خود قرار دهد.
به عنوان مثال اگر در حال یادگیری زبان اسپانیایی در والنسیای اسپانیا هستید اما در محیطی کار می کنید که اطرافیان شما به اسپانیایی صحبت نمی کنند، قطعا این محیط خُرد، سرعت یادگیری شما را کاهش خواهد داد.
اگر در حال یادگیری زبان اسپانیایی در والنسیای اسپانیا باشید، اما همزمان با افراد غیر اسپانیایی زبان زندگی، کار و معاشرت کنید در محیط کوچکتری قرار دارید که سرعت یادگیری شما را کاهش می دهد.
اگر در حال یادگیری زبان اسپانیایی در پکن هستید و در محیط کار فقط با اسپانیایی زبان ها معاشرت می کنید، مطمئنا این محیط خُرد، سرعت یادگیری شما را افزایش خواهد داد.
اولین راه برای یادگیری سریع یک زبان این است که بین محیط خُرد و کلان هماهنگی ایجاد کنید. به نحوی که این دو شما را در رسیدن به اهدافتان در یادگیری زبان کمک کنند. دومین راه، ایجاد کردن یک محیط خُرد مناسب است. اگر بتوانید در محیطی زندگی،کار و معاشرت کنید که سر و کارتان با افرادی باشد که به زبان مورد نظر شما صحبت می کنند، در این صورت تاثیرات محیط جغرافیا دیگر چندان چشمگیر نخواهد بود.
میزان زمان صرف شده در یادگیری
و بلاخره بدیهی ترین عاملی که بر سرعت یادگیری زبان تاثیر می گذارد این است که واقعا چقدر یاد می گیرد؟
کسی که مدام و به صورت متمرکز به یادگیری زبان می پردازد نسبت به فردی که ساعات کمتری را (حتی در یک بازه زمانی طولانی تر) به یادگیری اختصاص می دهد، سریع تر به یک زبان مسلط می شود.
داستان دو زبان آموز
برای نشان دادن تاثیر عوامل درونی و بیرونی بر سرعت یادگیری یک زبان به یک مثال توجه کنید.
مارک و جان هر دو آمریکایی و ۳۵ ساله اند.
مارک در حال یادگیری زبان ژاپنی است. یعنی زبانی که با زبان انگلیسی فاصله زیادی دارد. مارک تجربه قبلی یادگیری زبان را ندارد. او در یکی از مناطق تگزاس زندگی می کند که تقریبا هیچ فرد ژاپنی وجود ندارد. به این ترتیب او نه محیط کلان مناسبی در اختیار دارد و نه محیط خُرد مناسبی تا به یادگیری وی سرعت ببخشند. مارک متاهل است. و نسبت به زندگی متاهلی تعهدات زیادی دارد. در نتیجه وقت کمی برای مطالعه در اختیار دارد.
اگر مارک روزی یک ساعت به یادگیری زبان بپردازد، حدودا ۳ تا ۵ سال طول می کشد تا به سطح B2 از CEFR برسد.
از طرف دیگر، جان در حال یادگیری زبان پرتغالی است. یعنی زبانی که به زبان انگلیسی نزدیک تر است. جان توانایی صحبت کردن به دو زبان کَره ای و اسپانیایی را در سطح B2 دارد. (یعنی تجربه قبلی یادگیری زبان را داراست). او زبان اسپانیایی تدریس می کند و هر روز با زبان آموزان در ارتباط است. جان مجرد است و تصمیم گرفته به پرتغال (محیط کلان) سفر کند و دوستانی پرتغالی پیدا کند(محیط خُرد).
جان روزانه با یک ساعت یادگیری زبان می تواند حدود ۲ تا ۶ ماه به سطح B2 از CEFR برسد.
توجه کنید مدت زمانی که مارک و جان به یادگیری زبان اختصاص داده اند یکسان است. اما به دلیل عوامل بیرونی و درونی متعدد، جان بین ۳ تا ۱۶ درصد سریع تر از مارک زبان را یاد می گیرد. و البته این تفاوت بسیار چشمگیر است!
نتیجه گیری
به خاطر داشته باشید که سرعت یادگیری یک زبان دایما در حال تغییر است. این عوامل می توانند بسته به زبان مقصد، تجربه قبلی یادگیری زبان و موقعیت زندگی شما می توانند بهبود پیدا کنند.
شاید برای یادگیری سریع یک زبان راه میانبری وجود نداشته باشد، اما حالا می دانید که برای یادگیری یک زبان به چه مقدار زمان نیازمندید.

معجزه یادگیری زبان در صبح
آیا قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارید اما وقت این کار را ندارید؟
قبلا تمام این بهانه ها را یا شنیده ایم و یا برای توجیه خودمان از این دست بهانه ها تراشیده ایم.
اخیرا کتاب جالبی با عنوان ” معجزه صبح” نوشته ی ” هال اِلرود” به چاپ رسیده است. این کتاب کوچک دارای تمریناتی در خصوص نحوه برنامه ریزی کردن در صبح است. تا در نتیجه کمتر دچار استرس شده، آدم موفقی شویم و در طول روز نیز پر انرژی تر باشیم.
با اجرای موارد گفته شده در این کتاب می توانیدظرف یک ماه شاهد نتایج مثبت آن باشید.
البته هدف این مقاله صحبت در مورد مراقبه و یا اصول دیگری که در این کتاب نیست آمده نیست. صرفا می خواهیم ببینیم چطور این اصول را برای یادگیری زبان بکار بگیریم.
شما می توانید با به کار بستن این موارد هر زبان خارجی را که مد نظرتان هست، به راحتی و با موفقیت یاد بگیرید.
و اما معجزه یادگیری زبان در صبح چیست؟
اصول کلی معجزه یادگیری زبان در صبح به این قرار است:
۱. صبح ها پانزده دقیقه زودتر از زمان معمول از خواب برخیزید.
۲. ذهن و جسم خود را آماده کنید.
۳. به مدت پانزده دقیقه به یادگیری زبان بپردازید.
در ادامه این موارد را به تفصیل توضیح می دهم.
در صورت نداشتن زمان مناسب، چطور یک زبان خارجه فرا بگیرم؟
هر روز صبح یک ربع زودتر از خواب برخیزید.
این ۱۵ دقیقه را به یادگیری زبان انگلیسی اختصاص دهید.
شاید تا قبل از این سحرخیز نبوده اید. امّا آیه قرآن که نیست که تغییر ناپذیر باشد. خب می توانید از امروز به بعد سحرخیز شوید. مگر نگفته اند ” سحرخیز باش تا کامروا شوی؟”
انجام کارها در اول صبح برای تان رضایت خاطر به ارمغان می آورد و در طول روز انرژی بیشتری خواهید داشت.
اگر به یادگیری زبان علاقه مندید اما فرصت یادگیری ندارید، یادگیری زبان در صبح می تواند معجزه گر باشد.
ذهن و جسم خود را بیدار و فعال نمایید.
هنگام بیدار شدن با شمارش معکوس از عدد پنج تا یک ذهن خود را بیدار کنید.
کمی نرمش و تمرکز بر انجام کارهای فکری، کمک تان می کند تا راحت تر از رختخواب گرم و نرم تان جدا شوید. در نتیجه هشیاری و آمادگی بیشتری برای یادگیری زبان پیدا کنید.
یکی از بهترین راهها برای بیداری جسم، وضو گرفتن با آب خنک هست. بعد از آن نوشیدن یک لیوان آب نسبتا خنک در بالا رفتن میزان هوشیاری و عملکرد شما تاثیر بسزایی خواهد داشت.
یک ربع به یادگیری زبان بپردازید.
سعی کنید از روز قبل یک فعالیت کوچک برای یادگیری آماده کنید. مثلا دو دقیقه پایانی هر جلسه را به مشخص کردن موضوعات جلسه فردا اختصاص دهید. برای مثال می توانید به موارد زیر بپردازید:
- لغت یاد بگیرید.
سعی کنید ۵ کلمه جدید یاد بگیرید. کلمات را روی فلش کارت بنویسید. به این طریق می توانید دیکته آنها را نیز تمرین کنید.
برای تمرین تلفظ، آنها را با صدای بلند بخوانید. سپس هر کلمه را در یک جمله استفاده کنید. به این صورت بیشترین بهره برداری را در یک روز انجام می دهید.
- بخوانید.
یک اخبار به زبان انگلیسی پیدا کنید. پس از خواندن آن با استفاده از کلمات و ساختارهای خود آنرا خلاصه کنید. به هیچ وجه درگیر کلماتی که معانی شان را نمی دانید نشوید. فرض کنید دارید یک تمرین درک مطلب انجام می دهید.
- بنویسید.
لیست کارهای روزمره خود را به انگلیسی بنویسید. کلماتی را که نمی دانید پیدا کنید و سعی کنید آنها را به خاطر بسپارید.
- گوش کنید و صحبت کنید.
فیلم و سریال های مفید انگلیسی تماشا کنید. و یا به پادکست های صوتی گوش کنید. سپس کلمات و عبارات کلیدی را که می شنوید با خودتان تکرار کنید.
- یک نکته گرامری یاد بگیرید.
روی یک زمان یا ساختار گرامری خاص تمرکز کنید. فقط قواعد دستوری را بخوانید و فردا این موارد را تمرین کنید.
گامی فراتر از معجزه یادگیری در صبح
اگر هر روز بیست دقیقه زودتر از خواب برخیزید، می توانید پنج دقیقه را به تصویر سازی و گفتن عبارات تاکیدی مثبت بپردازید. برای این منظور به شکل زیر عمل کنید.
یادگیری زبان و تصویرسازی
اغلب افراد موفق به تاثیر شگفت تصویر سازی اذعان دارند. بر اساس این تکنیک ساده اما قدرتمند، خودتان را در موقعیتی تصور کنید که می خواهید در پایان پروسه یادگیری زبان به آن نقطه برسید.
هدفتان از یادگیری زبان چیست؟ فرض کنید می خواهید در دانشگاه تهران در رشته زبان انگلیسی قبول شوید.
بنابراین تصویر سازی شما دیدن خودتان به عنوان یک دانشجوی موفق زبان در دانشگاه تهران خواهد بود.
تا آنجا که می توانید جزییات تصویر را مشخص کنید. دقیقا چه رشته ای می خوانید؟ خودتان را ببینید که با تسلط کامل در حال انگلیسی صحبت کردن با استادتان هستید. تصور کنید به یک کشور انگلیسی زبان سفر کرده اید و در خیابان های آن جا در حال صحبت با افراد هستید. تصور کنید در یک آزمون بین المللی در حال پاسخ به سوالات به زبان انگلیسی هستید. خودم در دوران نوجوانی این جور تصویر سازی ها را فراوان انجام می دادم. و امروز خدا را شاکرم که بسیاری از آن تصاویر به حقیقت پیوسته اند!
یکی دیگر از عناصر تصویرسازی این است که حسی که در آن موقعیت به شما دست می دهد را تصور کنید. خود را ببینید در حالیکه سرشار از حس غرور، اعتماد به نفس و موفقیت هستید.
یادگیری زبان و تاکید
این روش نیز به شما کمک می کند تا در خصوص دستیابی اهدافتان در یادگیری زبان به حس اعتماد به نفس بیشتری برسید. تاکید یعنی این که به خودتان بگویید: ” من از پسش بر میام!” همین جمله تاکیدی اعتماد به نفس و انرژی لازم برای ادامه دادن مسیر و رسیدن به هدف را به شما می بخشد.
می توانید مجموعه ای از جملات تاکیدی را آماده کنید. آنها را در طول روز با خودتان تکرار کنید و بسته به نوع هدفتان آنها را تغییر دهید.
می توانید متنهایی از این دست بنویسید:
دور و بر من کسانی هستند که همگی خواهان موفقیت من هستند. معلم من به توانایی من در دوره یادگیری زبان انگلیسی اعتماد دارد. پس من نیز به خودم ایمان دارم. دوستان انگلیسی زبانم از مهارتهای زبانی من به شدت شگفت زده هستند. خداوند را شاکرم که افرادی مرا احاطه کرده اند که تلاش هایم را تصدیق کرده و کمکم میکنند تا در مسیر یادگیری زبان، بیشتر تلاش کنم. من زبان آموز با اعتماد به نفسی هستم. از اشتباه کردن هراسی ندارم. زیرا اشتباهاتم درس های بزرگ یادگیری و موفقیت من هستند.
می توانید این جملات را با صدای بلند با خودتان تکرار کنید تا هدفتان را واقعیت بیشتری ببخشید.
خب، حالا فکر می کنید فرصت یادگیری زبان را دارید؟ اگر این طور است همین الان زنگ ساعت خود را تنظیم کنید. برنامه پیشنهادی معجزه یادگیری زبان در صبح را امتحان کنید. و نتیجه آن را در بخش نظرات در انتهای همین صفحه برای ما و دیگر کاربرانمان بنویسید.
به امید موفقیت شما در یادگیری زبان انگلیسی

سه روش حرفه ای حفظ لغات
احتمالا واژگان مهم ترین بخش در یادگیری هر زبان به شمار می رود. بدون واژگان، نمی توان صحبت کرد. با یک بانک واژگان مختصر می توانیم منظور خودمان را بیان کنیم؛ بی آنکه با گرامر آن زبان آشنایی داشته باشیم.
مانند: آب، غذا، اتوبوس و … .
توسعه بانک لغات امری است بسیار مهم و کلیدی، اما از طرفی می تواند خیلی نیز خسته کننده باشد. اما برای اینکه به زبان انگلیسی کاملا مسلط صحبت کنید، باید بهره مناسبی از واژگان داشته باشید. همانطور که می دانید سخت ترین بخش هر آزمون مانند TOEFL یا IELTS ، مربوط به بخش واژگان است.
برای رقابت در سطوح اجرایی یا دانشگاهی نیازمند درک کامل کلمات پیچیده و اصطلاحات خاص هستید.
از دیگر دلایل مهم یادگیری واژگان این است که می توانید دقیق تر و مختصرتر صحبت کنید. یعنی بتوانید با تعداد کلماتِ کمتر، منظور بیشتری را به طرف مقابل برسانید.
بسیاری از زبان آموزان به همین دلیل، می خواهند که دایره واژگان خود را افزایش دهند.
اگر یادگیری و حفظ کلمات به روشی نادرست انجام پذیرد، این موضوع به سرعت به امری کسالت بار تبدیل شده و شما را از پای در خواهد آورد.
مطمئنا بسیاری از شما با افزایش دایره واژگان خود می توانید انگلیسی را راحت تر صحبت کنید.
اما چه طور؟
همه زبان آموزان دوست دارند با مردم کشورهای مختلف صحبت کنند. به کلاسهای مختلف می روند اما اغلب آنان هیچ وقت نمی توانند به آن زبان به خوبی صحبت کنند. در نتیجه احساس بازنده بودن می کنند!
این دسته زبان آموزان معمولا لیستی خسته کننده و بالا بلند از لغات تهیه می کنند که اغلب کارایی چندانی ندارد. زیرا به دلیل فراموشی لغاتی که به تازگی یاد گرفته اند، احساس سرخوردگی به آن ها دست می دهد. همچنین وقتی نمی توانند بهترین کلمه را در موقعیت مناسب استفاده کنند، مضطرب می شوند.
اما آیا تقصیر از این افراد است؟ آیا آن ها افرادی کندذهن یا ناتوان هستند؟ البته که نه!
در واقع مشکل اینجاست که این افراد تلاش می کنند، زبان انگلیسی را به روشی قدیمی و منسوخ شده یاد بگیرند.
برای شناخت مردم یک کشور باید بتوانید به زبان آن ها صحبت کنید. یادگیری واژگان اگر از راه درست انجام شود خیلی سخت نیست. به خواندن این مقاله ادامه دهید تا برایتان بگویم که چه طور می توان به طور موثرتری، واژگان جدید را یاد گرفت.
استراتژی های حفظ کردن لغت
در اینجا در مورد دو روش به خاطر سپاری کلمات جدید و یک روش دیگر برای افزایش واژگان در موقعیت های خاص صحبت می کنم.
در هر سطحی از زبان انگلیسی که قرار دارید می توانید از این استراتژی ها استفاده کنید. این استراتژی ها، حفظ لغات را برای شما آسان تر می کنند.
۱. هرگز کلمات را به تنهایی یاد نگیرید.
معنی کلمات را در جمله یاد بگیرید. مثلا اگر می خواهید معنی کلمه annoying را یاد بگیرید، جمله ای را یادداشت کنید که این کلمه در آن به کار رفته باشد.
بهتر است جمله ای که انتخاب می کنید، مربوط به زندگی واقعی و روزمره خودتان باشد.
مغز شما چیزی را که مربوط به شما باشد، سریع تر به یاد می آورد. چیزهایی که خنده دار، ناراحت کننده و یا خجالت آور هستند. هر احساسی می تواند به ساخت یک جمله شخصی کمک کند.
به عنوان مثال، جمله
My husband is very ‘annoying’ when he watches soccer.
همسرم موقع تماشای فوتبال خیلی اعصاب خرد کن می شود.
My friend doesn’t stop talking. It’s frickin ‘annoying’.
دوستم نمی تواند جلوی صحبت کردنش را بگیرد؛ این کارش واقعا آزار دهنده است.
این جملات در صورت واقعی بودن در زندگی شخصیتان، می توانند گزینه های خوبی باشند. زیرا می توانید موقع خواندن، آنها را تجسم کنید.
این روش دو مزیت دارد:
اول اینکه اگر کلمه ای را در این چارچوب قرار دهید، احتمال یادگیری آن بیشتر می شود. مثلا در مثال بالا کلمه annoying (آزاردهنده) را به همسرتان ربط داده اید، بنابراین این کلمه را عملا به زندگی خود وارد کرده اید. قرار دادن کلمات در موقعیت واقعی، احتمال به خاطر سپاری و به یاد آوری آنها را بیشتر می کند. اما، چرا؟ چون که کارکرد مغز ما به این صورت است. در واقع مغز انسان، عاشق یادگیری چیزهایی است که برایش آشنا هستند.
مزیت دوم این که وقتی کلمه مورد نظر را در یک جمله قرار می دهید، یاد می گیرید که چگونه از آن کلمه (یا گروه کلمات) به شکل درست استفاده کنید. مثلا کلمه remind (یادآوری کردن) را در این جمله در نظر بگیرید:
That restaurant reminds me of my ex-friend.
اون رستوران مرا یاد دوستم می اندازد.
در اینجا نه تنها کلمه remind را یاد می آموزیم، بلکه کاربرد حرف اضافه of و ضمیر me در کنار کلمه remind را نیز یاد می گیرید.
۲. یک وضعیت یا کلمه مشابه در زبان مادری را با کلمه جدید پیوند دهید.
هنگامی که می خواهید، یک کلمه جدید را یاد بگیرید، به روش زیر عمل کنید:
چشمانتان را ببندید و ببینید با فکر کردن به کلمه مورد نظر چه چیزی یا چه موقعیتی به ذهنتان خطور می کند. به عبارت دیگر، آن کلمه شما را یاد چه چیزی می اندازد؟
فرض کنید می خواهیم کلمه pious (وارسته، با ایمان) را یاد بگیریم. می توانیم این کلمه را با “پایه” در فارسی ربط دهیم. مثلا بگوییم علی پایه اس.
Ali PIOUSLY said his prayers every night before bed.
علی هر شب قبل از خواب نمازش را با وارستگی می خواند.
یا کلمه fertile (حاصلخیز) را می توان با کلمه “فرت و فرت” شبیه سازی کرد.
Most fiction writers have FERTILE imaginations.
اغلب نویسندگان رمانهای علمی تخیلی نخیلات باروری دارند.
این روش که به نمانیک معروف است سالهاست که در دنیا امتحان خود راپس داده؛پس چرا شما امتحانش نمی کنید؟ نمانیک عبارت است از همراه کردن یک داستان یا تصویر با کلمه مربوطه به نحوی که راحت تر و سریع تر بتوانیم آن لغت را به خاطر بیاوریم.
۳. و اما در پایان تکنیکی به شما ارائه می دهم که با خیال راحت بتوانید در هر موقعیتی صحبت کنید.
آیا همیشه در مورد اینکه نمی توانید با افراد انگلیسی زبان زمانی شاد را سپری کنید، ناراحتید؟ از اینکه فقط می توانید در مورد مسائل کاری صحبت کنید، معذبید؟
به نظر من، باید بتوانید در مورد همه مسائل زندگی، به انگلیسی صحبت کنید. اما چه طور می توانید دایره واژگانتان را برای هر موقعیت افزایش دهید؟
به توصیف پیرامون خود بپردازید.
وقتی در خیابان قدم می زنید، در حال آشپزی هستید. یا در حال تماشای فیلمی مستند در مورد اسکیموها هستید، از خودتان بپرسید که که چه طور می توانید درباره این موقعیت ها، به انگلیسی صحبت کنید.
اگر موضوع و یا موقعیتی وجود دارد که واژه ای درباره آن نمی دانید، با استفاده از استراتژی هایی که در بالا ذکر شد، کلمات مربوط به آن را یاد بگیرید. سپس خود را در آن وضعیت مشابه قرار داده و با صحبت کردن با خود در مورد آنچه می بینید، کلمات را تمرین کنید.
به عنوان مثال، وقتی در محل کارتان نشسته اید، به اطراف نگاه کنید و سعی کنید ببینید که هر فردی چه لباسی پوشیده است. نام لباس هایی که نمی دانید را یادداشت کنید و از استراتژی های مذکور برای حفظ کردن آنان استفاده کنید.
یا هنگامی که در خیابان قدم می زنید، فکر کنید که در حال آدرس دادن یک فروشگاه به یک شخص هستید یا محصولات آن را توضیح می دهید. اینجاست که متوجه خواهید شد که این کار تا چه حد دشوار است.
اما بدون قرار دادن خود در آن موقعیت خاص، هرگز یاد نمی گیرید که چگونه باید در آن موقعیت صحبت کنید.
با این تکنیک، انگلیسی را وارد زندگی روزمره تان می کنید. این کار خیلی بهتر از زمانی است که از روی اجبار سعی در یادگیری انگلیسی دارید.
یادگیری از روی اجبار مثل این است که در یک کلاس درس بنشینید و تلاش کنید تا با استفاده از عکس در مورد گیاهان دارویی چینی یاد بگیرید. این کار کاملا غیر واقعی و بی فایده است. باید به چین سفر کنید و از نزدیک با گیاهان دارویی آشنا شوید.
این یک روش خودآموز است. و از آنجایی که در اکثر اوقات روز، انگلیسی صحبت نمی کنید، می توانید از زمان خود برای کشف دنیای انگلیسی خود استفاده کنید.
چه واژگانی را می دانید؟ چه موقعیت هایی هستند که فکر می کنید نمی توانید در آنها، به خوبی انگلیسی صحبت کنید؟
شما بهترین معلمِ خودتان هستید و می توانید آنچه را می خواهید، به خودتان آموزش دهید.
از یک یا هر سه روش مذکور که فکر می کنید واقعا می تواند به شما در حفظ واژگان جدید کمک کند، استفاده کنید. هر سه روش را امتحان کنید و ببینید کدام یک برای شما بهتر است.
من شخصا روش دوم را دوست دارم. واقعا برای من خوب است. اما شما فقط با امتحان کردن هر سه روش می توانید تشخیص دهید که کدام یک برای شما بهتر است.
و از همه مهمتر اینکه از استفاده کردن کلمات جدید در مکالمات، نترسید.
با اطمینان صحبت کنید و بدانید که اشتباه کردن، موجب بهتر شدن شما می شود.
آیا با استراتژی های دیگر برای حفظ لغات، آشنایی دارید؟ از آن ها استفاده می کنید؟ ترفند شما برای یادگیری لغات جدید چیست؟
نظر خود را در پایین این صفحه برای ما و کاربران سایت بنویسید.

۵ ترفند عالی برای یادگیری زبان ویژه افراد پر مشغله
آیا تمایل به یادگیری زبان دارید، اما وقتش را ندارید؟ یادگیری زبان فقط مختص دانش آموزان و افراد بازنشسته نیست. با یک برنامه ریزی و اندکی خلاقیت می توانید حتی با یک برنامه کاری پر ترافیک نیز به یادگیری زبان انگلیسی بپردازید.
راز کار در این است که تا حد ممکن کارهای روزانه خود را با موضوع یادگیری زبان پیوند بزنید. به این ترتیب دیگر نیازی نیست هر روز بخشی از برنامه خود را اختصاصا به یادگیری زبان بپردازید. با این روش نه تنها در زمان صرفه جویی می کنید، بلکه ثانیه هایی که برای دیگران معمولی می گذرد را به بخشی از سفر لذت بخش یادگیری زبان تبدیل می سازید.
در این مقاله می خواهیم در مورد پنج ترفند جالب صحبت کنیم که با استفاده از آنها می توانید با داشتن هر نوع برنامه کاری پر ترافیک به یادگیری زبان انگلیسی بپردازید.
۱. با خوابیدن به یادگیری زبان انگلیسی بپردازید.
احتمالا شنیده اید که اگر درست قبل از خواب به یادگیری یک زبان جدید بپردازید، مغزتان مطالب یادگرفته شده را تحلیل کرده و پس از برخاستن از خواب نسبت به قبل از زمان خوابیدن تسلط بیشتری به مطالب خواهید داشت. اما آیا تا بحال بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب به یادگیری زبان پرداخته اید؟
احتمالا خواهید گفت یادگیری به این صورت بسیار شکنجه آورست. راستش من هم با شما موافقم. اگر شما هم مثل من باشید، جدا شدن از تخت گرم و نرم، شستن دست و صورت، مسواک زدن و خوردن صبحانه به اندازه کافی سخت هستند تا چه رسد به این که بلافاصله بخواهیم به یادگیری زبان هم بپردازیم .
اما، حالا فرض کنید می توانید روز خود را با یادگیری زبان شروع کنید بدون اینکه از تخت خود بلند شوید. اگر ساعت کوکی یا گوشی هوشمندی دارید که می توانید صدای زنگ مورد دلخواهتان را به آن اضافه کنید، می توانید چند ملودی درست کنید که شامل لغات جدید، ساختارهای گرامری و یا هر مطلب دیگری که می خواهید “مطالعه کنید” باشد. بعد می توانید به راحتی در تخت خود دراز بکشید و صبح را با یادگیری زبان آغاز کنید.
با استفاده از این ملودی ها به عنوان زنگ ساعت، بلافاصله با شروع روز ذهن خود را برای یادگیری زبان مشتاق می کنید. بهترین قسمت این تکنیک این است که هر چه بیشتر بخوابید، بیشتر یاد می گیرید. اپلیکیشن های زیادی برای گوشی هوشمند وجود دارند که به شما این امکان را می دهند تا بجای زنگ ساعت از این نوع ملودی ها استفاده کنید. مثلا برنامه ی “Wake Up Babe” در گوشی های آیفون یکی از این برنامه هاست.
یکی دیگر از برنامه های کاربردی برای گوشی آیفون، اپلیکیشن My Voice Alarm است که به کمک آن می توانید صدای خودتان را به عنوان زنگ ساعت ضبط کنید.
برای گوشی های اندروید می توانید از برنامه هایی مانند “Recording Alarm Clock” و “Voice Alarm” استفاده کنید.
اگر از آیفون استفاده می کنید و حوصله ی دانلود کردن برنامه های جدید را ندارید، می توانید خیلی راحت ملودی صوتی خودتان را بسازید و با استفاده از آی تیون به زنگ گوشی خودتان اضافه کنید.
۲. یادگیری زبان را با همه کار های روزانه خود مرتبط کنید.
هر فرد به طور متوسط در روز حدود یک و نیم لیتر آب می نوشد. اگر خوب فکر کنید می بینید که این میزان آب نسبتا زیاد است و برای انجام این کار بایستی متعهد باشیم. نوشیدن این مقدار آب به صورت یکجا هم دشوار است و غیر عملی.
هیچگاه نمی شنویم که کسی بگوید “ای بابا، خیلی دلم می خواهد روزانه یک و نیم لیتر آب بنوشم اما خیلی کار دارم” یا “برنامه ام اجازه نمی دهد- فکر کنم امروز ناچارم بی خیال آب نوشیدن شوم.” یا ” واقعا دلم می خواهد روزانه یک و نیم لیتر آب بنوشم اما فکر می کنم باید تا دوران بازنشستگی صبر کنم.” یک ترفند جالب که میلیارد ها انسان برای نوشیدن یک و نیم لیتر آب هر روز از آن استفاده می کنند این است که در فواصل مختلف برنامه کاری روزانه مقداری از این میزان آب را می نوشند.
پس اگر شما هم می خواهید روزانه یک و نیم لیتر زبان انگلیسی مصرف کنید، چرا از همین روش استفاده نمی کنید؟ یک روش ساده این است که یادگیری زبان را با کارهای کوچکی که در طول روز انجام می دهید، مرتبط کنید. مثلا به خودتان قول بدهید که هر بار یک لیوان آب می نوشید همراه با آن یک لغت جدید هم یاد بگیرید.
بعد از آن دیگر هر بار که تشنه می شوید خاطرتان می آید که نه تنها باید یک لیوان آب بنوشید، بلکه باید یادگیری زبان را نیز به این کار اضافه کنید. به علاوه در برنامه پر ترافیک کاری خود بخش عمده ای از یادگیری زبان را به صورت جرعه های کوچک و پی در پی کامل می کنید و نیاز نیست که در برنامه خود یک زمان جداگانه برای این کار اختصاص دهید و به اصطلاح همه مطالب را یک باره سر بکشید.
با پیوند زدن تمرینات یادگیری زبان با کارهای روزمره، می توانید کارهای روزمره خود را به ابزاری قدرتمند برای یادگیری زبان تبدیل کنید. در نتیجه بی آنکه متوجه شوید هر روز به راحتی یک و نیم لیتر یادگیری زبان را نوش جان می کنید. قدرت این تکنیک بستگی به تخیل شما و تکرار برنامه کاری روزانه تان دارد.
اینجاست که حتی اعتیاد به چک کردن گوشی هوشمندتان می تواند به نفع تان باشد. اگر به خودتان قول بدهید که روزانه یک لغت جدید یاد بگیرید و هر بار که به گوشی همراهتان نگاه می کنید آن کلمه را در قالب جمله ای جدید به کار ببرید، از میزان پیشرفت خود متحیر خواهید شد.
۳. از فلش کارت ها ی بدون خط استفاده کنید.
اگر دوست دارید از فلش کارت استفاده کنید، احتمالا می دانید که فلش کارت ها ابزار بسیار موثری برای پیوند دادن زبان با کارهای روزمره هستند. زیرا قابل حمل، راحت و به شدت قدرتمندند. ( توصیه می کنم اگر از فلش کارت استفاده نمی کنید، حتما در این مورد تجدید نظر کنید)
اما اگر سعی دارید با یک برنامه کاری پر ترافیک به یادگیری زبان بپردازید، بعضا استفاده از فلش کارت به تنهایی کافی نیست. گاهی اوقات به یک یادآوری کننده هم نیاز دارید تا اول از همه نگاهی به فلش کارت ها یتان بیندازید.
اینجاست که فلش کارت های کاغذی می تواند موثر باشد. بعد از نوشتن فلش کارت ها، آن ها را در جاهایی که در طول روز از آن قسمت ها می گذرید پخش کنید. تعدادی را در آشپزخانه بگذارید. چند فلش کارت در اتومبیل، چند تایی را روی میز کارتان و … .
با آغاز روز خود، شانس بازخوانی لغت ها (یا هر چیز دیگری که که روی فلش کارت ها نوشته اید) را پیدا می کنید بدون اینکه هیچ گونه بخواهید برای پیدا کردن زمان در جدول کاری خود زحمتی بکشید. وقتی در انتهای روز به رختخواب می روید، از اینکه با این تلاش اندک چقدر زبان یاد گرفته اید شگفت زده خواهید شد. و ممکن است زمانی که چند فلش کارت زیر بالشتان پیدا می کنید به همان اندازه شگفت زده شوید. زیرا می توانید در دقایق آخر قبل از رفتن به سرزمین رویاها چند لغت دیگر نیز یاد بگیرید.
۴. پیرامون خود را توصیف کنید.
یک راهکار کاربردی برای یادگیری زبان این است که هر جا می توانید به توصیف پیرامون خود بپردازید. این روش به شما این امکان را می دهد تا به مرور لغات و ساختارهای گرامری بپردازید. همچنین از طریق تمرین مکالمه تک نفره می توانید به تدریج توانایی خود را برای روان صحبت کردن افزایش دهید. از طرفی این تکنیک هیچ محدودیتی هم ندارد.
مثلا وقتی در حال قدم زدن در خیابان هستید سعی کنید در مورد چیزهای اطرافتان صحبت کنید.
اگر در صف اتوبوس هستید راجع به افرادی که می بینید صحبت کنید. حتی داستان هایی در مورد آن ها بسازید. – البته با صدای درونتان – نه با صدای بلند (:
اگر در یک جلسه خسته کننده گیر افتاده اید، صحبت کردن به انگلیسی در مورد موضوع جلسه با خودتان می تواند موثر باشد.
توصیف موارد پیرامون خود علاوه بر اینکه ابزاری کاربردی برای یادگیری زبان در یک برنامه کاری پر ترافیک است، روشی فوق العاده برای تمرین فکر کردن به انگلیسی نیز هست. توصیف مواردی که پیرامون شماست به شما کمک می کند تا در زبان جدید قوی تر شده و همه ی لغات و ساختار های گرامری جدید آموخته شده را هر لحظه دم دست داشته باشید.
۵. زمانی که سرتان شلوغ است، بنویسید.
اگر سرتان خیلی شلوغ است، یکی از راهکارهای جالب برای یادگیری زبان این است که دفترچه ا ی برای یادگیری زبان اختصاص دهید. این دفترچه را به یکی از بهترین دوستان خود تبدیل کنید. اگر قبلا چنین دفتری را تهیه کرده اید که چه بهتر- زمانی که سرتان شلوغ است شروع به نوشتن کنید.
برای این منظور می توانید بسته به علاقه خود به چند روش عمل کنید. اگر جز افراد عمگرا هستید، می توانید تمرینات مربوط به یادگیری زبان را با برنامه های روزانه تان ترکیب کنید. برای این منظور در دفترچه خود لیست کارهای روزمره و یاداشت های شخصی خود را وارد کنید. . اگر فردی درونگرا هستید، می توانید در مورد تجربیات و افکار خودتان بنویسید. اگر خلاق هستید می توانید به نوشتن داستان و شعر بپردازید. اگر هم تنوع طلب هستید، می توانید ترکیبی از این سه مورد را انجام دهید!
نوشتن در اوقاتی که سرتان شلوغ است تکنیک موثری برای رسیدن به مرز تسلط به یک زبان است. اگر تمرینات مربوط به نوشتن و صحبت کردن را که در این مقاله توضیح دادیم با هم ترکیب کنید، می توانید حجم قابل توجهی از مطالعه زبان را در فواصل کوتاه زمانی – که البته تعدادشان هم در طول روز کم نیست – انجام دهید.
سخن آخر این که نمی توان به طور کلی زمان اختصاصی برای یادگیری زبان را نادیده گرفت. اگر به مثالمان در مورد آب برگردیم باید بگویم که حتی اگر یک ونیم لیتر آب را جرعه جرعه بنوشید، باز هم به خوردن شام نیازمندید. (خوردن شام در یک بازه زمانی دوازده ساعته عملی نیست.)
اما نکته این است که ناچار نباشید همزمان با خوردن شام یک و نیم لیتر آب را هم بنوشید. با استفاده از این تکنیک ها می توانید مقادیر قابل توجهی از تمرینات اسپیکینگ، رایتینگ و لغت را با کارهای روزمره پیوند بزنید. و برای موارد ضروری تر و زمان بر در برنامه خود یک زمان اختصاصی در نظر بگیرید.
و به این ترتیب پس از مدتی کوتاه متوجه خواهید شد که جمله ی “ای کاش می توانستم زبان یاد بگیرم، اما حیف که وقتش را ندارم.” تبدیل می شود به “فکر نمی کردم وقت یادگیری زبان را داشته باشم، اما به هر حال یاد گرفتم چون مدیر هستم!”

۵ نکته عجیب اما واقعی برای یادگیری سریع زبان انگلیسی
اگر به شما بگویم هر آنچه در مورد یادگیری زبان آنگلیسی یاد گرفته اید همه اشتباه بوده است چه خواهید گفت؟
اصلا چرا باید یک زبان جدید یاد بگیریم؟
خب، یادگیری زبان جدید امتیازات خاص خود را دارد.
اصلا وقتی یادگیری یک زبان این قدر راحت، در دسترس و ارزان است، چرا که نه؟
یادگیری زبان دوم و سوم فوق العاده اثر بخش و زیبا است- آنقدر با شکوه که واژه ای برای بیان آن سراغ ندارم! حتی نمی توانم بگویم که تا چه میزان زندگی اجتماعی وسطح اعتماد به نفس شما را شکوفا و تحت تاثیر قرار خواهد داد.
نمی توان میزان فایده این کار را برای مغز تخمین زد. نمی توانم بگویم تا چه حد در تبدیل فرد به یک متفکر و قدرت بخشیدن به تصمیم گیری های هوشمندانه تاثیرگذار است. احتمالا شما که این مقاله را می خوانید فردی هستید جوان و سالم. در نتیجه چندان برایتان اهمیت نداردکه یادگیری زبان تا چه میزان می تواند بیماری را به تاخیر بیاندازد.
من هم قصد ندارم با گفتن اینکه یادگیری یک زبان جدید تا چه میزان در ارتقا شغلی، رابطه بهتر با کارفرما و … می تواند اثر گذار باشد وقت شما را هدر دهم. چون می دانم تکرار بدیهیات خواهد بود.
این را هم می دانید که یادگیری یک زبان جدید درهای جدیدی به روی شما خواهد گشود. یک فرهنگ جدید، یک دیدگاه جدید نسبت به مسائل مختلف. انگار روح دومی در شما دمیده باشند. کاربرد زبان چیزی بیشتر از سفارش غذا در خارج از کشور و پرسیدن یک آدرس است.
حقیقت این است که یادگیری یک زبان جدید مزایای خیلی بیشتری دارد. یکی از آنها این است که می توانید به دوست صمیمی تان با غرور بگویید :”هی من زبان آلمانی بلدم اما تو بلد نیستی” (:
حالا که همه این موارد را می دانید، می خواهیم ۵ نکته باور نکردنی برای یادگیری زبان انگلیسی را با هم بررسی کنیم.
۱. صحبت نکنید.
واقعا!؟ یادگیری یک زبان جدید آن هم با صحبت نکردن؟ آخر مگر ممکن است؟
آیا زمانی را که بچه بودید و در حال یادگیری زبان مادری به یاد دارید؟ احتمالا نه.
اما اگر به بچه برادر یا خواهر خود نگاه کنید، متوجه خواهید شد که بچه ها در ابتدای یادگیری زبان اول، اصلا صحبت نمی کنند. آنها با چشمان با مزه خود به شما نگاه می کنند و فقط به صحبتهای اطرافیان گوش می دهند.
نام این مرحله “مرحله ی سکوت” یا ” مرحله ی پیش تولید زبان” است. زبان شناس معروفی به نام استفان کراشن بر این ادعاست که: “اگر زبان اول خود را به این طریق یاد می گیریم، پس چرا از این مدل برای یادگیری زبان دوم الگوبرداری نکنیم؟”
اغلب اوقات بزرگسالان برای تلفظ صحیح کلمات، صحبت کردن بدون ترس با مشکل فراوانی روبرو هستند. ما بزرگسالان اما، بر اساس تجربه کاری و شغلی خود تصور می کنیم که باید مرحله ی گوش دادن را نادیده گرفته . مستقیم به مرحله ی صحبت و تمرین سخت برویم.
و بعد با تعجب از خود می پرسیم: “راستی چرا یادگیری زبان دوم برای ما این قدر سخت است؟!” احتمالا به خاطر این است که استعداد ندارم. یا پیر شده ام و … اما واقعیت چیز دیگری است!
برای اینکه یک زبان جدید را به طور موثر یاد بگیرید، نباید از همان روز اول برای صحبت کردن به خودتان فشار بیاورید. در مرحله ی اول یادگیری زبان باید زیاد گوش بدهید. برای اطلاعات بیشتر در دوره ۷ روزه غیر حضوری و رایگان دکتر زبان شرکت کنید.
منظور من گوش دادن غیر فعال نیست که ساعت ها یک فایل صوتی را پخش کنید و به خواب بروید. منظور گوش دادن فعالانه است. یعنی گوش کردن با هدف درک کردن و فهمیدن یک مطلب. در اینجا هدف فهمیدن کلمات و اصطلاحات است. حتی اگر نمی توانید آن ها را به صراحت بگویید- درست مثل بچه ها. اگر دوباره بچه ها را نگاه کنید، متوجه خواهید شد که همیشه درک کردن مقدم بر صحبت کردن است. زیرا قبل از آن اتفاق می افتد. آن ها می دانند که شما گفته اید توپ را بردارند و می دانند که می خواهید آن را به شما بدهند.
مرحله ی گوش دادن و درک کردن در یادگیری بسیار مهم است. چرا که بدون آن تنها کاری که انجام می دهید این است که طوطی وار کلماتی را تکرار خواهید کرد که اصلا درکی از مفهوم آن ندارید.
عجله نکنید. زمان صحبت کردن فرا خواهید رسید! اما مسلما قدم اول صحبت کردن نیست فهمیدن است. پس لطفا نردبان را پله پله بالا بروید(:
۲. خیلی تلاش نکنید.
این جمله برخلاف اصول رایج موفقیت است؟ زیرا همیشه آموخته ایم که برای موفقیت باید سخت کار کنیم. البته که باید سخت کار کرد، اما هوشمندانه!
اجازه دهید از شما سوالی بپرسم : آیا کودکان شب ها تا صبح بیدار مانده و لغت حفظ می کنند. چون مادرشان صبح روز بعد از آن ها امتحان خوهد گرفت؟ البته که نه!
کودکان فقط گوش می کنند. آن ها به صحبت های پدر، مادر، آهنگ های گوناگون گوش می دهند و بلاخره با تکرار می توانند معنی کلمات را بفهمند.
به عکس کودکان، ما بزرگسالان خودمان را مجبور به یادگیری زبان جدید می کنیم. شاید بخاطر موقعیت شغلی مان ناچاریم سریعا یک زبان یاد بگیریم! توقعاتی غیر واقعی داریم که فشار یادگیری را مضاعف کرده و فقط به دورشدن از اهداف اصلی مان می انجامد. با این روش تنها لطفی که در حق خودمان می کنیم این است که در اولین قدم علاقه خود را از بین می بریم. در نتیجه پاهایمان در مسیر یادگیریل فلج خواهند شد.
البته، معدود افرادی نیز هستند که در شرایط فشار حتی پیشرفت هم می کنند. اگر شما جز این دسته هستید،خوشا به حالتان! اما اگر جز افرادی هستید که بخاطر سریع یاد نگرفتن یا فراموش کردن سریع چیزها و یا درجا زدن، احساس شکست می کنید، احتمالا دارید بیش از حد تلاش می کنید.
وقتی مضطرب، خسته و گرسنه هستید کاری از پیش نخواهید برد.
باید آرام باشید و به خودتان سخت نگیرید. مثلا وقتی همه چیز مثل یک بازی به نظر برسد، وقتی مسئله آنقدرها بزرگ نباشد، مغزتان به اندازه ی کافی برای دریافت و ذخیره سازی داده ها باز است. به این دلیل است که برنامه های آموزش زبان به صورت بازی طراحی می شوند.
جیمز آشر مبدع روش یادگیری TPR ، زبان آموزان را در محیطی بدون استرس و خالی از قضاوت قرار می دهد. زبان آموزان در حالی که فقط بازی می کنند زبان را از طریق کشف و شهود فرا می گیرند.
پس به خودتان سخت نگیرید! یک فیلم یا سریال انگلیسی تماشا کنید. کتابهای خسته کننده زبان را کنار بگذارید و به مطالعه داستانهای جذاب بپردازید.
هر چه سخت تر تلاش کنید، کار سخت تر می شود. باید خونسرد باشید. این یکی از تناقص های یادگیری است که در مورد اغلب افراد مصداق دارد. خلاصه این که اگر از یادگیری زبان لذت نبرید، در مسیر درست یادگیری قرار نخواهید گرفت.
۳. استراحت کنید.
اگر جز افرادی هستید که “شب تا صبح مطالعه کردن” را تکنیکی موثر برای یادگیری می دانید، پس به مفهوم “زمان مطالعه ی موثر” توجه نکرده اید. “زمان مطالعه ی موثر” همان ساعات یا دقایقی هستند که مغز در بالاترین سطح خود پذیرای اطلاعات جدید است. شاید بتوانید یک ماراتون ۵ ساعته ی مطالعه راه بیندازید، اما واقعا چند ساعت از این زمان را می توان “زمان مطالعه ی موثر” دانست؟
حال با خودتان صادق باشید. واقعا چند ساعت می توانید به طور متمرکز مطالعه کنید؟
آیا تا به حال این تجربه را داشته اید که بعد از یک ساعت مطالعه مفید ذهن تان دیگر تمایلی به ادامه یادگیری نداشته باشد؟ احساس می کنید مغزتان هنگ کرده و دیگر هیچ چیزی از حافظه ی کوتاه مدت شما عبور نمی کند. عکس این حالت مواقعی است که ذهن شما آماده است و قادرید به راحتی مطالب را جذب کنید.
به جای ماراتون مطالعه سعی کنید زمان خود را به بخش های مطالعاتی مدیریت شده تقسیم کنید. و بعد از هر بخش مطالعه کمی استراحت کنید. به این صورت نه تنها در “زمان” صرفه جویی می کنید بلکه بیشترین استفاده را از آن می برید.
تحقیقات نشان داده است که بهترین روش، ۴۵ دقیقه مطالعه و پانزده دقیقه استراحت است. زمان استراحت را می توانید به کارهایی مثل قدم زدن، نگاه کردن به منظره های زیبا، بازی با حیوانات خانگی و غیره بپردازید.
اگر ۴۵ دقیقه برای شما زمان زیادی است، می توانید از تکنیک پامادرو Pomodoro استفاده کنید. در این تکنیک که گاها از آن با نام تکنیک انقلابی مدیریت زمان یاد می شود، در هر جلسه مطالعاتی ۲۵ دقیقه مطالعه می کنید و ۵ دقیقه استراحت. پس در هر ۳۰ دقیقه شما ۲۵ دقیقه را به مطالعه و ۵ دقیقه را به استراحت می گذارانید. بعد از ۴ مرحله مطالعه یک استراحت ۳۰ دقیقه ای خواهید داشت. این روشها را امتحان کنید. قول می دهم از نتیجه ی یادگیریتان متحیر خواهید شد!
۴. اشتباه کنید.
شاید فکر کنید اشتباه کردن چیز بدی است. اما اصلا این طور نیست.
در نظر بگیرید وقتی کودکان نوپا در حال یادگیری زبان هستند، اشتباهاتی را مرتکب می شوند که از نظر ما بزرگسالان بسیار بامزه اند. مثلا کودک دو ساله ای که به “دایی” می گوید “دادو” یا به “مرسی” می گوید “میسی” یا مرغابی را می گوید “مرگابی” و …
مطمئنا با این اشتباهات هیچ گاه معادلات کیهان به هم نخواهد ریخت. ما بزرگترها با صبر و حوصله این اشتباهات را اصلاح می کنیم تا زمانی که آن ها به درستی این کلمات را تلفظ کنند.
مشکل ما بزرگسالان این است که اشتباه کردن را مرگبار می دانیم. هیچکس نمی خواهد اشتباه کند. هیچ کس حاضر نیست از ترس شرمسار شدن نزد دیگران مرتکب اشتباه شود. خب،نتیجه؟ هیچ کس تلاش نخواهد کرد. هیچ کس از ترس اشتباه کردن حاضر نیست قدم اول را بر دارد. این بلایی است که کمال گرایی در یادگیری بر سر ما می آورد.
واقعیت این است که زمین خوردن جزیی از این سفر است. از اشتباهات نهراسید. اشتباهات سرچشمه های ناب یادگیری هستند. در هر اشتباه درسهایی نهفته است برای خردمندان! هر چه بیشتر اشتباه کنید بیشتر یاد می گیرید. به قول قرآن کریم: ” آیا آنان که می دانند، با آنانکه نمی دانند برابرند؟”
باید نگاهمان را نسبت به اشتباه کردن تغییر دهیم. همانطور که یاد گرفته ایم به کودکان بخندیم نباید در مورد خودمان هم چندان سخت بگیریم. به قول انگلیسی زبانها Go Easy on Yourself!””
هرچه زودتر با این مسئله کنار بیایید زودتر زبان را یاد خواهید گرفت.
۵. گرامر را در اولویت دوم و سوم قرار دهید.
“گرامر پادشاه زبان است!” این جمله ای است که عامه افراد به شما خواهند گفت.
جالب است بدانید مهمترین افراد چند زبانه دنیا حتی خواندن کتاب های گرامر را برای یادگیری زبان توصیه نمی کنند؟ چه رسد به این که آن را در اولویت اول قرار دهند!
در مسیر یادگیری زبان، گرامر در اولویت دوم قرار می گیرد. همان طور که گفتم اولویت با گوش دادن و فهمیدن است. این ترتیب بسیار بسیار حیاتی است.
پس توصیه می کنم اگر در آغاز یادگیری زبان انگلیسی هستید، کتاب های گرامر را کنار بگذارید و سعی کنید خودتان را در فیلم، موسیقی، بازی ها و اپلیکیشن های یادگیری غرق کنید. قطعا بیشتر یاد خواهید گرفت.
این پنج کار را انجام دهید. با هر گونه وسوسه برای انجام ندادن این پنج مورد بجنگید. و به سرعت در مسیر یادگیری زبان دوم یا سوم بیافتید.

چگونه به سادگی زمان بیشتری برای یادگیری انگلیسی خلق کنیم؟
امروز قصد داریم در مورد زمان مطالعه ی زبان انگلیسی صحبت کنیم.
فکر می کنید هر روز چند ساعت برای جستجو در اینترنت، خواندن بلاگ ها، بررسی سایت های جدید، فیلم دیدن، کامنت گذاشتن و غیره هدر می دهید؟
اخیرا در یک نظرسنجی مشخص شده که هر فرد به طور میانگین ۱۳ ساعت در هفته، به جز چک کردن ایمیلها آنلاین است!! (البته این میزان شامل زمانی که صرف تماشای تلوزیون می کنیم نمی شود.)
حالا از شما می پرسم: آیا برای مطالعه ی انگلیسی روزانه ۲۰ دقیقه وقت دارید؟ احتمالا خواهید گفت نه. اگر بپرسم حداقل وقتی که برای چک کردن رسانه های اجتماعی مثل تلگرام، فیس بوک و غیره هدر می دهید چقدر است، مطمئنا خواهید گفت حداقل ۲۰ دقیقه!
راستش اغلب ما این روزها به نوعی جارو برقی تبدیل شده ایم که دایما در حال بلعیدن صدها و شاید هزاران عکس، فیلم، محتواهای صوتی و … هستیم.
تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟ آیا این سیل اطلاعات برای ما عواقب منفی در پی خواهد داشت یا عواقب مثبت؟ آیا میزان مصرف ما محدودیتی خواهد داشت؟
قبلا احساس می کردم مغزم را از این دسته سیل مطالب آنلاین بیش از اندازه پر می کردم. سعی می کردم تمام چیزها را بخوانم، اگر در مورد تمام خبر ها به روز نبودم و همه ی حوادث جدید را دنبال نمی کردم و هر روزه به اندازه ی کافی چیز های جالب جدید یاد نمی گرفتم مضطرب می شدم. اکنون بی اختیار یاد این شعر حضرت مولانا افتادم که می فرماید:
خردهکاریهای علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخُرست که عماد بود گاو و اشترست
بهر استبقای حیوان چند روز نام آن کردند این گیجان رموز
نمی خواهم بگویم یاد گرفتن چیز های جدید و تلاش برای رشد ذهن چیز بدی است، اما آیا واقعا لازم است که هر روز زمان ارزشمندمان را صرف به دست آوردن خرده اطلاعات بکنیم؟ و البته الان می دانیم که تمام این اطلاعات بی ارزش می توانند باعث استرس بیشتری در زندگی ما شوند.
بر اساس تحقیقات محققان این حجم بالای اطلاعات می تواند باعث اضطراب و درماندگی افراد شود. محققین همچنین دریافته اند که افرادی که دارای دغدغه ها ی ذهنی متعدد هستند، هورمون های استرس بیشتری تولید می کنند.
اطلاعات بیش از اندازه = استرس بیشتر
حجم بیش از حد مطالب می تواند روی خلاقیت ما تاثیر منفی بگذارد. حواس پرتی و تلاش برای انجام چند کار به طور همزمان می تواند خلاقیت ما را کاهش دهد. تمرکز و خلاقیت با یکدیگر مرتبط اند. اگر افراد وقت بیشتری برای فکر کردن بر روی موضوعی داشته باشند بی آنکه تمرکز آنها به هم بریزد، احتمال خلاقیت شان بیشتر خواهد شد.
حواس پرتی بیش از حد = خلاقیت کمتر
پس چه باید کرد؟
سعی کنید به مدت یک هفته چیزهایی که می بینید و می خوانید را محدود کنید. بعد از آن میزان بازدهی و تغییراتی که در خود احساس می کنید را ارزیابی کنید.
چه چیزهایی را محدود کنیم؟
۱. دیدن اخبار را متوقف کنید! ۹۰% اخبار منفی است و هیچ دلیلی وجود ندارد که نیاز داشته باشید در مورد تمام کسانی که در روزهای اخیر کشته شده اند، دزدیده شده اند یا دستگیر شده اند بدانید.
راستش من خودم سالهاست که در منزلم تلوزیون ندارم. می دانم باورش برایتان مشکل است. حتی اگر از من بپرسید چنند کانال تلوزیون داریم اصلا نمی دانم.
شاید فکر کنید بدون دنبال کردن اخبار ممکن است حوادث خطرناک جهان بدون اطلاع شما اتفاق بیفتند و شما در خطر بیفتید. اما به شما قول می دهم حتی اگر شما هم از این خبرهای بد مطلع نباشید زندگی به مسیر خود ادامه خواهد داد و اگر چیز تهدید کننده ای پیش بیاید شما نیز از آن با خبر خواهید شد، مگر آنکه در غار زندگی کنید!
۲. زمانی که آنلاین هستید فیس بوک را بگذارید برای زمان های خاصی از روز – ترجیحا در اواخر روز. فیس بوک نوعی قاتل زمان است و همه می دانیم که این ابزار جادویی تا چه حد می تواند حواس ما را از گذر زمان پرت کند.
یک ترفند دیگر آن که بعد از باز کردن فیس بوک، اگر نوتیفیکیشن قرمز بالا نیامد بلافاصله آن را ببندید. به پست اول نگاه هم نکنید، مرگبار است!
۳. هر هفته در اوقات فراغت به دو موضوع مورد علاقه خود بپردازد و تنها مطالبی در همین خصوص را سرچ کنید.
در این فاصله ببینید دو مورد از مفید ترین چیزهای ممکن برای زندگی شما کدامند. چیزهایی که اکنون بزرگترین تاثیر را در پیشرفت شما را دارند. این دو موضوع را هر روز در جدول زمان بندی خود بنویسید و بقیه موارد را فراموش کنید.
به کار بردن رژیم محتوا برای انگلیسی
برای بیشتر زبان آموران پیدا کردن وقت برای مطالعه زبان انگلیسی خیلی دشوار است حتی برای ۲۰ دقیقه!
این افراد روزخود را بین محل کار و خانه تقسیم می کنند و اگر بتوانند آخرین کاری که انجام می دهند مطالعه زبان انگلیسی است.
اما یادتان باشد که فقط با روزانه ۲۰ دقیقه مطالعه در روز تفاوت بسیار چشمگیری در میزان پیشرفت خود شاهد خواهید بود. فراموش نکنید که استمرار بسیار بسیار مهم تر از مدت زمانی است که برای مطالعه صرف می کنید. این یکی از مهمترین کلیدهای موفقیت در یادگیری زبان انگلیسی است.
اگر در طول ۵ روز رژیم اطلاعاتی از زمانهای اضافه بهره برداری کنید، می توانید به راحتی زمان لازم را پیدا کنید و به صورت متمرکز به یادگیری انگلیسی بپردازید. به جای آنکه هر روز در مورد تمامی اتفاقات ناگوار بخوانید و به آه و ناله دیگران گوش کنید، وقت گرانسنگ خود را به مطالعه یک مقاله یا فیلمهای آموزشی یا فایل صوتی انگلیسی بگذرانید. با اتمام این موارد هر یک دقیقه ای که صرف می کنید به شما در رسیدن به هدف تان که همان تسلط به زبان انگلیسی است کمک می کند. پس شروع کنید!
بعد از آنکه متوجه شدید که چقدر تلاش کردن برای دانستن در مورد تمام افراد و مسائل آنلاین بیهوده است، آنگاه می توانید زمان مفید و موثری برای مطالعه ی انگلیسی پیدا کنید و عادت های که برای مطالعه حرفه ای زبان انگلیسی به آن نیاز دارید را در خود ایجاد کنید.
منتظر نظرات، انتقادات و پیشنهادات سازنده شما عزیزان هستم.
ممنون از زمان ارزشمندتان که برای مطالعه این مقاله صرف کردید!

یک تکنیک جالب برای یادگیری حروف اضافه
چرا یادگیری حروف اضافه این قدر دشوار است؟ اکثر زبان آموزان در استفاده از حروف اضافه انگلیسی با مشکل مواجه اند.دلیل آن هم موارد مختلفی مثل قوانین، استثنائات و … است.
اگر می خواهید با حروف اضافه به مشکل برنخورید به یک نکته توجه داشته باشید. هیچ وقت نپرسید چرا؟
چرا از حرف اضافه “for” استفاده می کنیم نه “to”؟ چرا برای ماهها از حرف اضافه “in” استفاده می کنیم اما برای روزها از “on” و دهها سوال دیگر.
حروف اضافه دارای قاعده خاصی نیستند و یا حداقل من از آن بی خبرم!
خب، حال چه باید کرد؟ آیا می توان بدون صرف ساعتها تمرین و مطالعه، طرز استفاده درست از حروف اضافه را یاد گرفت؟
بله. در این مقاله روشی آموزش می دهم که می توانید به حروف اضافه مسلط شوید. این روش البته کمی زمان بر است اما قطعا ارزشش را دارد.
چه نباید بکنید؟
سعی نکنید لیستهای بالا بلند و غیر کاربردی حروف اضافه را مطالعه کنید و به خاطر بسپارید. این کار بسیار خسته کننده و اتلاف وقت است. اخیرا جزوه یکی از معلمین پیش دانشگاهی معروف را دیدم که تماما عبارت بود از حروف اضافه و بچه ها ناچار بودند این جزوه وحشتناک را حفظ کنند!
همانطور که گفتم این کار بی فایده است. زیرا بعد از مدتی زبان آموز هر چه را خوانده از یاد خواهد برد و هنگام صحبت کردن مجددا همان اشتباهات قبل را خواهد داشت.
به این مثال دقت کنید.
شاید ظاهر این اینفوگرافیک خیلی زیبا باشد اما نمی توان چیز خیلی زیادی از آن آموخت. اکثر مطالب آن بعد از چند دقیقه از خاطرمان فراموش می شوند.
یک روش بسیار موثر:
بر اساس تجربه تدریس چند ساله دریافته ام که آسان ترین و لذت بخش ترین شیوه یادگیری هر زبان این است که آن زبان را هر روز در معرض چشمها و گوشهایمان قرار دهیم: یعنی تمرین لیسنینگ و ریدینگ. اگر در دوره 7 روزه رایگان ما شرکت کرد ه باشید به این موضوع اشاره کرده ام. بسیاری از زبان آموزان من از طریق تماشای سریال و فیلم، گوش کردن به آهنگهای انگلیسی و مطالعه کتابهای داستان به سطوح پیشرفته رسیده اند.
و اما کارهایی که باید انجام دهید به این ترتیب است:
قدم اول – لیستی مناسب و کاربردی از ترکیب حروف پیدا کنید. شاید بگویید این لیستها خسته کننده اند، اما به هر حال به یک مرجع مناسب نیازمندید.
قدم دوم – هفته ای 10 جمله را در سایت soundcloud ضبط کنید. به این ترتیب بعد از یک سال 520 جمله را ضبط کرده اید که خیلی هم عالی است. کافی است به سایت www.soundcloud.com بروید و بعد از ساخت حساب کاربری می توانید صدای خود را ضبط کنید.
قدم سوم – هر روز به این عبارات گوش کنید.
اگر می خواهید یک زبان را خوب یاد بگیرید و درست استفاده کنید، ” تکرار” نقش بسیار مهمی دارد. خوشبختانه این کار بیش از حد آسان است.
کافی است مطالبی را که ضبط کرده اید در گوشی همراه خود ذخیره کنید و هر روز به آنها گوش کنید تا حسابی ملکه ذهنتان شوند. توصیه من برای این کار این است که حداقل روزانه 5 بار گوش کنید. بعد از یک هفته سراغ 10 جمله بعدی بروید. اما یادتان باشد که مطالب هفته قبل را هم مرور کنید.
قدم چهارم – این جملات را در اسپیکینگ و رایتینگ خود به کار بگیرید.
بعد از یک هفته گوش کردن حالا آماده اید تا این جملات را در گفتار و نوشتار خود استفاده کنید. برای این کار چند روش توصیه می کنم:
- در صحبت کردن با معلم خود از این جملات استفاده کنید.
- در گروههای مختلف چت از آنها استفاده کنید.
قبل از انجام مکالمه ابتدا در مورد جملاتی که ساخته اید سوال و جواب بسازید. سپس از آنها در مکالمه استفاده کنید و از معلم خود بخواهید تا اشتباهات شما را تصحیح کند.
روشی که در اینجا ارائه کردم به شما کمک می کند که تا حد بسیار زیادی به اعتماد به نفس در توانمندی های خود در زبان انگلیسی برسید. ضمن اینکه نیازی به دوره ها و محصولات خسته کننده هم نخواهید داشت.
خلاصه آنچه گفتیم:
چه چیزی؟
حروف اضافه را به طور طبیعی و بدون نیاز به مطالعه آنها و یادگیری قوانین قلمبه سلمبه یاد بگیرید. جملات درست را ضبط کنید و بیشتر روی یادگیری حروف اضافه به کار رفته در این جملات متمرکز شوید.
چرا؟
زیرا دانستن حروف اضافه و استفاده به جا از آنها برای یادگیری و تسلط به زبان انگلیسی خیلی مهم است. اما نیازی نیست دستپاچه شوید و اگر هم اشتباه کردید نا امید نشوید.
چطور؟
- لیستی از حروف اضافه را دانلود کنید و بعد از اینکه این لیست را کامل کردید می توانید لیست خود را طراحی کنید.
- در سایت sound cloud یا هر اپلیکیشن دیگر هر هفته 10 جمله ضبط کنید.
- هر هفته روزانه حداقل 5 بار به جملات خود گوش کنید. سپس برای هفته بعد مطالب جدید ضبط کنید.
یک نفر پیدا کنید که از طریق گفتاری یا نوشتاری با او به تمرین بپردازید. - اگر پیشنهادی برای یاد گرفتن سریع تر حروف اضافه دارید در همین صفحه برای ما و دوستان دیگر بنویسید تا به رشد و یادگیری بقیه کمک کنیم.

5 راه تضمینی برای یاد نگرفتن زبان انگلیسی
سلام به شما دوست خوبم. احتمالاً شما دوست عزیز که الان در حال خواندن مقاله ۵ راه تضمینی برای یاد نگرفتن زبان انگلیسی هستید خیلی دوست دارید که به زبان انگلیسی مسلط شوید. اما پیشرفت چندان چشمگیری نمی کنید.
راستی چرا تسلط به زبان انگلیسی تا این حد غیر ممکن به نظر می رسد؟ براساس تجربه تدریس بیش از ده سال متوجه شده ام که زبان آموزان غالباً 5 راه تضمینی برای یاد نگرفتن زبان انگلیسی را مرتکب می شوند که مانع موفقیت شان می شود.
اگر شما هم در یادگیری زبان انگلیسی پیشرفت چندانی حاصل نمی کنید احتمالاً مرتکب یکی یا همه این پنج اشتباه می شوید. این اشتباهات را کنار بگذارید تا بتوانید با اعتماد به نفس به انگلیسی صحبت کنید.
1- صبر کردن برای پیدا کردن فرصت، متد و … مناسب
اغلب وقتی از افراد در خصوص تصمیم شان برای شروع یادگیری زبان انگلیسی سؤال می کنم می گویند: “باشه در یک فرصت مناسب”
برخی دیگر فکر می کنند برای یادگیری زبان انگلیسی حتما باید در یک کشور انگلیسی زبان تحصیل کنند. یا مثلاً می گویند فعلاً این مدرکم را بگیرم بعد حسابی وقت می گذارم و زبان انگلیسی را یاد می گیرم.
راستش همه ی اینها بی فایده است. با این همه منابع رایگان در اینترنت و شبکه های اجتماعی به نظرم کم لطفی است که روزانه چند دقیقه برای یادگیری زبان وقت نگذاریم! پس از همین امروز شروع کنید!
اگر منتظر رسیدن زمان مناسب هستید معنی اش این است که اصلاً نمی خواهید روی یادگیری زبان متمزکز شوید. جملاتی مثل “فعلاً وقت ندارم” بهانه ای بیش نیست. شما در شبانه روز 24 ساعت زمان دارید (مگر اینکه در کُره دیگری غیر از این کُره ی خاکی زندگی کنید!)
و اگر نمی توانید هنوز برای یادگیری زبان فقط 5 دقیقه وقت بگذارید، دلیلش مشغله بیش از حد نیست. دلیلش صرفاً این است که نمی خواهید. توصیه می کنم همان طور که در مقاله قبل هم گفتم به دنبال “چرا” بگردید و دلیل واقعی تان را از یادگیری زبان انگلیسی به عنوان یک هدف، مشخص کنید.
راهکار عملی
کمی فکر کنید و ببینید اگر در سال 2020 به زبان انگلیسی مسلط نباشید زندگی تان چه وضعیتی خواهد داشت؟ به عکس این وضعیت نیز فکر کنید. بعد روزانه حداقل 5 دقیقه وقت برای تمرین زبان انگلیسی اختصاص دهید.
آموزش های رایگان، دوره های آموزشی، خواندن یک کتاب و یا هر چیز دیگری را که صلاح می دانید شروع کنید. این تمرین را می توانید هنگام پیاده روی، قبل از خواب، موقع رانندگی و … انجام دهید.
2- ایمان نداشتن به قدم های کوچک
یک تفکر اشتباه این است که برای یادگیری زبان به طور جدی حتماً به معلم و کلاس نیازمندیم. این اندیشه به دلیل آموزشهای است که در مدرسه به ما یاد داده اند.
راستش من خودم اعتقاد چندانی به سیستم خسته کننده مدارس ندارم. در واقع افراد بسیاری را از زبان آموزان خودم می شناسم که برای تسلط به زبان انگلیسی از هر ابزاری استفاده کرده اند الا متد های خسته کننده و سنتی مدرسه!
برای تسلط به زبان انگلیسی نیازی به خواندن انگلیسی کتابی و یادگیری خروار ها نکته ریز و درشت گرامری ندارید.
راهکار عملی
شاید تا به حال فکر می کردید که یادگیری زبان انگلیسی با استفاده از منابعی که به آنها علاقه دارید مثل سریال های موثر آموزشی، فیلم ها و آهنگ ها را نوعی اتلاف وقت دانسته اید. اما راستش این شیوه واقعا معجزه کننده است!
سعی کنید عمیقاً از این منابع یاد بگیرید و هر چه را یاد می گیرید بارها تکرار کنید! این شیوه را حتما امتحان کنید. قول می دهم ضرر نمی کنید!
3- استفاده از منابع غلط
متاسفانه بسیاری از منابع آموزشی در سایت ها بسیار خسته کننده اند. ناچار نیستید فقط از یک سری درس ها یا مطالب خاص استفاده کنید.
راهکار عملی
باید مشتاقِ تمرین کردن باشید. اگر منابعی که استفاده می کنید خسته کننده هستند چگونه می خواهید برای تمرین کردن اشتیاق کافی داشته باشید؟
پاسخ ساده است: منابعی را پیدا کنید که شما را به هیجان بیاورد. منابعی که علاقه شما را به زبان انگلیسی تحریک کند. مثلاً اگر به فوتبال علاقه مندید در فیسبوک عضو گروه های شوید که طرفدار تیم مورد علاقه شما هستند. سپس در بحث های گروهی شرکت کنید.
به طور کلی به دنبال محتوایی باشید که به خواندن و شنیدن در موردش علاقه مند باشید و سعی کنید این موارد را در تمرین استفاده کنید.
4- ترسیدن از اشتباهات بزرگ
یادگیری مهارت هایی مثل حسابداری، تدریس،رانندگی، خوانندگی و … به آزمون و خطا نیازمند است. یادگیری زبان انگلیسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اغلب زبان آموزان سعی می کنند همه چیز را در مورد لغات، اصطلاحات، دستورزبان و … بدانند.
چون فکر می کنند اگر این کار را انجام ندهند نمی توانند قدم بعدی را بردارند. اگر سعی کنید که همیشه صد در صد یک چیز را یاد بگیرید مغزتان منفجر شده و دیگر نمی توانید انگلیسی صحبت کنید.
راهکار عملی
تا جایی که می توانید صحبت کنید و بنویسید. اصلا هم نگران اشتباه کردن نباشید. به نظر من “زبان” یک هنر است. هر فرد دارای شخصیتی منحصر به فرد است و این شخصیت در بیان فرد هویداست. افراد بومی زبان هم دائماً در کاربرد انگلیسی دچار اشتباه می شوند. پس من و شما به عنوان یک فرد غیر بومی زبان چطور انتظار داریم که هیچ گاه دچار اشتباه نشویم؟!
پس هرگز اجازه ندهید کمال گرایی مانع از پیشرفت شما شود. هر چه بیشتر تمرین کنید، قوی تر می شوید.
5- نداشتن حامی
من شخصا معتقدم اولین چیزی که باید در یادگیری زبان به آن توجه کنید عبارتست از ورودی های قابل درک – یعنی تمرکز زیاد روی لیسنینگ و ریدینگ. برای این منظور هم باید ببینید کدام سبک از این ورودی ها را دوست دارید.
سپس این ورودی ها را بر اساس سطح خود انتخاب کنید. مطالبی مناسب سطح شما هستند که حداقل 70 درصدشان را بفهمید. البته در کنار لیسنینگ باید به تمرین اسپیکینگ هم بپردازید.
از تجارب افرادی که انگلیسی را خوب صحبت می کنند استفاده کنید و ببینید آیا روش یادگیری آن ها برای شما مناسب هست یا نه. همچنین حتما از معلم تان بخواهید که به شما منابع یادگیری را معرفی کند زیرا این یکی از چیز هایی است که معلم تان باید به عنوان وظیفه انجام دهد.
نتیجه گیری :
پس به طور کلی هرگز منتظر فرصت ایده آل برای یادگیری زبان انگلیسی نباشید. زیرا هرگز این زمان فرا نخواهد رسید.
اگر به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند نیستید یا نمی خواهید به اهمیت یادگیری زبان انگلیسی اعتراف کنید دلیلش می تواند این باشد که هنوز نمی دانید چگونه به شیوه ای جذاب، اثر گذار و مفید انگلیسی را یاد بگیرید.
طرز نگاه خود را نسبت به انگلیسی تغییر دهید.
انگلیسی را زندگی کنید. از منابعی استفاده کنید که به شما هیجان بخشیده و خنده بر لبانتان جاری می سازند. یادتان باشد در این مسیر باید صبور باشید. پیشرفت به تدریج حاصل می شود. اما فقط بر “امروز” تمرکز کنید و نهایت تلاش خود را بکنید. صبر به استمرار و استمرار منجر به موفقیت می شود!
به نظر شما چه مورد دیگری وجود دارد که در این مقاله به آن اشاره نشده است؟ چه عامل دیگری به غیر از این ۵ راه تضمینی برای یاد نگرفتن زبان انگلیسی مانع شما برای تسلط به زبان انگلیسی است؟ لطفا نظر خود را در انتهای همین صفحه برای من بنویسید.

کیش و مات غول انگلیسی در 3 حرکت
آیا تا بحال این احساس به شما دست داده که هیچ وقت انگلیسی را یاد نخواهید گرفت؟ تا بحال چند بار کلاس های آموزشگاه، معلم خصوصی را امتحان کرده اید ولی نتیجه ای نگرفتید؟ یا شاید هم داستانهای انگلیسی خوانده اید و البته لیسنینگ و اسپیکینگ تان هم کمی بهتر شده، ولی در انجام مکالمات در موقعیت های واقعی با مشکل مواجه اید و خلاصه عملا خود را در همان پله اول می بینید.
در این مقاله به شما روشی آموزش می دهم که می توانید با سه حرکت غول انگلیسی را کیش و مات کنید. برای این منظور باید به سه سوال اساسی پاسخ دهید.
سؤال 1:
چه می خواهم؟
قبل از اینکه در هر دوره آموزش زبان انگلیسی شرکت کنید، باید ببینید دقیقا دنبال چه چیزی هستید.
وقتی در مشاوره هایم از برخی مراجعین سوال می کنم که از یادگیری زبان انگلیسی دنبال چه چیزی هستید، عموماً پاسخ می دهند”می خواهم انگلیسی ام بهتر شود.”
این پاسخ کافی نیست. باید ببینید دقیقاً می خواهید در کدام یک از مهارتهای اسپیکینگ، رایتینگ، لیسنینگ یا ریدینگ بهتر شوید. تا چه اندازه می خواهید بهتر شوید؟ ظرف چه مدتی می خواهید به این نتایج برسید؟ آیا می خواهید در آزمونی خاص شرکت کنید؟ می بینید شفافیت در اهداف معادل قدرت است!
سؤال 2:
چرا می خواهم ؟
سؤال دوم این است که ببینید چرا می خواهید زبان انگلیسی را یاد بگیرید؟ این دلیل می تواند شخصی یا درونی باشد. یادگیری زبان انگلیسی صرفاً به خاطر امنیت شغلی، نمی تواند از نظر شخصی دلیلی کافی باشد.
این دلیل به منظور جلوگیری از رخ دادن یک نتیجه منفی است. بجای اینکه از پیش آمدن یک نتیجه منفی جلوگیری کنید، سعی کنید به چیزهایی فکر کنید که در نتیجه یادگیری زبان انگلیسی عایدتان می شود.
استقلال مالی، جایگاه شغلی بهتر، ایجاد ارتباطات قوی تر با افراد موثرتر، کسب درآمد بهتر، خرید اتومبیل بهتر، مسافرت های خارجی و … همه جزء دلایل شخصی و درونی برای یادگیری زبان انگلیسی هستند.
دلیلی که در پس انجام هر کاری وجود دارد از نتایجی که دنبال به دست آوردنش هستیم به مراتب خیلی مهم ترند. چرا؟ زیرا اگر فقط روی نتایج تمرکز کنید، وقتی به طور کامل به آن اهداف نرسید پاک ناامید شده یا اینکه کلا از مسیر یادگیری زبان انگلیسی منحرف می شوید.
“چرا” شما هیچ وقت تحت تأثیر شرایط بیرونی قرار نمی گیرد. هر قدر “چرا” شما از بار احساس بیشتری برخوردار باشد بهتر است. فکر کردن به این موضوع که یادگیری زبان انگلیسی تا چه میزان می تواند به آینده خانواده، سطح رضایت و شادی شما از زندگی و … کمک کند می تواند تا حد زیادی به حفظ انگیزه و تمرکز تان برای رسیدن به اهداف کمک کند.
سؤال 3:
چطور می خواهم این کار را بکنم؟
در این مرحله به طراحی برنامه می رسیم. یعنی مشخص می کنیم که برای رسیدن به اهدافمان چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید انجام دهیم.
خب، احتمالاً می گوئید ابتدا باید یک معلم بگیرم. بله درست است، اما گرفتن معلم همه ماجرا نیست. تعیین تمرینات روزانه، منابع درست، برنامه زمان بندی شده و مهلت زمان رسیدن به این اهداف نیز ضروری است.
بدون برنامه پیشرفت چندانی نخواهید داشت. اگر به دنبال نتایج عالی هستید باید برنامه روزانه اجرای داشته باشید. زیرا بدون تمرین روزانه نمی توانید به سرعت پیشرفت کنید.
می بینید که با یافتن منابع و سایت های مناسب و ایجاد مهارت های یادگیری قدرتمند یادگیری زبان انگلیسی چندان هم سخت نیست.
یادتان باشد جمله “وقت ندارم” بهانه ای بیش نیست. زیرا هر فرد می تواند در برنامه روزانه خود حداقل 10 دقیقه برای یادگیری زبان انگلیسی وقت پیدا کند. زمان رفتن به محل کار، ساعت ناهار، زمان ورزش در باشگاه، هنگام رانندگی و … نمونه هایی هستند که می توانید زمان لازم را برای تمرین زبان انگلیسی پیدا کنید.
قول می دهم اگر با خودتان خلوت کنید و صادقانه “چرا” مهم خود را بنویسید، آن گاه برای یادگیری وقت هم پیدا خواهید کرد.
سخن آخر اینکه …
1- هر یک ماه یا دو ماه یکبار سؤال “چرا می خواهم یاد بگیرم؟” را مجددا ارزیابی کنید. زیرا ممکن است پاسخ شما به این سوال تغییر کرده باشد. (که البته امری است طبیعی!)
2- هرگاه نا امید می شوید یا تمرکزتان را از دست می دهید(که قطعاً می شوید) به خودتان یادآوری کنید که چرا می خواهید زبان انگلیسی را یاد بگیرید. به لایه های عاطفی که در پس این پاسخ وجود دارد فکر کنید. ببینید که وقتی به این اهداف برسید چه احساسی خواهید داشت و دیگران چه تأثیری از این موضوع خواهند گرفت.
3- وقتی دوره مناسبی پیدا کردید از هر فرصتی برای صحبت کردن استفاده کنید. “زبان” اجتماعی است نه انفرادی. پس برای بهبود اسپیکینگ باید اجتماعی باشید. با قدم های کوچک آغاز کنید تا قدم های بعدی برایتان آسان تر شوند.
4- و بالاخره اینکه نگذارید دیگران شما را از مسیرتان منحرف کنند. رعایت این سه گام به شما کمک می کند تا انگیزه خود را حفظ کنید و در مسیر درست باقی بمانید تا بالاخره به هدفتان برسید. روشی که در این مقاله گفته شد را می توانید در هر بخش از زندگی خود به کار بگیرید. هر چه از این روش بیشتر استفاده کنید کاربرد آن برایتان آسان تر خواهد شد.

۵ اشتباه کُشنده – اشتباه شماره ۱
اگر در دوره رایگان 7 روزه ما شرکت کرده اید یا کتاب چهار راز یادگیری زبان و یا مقالات دیگر سایت ما را دنبال کرده باشید، می دانید که توصیه نمی کنم خیلی زمان خود را به یادگیری گرامر اختصاص دهید مگر این که به گرامر علاقه داشته باشید.
زیرا معتقدم تصویر بزرگتر در مکالمه زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری عبارتست از اسپیکینگ و لیسنینگ، یعنی دو مهارتی که برای ایجاد ارتباط به آن نیازمندید. موارد دیگری مثل گرامر در حاشیه قرار می گیرند و فرع هستند نه اصل! یادگیری گرامر باید به صورت طبیعی اتفاق بیفتد، اما بد نیست هر چند از گاهی مواردی از گرامر را که در آن مشکل دارید چک کنید تا بتوانید در یادگیری زبان انگلیسی سریع تر پیشرفت کنید.
در این مقاله و مقالات آینده به معرفی پنج اشتباه رایج اغلب زبان آموزان می پردازم. توجه به همین پنج اشتباه و تصحیح آن ها در مکالمات و نوشتار به شما کمک می کند تا زبان آموز بسیار قدرتمند تری باشید. و اما اولین اشتباه چیست؟
اشتباه شماره 1:
اولین اشتباه شامل دو عبارت است که زبان آموزان غالبا این دو را با هم دیگر اشتباه می کنند. عبارت اول برای بیان واقعیت هایی است که مربوط به زمان گذشته می شوند. این عادات و موارد دیگر در زمان حال وجود ندارند. عبارت دوم مربوط به یک احساس (در زمان حال، گذشته، آینده ) است. یعنی صحبت در مورد مواردی که برایمان عادی و آشنا هستند.
الف) ساختار عبارت اول :
فعل ساده + used to / use to
مثال :
Mary’s grandpa used to live in the forest over a tree.
پدربزرگ مری روی درختی در جنگل زندگی می کرد.
Christine used to eat meat, but now she is a vegetarian.
کریستین قبلا گوشت می خورد، اما حالا گیاه خوار است.
That supermarket didn’t use to be here.
اینجا قبلا سوپرمارکت وجود نداشت.
Where did Shima use to live?
شیما قبلا کجا زندگی می کرد؟
نکته مهمی که باید توجه داشته باشید این است که :
- بعد از “to” از فعل ساده استفاده می شود یعنی ing وجود ندارد.
- قبل از used to از فعل “to be ” استفاده نمی شود.
- use و used را می توان به دلخواه استفاده کرد. اما در اسپیکینگ فقط از use و در رایتینگ فقط از used to استفاده می شود.
ب) ساختار عبارت دوم :
اسم + to be + used to/ use to
همانطور که گفتم این عبارت برای صحبت در مورد مواردی که برایمان عادی و آشنا هستند در زمان حال، گذشته یا آینده به کار می رود. بسیاری از زبان آموزان به این تفاوت مهم توجه نمی کنند. پس خوب به این تفاوت دقت کنید!
مثال :
1. Are you used to the cold climate?
آیا به این آب و هوای سرد عادت دارید؟
2. He’s not used to working at night, so he sometimes falls asleep.
او به کار کردن در شب عادت نداره، بنابراین بعضی وقتها خوابش می گیره.
3. We aren’t used to this crowded city.
ما به این شهر شلوغ عادت نداریم.
4. I wasn’t used to working such long hours when I started my new job.
وقتی کار جدیدم را شروع کردم عادت نداشتم ساعت های طولانی کار کنم.
5. You will soon be used to living alone.
به زودی به تنهایی زندگی کردن عادت خواهی کرد.
6. I have been used to snakes for a long time.
خیلی وقته مارها برایم عادی شده اند.
دو نکته مهمی که در این ساختار باید به آن توجه کنید:
- همه مثال ها دارای فعل ” to be” هستند.
- بعد از “to” از فعل استفاده نشده است. یعنی یا یک چیز / شخص است یا فعل –ing دار.
و نکته پایانی اینکه می توانید فعل get را در عبارت دوم به “to be ” یا “will” اضافه کنید. مثال :
She is getting used to it.
اون داره بهش عادت می کنه.
Since the divorce, she has become very sad. But I think she‘ll get used to her new life.
اون از زمان طلاقش خیلی غمگینه. اما فکر می کنم به زندگی جدیدش عادت خواهد کرد.
پس بطور خلاصه :
فعل + used to / use to + فاعل
مثال)
I used / use to go hiking on Fridays.
روز های جمعه به پیاده روی می رفتم.
اسم + (am / was / will/have + used to (use to + فاعل
مثال)
He is not used to getting up early in the morning.
او عادت ندارد صبح زود از خواب بیدار شود.